ارزیابی اثرات حسادت بر سلامت روان و راهکارهای درمان آن از نگاه قرآن و روایات (docx) 242 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 242 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری
دانشگاه معارف قرآن و عترت(ع)
معاونت پژوهشی
پایاننامه
کارشناسیارشد رشته نهج البلاغه
عنوان
بررسی آثار حسادت بر سلامت روان و راههای
درمان آن از دیدگاه قرآن و روایات
استاد راهنما
دکتر شهاب الدین ذوفقاری
استاد مشاور
مهدی صدرارحامی
نگارش
بتول نجاریان خوراسگانی
تقدیم به:
با سپاس فراوان از پیشگاه حضرت حق، این پایاننامه تقدیم به اساتید،معلمین و تمامی عزیزانی باد که همگی از ابتدا تا کنون همچون سرچشمهای زلال مرا در مسیر اندوختن علم و دانش از دریای معرفت وجود خویش سیراب ساخته و این حقیر را به دنیای روشن دانشاندوزی رهنمون بودهاند. باشد که با استمداد از الطاف حق و به کارگیری صحیح آن اندوختهها قدردان کوچکی برای جبران زحماتشان باشم.
وبه خانواده مهربانم که صبورانه مرا یاری نمودند.
سپاس بیپایانم نثار مهربانی بی پایانشان باد.
حمد و سپاس بیکران از خداوند متعال که باز هم همچون گذشته در مشکلات یار و یاور و همراهم بود و سختیهای راه را برایم وسیله رشد قرار داد.
و سپاس میگویم و قدر مینهم:
مهربانی، تواضع، تلاشهای دلسوزانه و ارزنده استاد فرهیختهام آقای دکتر شهاب الدین ذوفقاری را به خاطر رهنمودهای سازنده و بی شائبهشان، استاد بزرگوارم آقای مهدی صدرارحامیرا، به خاطر مشورتهای بی دریغشان و اساتید محترم داور، جناب آقای محمدعلیخردمندی وآقای حسن حکمیون که زحمت داوری این پایاننامه را تقبل نمودند.
همچنین از آقای امانیکه به عنوان نمایندهمعاونت پژوهشی دانشگاه قبول زحمت نمودهاند، کمال امتنا ن را دارم.
چکیده
اسلام برای سلامت روان اهمیت و ارزش فراوان قائل شده است. چنانچه انسان مؤمن را شخصی دارای قلب سلیم وبرخوردار از سلامت روان دانسته و سرچشمه بسیاری از رذائل اخلاقی را به نوعی از مشکلات روانی میداند. از سوی دیگر از حسادت می توان به عنوان یکی از رذائلی که نقش مهمی در انحراف انسان و جامعه از مسیر کمال و تعالی دارد نام برد. همچنین با توجه به تعریف حسادت در فرمایشات بزرگان دین، اصل حسد و حسادتورزی به نفس و روان انسان برمیگردد و علاوه بر تأثیر بر جسم و تشدید بیماریهای آن، سلامت روان فرد را نیز به خطر میاندازد. لذا با توجه به اهمیت موضوع، هدف از پژوهش حاضر که به روش توصیفی- کتابخانهای انجام گرفته؛ بررسی آثار حسادت در سلامت روان و راههای درمان آن از دیدگاه آیات و روایات میباشد. با توجه به علل، ریشه و زمینههای حسادت، در بسیاری موارد علت حسادت افراد، فقدان اعتماد به نفس، احساس حقارت، عدم آگاهی و ضعف ایمان شناخته شد. در چنین مواردی فرد حسود برای تسکین رنج ناشی از ضعف های خود به دیگران حسادت میورزد و آرزو میکند آنچه را خود ندارد دیگران هم نداشته باشند. مطابق با شناخت این عوامل، مهمترین نتایج به دست آمده بیانگر آن است که افرادبرای درمان حسادت تواناییها و ویژگی های مثبت خود را بشناسند وبا تقویت آنها به آن نعمتهایی که در نظر دارند، دست یابند و موجبات پیشرفت خود و جامعه را فراهم آورند. راه درمان اصلی، تقویت ایمانو اصلاح نگرش است. انسان به شناخت صحیحی از خود و تواناییهای خود دست نمییابد مگر اینکه خداوند را بشناسد و رابطه او را با خود تعالی بخشد. در این صورت است که میتوان با روحیهای سالم و جسمی قوی و نیرومند در راه رسیدن به کمال واقعی گام برداشت.
کلیدواژهها: حسادت، سلامت روان، درمان، آیات، روایات
فهرست صفحهفصل اول: کلیاتپژوهش TOC \o "1-3" \h \z \u 1-1- بيان مسأله تحقيق PAGEREF _Toc6732427 \h 41-2- ضرورت و اهداف تحقيق PAGEREF _Toc6732428 \h 51-3- بيان سؤالات اصلي و فرعي تحقيق PAGEREF _Toc6732429 \h 61-4- بيان فرضيات اصلي و فرعي تحقيق PAGEREF _Toc6732430 \h 61-5- تعاریف لغات، واژه ها و اصطلاحات مهم کاربردی PAGEREF _Toc6732431 \h 71-6- پيشينه تحقيق PAGEREF _Toc6732432 \h 81-7- روش تحقیق PAGEREF _Toc6732433 \h 112-1- واژه شناسی حسد PAGEREF _Toc6732434 \h 122-2- تعریف حسادت در علم اخلاق PAGEREF _Toc6732435 \h 142-3- تفاوت های غبطه و حسادت PAGEREF _Toc6732436 \h 182-4- ضد حسادت نصح و خیرخواهی PAGEREF _Toc6732437 \h 192-5- سلامت و بیماری روان PAGEREF _Toc6732438 \h 222-5-1- سلامت از دیدگاه اهل لغت PAGEREF _Toc6732439 \h 222-5-2- روان PAGEREF _Toc6732440 \h 232-5-3- روح وبدن و تأثیر آنها بر همدیگر PAGEREF _Toc6732441 \h 242-5-4- سلامت روان از دیدگاه قرآن و حدیث PAGEREF _Toc6732442 \h 252-5-5- تعریف بیماری روانی PAGEREF _Toc6732443 \h 262-5-6- نشانههای بیماری روانی از نظر آیات و روایات PAGEREF _Toc6732444 \h 272-6- نشانه های حسود PAGEREF _Toc6732445 \h 302-6-1- نفاق PAGEREF _Toc6732446 \h 312-6-2- احساس نارضایتی و اندوه PAGEREF _Toc6732447 \h 322-6-3- احساس خشم PAGEREF _Toc6732448 \h 332-6-4- احساس رنج PAGEREF _Toc6732449 \h 342-6-5- احساس حسرت PAGEREF _Toc6732450 \h 352-7- مراتب حسادت PAGEREF _Toc6732451 \h 352-8- زمینه های رشد حسادت PAGEREF _Toc6732452 \h 392-8-1- زمینه های خانوادگی PAGEREF _Toc6732453 \h 392-8-1-3- علل و انگیزه های حسادت در کودکان PAGEREF _Toc6732454 \h 432-8-1-3-1-حسادت فرزند اوّل نسبت به کودکان بعدی PAGEREF _Toc6732455 \h 432-8-1-3-2- برخوردهای تبعیض آمیز PAGEREF _Toc6732456 \h 452-8-1-3-3- احساس محرومیّت PAGEREF _Toc6732457 \h 472-8-1-3-4- توجه نکردن به استعدادها و توانایی فرزندان PAGEREF _Toc6732458 \h 492-8-2- زمینه های فامیلی حسادت PAGEREF _Toc6732459 \h 49حسادت به آشنایان: PAGEREF _Toc6732460 \h 502-8-3- زمینه رشد حسادت در محیط تحصیلی و محیط کار PAGEREF _Toc6732461 \h 522-8-4-زمینه رشد حسادت و توارث PAGEREF _Toc6732462 \h 542-9- ریشه های حسادت از نظر علمای اخلاق PAGEREF _Toc6732463 \h 612-9-1- خباثت نفس و بخل ذاتی نسبت به بندگان خدا PAGEREF _Toc6732464 \h 612-9-2- عداوت و دشمنی PAGEREF _Toc6732465 \h 612-9- 3- حب مشهور شدن وآوازه یافتن PAGEREF _Toc6732466 \h 622-9-4- ترس از باز ماندن از مقصود خود PAGEREF _Toc6732467 \h 632-9-5- تعزّز PAGEREF _Toc6732468 \h 632-9-6- تکبّر PAGEREF _Toc6732469 \h 642-9-7- تعجّب واستعباد PAGEREF _Toc6732470 \h 652-10- ریشهیابی حسادت در ضعف باورهای دینی PAGEREF _Toc6732471 \h 662-10- 1- ضعف ایمان به حکمت خداوند PAGEREF _Toc6732472 \h 682-10- 2-تزلزل در پایههای ایمان به پروردگار PAGEREF _Toc6732473 \h 712-10- 3- عدم توجّه به عظمت خداوند PAGEREF _Toc6732474 \h 732-11- تعریف حسادت در روانشناسی PAGEREF _Toc6732475 \h 742-11-1- ریشه های تربیتی حسادت:عوامل تربیتی حسادت از دیدگاه روانشناسان PAGEREF _Toc6732476 \h 772-11-1- 1- احساس حقارت PAGEREF _Toc6732477 \h 772-11-1-2- ضعف اعتماد به نفس و نداشتن امنیت PAGEREF _Toc6732478 \h 782-11-1-3- رابطۀ عزت نفس و حسد PAGEREF _Toc6732479 \h 792-11-1-3-1- نشانههای عدم عزت نفس PAGEREF _Toc6732480 \h 802-11-1-3-2- نقش عزت نفس در از بین رفتن حسد PAGEREF _Toc6732481 \h 813-1- آثار و پیآمدهای حسادت PAGEREF _Toc6732482 \h 613-2- پیامدهای فردی حسادت PAGEREF _Toc6732483 \h 623-2-1- آثار دنیوی حسادت PAGEREF _Toc6732484 \h 663-2-1-1- آثار روانی حسادت PAGEREF _Toc6732485 \h 683-2-1-1-2- غمگینی و افسردگی PAGEREF _Toc6732486 \h 693-2-1-1-3- بخل و تنگنظری PAGEREF _Toc6732487 \h 703-2-1-1-4- احساس حقارت PAGEREF _Toc6732488 \h 703-2-1-1-5- اضطراب و ناراحتی همیشگی PAGEREF _Toc6732489 \h 713-2-1-1-6- احساس تنهایی PAGEREF _Toc6732490 \h 723-2-1-1-7- کینه توزی PAGEREF _Toc6732491 \h 733-2-1-2- آثار رفتاری حسادت PAGEREF _Toc6732492 \h 743-2-1-2- 1- غیبت (بدگویی) PAGEREF _Toc6732493 \h 763-2-1-2-2- ملامت و سرزنش PAGEREF _Toc6732494 \h 763-2-1-2- 3- کوتاهی در تعریف از دیگران PAGEREF _Toc6732495 \h 773-2-1-2- 4- ضرر رساندن به محسود با قتل خود PAGEREF _Toc6732496 \h 783-2-1-2-5- تشخیص غلط PAGEREF _Toc6732497 \h 803-2-1-3- آثار جسمانی PAGEREF _Toc6732498 \h 803-2-1-3- 1- آثار جسمانی حسادت در روایات PAGEREF _Toc6732499 \h 823-3- آثار معنوی حسادت PAGEREF _Toc6732500 \h 833-3- 1- از میان رفتن نیکی ها و ایجاد رذیلت های اخلاقی PAGEREF _Toc6732501 \h 833-3- 2- از بین رفتن ایمان PAGEREF _Toc6732502 \h 843-3- 3- دوری از رحمت خدا PAGEREF _Toc6732503 \h 863-4- آثار اجتماعی حسادت (نابسامانیهای اجتماعی) PAGEREF _Toc6732504 \h 863-4-1- عدم پیشرفت PAGEREF _Toc6732505 \h 873-4-2- اختلال امنیت PAGEREF _Toc6732506 \h 883-4-3- پیآمدهای حسد در محیط کار PAGEREF _Toc6732507 \h 893-4-4- چشم و هم چشمی PAGEREF _Toc6732508 \h 923-5- آثار اخروی حسادت PAGEREF _Toc6732509 \h 923-5-1- فشار قبر و ظلمت آن PAGEREF _Toc6732510 \h 933-5-2- عذاب جهنم PAGEREF _Toc6732511 \h 944-1- بهداشت چیست؟ PAGEREF _Toc6732512 \h 854-1-2- بهداشت دل (قلب) : از نظر اسلام PAGEREF _Toc6732513 \h 874-1-2-1- اهمیّت سلامت دل PAGEREF _Toc6732514 \h 874-1-2-2- اثر سلامت دل PAGEREF _Toc6732515 \h 874-1-2-3- تأثیر سلامت دل در تندرستی PAGEREF _Toc6732516 \h 874-1-3- عوامل سلامت و بهداشت (دل) در قرآن و روایات PAGEREF _Toc6732517 \h 884-1-4- اهمیّت و ضرورت بهداشت روانی PAGEREF _Toc6732518 \h 884-1-5- اصول بهداشت روانی PAGEREF _Toc6732519 \h 894-1-5-1- احترام فرد به شخصیت خود و دیگران PAGEREF _Toc6732520 \h 904-1-5-2- شناختن محدودیتهای خود و دیگران PAGEREF _Toc6732521 \h 914-1-5-3- آشنائی به اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیّت وجود اوست نه قسمتی PAGEREF _Toc6732522 \h 914-1-5-4- شناسائی استعدادها، قابلیّتها و نیازمندیهای خود (خودشناسی) PAGEREF _Toc6732523 \h 924-1-5-5- توجّه به زمینههای آسیبپذیر PAGEREF _Toc6732524 \h 934-1-5-6- انعطاف پذیری PAGEREF _Toc6732525 \h 934-1-6- راهکارهای تأمین بهداشت روانی PAGEREF _Toc6732526 \h 944-2- نقش خانواده در سلامت روانی کودک PAGEREF _Toc6732527 \h 964-2-1- آموزش عملی PAGEREF _Toc6732528 \h 984-2-2- وقت گذاشتن برای فرزندان PAGEREF _Toc6732529 \h 994-2-3- جلوگیری از شکلگیری اخلاقیات و عادتهای ناپسند PAGEREF _Toc6732530 \h 1004-3-بهترین کارها برای جلوگیری و درمان حسادت در کودکان PAGEREF _Toc6732531 \h 1024-3-1- احترام و محبّت به کودک خردسال ، (تکریم کودک) PAGEREF _Toc6732532 \h 1024-3-2-رفتار عادلانه با کودکان و تبعیض قائل نشدن بین آنها PAGEREF _Toc6732533 \h 1064-3-4- پرهیز از مقایسه کودک خود با کودکان دیگر PAGEREF _Toc6732534 \h 1144-3-5- راهکارهای پیشگیری و درمان حسادت در کودکان PAGEREF _Toc6732535 \h 1154-4- پیشگیری در بزرگسالی PAGEREF _Toc6732536 \h 1164-4-1- در مرحلۀ پیشگیری آنچه انسان را از حسادت باز میدارد: PAGEREF _Toc6732537 \h 1164-4-1-1- کار و تلاش و نداشتن توقع نابجا از دیگران PAGEREF _Toc6732538 \h 1164-4-1-2- عفو و گذشت PAGEREF _Toc6732539 \h 1184-4-1-3- دوست داشتن مردم و خدمت کردن به آنها PAGEREF _Toc6732540 \h 1184-4-1-4- خشنودی از خوشبختی دیگران PAGEREF _Toc6732541 \h 1204-5- درمان حسادت در بزرگسالی PAGEREF _Toc6732542 \h 1204-5-1- راههای فکری PAGEREF _Toc6732543 \h 1214-5-1-1- اصلاح معرفت و نگرش فرد PAGEREF _Toc6732544 \h 1234-5-1-2- تقویت ایمان به خداوند و اولیاء او PAGEREF _Toc6732545 \h 1244-5-1-3- توجّه به رحمت و حکمتهای خدای متعال PAGEREF _Toc6732546 \h 1264-5-1-4- شناخت توانائیها و استعدادهای مثبت خود PAGEREF _Toc6732547 \h 1284-6- اعتماد به نفس در اسلام PAGEREF _Toc6732548 \h 1294-6-1- شیوههای ایجاد و تقویت اعتماد به نفس: PAGEREF _Toc6732549 \h 1304-6-1-1- خود ارزشمندی PAGEREF _Toc6732550 \h 1304-6-1-2- خودشناسی PAGEREF _Toc6732551 \h 1304-6-1-3- خود اتکائی PAGEREF _Toc6732552 \h 1314-6-1-4- رویاروئی با مشکلات PAGEREF _Toc6732553 \h 1324-6-1-5- تلقین درمانی PAGEREF _Toc6732554 \h 1324-6-1-6- فراگیری مهارتهای زندگی PAGEREF _Toc6732555 \h 1324-6-1-7- کسب تجارب موفقیّت آمیز PAGEREF _Toc6732556 \h 1334-6-1-8- مطالعه زندگی افراد موفّق PAGEREF _Toc6732557 \h 1334-6-1-9- به دست آوردن تکیهگاه معنوی PAGEREF _Toc6732558 \h 1344-7- راهکارهای بهداشت و درمان عقدۀ حقارت در منابع اسلامی PAGEREF _Toc6732559 \h 1344-7-1- تعدیل غرایز PAGEREF _Toc6732560 \h 1344-7-2- ایجاد محیط سالم PAGEREF _Toc6732561 \h 1354-7-3- مثبت نگری PAGEREF _Toc6732562 \h 1364-7-4- تکریم شخصیت PAGEREF _Toc6732563 \h 1364-7-5- توبه درمانی PAGEREF _Toc6732564 \h 1374-5-1-5- افزایش روحیۀ قناعت و رضایتمندی PAGEREF _Toc6732565 \h 1384-5-1-6- توجّه به ضررهای حسادت PAGEREF _Toc6732566 \h 1394-5-1-7- داشتن روحیۀ توکل PAGEREF _Toc6732567 \h 1414-5-1-8- توجّه به معاد و نگاه مثبت به مرگ PAGEREF _Toc6732568 \h 1424-5-1-9- هدفمند دانستن زندگی PAGEREF _Toc6732569 \h 1444-5-1-10- جایگزینهای مناسب PAGEREF _Toc6732570 \h 1464-8- راهکارهای درمان عملی حسادت PAGEREF _Toc6732571 \h 1484-8-1- مبارزۀ منفی PAGEREF _Toc6732572 \h 1484-8-2- ایجاد رابطۀ عاطفی مثبت بین خود و فرد مورد حسادت PAGEREF _Toc6732573 \h 1504-8-3- متعهد شدن به نیازهای واقعی خود، نه نیازهای دیگران PAGEREF _Toc6732574 \h 1514-8-4- اهمیّت قائل شدن برای داشتههای زندگی PAGEREF _Toc6732575 \h 1524-8-5- پذیرفتن عدم وجود کمال مطلق در زندگی PAGEREF _Toc6732576 \h 1534-8-6- داشتن نگاه واقع بینانه نسبت به موقعیت دیگران PAGEREF _Toc6732577 \h 1544-8-7- شناسائی نوع تفکر و ویژگیهای شخصیتی افراد غیر حسود PAGEREF _Toc6732578 \h 1544-8-8- تلقین به خود PAGEREF _Toc6732579 \h 155منظور تغییر نحوۀ تفکّر است و اینکه خود را دروناً مجاب کنیم حسادت چیز بیهودهای است و تدریجاً به حقیقت همه چیز واقف شویم. همۀ داشتههایمان را ببینیم: « آیا حاضرم جایم را با او عوض کنم؟»به ارزشها بیندیشیم: « ارزش واقعی شیء مورد علاقه من چقدر است؟ » PAGEREF _Toc6732580 \h 1554-8-10- دعا PAGEREF _Toc6732581 \h 1564-9- نکاتی راجع به اینکه چکار کنیم مورد حسادت واقع نشویم؟ PAGEREF _Toc6732582 \h 1574-9-1- مدارا : PAGEREF _Toc6732583 \h 1574-9-2- کتمان PAGEREF _Toc6732584 \h 1584-9-3- استعاذه PAGEREF _Toc6732585 \h 1594-10- حکم فقهی حسد PAGEREF _Toc6732586 \h 1595-1- نتیجهگیری PAGEREF _Toc6732587 \h 1355-2- پیشنهادهای کاربردی PAGEREF _Toc6732588 \h 145
مقدمه:
یکی از مسائل موجود در زندگی و روابط اجتماعی، پدیده «حسادتورزی» است که مشکلات فراوانی را به بار می آورد و به جهت اهمیتی که دارد مورد توجه ویژه دین اسلام قرار گرفته است. حسادت از موضوعات اخلاقیای است که ابعاد روانشناختی دارند. لذا بدون شک برخورد منطقی با حسادت خود و دیگران، متوقف بر تحلیل روان شناختی این پدیده است. حسادت از موضوعاتی است که هم از منظر اخلاق و هم از منظر روانشناسی به آن توجه شده است ولی می توان به این نکته اشاره کرد که شاید علمای دین واخلاق کمتر به جنبه های روانشناختی این موضوع پرداخته اند و روانشناسان هم کمتر نگاهی به متون دینی آن داشته اند. هدف اصلی در تنظیم این پژوهش، بررسی آثار حسادت در سلامت روان و راههای درمان از دیدگاه قرآن و روایات می باشد لذا سعی شده به این موضوع هم از جنبه دین و هم از منظر روانشناسی پرداخته شود.
آیات و روایات در مذمت حسد بسیار است، بلکه می توان گفت هر مفسده و ظلمی در عالم اتفاق افتاده منشأ آن حسد بوده، شیطان به آدم حسد برد و از درگاه خداوند رانده شد. پسر آدم به برادرش حسد برد و او را کشت. کفار به انبیاء حسد بردند، دچار عذاب شدند. خلفاء سه گانه به امام علی (ع) حسادت ورزیدند و این همه ظلم نمودند. بنی امیه و بنی عباس به ائمه طاهرین حسد بردند و در مقابل قتل و ظلم و هزارها مفسده دیگر به بار آوردند که نمونه های عینی آن را می توان در قرآن مشاهده نمود. در سخنان معصومین (ع) نیز تأثیر حسد بر سلامت روان مورد توجه قرار گرفته است، حضرت علی (ع) در این زمینه می فرمایند: حسد مرضی است که مبتلای به آن آرامش ندارد. حسد بدترین امراض است زیرا امراض صوری که بیماری های بدنی هستند اگر در دنیا درک و ناراحتی دارد منشأ ثواب اخروی است و بقیه امراض معنوی اگر باعث زیان و خسرت آخرتند در دنیا ممکن است لذتی داشته باشند و اگر لذتی هم نداشته باشند چندان تعب و المی ندارند،بر خلاف حسد که با وجود ضررو زیان در آخرت در دنیا هم لذتی ندارد و همیشه در غم واندوه است. حسد آثار نامطلوبی بر سلامت جسمانی و روانی دارد و انسان را دچار بیماری می کند وکمتر صفتی از صفات نامناسب است که این همه پیامدهای بد دارد.
افراد حسود معمولاً رنجور، حساس، عصبی، پرخاشگر و افسرده می شوند و دستگاههای مختلف بدن آنان نیز تحت تأثیر این حالات روحی دچار اختلال میگردد. با این اوصاف به اهمیت موضوع پی می بریم. انسانی که روحش با این بیماری درگیر است باید خودش را درمان کند، زیرا این رذیله اخلاقی اگر پیشرفت کند نه تنها به خود فرد ضرر می رساند، همچنین ممکن است مانع پیشرفت یک خانواده، اجتماع کوچک و حتی جامعه ای بزرگ شود. در این پژوهش برای روشن شدن ابعاد موضوع مورد بحث و جهت گیری در راستای تحقق اهداف آن طی پنج فصل به ترتیب ذیل صورت گرفته است.
در فصل اول به بررسی کلیاتی در رابطه با موضوع مورد بحث پرداخته شده است. در فصل دوم سعی شده زمینه های رشد حسادت و ریشه های آن از منظر دین، اخلاق و تربیت مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد تا شناخت این عوامل در مراحل بعدی گام موثری برای پیشگیری و درمان و تأمین سلامت و بهداشت روحی باشد. در فصل سوم به تحقیق و تفحص در مورد آثار و پیامدهای حسادت پرداخته شده است. شاید تا زمانی که حسادت در قلب انسان است گناهی برآن مترتب نباشد ولی هنگامی که اقدامات زبانی و گاهاً عملی به همراه داشته باشد، قطعاً ضررها و زیان هایی را برای شخص حسود به همراه خواهد داشت و کم کم سلامت روحی و روانی او را به مخاطره می اندازد که از جمله این آثار می توان به آثار فردی ، اجتماعی و اخروی آن اشاره کرد. در فصل چهارم که مهمترین فصل این پایان نامه می باشد، سعی شده با توجه به بررسی آیات و روایات و شناخت علل و زمینه ها و آثار فردی و اجتماعی حسادت در سلامت روان به پیشگیری و بهداشت روانی و همچنین درمان این بیماری تحلیلی دینی روانشناختی داشته و نتایج به دست آمده مورد بررسی قرار گیرد.
فصل اولکلیات پژوهش
1-1- بيان مسأله تحقيق
طبق فرمایش امام علی علیه السلام که فرموده اند : ینبغی ان یتداوی المرء من ادواء الدنیا کما یتداوی ذوالعلةو یحتمی من شهواتها و لذاتها کما یحتمی المریض. (غررالحکم ح4863/ 240- باب تهذیب نفس/ ص 239). هرکس سزاوار است که از بیماریهای دنیا درمان شود، چنانچه دردمندان درمان می شوند، و از شهوتها و لذات دنیا پرهیز کند، چنان که بیمار پرهیز می کند. یکی از این بیماریها (حسد) می باشد. یعنی اینکه بخواهیم نعمتی را از دست کسی بیرون بیاوریم که این خود نوعی ظلم بزرگ می باشد، ظالم و ستمکار را هیچ کس دوست ندارد و همه ما دوست داریم در نظر خدا و مردم محبوب و دوست داشتنی باشیم، پس آیا این تلاش شخص حسود تلاشی بی ثمر نیست که خود را هم نزد خدا و هم نزد بنده خدا منفور می کند . در این میان بیشترین ضرر متوجه شخص حسود می شود، مرتبا با خودش درگیر است و غصه می خورد که چرا فلان نعمت که فلان شخص دارد من ندارم، اضطراب و نگرانی از نداشتن آن نعمت نه تنها روح او را افسرده و غمگین می کند بلکه بر جسم او و در تشدید بیماریهای جسمی او نیز مؤثر می باشد. حال می خواهیم میزان تأثیر این بیماری روحی را در سلامت روان بررسی کرده و ضررها و زیانهای آن را نیز یاد آور شده و تأثیر آن را در سلامت روان بررسی کنیم. اگر آدمی بتواند این بیماری را درون خودش تشخیص دهد و روح خودش را از درگیری با آن نجات دهد این موضوع خیلی مهم است، همچنین باید ببینیم تا چه میزان می توانیم از زیانهای فردی و اجتماعی آن نیز جلوگیری کنیم، زیرا حسد به شخص حسود زیان نمی رساند و در این میان ضررها و زیانهایی را نیز بر شخص محسود وارد می کند، این بیماری اگر پیشرفت کند زیانهای پی در پی برای یک خانواده، یک اجتماع کوچک، و حتی جامعه ای بزرگ در پی خواهد داشت پس چه خوب می شد اگر همه ما همانطور که به سلامت جسم خودمان اهمیت می دهیم مواظب سلامت روحیمان نیز باشیم تا یک بیماری روحی بزرگ مانند حسادت که ام الامراض خوانده شده جسم مارا نیز درگیر نکرده و مانع پیشرفت و رسیدن خود و دیگران به کمل و سعادت و خوشبختی در دین و دنیایمان نشویم.
1-2- ضرورت و اهداف تحقيق
با توجه به آثار زیانبار فردی و اجتماعی و مادی و معنوی (حسد) و پیامدهای سوء آن و اینکه حسد سبب بیماریهای جسمی و روانی برای شخص حسود می شود و طبق فرمایش امیرالمؤ منان علی علیه السلام : بدترین مردم از نظر ( آرامش) در زندگی حسود است و اینکه زیانهای معنوی حسد از زیانهای مادی و جسمانی آن به مراتب بیشتر است، چرا که حسود در اعماق قلبش به بخشنده نعمتها، یعنی خداوند معترض است، با توجه به همه این مسائل مهمترین هدف در این پژوهش تأمین سلامت روان شخص حسود و پیشگیری و درمان این بیماری روحی می باشد چه از نظر علمی و چه از نظر عملی، زیرا کارائی فرد، در زندگی فردی و در اجتماع متضمن سلامت جسمی اوست و سلامت جسمی او را چیزی تأمین نمی کند جز سلامت و آرامش روان فرد.
1-3- بيان سؤالات اصلي و فرعي تحقيق
1-3-1- سؤالات اصلی:
1- آیا همه انسانهادر معرض ابتلا به حسد هستند؟
2- ریشه های عقیدتی و تربیتی حسد چیست؟
3- آثار روانی و رفتاری حسد چیست؟
4- بهترین روش برای درمان حسد کدام است؟
1-3-2- سؤالات فرعی:
1- حسادت چه تاثیری بر خلق و خوی ما می گذارد؟
2- حسادت در چه کسانی شایع تر است؟
1-4- بيان فرضيات اصلي و فرعي تحقيق
1-4-1- فرضیههای اصلی
1- فرضیه اول: حسد مرتبط با بعد حیوانی وجود انسان بوده و در همه انسانها زمینه اولیه آن یافت میشود.
2- از نظر عقیدتی حسد ریشه در ضعف توحید و از نظر تربیتی حسد ریشه در تنگ نظری دارد.
3- مهمترین آثار رفتاری حسد، می تواند شخص راوادار به صدمه زدن به دیگران کند، مانند: بد گوئی، افترا، و ...
4- بهترین روش برای درمان حسد تقویت ایمان و تهذیب نفس میباشد.
1-4-2- فرضیه های فرعی
حسادت موجب اندوه مداوم برای شخص حسود میشود و در او به صورت یک عقده ظاهر میگردد.
حسادت در افرادی که توانمندیهای خود را دست کم میگیرندشایع تر است.
1-5- تعاریف لغات، واژه ها و اصطلاحات مهم کاربردی
حسد: لغت شناسان در معنای لغت گفتهاند حسد یعنی: « تمنای زوال نعمت از غیر».
معنای اصطلاحی حسادت: راغب اصفهانی با توجه به کاربرد قرآنی حسد مینویسد: الحسد تمنیّ زوال نعمه من مستحق لها و ربما کان مع ذالک سعی فی زوالها، حسد آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوی قلبی چه بسا کوشش در زوال آن نعمت میکند.
تعریف سلامت از دیدگاه اهل لغت: به معنی عاری بودن از آفات است.
تعریف سلامت روان از دیدگاه سازمان جهانی بهداشت: سلامت عبارت است از تأمین رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی، نه فقط نبودن بیماری و نقص عضو.
تعریف سلامت روان از دیدگاه قرآن و حدیث:خداوند می فرماید: به خاطر آور هنگامی که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد (سوره صافات، آیه 84). با توجه به آیه فوق منظور از قلب سلیم همان سلامت روانی است. از دیدگاه مفسران نیز، سلامت روان به معنای عدم وابستگی به دنیا و آلودگی به شرک، کفر، نفاق، تکبر، حسد و همه امراض قلبی میباشد. از این رو میتوان گفت که انسان مؤمن دارای قلب سلیم یا به عبارتی، سلامت روان میباشد.
تفاوت غبطه و حسادت: حسد عبارت است از تمنای زوال نعمتی از برادر مسلمان خود، از نعمتهایی که صلاح او باشد و اگر تمنای زوال نعمت را از او نکند، بلکه مثل آن را برای خودش بخواهدآن را غبطه و منافسه خوانند.
ضد حسادت: نصح و خیرخواهی: راغب در کتاب مفردات میگوید« نصح و نصیحت» هر کار و هر سخنی است که در آن مصلحت دیگری باشد واین واژه در اصل به معنای خلوص و اخلاص است. به همین دلیل عسل خالص را «ناصح» میگویند.
1-6- پيشينه تحقيق
در رابطه با پیشینه و کارهای انجام شده در مورد حسادت می توان :
1- به کتاب (حسد) از ایت الله سید رضا صدر، به اهتمام سید باقر خسرو شاهی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه قم، 1382. اشاره نمود که در این کتاب آمده است حسد حسود را نزد مردم منفور می سازد . حسود همه کس را با نیش زهرآلود خود می گزد و بندگان خدا را می آزارد. زخم زبانهای حضوری و بد گوئی های غیابی، مردم را از وی می رنجاند، حسود پیوسته در سوز و گداز است . حسود عبادتهایش خراب می شود و هر چه زودتر باید این بیماری او درمان شود.
2- کتاب ( غلبه بر حسادت) تألیف بئاتریس گورینه، اگنس روسو، تهران ، نشر آینده سازان، شهرآب، ترجمه ویدا علیخانی، سوسن نیک اندیش، 1387. است که در این کتاب آمده که نداشتن همین یک صفت منفی یعنی حسادت برای مثبت بودن کافی است. این صفت به نوعی در زندگیمان ریشه دارد که گاهی کشف آن ساده نیست، در این کتاب روشهای کشف حسد و غلبه بر آن آمده است.
3- کتاب ( حسد) از دکتر محمد تقی سهرابی فر، نشر عروج، وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386. می باشد . در این کتاب آمده است: درون ذهن انسان همچون حافظه رایانه ظرفیتی دارد، هر گونه اطلاعات و هر نوع دغدغه فکری که در این فضا به وجود بیاید، عرصه بر فکرها و دغدغه های دیگر تنگ خواهد شد . ناراحتی های درونی حسود، فضای ذهن او را پر میکند و نظام فکری او را در هم می ریزد، پیشرفت دیگران چنان آفتی بر جان او می شود که فرصتی برای فکر و حرکت صحیح باقی نمی گذارد و به دنبال حسادت گرفتار امراض و مفاسد دیگری نیز خواهد شد.
پایان نامه ها:
1- با عنوان : بررسی روند حسادت در سوره حضرت یوسف(ع) از دیدگاه معنا شناسی که توسط مرضیه لطیفی در سال 1381، منتشر شده از دانشگاه تربیت مدرس تهران ، در این پایان نامه سعی بر این شده است ، برای داشتن درک جدیدی از شکل گیری احساساتی، همچون حسادت، رقابت و غیره از دیدگاه علم معنا شناسی بررسی شود.
مقاله ها: در این زمینه :
1- مقاله : راههای نفوذ شیطان از منظر قرآن و نهج البلاغه: از دکتر سوسن آل رسول، دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج و سیده نرجس افتخاری، که در فصلنامه قرآنی کوثر ، شماره 39 به چاپ رسیده است .در این مقاله به بررسی کمین گاهها و راههای نفوذ شیطان به زندگی انسانی پرداخته شده تا نفوذ گاههای شیطان شناخته شود و مقابله با او نیز امکان پذیر گردد، همچنین به این نتیجه رسیده اند که وقتی شیطان «خود » را دید و در برابر فرمان الهی مقاومت نمود ووقتی برای خود تصور بزرگی نمود، این تصور باعث کوچک دیدن اطاعت خداشد و نا فرمانی کرد. پس تکبر، خشم و غضب، حسادت ، هواپرستی ، دنیا طلبی نیز این چنین شیطان را مسلط بر زندگی انسان می کند.
2- مقاله : تأثیر روابط اجتماعی صمیمانه بر بهداشت روان است از: سمیه السادات موسوی که در فصلنامه معرفت ، شماره 147 به چاپ رسیده.در این مقاله سعی شده تا آثار برخورد صمیمانه در خلال انواع روابط اجتماعی بر سلامت روان بررسی شود . پس از بررسی ها به دست آمد که بر قراری روابط بر پایه محبت سبب میشود تا آثاری همچون ، نشاط، آرامش، احساس امنیت ، امید و عزت نفس درزندگی افراد نمود پیدا کند که همگی در بالا بردن سطح سلامت روانی جامعه نقش بسزائی دارند. نکته مورد توجه در این مقاله اثبات دو سویه بودن آثار ایجاد شده برای طرفین رابطه می باشد. برای تأ مین بهداشت روانی باید از گناهان و رذایل اخلاقی به دور باشیم چرا که عمده رذایل اخلاقی به نوعی از مشکلات روانی سر چشمه وی گیرند، مثلا ریشه حسد می تواند خود کم بینی باشد. (دیدگاه روانشناسان).
1-7- روش تحقیق
در این پژوهش از روش کتابخانهای و اسنادی استفاده شده است و به کتب مربوطه و موثق و
نرمافزارهای معتبر مراجعه شده است.
فصل دوم حسادت و ریشه های آن
فصل دوم
حسادت و ریشه های آن
یکی از مسائل مهم در زندگی انسان و روابط او با دیگران که موجب به وجود آمدن مشکلات فراوانی می شود و مورد توجه دین اسلام نیز قرار گرفته است، حسادت می باشد ، که علاوه بر اینکه یک موضوع اخلاقی است ، از بعد روان شناختی نیز مورد توجه قرار می گیرد، زیرا حسادت نه فقط آثار سوء اخلاقی و اجتماعی در پی خواهد داشت ، بلکه برای خود انسان و سلامت روح و روانش مضّر می باشد.در این فصل سعی شده است با توجه به تحلیل دینی ، روانشناختی که مو ضوع اصلی و مورد بحث در این پایان نامه می باشد، اولاً حسادت را تعریف کرده و به نشانه های آن در کودکان و بزرگسالان پرداخته شود ، ثانیاً مراتب حسادت، زمینه های رشد حسادت، ریشه های حسادت از نظر علمای اخلاق و ریشه های عقیدتی آن ، ریشه های تربیتی حسادت با توجه به تأثیر حسد در سلامت روح و روان بیان شده و اینکه اصلاً و اولاً سلامت روح و بیماری روح چیست؟ و آیا رابطه ای بین سلامت روح وجسم و اینکه این دو بر هم تأثیر دارند یا نه با توجه به آیات و روایات مورد بررسی قرار گرفته است که به یاری خداوند متعال در فصول بعدی آثار زیانبار این بیماری روحی بر جسم و روان و راههای درمان آن از نظر دین و روانشناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت.
2-1- واژه شناسی حسد
لغت شناسان در معنای حسد گفته اند : حسد یعنی :
« تمنی زوال نعمت از غیر»« طلب زوال نعمت از غیر»
راغب اصفهانی با توجّه به کاربرد قرآنی حسد می نویسد :
الحسد تمنیّ زوال نعمه من مستحق لها و ربما کان مع ذالک سعی فی زوالها، « حسد آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوی قلبی چه بسا کوشش در زوال آن نعمت می کند » . در حقیقت ، معنا ی حسادت ، همین آرزوی نابودی نعمت دیگران است ، خواه این نعمت به حسود برسد یا نرسد.در این باره از پیامبر اکرم نقل شده است :
الحاسِدُ، الذّی یَتَمَنّی زَوالَ النِّعمَهِ عَن صاحِبِهاو إِن لَم یُرِدها لِنَفسِهِ. «حسود، کسی است که نابودی نعمتی را از صاحب آن خواهان است ، اگرچه آن نعمت را برای خود نخواهد» .
از تعریف حسد معلوم می شود که اصل آن مربوط به درون نفس انسان است ، پس هر انسانی بدون آنکه خود را فریب دهد ، می تواند به درون خود مراجعه کند و ببیند آیا آرزوی زوال نعمت از فلان دوست و رقیب را دارد یا نه؟ و به این وسیله بود و نبود بیماری حسادت را مشخص کند.
اگر کسی به خاطر نابودی نعمت دیگری خوشحال شود و یا به خاطر ناگواری های کسی شادمان گردد، چنین فردی حسود است. اگر کسی به خاطر دستیابی یک مؤمن به نعمتی غمگین شود، این فرد نیز حسود است.قرآن کریم به این دو نوع حسادت اشاره نموده است :
إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لاَ يَضُرُّکُمْ کَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ، «اگرنیکی بهشمابرسدآنانراناراحتمىكند؛واگرحادثۀ ناگواری برای شما رخ بدهد ، خوشحال مىشوند؛وامااگردر [برابرشان] استقامتوپرهيزگارىپیشه کنید، نقشه های[خائنانه] آنان به شمازيانی نمىرساند ; يقيناًخداوندبهآنچهانجام میدهند احاطهدارد» .
این آیه راه شناخت دوست و دشمن را بیان می کند ، که بهترین راه آن ، توجه به روحیات و عکس العمل آنها در موقع کامیابی و یا ناکامی مسلمانان است. درآیات قبل به مسلمانان سفارش نمود که دشمنانی را نه همراه بگیرد و نه دوست. در این آیه می فرماید : این برخورد شما ممکن است تاوان سختی داشته باشد و آنان بر علیه شما توطئه کنند، بنابراین شما باید اهل صبر و تقوا باشید ، تا حیله های آنان ضربه ای به شما نزند.پیام هایی که این آیه دربردارد:
حسادت دشمنان به قدری است که اگر اندک خیری به شما برسد ناراحت می شوند.
راه نفوذ دشمن ، یا ترس و طمع است و یا بی پروائی ما ، که صبر و تقوی راه خنثی کردن آن هاست.
در برابر حسودانی که از رشد ما ناراحت هستند ، چاره ای جز صبر و تقوا نیست.
خداوند با افشای روحیّات دشمن ، به مسلمانان هم روحیه می دهد و هم بیدار باش.
2-2- تعریف حسادت در علم اخلاق
یکی از رذائل اخلاقی که در علم اخلاق مورد بررسی قرار می گیرد ؛ رذیلۀ حسادت است .
حسد صفت بسیار زشتی است که آدمی را به پست ترین مرحلۀ رذالت می رساند تا جائی که شخص حسود تحمل شا دکامی و بهره مندی دیگران را ندارد. دانشمندان اسلامی ، حسادت را برای آدمی بسیار مضر می دانند و از آن نهی کرده اند، چرا که حسادت به روح و روان انسان ضربات جبران ناپذیری وارد کرده و تأثیرات منفی در رفتار و کردار آدمی می گذارد و این صفت زشت و ناپسند ممکن است سالها و شاید تا آخر عمر، انسان را با مشکلات و خطرات روحی و روانی همراه کند و به سادگی از وجود او خارج نشود تا جائی که دوست دارددیگرانرانیزمنحرفکند.
در این باره در قرآن ، حسد به عنوان دستاویزی برای اهل کتاب جهت انحراف مؤمنان قلمداد شده است . آنجائی که خداوند می فرماید :
وَدَّ کَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ، « بسيارى از اهل كتاب پس از اينكه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود ، آرزو مىكردند كه شما را ، بعد از ايمانتان ، كافر گردانند . پس عفو كنيد و درگذريد ، تا خدا فرمان خويش را بياورد ، كه خدا بر هر كارى تواناست » . پیام هایی که در این آیۀ نهفته است :
شعلۀ حسادت چنان خطرناک است که بعد از علم و آگاهی نیز فرو نمی نشیند.« حسداً » « مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ »
شما با ایمان آوردن به اسلام ، عظمت و عزتی می یابیدکه دشمنان به شما رشک و حسد می ورزند و می خواهند شما به جهل ، شرک و تفرقۀ زمان جاهلیت برگردید. « وَدَّ کَثِيرٌ » «لَوْ يَرُدُّونَکُمْ »
با مخالفان نباید فوراً به خشونت برخورد کرد ، گاهی لازم استحتّی با علم به کینه و حسادت آنها ، با ایشان مدارا نمود. « فَاعْفُوا »
محمد شرقاوی برخی از انواع حسد را مباح و روا دانسته است، به نظر وی :
منافسه و رقابت و مسابقه : اجمالاً از انواع حسدهای مباح به شمار می آید ، زیرا چنین حسدی عبارت است از: مسابقه و رقابت در پیشتاز بودن فرد در میان بندگان خدا و تلاشی است پویا در طریق الهی و تحکیم مبانی و اصول ایمان . در نتیجه حسد با مفهوم مباح ، وظیفۀ هر فرد مسلمان و با ایمان است.
خداوند متعال می فرماید:وَ فِي ذالِکَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ، «و در اين [ نعمتها ] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند».
عنوان تنافس، مردم خاص و ممتازی را مینمایاند که انگیزه تعالی و جویای زندگی برتر به میدان مسابقشان میکشاند، زیرا بیشتر مردم یا در میدان زندگی محدود و برای رسیدن به اوهام و لذات حیوانی کشمکش و مسابقه دارند یا در میدان خیالات و اندیشههای خود ساکن و دلخوش ماندهاند. آنها که به سوی مقامات و زندگی برتر برانگیخته میشوند با تصویر خود نمیتوانند اهداف و غایات عالی و مشخصی را دریابند. این آیات پس از آنکه مقامات ابرار و لذت جاوید را بیان و تصویر نموده و دورنمای آنها را نشان داده است، سبقت جویان و کوشندگان برای تعالی را امر و دعوت می نماید تا هر چه بیشتر قدرت فکر و عمل خود را برای نیل به آنها به کار برند. این مسابقه و تنافس چون در میدان بی نهایت و برتر از محیط محدود دنیا می باشد، تزاحم و مغلوبیت و محرومیت ندارد و هر کس به قدر همت و کوشش خود به هدف نفیسی که حق خودش میباشد، می رسد و از حق دیگری چیزی نمی برد.
طبری در« مجمع البیان » می گوید: « تنافس » به معنی تمنی ( و تلاش ) دو انسان است که هرکدام می خواهد شیء نفیسی که برای دیگری است در اختیار او نیز باشد . و درمجمع البحرین آمده است « تنافس » به معنی سبقت و پیشی گرفتن بزرگوارانه بر دیگری است (رقابت و مسابقۀ سالم ).
« راغب » در مفردات نیز می گوید: « منافسه » به معنی تلاش انسان است برای شباهت به افراد برجسته و ملحق شدن به آنها ، بی آنکه ضرری به دیگری وارد شود.در حقیقت مضمون آیه شبیه چیزی است که در( آیۀ 21 سوره حدید) آمده است.
سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض، «[براى رسيدن] به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است بر يكديگر پیشی بگیرید ».
وَ سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ، « و در سوی مغفرت پروردگار خود ، شتاب بگیرید ».
تنافس و مسابقه میان دو نفر است که تلاش می کنند بر یکدیگر سبقت بگیرند ، مؤمن نیز تلاش می کند در اطاعت از خداوند با دیگران به رقابت و مسابقه برخیزد ، چنین رقیبی رنج و آزار و بدبختی رقیبش را آرزو نمی کند و خواهان بدبختی او نمی باشد.
نقد : با توجه به تعریفی که پیش تر درباره حسد بیان شد آنچه آقای محمد شرقاوی از حرمت حسد استثاء کرده، به ویژه رقابت و مسابقه اصلاً حسد محسوب نمی شود، نه اینکه حسد هست امّا به طور استثنائی مباح است.
2-3- تفاوت های غبطه و حسادت
همانطور که قبلاً هم بیان نمودیم؛ حسد، عبارت است از تمنای زوال نعمتی از برادر مسلمان خود، از نعمتهایی که صلاح او باشد.
و اگر تمنّای زوال نعمت را از او نکند بلکه مثل آن را برای خودش بخواهد ، آن را غبطه و منافسه خوانند.غبطه به اعتبار مواردش چنانچه علامه مجلسی در مرآت العقول فرموده به احکام پنج گانه تکلیفی تقسیم میشود: گاهی واجب است و آن غبطه بر واجبات است مثلاً رفیقش حجّ واجب را به جا آورده و او مسامحه کرده، باید آرزو کند کاش مانند او اداء واجب کرده بود ، زیرا اگر دوست ندارد که مانند آن شخص واجب الهی را به جا آورده باشد معلوم میشود که راضی به ترک آن واجب است و این خود حرام است (به دلیل وجوب توبه و پشیمانی از ترک واجب و فعل حرام).
و در مستحبّات ، غبطه مستحب است مثل غبطه خوردن ازحال رفیقش که موفّق به زیارت و یا مستحّب دیگری شده است و گاهی حرام و مکروه است مثل: غبطه خوردن از حال کسی که منصبحرام یا مال حرامی به او رسده و یا غبطۀ کسی که مکروهی از او صادر شده است و غبطه در مباهات مباح است.
از این رو غبطه از صفات مؤمنان است و اسلام نیز آن را ستوده و به آن امر کرده است ؛ زیرا هم با حسادت متفاوت است و کراهت آن را دارد و هم نشانۀ امید به خداوند و خوشبینی به جهان است . «غبطه» نه تنها مذموم نیست بلکه پسندیده و مایۀ ترقی و پیشرفت است .
همانگونه که در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم: که « طریحی » در مجمع البحرین (ماده حسادت)آورده است: انَّ المؤمن یغبط و لا یُحسَد و المنافقُ یَحسِدُ و لا یَغبط، «همانا مؤمن غبطه میخورد و حسادت نمیورزد ، منافق حسادت میورزد و غبطه نمیخورد».
2-4- ضد حسادت نصح و خیرخواهی
نقطه مقابل حسد، «نصح» و «خيرخواهى» است، به اين معنى كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نيكان و پاكان گردد، يا به تعبيرى ديگر آنچه از خير و خوبى و سعادت معنوى و مادى براى خويش مىخواهد براى ديگران نيز بطلبد و اين يكى از فضايل معروف است كه در آيات قرآن و روايات اسلامى به آن اشاره شده است. پيامبران الهى خيرخواهان امتها بودند و يكى از صفات بارز آنها همين موضوع بود.قرآن مجيد از زبان «نوح» شيخ الانبياء چنين نقل مىكند كه به قوم خود فرمود:أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبىِّ وَ أَنصَحُ لَكمُْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُون،« پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و خيرخواه شما هستم و از خداوند چيزهايى(از لطف و مرحمت و عنايت) مىدانم كه شما نمىدانيد».
در اينجا بعد از مساله ابلاغ رسالت،سخن از نصح و خيرخواهى امتبه ميان آمده كه نقطه مقابل حسد و بخل و خيانت است.همين معنى با تفاوت مختصرى در مورد پيامبر بزرگ خدا هود آمده است : آنجا كه مىگويد:أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبىِّ وَ أَنَا لَكمُْ نَاصِحٌ أَمِين،« رسالتهاى پرودگارم را به شما ابلاغ مىكنم و من خيرخواه امينى براى شما هستم».
همين معنى درباره حضرت صالح و حضرت شعيب وارد شده است. بديهى است، خيرخواهى، منحصر به اين چهار بزرگوار نبوده، بلكه همه انبياى الهى و اولياء معصومين اين ويژگى را داشتند و پيروان راستين آنان نيز بايد خيرخواه ديگران باشند، و نه بخيل.
در حديث پر معنايى از پيامبر اكرم نقل شده است كه درباره مردى از طايفه انصار شهادت داد كه او از اهل بهشت است، هنگامى كه درباره زندگى اين مرد بهشتى تحقيق كردند عبادت زيادى در او مشاهده نكردند، بلكه ديدند شب هنگام كه به بستر استراحت مىرود، ياد خدا مىكند و سپس به خواب مىرود تا موقع نماز صبح، مشاهده اين وضع موجب سؤال از خودش شد، او در جواب گفت:
ما هو الا ما ترون غير انى لااجد على احد من المسلمين فى نفسى غشا و لا حسدا على خير اعطاه الله اياه، «وضع من همان است كه ديديد، ولى من نسبتبه هيچ كس از مسلمانان كه خدا نعمتى به او بخشيده در دل خود نه خيانتى مىبينم و نه حسدىبلكه من خيرخواه همه هستم و از نعمتهاى آنها خوشحالم.»
در حديث ديگرى آمده است كه پيامبر اكرم فرمود:اِنَّ اعظم الناس منزلة عندالله يوم القيامة اَمشاهُم فى ارضِهِ بالنصيحَة لِخلقه، «بلند مقامترين مردم در پيشگاه خداوند در قيامت كسى است كه از همه بيشتر تلاش در خيرخواهى مردم كرده است.»
در روايت ديگرى از همان حضرت(ص)، ميزان و معيارى براى خيرخواهى بيان شده است و آن اين است كه از منافع ديگران به اندازه منافع خويش دفاع كند.فرمود: لينصح الرجل منكم اخاه كنصيحتهلنفسه، « بايد هر كدام از شما نسبتبه برادر مؤمن خود خيرخواه باشد به همان اندازه كه نسبتبه خويش خيرخواه است».واژه «نصح» و «نصيحت» گر چه در زبان روزمره فارسى ما معمولا به معنى اندرز به كار مىرود ولى در لغت عرب چنين نيست، بلكه مفهوم وسيع و گستردهاى دارد.
«راغب» در كتاب مفردات مىگويد: «نصح و نصيحت» هر كار و هر سخنى است كه در آن مصلحت ديگرى باشد و اين واژه در اصل به معنى خلوص و اخلاص است. به همين دليل عسل خالص را «ناصح» مىگويند، كار خياط را هم نصح مىنامند به خاطر اصلاح كردن پارچهاى كه به او داده شده است و از آنجا كه شخص خيرخواه از روى خلوص و اخلاص در اصلاح كار ديگران مىكوشد، واژه نصح و نصيحت درباره او به كار مىرود و اصولا هر چيزى كه خالص و صاف باشد خواه در سخن يا عمل و در امور مادى يا معنوى، واژه «نصح» بر آن اطلاق مىشود. بنابراين هنگامى كه در بحثهاى اخلاقى سخن از نصيحتبه ميان مىآيد مقصود ترك هر گونه حسد، كينه، بخل و خيانت است.
2-5- سلامت و بیماری روان
2-5-1- سلامت از دیدگاه اهل لغت
«راغب اصفهانی» در مفردات، سلامت ر ابه معنای عاری بودن از آفات دانسته است.« لویس معلوف » در المنجد، در تعریف سلامت میگوید:
« اَلسَّلامَةُ الْبَراَئَةُ مِنَ الْعُیوبِ وَ الآَفَةِ؛سلامت، منزه بودن از عیب و مبرا بودن از آفت است.
«احمد سیاح» در فرهنگ بزرگ جامع نوین سلامت را به بی گزندی و بی عیب شدن معنا می کند. «فخرالدین طریحی» در مجمع البحرین می گوید: «سُمِّیتِ الْجَنَةُ دَارَالْسَّلام لِأَنَّ سُکانَهَا سَالِمُوْنَ مِنْ کلِّ آفَةٍ... وَ مِنْهُ قَوْلُهَ الَسَّلامُ الْمُومِنُ قَالَ بَعْضُ الْعَارِفینَ... لِأَنَّهُ هُوَ الْذی سَلِمَ مِنْ کلِّ عَیبٍ وَ آفَةٍ وَ نَقْصٍ وَ فَنَاء...؛بهشت را دارالسلام می نامند چون ساکنان آن از هر آفتی سالم اند...
2-5-2- روان
کلمهای فارسی است که معادل آن در فرهنگ قرآن و حدیث، نفس یا روح است، و بیماری و سلامت روان در قرآن و حدیث غالباً به «قلب» که شأنی از شئون روح ونفس است ، نسبت داده میشود که در فارسی از آن به «دل» تعبیر میشود. خداوند میفرماید: فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ، «در دلهایشان مرضی است » .
همانطور که برای بدن امراضی است که موجب درد و الم میگردد، چشم و گوش و زبان و شامه و دست وپا و سایر اعضاء و جوارح به امراض گوناگون مبتلا میشوند و انسان باید در مقام معالجه از آنها برآید و به طبیب مراجعه کند تا مرض را تشخیص دهد و دارو وغذای مناسب به او بدهد. برای روح هم امراضی است که عبارت است از اخلاق رذیله و صفات خبیثه و ملکات ناپسندیده و موجب عیب و نقص آن میشود، چشم روح حقایق را نمیبیند ، گوش روح مواعظ را استماع نمیکند ، زبان روح به حق و حقیقت اقرار و اعتراف نمینماید ، ذائقه روح حلاوت ذکر و مناجات را درک نمیکندو شامّه روح ، رایحه ایمان را استشمام نمینمایدو....
و همچنین سبب آلام روحی از قبیل حسد وکبر و عجب و عناد و عصبیّت میگردد. و بسا منجر به هلاکت و شقاوت ابدی و عذاب و عقوبات دائمی اخروی میشود و متکفّل تشخیص اینگونه امراض وطریقۀ معالجۀ آنها علم اخلاق است و کسی که مبتلا به چنین امراضی شود باید به اطبّای روحانی از انبیاء و اولیاء و دانشمندان مراجعه کند که مرض او را تشخیص و طریقۀ معالجۀ آن را ارائه دهند ، تا بهبودی و سلامت نفس برای او حاصل شود.
2-5-3- روح وبدن و تأثیر آنها بر همدیگر
هر یک از روح وبدن برای خود سلامتی و بیماری مخصوص به خود دارند و احیاناً بیماری یکی از آنها سبب بیماری دیگری نیز میشود ، تا جایی که میگویند : روح سالم در بدن سالم قرار دارد.
پژوهشهای علمی نشان میداده که ممکن است ریشه وعلّت بسیاری از ناتوانیهای جسمی ، نابسامانیهای فکری و عاطفی میباشد.مثلاً امروزه معتقدند که دلهرهها و ناراحتیهای فکری میتواند عامل مهمّی برای ایجاد زخم معده باشد، یا معلولیت های جسمی علّت بروز نگرانیها و اضطرابها باشند. لذا سلامت جسم و روح تاحدزیادی به هم پیوسته و مرتبطند.
2-5-4- سلامت روان از دیدگاه قرآن و حدیث
در اسلام برای معرفت نفس ارزش زیادی قائل شدهاند و آن نافعترین علم معرفی شده است.علی علیهالسلام فرمودند: نالَ الفوز الکبر من ظفر بمعرفته النفس، «کسی که به معرفت نفس رسید به رستگاری بزرگ دست پیدا کرد».
و حتی اسلام شناخت خدا را به شناخت نفس مرتبط دانسته است. به خاطر همین است که اگر روان انسان شناخته نشود نه تنها انسان به کمال نمی رسد، بلکه به خاطر عدم شناخت آفت ها و آسیب های آن چه بسا در ورطه هلاکت می افتد. راستی چه کسی بهتر از خداوند از اسرار روان انسان آگاهی دارد؟
قرآن کریم در این رابطه می فرماید:یسْئَلُوُنَک عَنِ الرُّوح قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمِر رَبی وَ مَا اُوتْیتُمْ مِنَ الْعِلمِ إِلاَّ قَلیلاً، « درباره روح از تو می پرسند، بگو: روح از عالم و از فرمان پروردگار من است و به شما از دانش، جز اندکی داده نشده است».
در قرآن کریم در دو آیه به روان سالم (قلب سلیم) اشاره شده است:یکی در سوره شعراء ضمن دعای ابراهیم خلیل علیه السلام که فرمود: خداوندا!مرا در روزی که مردم برانگیخته می شوند، (روز رستاخیز) شرمنده و رسوا مکن، روزی که مال و فرزند سودی نمی بخشند، مگر کسی که با قلب سلیم و روانی پاک به پیشگاه خدا آید. آیه دوم: و از پیروان او (حضرت نوح علیه السلام ) ابراهیم بود (به خاطر آور) هنگامی که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که منظور از قلب سلیم همان سلامت روانی است.
منتهی از دیدگاه مفسران، سلامت روان، به معنای عدم وابستگی به دنیا و آلودگی به شرک ، کفر، نفاق، تکبّر، حسد و همۀ امراض قلبی میباشد. از این رو چنین نتیجه میگیرند که انسان مؤمن دارای قلب سلیم یا به عبارتی ، سلامت روانی میباشند. البته این دیدگاه مفسران، چندان به دور از معنای موردنظر روانشناسان از سلامت روانی نمیباشد، چرا که عمدۀ رذائل اخلاقی به نوعی از مشکلات روانی سرچشمه میگیرند، مثلاً ریشه حسد میتواند، خودکمبینی باشد و یا تهمت به سبب شکاکیّت و وسواس فکری ایجاد شود. بنابراین، کسی که روانش از رذائل اخلاقی و گناهان به دور باشد، قطعاً سلامت روانی موردنظر روانشناسان را دارا خواهد بود. از طرفی، کسی که دارای سلامت روان باشد از ارتکاب بسیاری از گناهان پرهیز خواهد کرد.پس میتوان گفت ، داشتن سلامت روان باعث رستگاری اخروی میشود.
2-5-5- تعریف بیماری روانی
اگر بخواهیم در یک جمله بیماری روانی را تعریف کنیم، میگوئیم: بیماری روانی، خارج شدن از حد اعتدال است که نادانی، عصیان، دنیاطلبی، ظلم و تعدی، ضعف اراده، سستی، اضطراب، ترس، خودپسندی، حسد، کینه توزی، عقده حقارت، احساس کهتری و... از نشانه های آن میباشد.
در منابع اسلامی ، اختلال روانی و به هم خوردن سیستم خلقی فرد را بیماری روانی و بیماری دل تعبیر میکنند.
2-5-6- نشانههای بیماری روانی از نظر آیات و روایات
نشانههایی مانند : کفر، نفاق، ظلم، انحراف از مسیر الهی، ارتکاب گناه، حسدو کینه توزی، تکبّر و عجب و خودخواهی، خودبرتربینی، شک و دودلی، بدبینی نسبت به خدا، جهان و دیگران، ناامیدی، احساس بیمارگونه گناه، کفران نعمت و ناپسندی ، احساس پوچی در نظام هستی، سوءظن و بی اعتمادی، وسوسه، عقدۀ حقارت، اشباع غرایز از طریق نامشروع، قساوت قلب، عدم درک واقعیات و امثال اینها.کسانی که دارای اینگونه صفات و حالات باشند از دیدگاه قرآن و حدیث بیمار محسوب میشوند و مقصود از نقش دین در سلامت روان ، رفع و درمان این نوع بیماریها و سالمسازی روان از آنهاست.
روانشناسان آثار دیگری همچون : فخرفروشی، سرزنش خویشتن، سرزنش دیگران، دلیل تراشی، کنارهجوئی، خیالبافی و پرخاشگری بیان میکنند.به عنوان نمونه امام علی علیه السلام میفرمایند: الغَمُّ يَقبِضُ النَّفسَ و يَطوِي الانبِساطَ، « اندوه و افسردگی، نفس را گرفته میکندو انبساط و گشادگی را در هم مینورددو اختلال ایجاد میکند». وهمچنین فرمودهاند:الَاحزانُ اَسقامُ القلوبِ كَما اَنَّ الامراضَ اَسقامُ الابدان، « غمها دردهای دلهاست، همانطور که بیماریها دردهای بدنهاست».
با توجّه به اهمیّت موضوع لازم است در این قسمت، موضوع حسادت در روانشناسی نیز مورد بررسی قرار گیرد. در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن اینکه آیا حسادت یک ناهنجاری رفتاری یا یک بیماری روانی است؟
که در پاسخ به این سؤال میتوان گفت: اغلب روانشناسان توافق دارند که حسادت یکی از شایعترین هیجانات انسانی است که مستقیماً به روابط بین افراد مربوط میشود، برخی از روانشناسان حتی ادعا کردهاند که اگر کسی اصلاً احساس حسادت نداشته باشد، در تعهد خود نسبت به رابطۀ دیگران دچار کمبود خواهد بود. غالباً حسادت ریشه در کمبود عزت نفس و اعتماد به خود دارد و در نتیجه به درجات مختلف ، بر حسب اینکه میزان و سطح عزت نفس و اطمینان فرد چقدر باشد، بر روی افراد تأثیر میگذارد. حسادت نیز مانند بسیاری از هیجانات دیگر، معمولاً مسئلۀ مهمی نیست و در واقع میتواند به «حفظ» رابطه کمک کند، اما در برخی موارد، میزان آن شدت میگیرد و شروع به منحرف کردن فکر فرد میکند و اینجاست که دیگر از جنبۀ محافظتی خارج شده و جنبۀ مخرب به خود میگیرد. این نوع حسادت، غیر عادی یا ناهنجار است و روانپزشکان آن را حسادت بیمار گونه مینامند.حسادت بیمارگونه در برخی موارد حاد ممکن است به خشونت و حتّی مرگ بیانجامد.
حسادت به عنوان یک هیجان طبیعی انسان
تفاوت عمدهای بین حسادت طبیعی و غیر طبیعی وجود دارد، هرچند صاحب نظران در مورد نقطۀ دقیقی که حسادت طبیعی به صورت حسادت بیمارگونه در میآید بحث دارند. به عنوان یک قائدۀ کلی، حسادت طبیعی را میتوان چنین تعریف کرد که حسادتی است که فرد حس میکند، دوستش او را بخاطر کس دیگری کنار بگذارد، کودکی که در خانواده مورد محبّت و علاقۀ بیشتری از دیگران قرار داشته باشد. احساس حسادت میتواند خیلی دردناک باشداما در حسادتهای طبیعی، افراد خود را با شرایط وموقعیت جدید وفق میدهند و زندگیشان را میکنند.
هنگامی که حسادت از کنترل خارج میشود
حسادت بیمارگونه به دو شکل وجود دارد: حسادت وسواسی و حسادت توهمی یا روان پریشانه. در حسادت وسواسی، فرد دارای افکار شدید و تکرار شوندهای مبنی بر روراست نبودن است. با وجودی ک ممکن است فرد از ته قلب به اینگونه افکار اعتقاد نداشته باشد اما نمیتواند فکر کردن در مورد آن را متوقف کند و این افکار میتوانند خیلی زود به صورت مخرب و ناراحت کننده درآیند. حسادت روان پریشانه، خطرناک تر و حادتر از حسادت وسواسی است. افرادی که از حسادت روان پریشانه رنج میبرند کاملاً مطمئن هستند که به آنها خیانت شده و بر خلاف حسادت وسواسی هیچ شکی در این مورد در ذهنشان وجود ندارد.«درمان گفتگوئی» نظیر درمان رفتار شناختی(CBT) برای درمان حسادت بیمارگونه متداولتر است. (CBT) به فرد کمک میکند که شیوۀ تفکر و عملش را تغییر دهد و مشکل وی را قابل تحملتر میسازد. دارو درمانی نیز برای درمان حسادت بیمارگونه به کار میرود. برای حسادت وسواسی، داروهای ضدافسردگی مفیدند وبرای حسادت روان پریشانه، داروهای ضد روان پریشی( مانند داروهائی که برای درمان اسکیزوفرنی تجویز میشود) ممکن است لازم باشد.
حسادت ممکن است بیش از یک هیجان طبیعی باشد
از آنجا که حسادت معمولاً به عنوان یک هیجان انسانی متداول در نظر گرفته میشود، مردم غالباً باور ندارند که حسادت، در شکل حادش یک نوع اختلال ذهنی است . تفاوت گذاری بین حسادت طبیعی و غیرطبیعی گاهی اوقات دشوار است. اما به عنوان یک قائدۀ کلی ، حسادت طبیعی میتواند باعث حفظ رابطه با دیگران گردد. حسادت غیرطبیعی شایع است و قابل درمان میباشد اما غالباً افرادی که از حسادت بیمارگونه رنج میبرند از دریافت کمک خودداری میکنند ، در این موارد ممکن است آنان را به اجبار تحت درمان قرار داد.
2-6- نشانه های حسود
نشانه هایی که گفته می شوند نشانه های قطعی نیستند و می شود حسود نبود ولی این صفات را داشت ، پس اگر بعضی از آنها را در کسی دیدیمنباید بگوئیم او حسود است ، بلکه ذکر این نشانه ها ، برای یادآوری خود فرد می باشد که هر کدام از اینها را در خودش یافت به این فکر کند که آیا به این بیماری مبتلا شده است یا نه؟ و با توجه به نفاقی که حسود دارد سخت می شود به این نشانه ها پی برد: به این دلیل که حکمت حکیمانه خداوند طوری قرار گرفته است که یک سری حالتهای انفعالی در انسان و حیوان قرار دهد ، مثلاً ترس یک حالت انفعالی است که باعث می شود ما از خطرات و تهدیدات دوری کنیم و یا اینکه خشم، ما را به دفاع از خود و مبارزه برای بقا وا می دارد.
میان عواطف فعال و عواطف انفعالیرابطه ای قوی وجود دارد ، مثلاً اگر انگیزه ای درون انسان به وجود بیاید و بعد از مدتی از آن جلوگیری شود ، انسان در حالت انفعالی دچار غم و اندوه می شود و این عواطف انفعالی اگر وظیفۀ خودشان را درست انجام ندهند ، مثلاً خشم که وظیفه اش دفاع از شخص می باشد در جای غیر صحیح خود استفاده شود ، شخص را حتی به تجاوز حقوق دیگران وادار می کند ، شخص حسود از این حالت های انفعالی در درون خودش به نحو صحیح و در جای خودش استفاده نکرده و مثلاً از نعمت هایی که در دست دیگران می بیند، دچار خشم، عصبانیت، غم و اندوه و حتی مبتلا به بیماری های جسمی می شود ، مثلاً ترس و اضطراب شدید ضربان قلب او را بالا برده و باعث فشار خون بالا ، زخم معده و بیماری های دیگر در او خواهد شد.
2-6-1- نفاق
یکی از ویژگی ها و زمینه های حسد نفاق است. در کلام امیرالمؤمنینعلیه السلام آمده است :الحاسِدُيُظهِرُ وَدَّهُ فى أَقوالِهِ و يَخفى بَغضَهُ فى أفعاِلِه فَلَهُ اسمُ الصّديقِ و صِفَّةُ العَدُوِّ، « حسود، دوستى خود را در گفتارهاى خود آشكار ميكند و دشمنى خود را در كردارهاى خود پنهان مىدارد ، پس نام دوست را دارد و صفت دشمن را ».و در جای دیگر امام صادق فرمودند : انَّ المؤمن یغبط و لا یُحسَد و المنافقُ یَحسِدُ و لا یَغبط، « مؤمن غبطه می خورد و حسادت نمی ورزد، منافق حسادت می ورزد و غبطه نمی خورد » .
2-6-2- احساس نارضایتی و اندوه
حسود خود را از لذت های زندگی محروم می کند ، تنها به این دلیل که شاید دیگران بهتر و بیشتر از او داشته باشند.امام صادق علیه السلام می فرمایند: لا لِحَسودٍ لَذَّةٌ ، « حسود بهره ای از لذت ندارد» .
و امام رضا علیه السلام می فرمایند: عجب است از کسانی که ادعای عبودیت می کنند ولی از مقدّرات خداوند ناراضی هستند ، عارفان واقعی در مقابل داده ها و نداده های خداوند راضی هستند.
امام علی علیه السلام می فرمایند:اَلحَسودُ مغمومُ، « حسود غمگین است». و قال علی علیه السلام: اَلهَمُّ نِصفُ الهَرَمِ، « و درود خداوند براو، فرمود: اندوه خوردن نیمی از پیری است.».
انسان تا وقتی نسبت به کمال خود آگاه باشد میتواند شاد وبا نشاط زندگی کند ، ولی حسود هیچ موقع به آنچه دارد توجه نمی کند، به همین خاطر هیچ وقت شادمان نیست.امام علی علیه السلام می فرمایند: لا یُوجَدُ الحسودُ مسروراً، « حسود شادمان یافت نمی شود.».
حسود دیگران را عامل محرومیت خود تلقی می کند و با دیدن نعمت های دیگران ناراحتی و غمش زیاد می شود و این یک غم معمولی نیست ، غمی است که فرسایش جسم و روان را به همراه دارد به طوری که شخص را بیمار و ضعیف می کند.امام علی علیه السلام می فرمایند : مَن کَثُرَ حَسَدُهُ طالَ کَمَدَهَ، « کسی که حسدش زیاد باشد غمش طولانی می شود ».پس شاید بد نباشد هر وقت بی دلیل احساس افسردگی کردیم ، از خودتان بپرسید چرا غصه دارید ؟! اگر شروع احساس ما با دیدن خوشی یا موفقیّت دیگران باشد ، علامت آن است که ما حسودیم.
2-6-3- احساس خشم
شخص حسود فکر می کند همۀ خوبیها و نعمت های زندگی حق اوست و دیگران به زور از او گرفته اند، به همین خاطر از دست کسانی که صاحب نعمت هستند خشمگین می شود و خشم اوهمیشه گریبان افراد بی گناهی را می گیرد که صاحب امتیازی می باشند.امام علی علیه السلام می فرمایند: الحاسِدُ مُغتاظٌ علی مَن لا ذَنبَ لَهُ، « حسود بر کسی که گناهی ندارد ، خشمگین است» .
حسود گاهی از دست قوانین طبیعت هم اگر مطابق با میل او نباشد خشمگین می شود.امام علی علیه السلام می فرمایند: الحسودُ غضبانَ عَلی القَدر، « حسود بر قدر الهی خشمگین است» .
هر که زکینه و حسد آتش خشم برفروختاو زتنور آتشی سوی تنور می رود
2-6-4- احساس رنج
امام علی علیه السلام می فرمایند: الحَسَدُ اَحَدُ العذابَین، «حسد یکی از دو عذاب است» . می توان گفت رنج و عذاب هر کس به اندازه ی توقع و تعلق (وابستگی) اوست.
توقع زیاد ، تحمل را کم می کند و تغییرات و دگرگونیها آرام انسان را می گیرد و همیشه در رنج و هراس به سر می برد، در نتیجه حسود پرتوقع همیشه در رنج است.علّت دیگری که شخص حسود مدام در رنج و ناراحتی به سر می برد، احساس حقارتی است که درون خود دارد . اشخاصی که در باطن ، خویش را خوار می یابند و احساس حقارت می کنند، از اینکه در اجتماع از اکرام و احترام ، محروم و از شأن و منزلت بی بهره اند به شدت رنج می برند.
2-6-5- احساس حسرت
حسرت نوعی غم است و وقتی این حالت به انسان دست می دهد که احساس کند فایده و امتیازی را از دستدادهاست.حسود به جای تلاش و کوشش ، وقت خود را صرف خودخوری می کند و خود را شخصی مال باخته می داند که این نیز موجب حسرت خوردن وی می شود و چون حسود شخصیت سالمی ندارد به این واکنش عاطفی خود پاسخ غلط می دهد که موجب افزایش گناه می شود .
مولی الموحد (علیه السلام) می فرمایند: الحسُودُ کثیر الحَسَراتِ و مُتَضاعَفُ السَّیئات، «حسود زیاد حسرت می خورد و گناهان خود را افزایش می دهد» .آری خود در حسرت همیشگی می سوزد، زیرا نعمت های خدا، جاودانی و همیشگی است و اگر نعمتی هم از دست کسی برود، به دیگری خواهد رسید، یا نعمتی دیگر به او ارزانی خواهد شد.
2-7- مراتب حسادت
برای حسادت مراتبی وجود دارد:مرتبه اول: این است که نفس انسان میل دارد نعمت دیگری از بین برود اگرچه زوال آن نفعی به حاسد نرساند.
مرتبه دوم: این است که فرد میل به نابودی نعمتی از فردی را داشته باشد، به این جهت که با زوال آن به خود وی، نفعی می رسد، به عنوان مثال: خانه ای یا زن زیبا صورتی را دوست دارد و دوست دارد، که دیگری آن را از دست داده و در مقابل، آن نعمت نصیب وی شود و البته شکی درحرمت چنین حسادتی وجود ندارد، چنانچه خداوند متعال نیز در قرآن از آن نهی نموده است و می فرماید: وَ لاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ، « و زنهار، آنچه را خداوند به [ سببِ ] آن ،بعضى از شما را بر بعضى [ ديگر ] برترى داده آرزو مكنيد » .
ابن ابی بحران گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال کردند تفسیر آیۀ شریفۀوَ لاَ تَتَمَنَّوْا..... چیست؟ فرمودند: یعنی مردی زن و یا دختر مردی را آرزو نمی کند بلکه می خواهد خداوند مانند آنها را به او بدهد.تمنی به معنی آرزواست و این غیر از رجاءاست که به معنی امید واری است و این تمنی از اخلاق رذیله است و تعبیر به آمال می کنند و غیر از غبطه است که تعبیر به حسرت می کنند و غیر از حسد است که تمنی زوال نعمت از غیر باشد، که یک نوع تمنی است، لذا می گوییم خداوند هر چه به هر کس داده چه از نعم دنیوی و چه از نعم اخروی و مثوبات ، تفضلاتی است که تماما به جا وبه موقع است، نباید حسد برد و تمنای زوال نعمت از او کرد.
شخص حسود اعتراض به خدا داردو عدل الهی رامنکر است که موجب زوال ایمان است. لذا می فرماید:« للنساء مما اکتسبن» و هر که می خواهد به مقامی برسد باید زحمت بکشد و از خدا بطلبد که مسئلت او یکی از عبادات بزرگ است و خدا از نیات هر کسی با خبر است و فرق است بین رجا و تمنی. شخص راجی عمل می کند و ثواب دارد و متمنی بدون عمل توقع دارد.
نکته ای که اینجا قابل ذکر می باشد این است که عدالت غیر از تساوی است، عدالت همه جا ارزش است، ولی تساوی گاهی ارزش است و گاهی ظلم است، مثلاً اگر معلم به همۀ شاگردانش یک نمره بدهد، تساوی هست، ولی عدالت نیست.عدالت آن است که به هر کس براساس استحقاقش بدهیم ، اگر چه موجب تفاوت شود ، زیرا تفاوت گذاشتن براساس لیاقت ها و تمایلات حق است ، امّا تبعیض باطل است. تبعیض آن است که بدون دلیل و هوای نفس یکی را بر دیگری ترجیح دهیم که در بحث تربیت فرزندان به آن اشاره می شود که یکی از دلایل حسادت فرزندان نسبت به همدیگر همین تبعیض قائل شدن می باشد، ولی تفاوت آن است که براساس معیارها یکی را بر دیگری ترجیح دهیم ، بنابراین باید آرزوی عدالت داشت، ولی تمنّای یکسان بودن همه چیز و همه کس نابجا است.
اگر خداوند همه را یکسان نیافریده، طبق حکمت اوست. تفاوت ها باعث رشد و آزمایش و تحرّک و تعاون و پیوستگی جامعه می شود.زمانی که این آیه نازل شد، اصحاب پیامبر اکرم گفتند مقصود از فضل چیست؟
پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند: خداوند ارزاق را در میان مردم از طریق حلال تقسیم کرده و حرام را نیز عرضه کرده است. کسی که حرام را تحصیل کند ، به همان اندازه از رزق حلال خود کاسته است و بر حرام مورد محاسبه قرار می گیرد.پیام هایی که این آیه در بردارد اینکه:
به داده های الهی راضی باشیم و حسودانه، آرزوی برتری های دیگران را نداشته باشیم.
به جای تمنّای آنچه دیگران دارند، در پی کسب و تلاش باشیم.
به جای چشم داشت به داشته های دیگران به فضل و لطف خدا چشم داشته باشیم.
به خصلت ها جهت بدهیم. آرزو در انسان هست ، امّا جهت این آرزو را درخواست نعمت ازخدا قرار دهیم، نه سلب نعمت از دیگران.
ایمان به علم خداوند سبب بازداشتن انسان از طمع و چشم داشت است.
مرتبه سوم: این است که فرد مثل آنچه دیگری دارد را دوست داشته باشد، نه خود آن نعمت را ، لکن چون از رسیدن به آن نعمت، خود بازمانده است، سعی می کند تا در صورت تمکّن ، آن نعمت از او برداشته شود، تا آنها مثل هم باشند و شکّی در حرمت این قسم نیز وجود ندارد.
و اما مرتبه چهارم: مانند قسم سوم است ، لکن با یک تفاوت و آن اینکه : فرد اگر تمکن از زوال نعمت آن فرد پیدا کرد ، دین و عقل وی ، او را از این عمل بازدارند ، اگرچه در دلش دوست دارد ، آن نعمت از وی زوال شود ، که البته این قسم نیز بخاطر میل نفسانی وی بر زوال نعمتی از مؤمن ، مذموم است ، لکن امید نجات چنین فردی وجود دارد و خداوند انشاءالله چنین فردی را خواهد بخشید.
2-8- زمینه های رشد حسادت
منشاء محرک های حسادت را باید در موقعیّت ها، شرایط خاص محیطی و روابط اجتماعی و به خصوص در وجود اشخاص جستجو کرد:
2-8-1- زمینه های خانوادگی
خانواده مهمترین نقش را در زمینه سازی ، بروز و شدّت حسادت در افراد برعهده دارد.خانواده تأثیر عمیقی در کلیه ابعاد شخصیتی فرزندان به خصوص در جنبه های اخلاقی ، معنوی و عاطفی آنها دارد. همچنین خانواده در روابط فرزندان با آنان و روابط فرزندان با یکدیگر تأثیرات زیادی دارد، والدین باید به نیازهای عاطفی و روانی فرزندان توجه کنند، روشهای رفتاری والدین در روبرو شدن با رخدادهای زندگی و چگونگی محیط خانواده از نظر مهر و محبت و برقراری روابط صمیمانه با فرزندان ، نخستین و بادوامترینآثاررادرروحیهوشخصیتفرزندانبرجایمیگذارد.هرگاه توصیه های تربیتی فرزندان از جهت ارتباط والدین با فرزندان رعایت شود ، زمینه سلامت روان و رشدشخصیتبههنجارفرزندانفراهممیشود.
در صورتیکه محیط خانواده نامناسب باشد ، کودک تعادل زیستی و روانی خود را از دست می دهد و ممکن است به انواع اختلالات روانی ، شخصیتی و اخلاقی مبتلا شود . که در این قسمت به زمینه های بوجود آمدن یکی از انواع ناهنجاریهای اخلاقی ، روانی یعنی رشد حسادت فرزندان در خانواده و نقش آن در شکل گیری این حسادت ها اشاره خواهیم نمود.
2-8-1-1- حسادت در کودکان
علمای تعلیم و تربیت می گویند : حسادت واکنش طبیعی است که کودک نسبت به از دست دادن محبت واقعی ، فرضی و یا تهدید، آن را از خود نشان می دهد.
مفهوم حسادت در کودکان: حسادت ترکیبی است از ترس و پرخاشگری ، ترس ناشی از این گمان است که موقعیت فرد در اثر نفوذ شخص دیگری به خطر افتد. و پرخاشگری ناشی از کوششی است که برای حفظ و نگهداری آن موقعیت بکار برده می شود. حسادت که در بین همۀ قشرها و طبقات اجتماعی و در همۀ سنین وجود دارد ، یکی از رفتارهای شایع کودکان و نوجوانان است . نوع ، میزان و شدّت حسادت به زمان ، مکان، سن و جنس کودک بستگی دارد. حسادت در کودکان تا حد زیادی ناآگاهانه و نیمه آگاهانه است، ولی با رشد عقلی بیشتر و نزدیک شدن به دوران بلوغ و نوجوانی و جوانی و پس از آن تا بزرگسالی و به دست آوردن تجربه های درونی و بیرونی درباره ی علل و انگیزه های رفتار حسادت آمیز خود ، اینگونه رفتارها بیشتر آگاهانه می شود و به همین دلیل از نظر اسلام رفتارهای حسادت آمیز، پس از بلوغ مورد تکلیف قرار می گیرد و فرد وظیفه دارد به گونه ای آن را رها کند.
اولین علائم حسادت در کودکان نسبت به رقیبان واقعی ، تقریباً از نوزده ماهگی آغاز می گردد، اما در کودکان سه ساله بسیار شدید است؛ چون در این مدّت کودک به والدین خود سخت وابسته است و علایق او در خارج از محیط خانواده بسیار کم است.
در میان تمام عواملی که موجب کشمش و نزاع در بین کودکان می شود ، حسادت از همه مهمتر و مؤثرتر است، زیرا هر فردی در دوران کودکی بیش از حد به والدین خود وابستگی دارد و بسیار علاقه مند است محبت والدین را منحصر به خود نماید و می ترسد که اگر این مهر ومحبت نسبت به خواهران و برادران اونیز به کاربرده شود، از سهم او کاسته شود و همین امر باعث می شود نسبت به آنها بیزار ومشکوک گردد.
« باید دانست که عنصر حسادت به جلب محبّت و عشق در وجود فرد را نمی توان یک عیب یا نقص شخصیتی به شمار آورد ، بلکه این عنصر جزء ذاتی انسان است و موجب پیوستگی افراد انسانی به صورت زن و شوهر و تشکیل خانواده و اتحاد گروه های دیگر می شود ، و بدون این عنصر روابط ما نیز مانند موجودات دیگر طبیعت خواهد بود.» . حسادت به هر صورتی که باشد ، ناراحتی و نگرانی فرد را به دنبال دارد و بر سازگاری او با محیط، صدمات زیادی وارد می سازد.کودک حسود نه تنها در دوران کودکی بلکه ممکن است در تمام عمرش ، نگاهی بدبینانه و توأم با حسادت به افراد اجتماع و حتی کل جهان داشته باشد.
2-8-1-2- علائم و نشانه های حسادت در کودکان
علائم مستقیم: حمله کردن به کودک دیگر، اظهار محبّت دروغین و مبالغه آمیز، مخالفت ، لجاجت
علائم غیر مستقیم:مانند سابق جای خود را خیس کند، مکیدن انگشتان، نشان دادن رفتار بچگانه، خواهان توجّه محبّت بیشتر نسبت به خود ، آزار و تحقیر خویشتن.جویدن بیش از حد انگشتان، شب ادراری ، بهانه گیری و گریستن، بدغذایی و غیره.
پرخاشگری ، لگد زدن ، گاز گرفتن، نادیده گرفتن حقوق دیگران، خرابکاری، فحاشی، دروغگویی، تقلّب، هجوم، گوشه گیری و شکستن اشیاء، قهر کردن، رقابت های افراطی، انتقام جوئی ، عصبانیّت، تنفّر، احساس خود کم بینی، اضطراب و خودخوری، لجاجت، امتناع از خوردن غذا، تمارض ، بدبینی به اطرافیان، کمحوصلگی ، و توسل به رفتارهای ضداجتماعی برای جلب توجّه دیگران، حسادت غالباً با ترس و خشم توأم است.
حسادت از جمله عواطفی است که معمولاً از روابط متقابل کودکان ناشی می شود ، کودک هنگامی حسود می شود که شیء مورد علاقه اش را در نزد دیگری ببیند یا محبّتی را که حقّ خود می داند، بزرگترها از او دریغ دارند و به دیگری بدهند. این عاطفه معمولاً با خشم و احساس حقارت همراه است.
2-8-1-3- علل و انگیزه های حسادت در کودکان
رقابت و هم چشمی یکی از فرزندان نسبت به سایر خواهران و برادران ، که گاه «رقابت هم شیرها» نامیده می شود، یکی از زمینه های مساعد و عمدۀ رشد حسادت درکودکان است و والدین آن را طبیعی و غیر قابل اجتناب می دانند.با توجّه به چنین شرایطی می توان گفت :
2-8-1-3-1-حسادت فرزند اوّل نسبت به کودکان بعدی
فرزند اوّل نسبت به کودکان بعدیحسادت بیشتری از خود نشان می دهد. زیرا به طور طبیعی والدین ازبه دنیا آمدن فرزند اوّل خوشحالند و وقت و توجّه زیادی را صرف فرزند اوّل می کنند، و این کودکان تا موقعی که فرزند دوّم به دنیا نیامده زندگی خوب و شادی دارند، ولی با تولّد فرزند دوّم این فرصت از آنها گرفته می شود و همین موجب تحریک حسادت او نسبت به فرزند دوّم می شود.
همۀ فرزندان اوّل این تغییر مقام را در خانواده احساس می کنند ، امّا آنهایی که نازپروردهتر هستند آسیب بیشتری را احساس می کنند که درجۀ این صدمه به سن فرزند اوّل در هنگام تولّد فرزند دوّم نیز بستگی دارد.
در میان کودکانی که تفاوت سنی آنها بین 42-18 ماه است، بیش از سایر کودکان زمینۀ حسادت وجود دارد، بچۀ خردسال به مزیّت هایی که بچۀ بزرگتر از آن برخوردار است، حسادت میورزد و بچۀ بزرگتر از محبّت و مواظبتی که از بچۀ کوچکتر می شود بدش می آید.
در خانواده های 2 یا 3 فرزند، بیش از خانواده های پرجمعیت حسادت وجود دارد.
در خانواده هایی که مادران شیوه های منظّم و ثابتی در تربیت کودکان خود ندارند و برخوردشان بی ثبات و متغیّر است، بیش از سایر خانواده ها ، رفتارهای حسادت آمیز مشاهده می شود.
در دختران بیش از پسران حسادت دیده می شود و از هر سه بچۀ حسود دوتایشان دخترند.
حسد در میان اطفال باهوش بیشتر است.
حسد در روابط بین دختر با دختر بیشتر مشاهده می شود تا روابط بین پسر با پسر و دختر با پسر.
اگر میان همسران تضادّی باشد فرزندی که از یک یا چند جهت به یکی از آنها شبیه است، هدف خشم و قصاص دیگری واقع می شود. طفلی که در این گونه، مورد بی مهری واقع میشود، به خواهر یا برادری که برخلاف خودش از محبّت و نوازش برخوردار است حسادت میورزد.
2-8-1-3-2- برخوردهای تبعیض آمیز
گذشته از تولد فرزند دوم و تقسیم شدن توجّه خانواده ، به طور کلی، « امتیاز و تبعیض» حسادت را به دنبال دارد. کسی که نسبت به دیگری از امتیاز ویژه ای برخوردار است در معرض حسادت دیگران قرار می گیرد.در حدیثی از امام علی علیه السلام آمده است: کل ذي رتبه سنيه محسود، « هر شخص دارای امتیاز و رتبۀ شایسته ، مورد حسادت واقع می شود» .
بعضی از پدران و مادران به دلایل گوناگون ، بعضی از فرزندانشان را از فرزندان دیگر بیشتر دوست دارند و به آنها توجّه و محبّت بیشتری می کنند. و یا گاهی جنسیت فرزندان عامل تبعیض می گردد، به طوری که مادران معمولاً با پسران خود صمیمی بوده و پدران بیشترین محبّت خود را متوجّه دختران می نمایند. در نتیجه، فرزندی که از طرف یکی از والدین محبّت و ملاطفت کمتری دریافت می کند و شاهد رفتاری غیر عادلانه است ، نسبت به فرزند دیگر حسادت می ورزد و از وی متنفّر می شود.
همچنین زمانی که والدین بیشترین تماس و نوازش خود را با تولّد فرزند جدید به وی اختصاص می دهند، سایر فرزندان احساس می کنندکه این نوزاد سبب بی مهری و فراموشی آنان گردیده است و در نتیجه به وی حسادت می ورزند.
همچنين ممكن است هر يك از والدين، برخى از فرزندان خود را به علّت زيباتر بودن، باهوش تر بودن، زرنگ تر بودن، خونگرم تر بودن ، ساکت تر بودن و یا عاطفى تر بودن و يا حتّى به دليل معلولیت جسمى و ذهنى ، مورد محبّت بيشتری قرار دهند. و در نتیجه درخواست هاى این کودکان، سريع تر مورد پذيرش سرپرست خانه واقع گرددو به اعمال و گفتارآنان علاقه بيشترى ابراز شود. چنين رفتارهايى براى سایرفرزندان، بى مهرى وتبعيضى آشكار تلقّى گشته وآنان رابه حسادت وا مى دارد، مثلاً بعضی از والدين نسبت به فرزند سوم خود، تمايل كمترى نشان می دهند، و این زمينۀ حسادت و احساس ناامنى را در اوبه وجود می آورد. بطور كلّى ، در صورت مشاهده رفتارهاى غير عادلانه در خانواده، وجود حسادت شديد و پر درد سر، امرى اجتناب ناپذير است.
روزی پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مردى را ديدند كه دو فرزندش در كنارش بودند، مرد، يكى از فرزندانش را بوسيد و دیگری را نه، پيامبر از مشاهده رفتار اين مرد، ناراحت شدند و به آن مرد فرمودند: چرا بين فرزندانت مساوات را برقرار نكردى؟ و در جاى ديگرى ، از ايشان روايت شده كه فرمودند:
إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ أنْ تَعْدِلوا بَينَ أوْلادِكُمْ ، حَتّی فِى الْقُبْلِ، «خداوند متعال ، دوست دارد كه بين فرزندان خود، به عدالت رفتار كنيد، حتّى در بوسيدن» .
متأسفانه اینگونه رفتارها فقط به دوران كودكى ، به خانه پدری و خواهر وبرادر محدود نمى شوند؛ و ریشه های حسادت را برای آینده زنده نگه می دارد و فرد را دچار مشکلات فراوانی می کند ، مثلاً ممکن است پس از ازدواج نتواند تبعیض مادر زن خود را، هر چند اندک باشد، تحمل کند و نسبت به دیگر داماد خانواده حسادت بورزد و موجب اختلاف های خانوادگی و تلخ شدن زندگی زناشوئی و کانون گرم خانواده خود گردد.
2-8-1-3-3- احساس محرومیّت
محرومیت عبارت است از حالتی که در نتیجۀ ارضاء نشدن یا احتیاج پدید می آید. که این ارضاء نشدن ممکن است به سبب عوامل محیطی باشد یا به علل درونی ربط داشته باشد.محرومیت به دلایل محیطی اجتناب ناپذیر است ، زیرا در محیط همیشه عواملی هست که باعث می شود تمام احتیاجات انسان برآورده نشود . محرومیت درونی از درون خود فرد به وجود می آید، که در نتیجه ناتوانی در برآوردن احتیاجات تولید می شود.نمی توان همۀ افراد را به دو گروه محروم و غیر محروم تقسیم کرد زیرا هر فردی تا اندازه ای محروم است.
گاهی شنیده ایم که نباید به کودک هر چیزی را که خواست داد، زیرا هیچ کس نمی تواند هرچه را که میخواهد به دست بیاورد و کودک نیز مانند بزرگسالان تاحدی محرومیت می کشد، بنابراین باید مراقب بود محرومیت کودک آنقدر شدید نشود که سبب ایجاد احساس حقارت و عدم اعتماد به نفس در او شود.محرومیت اغلب منجر به پرخاشگری می شود.
«پرخاشگری مستقیم روشی معمولی ، برای جلوگیری از جریحه دار شدن غرور به دلیل محرومیّت است، مثلاً اگر کودکی مورد تمسخر و تحقیر همکلاسیهایش قرار بگیرد، او هم سعی خواهد کرد به کودک ضعیف تر از خود، تجاوز کند تا از جریحه دار شدن احساس غرور خویش جلوگیری نماید. این کودک احساس می کند که باید به هر صورت که شده از شدت هیجانی که به واسطۀمحرومیّت در موقعیت دیگری، برایش ایجاد شده است بکاهد.»
یکی دیگر از زمینه های بروز حسادت ، شرایطی است که کودکان احساس می کنند از دارایی های مادی و یا از هر نوع دارایی های دیگری نظیر دارایی های عاطفی محروم شده اند، مثلاً اسباب بازی ، لباس یا هر شیءمورد علاقه دیگری ممکن است زمینه به وجود آمدن حسادت کودک را نسبت به دیگری فراهم آورد.
این نوع حسادت ، که از علاقه شدید به چیزی ناشی می شود گاهی غبطه خوانده می شود، لازم به ذکر است که تهیۀ چند چیز و تقسیم آن به طور مساوی بین فرزندان ، ضرورتاً باعث حل مشکلات حسادت نمی شود، زیرا در هر صورت،کودکان بزرگتر به دلیل ارشد بودن خود ، احساس می کنند که باید سهمی بیش از دیگران نسبت به بقیه داشته باشند، اما والدین می توانند با توضیح و توجیه و فراهم کردن مقدمات فکری و شناختی از بروز حسادت جلوگیری کنند.
2-8-1-3-4- توجه نکردن به استعدادها و توانایی فرزندان
برخی از والدین درمورد موفقیّت تحصیلی فرزندانشان به آنها فشار می آورند و هیچ گونه حدّ ومرزی برای پیشرفت تحصیلی آنها در نظر نمی گیرند و بدون توجه به استعدادها و توانایی های فرزندان خود ، تمایل دارند که آنها از سایر کودکان موفّقتر باشند و همیشه رتبه های ممتاز کسب نمایند. این توقع و انتظار بیجای والدین، بار سنگینی بر دوش کودک می گذارد و اعتماد به نفس او را از بین می برد. چنین کودکانی در تحصیل با شکست مواجه شده، دچار مشکلات عاطفی زیادی از جمله حسادت می گردند.
2-8-2- زمینه های فامیلی حسادت
در اولین مرحلۀ حسادت، نسبت به نزدیکان و کسانی که باآنها آشنا هستید و به زندگی شما مربوط هستند ، بسنده کرده، بعد از آن به سراغ حسادت کردن دوستان خواهید رفت تا به کسانی می رسید که در نظر شما چیز با ارزشی دارند که به آنها نیز حسادت خواهید نمود، مثلاً ارسطو تأکید میکند که حسادت ،هم ترازهای ما و کسانی را هدف میگیرد که به ما شبیهاند. کسانی که از لحاظ شرایط تولّد ، والدین، سن، وضع و حال، معروفیت و مال با ما هم سطح باشند، در ضمن از نظر زمانی و مکانی هم به ما نزدیک باشند. طبق نظر اسپینوزا انسان نمی تواند حسرت کسی را بخورد مگر: «حسرت هم تراز خود را، که الزاماً از طبیعتی همسان با او برخوردار است». میان دو شخص در دو شهر دور از هم و دو محلّۀ دور دست پیوند و رابطه ای نیست، به همین علّت میان آندو حسادتی هم وجود ندارد.
عالم با عابد حسادت نمی کند بلکه با عالم حسادت می ورزد و شخص به برادرش و پسرعمویش بیش از دیگران حسد می برد، هرگاه هدف ها یکسان باشد حسادت هم بیشتر می شود مثلاًهدف بزاز غیر از هدف کفاش است و در هدف ها با هم مزاحمتی ندارند، شجاع به شجاع حسد می برد نه به عالم، چرا که هدفش این است که به شجاعت یاد شود ، بنابراین ریشۀ این حسدها، رقابت و خود برتربینیاست و ریشۀ رقابت و خود برتربینی، مخالفت در یک هدف است و یک هدف میان دو شخص دور از یکدیگر جمع نمی شود به همین علّت حسد در میان دوستان وبستگان و نزدیکان بیشتر است.
حسادت به آشنایان:
اصولاً حسادت نسبت به آشنایان و دوستان اتفاق می افتد و شخص نسبت به کسانی که هیچ گونه ارتباطی با آنها ندارد و در حوزۀ روابط اجتماعی وی قرار نمی گیرد احساس حسادت نمی کند.بنابراین کسانی مورد حسادت شخص قرار میگیرند که درحوزۀ ارتباط و روابط اجتماعی فرد و در محدودۀ آنقراردارند.مثلاً حسادت دختران بر دخترعمو و دایی وعمه وخاله بسیار است و همچنین حسادت پسرعموها و پسردایی ها و پسرخاله ها و پسرعمه ها فراوان است.
در بسیاری از خانواده ها پدر و مادر ، از فرزندان کسانی که می شناسند مانند برادرزادگان و یا خواهرزادگان تعریف و تمجید می کنند و آنان را الگوهای موفقی در زندگی اجتماعی و یا درسی برمیشمارند. در این حالت است که فرزند نسبت به آنان حسادت می ورزد و رفتارهای بیرون از هنجارهایاجتماعی نسبت به آنان از خود بروز می دهد. بسیار پیش آمده است کسانی که از سوی پدر و مادر به عنوان اشخاص موفق و خوب یاد شده اند از سوی فرزندان مورد تحقیر و اذیّت و آزار قرار گرفته اند. در حالی که اشخاصی که از بیرون نگاه می کنند در علّت اینگونه رفتارهای نابهنجار وامانده می شوند ، زیرا بسیاری از موارد، علّت ها و زمینه های بروز اینگونه رفتارهای نابهنجار در پس لایه های متعدد نادیده گرفته می شود، امّا اگر به دقّت به زمینه ها و علل واقعی و نه توجیهی اعمال و رفتار نابهنجار توجّه شود، دانسته می شود که ریشۀ آن چیزی جز حسادت نیست.
بارها شده است که خاندانی بزرگ در اثر حسادت افراد آنها برهم، نابود شده و از میان رفته است ، زیرا هریک از افراد آن، تیشه ای از حسد بر دست گرفته و به ریشۀ دیگری می زنند، درنتیجه ریشۀ خود را قطع می کنند ، درنتیجه پلیدترین و بدترین حسودان آنهایی هستند که بر نزدیکان و خویشان حسد می ورزند. بیگانه اگر به مقامی برسد به او کاری ندارند ، ولی اگر یکی از نزدیکان مقامی یا نعمتی را دارا شود تمام نیروی خود را به کار می اندازند تا آن مقام یا نعمت را از او بگیرند.
پیشوایان اسلام از این دسته بسیار رنج کشیده اند و می توان گفت علل انحطاط اجتماعی مسلمانان اینان بوده و هستند. علت اینکه ما به نزدیکان خود راحت تر از کسانی که کمتر می شناسیم یا قرابت زیادی با آنها حس نمی کنیم، حسادت می کنیم، این است که در واقع شانس سهیم شدن در ارزشهای مشترک ، با نزدیکانمان بیشتر است و کافی است یک اشتراک منافع ساده داشته باشیم، یا از زندگی آنها با صف طویل موفقیّت هایشان باخبر باشیم، تا حدامکان حسادت چند برابر شود.
2-8-3- زمینه رشد حسادت در محیط تحصیلی و محیط کار
انسانی که حسادت می ورزد همواره مترصد است که اگر کسی از نعمتی، مقامی، منزلتی، شهرتی و بالاخره جایگاه اجتماعی بهره مند شد او را ازآن جایگاه بر زمین افکند، تمام همّ و غمّ خود را به کار می گیرد تا آن نعمت موجود در طرف مقابل را از او بگیرد و زایل سازد.از سوی دیگر ازآنجا که در درون خویش این آتش را در درون خود شعله ور ساخته هیچگاه روی آرامش و آسایش را نمی بیند بلکه همواره در اضطراب و نقشه کشی و براندازی و نابودسازی دیگران استکه صاحب نعمت و موفقیّت هستند.از این رو باید گفت حسودان همانا لشکر ملخ هستند که جز غارتگری و تخریب و نابودسازی صاحبان نعمت اندیشۀ دیگری ندارند و این آفت مزرعه جان آنان را به آتش می کشد وآسایش و آرامش را از جامعۀ انسانی میگیرد.
کسانی که در محیط تحصیلی و رشتۀ علم و دانش قدم می زنند،گاهی بر برتری علمی دیگران حسد میبرند. مثلاً اگر محصلی را دیدند که با جدیّت و تلاش درس می خواند و آیندۀ خوبی در انتظار اوست، برای او ایجاد مانع می کنند . مثلاً وسائل تفریح او را فراهم می کنند و بالطایف الحیل او را از تحصیل باز می دارند، اگر استادی در محیط علمی باشد و روز به روز بر علم او افزوده شود او را مجبور به هجرت از محیط دانش می کنند و به محیط جهل می فرستند.
سیر تحول دانش مملؤ از این ماجراهاست، مثلاً دانشمندی معروف به همکار خود حسادت میکند ، بحث هایی که نهایتاً به محکومیت گالیله در سال1633 ختم شد، در واقع از سال 1610 آغاز شده بود و با انتشار کتاب (پیام آور ستارگان) در تمام اروپا او را مشهور ومعروف کرده بود و باعث تحول مادی در زندگی او شد، از جمله استادی دانشگاه فلوراسن و افزایش در آمد و غیره.همزمان یکی از دوستان گالیله از عواقب روشن موفقیتش به او هشدار داده بود«از قدرت وسخاوت پرنستان چنین بر می آید که به لیاقت و از خودگذشتگی شما واقف باشد اما چه کسی می تواند در دریای پر تلاطم دربار به طور حتم درامان باشد.شخص اگرغرق نشود، حداقل از خشم طوفانهای حسادت، سخت تکان خواهد خورد. »
در این باره حضرت علی علیه السلام در زمینۀ حسادت میان علماء و دانشمندان فرموده اند:إنَّ اللّهَ يُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّة ، أَلْعَرَبَ بِالْعَصَبيَّةِ وَ الدَّهاقينَ بِالْكِبْرِ وَ الاْمَراءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجّارَ بِالْخِيانَةِ وَ أَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ، «خداوند شش گروه را به خاطر شش خصلت مجازات میكند:عرب ها را به تعصّب(نابجا)، کدخدایان را به کبرو غرور،فرمانروايان را به ظلم و ستم،فقيهان را به حسادت، بازرگانان را به خيانت،و روستائیان (جاهل) را به جهل و نادانی».
امام علی (ع) در این روایت ، دلیل انحراف فقیهان و علماء را حسادت نسبت به یکدیگر معرفی می کند، که لازمۀ آن این است که به خاطر حسادت ، فرد مقام علمی دیگری را زیر سؤال می بردو شروع به انحراف فکنی، نسبت به دیگری می کند. گاهی در میان اهل دانش حسادت به صورت انتقاد علمی ظهور می کند، نظریات دانشمندان دیگر را مورد بحث قرار می دهدو برآن خرده می گیرد و حتی گاهی بالاتر از این نظریات علمی آن دانشمند را باطل اعلام می کنند و یا پزشکی از پزشک دیگر بدگوئی می کندو....
2-8-4-زمینه رشد حسادت و توارث
خصوصیاتی را که از پدر و مادر و نیکان و اجداد به نسلهای بعدی منتقل می شود ، بر سه قسمت می توان تقسیم نمود:
وراثت خصوصیاتی: مثل گروه خون، شکل، طول قامت، رنگ صورت و غیره که از پدر و مادر به فرزندان منتقل می شود.
وراثت عقلی: بدون شک افراد در یک خانواده با خانواده دیگر در بسیاری از خصوصیات عقلانی و روانی فرق دارند. پیامبر اکرم می فرمایند:إیّاکُم و تزویجَ الحَمقاءِ فَاِنَّ صُحبَتَها بَلاءٌ و ولَدَها ضَیاعٌ، «از ازدواج با زن های احمق و کم هوش اجتناب کنید زیرا مصاحبت با آنها ناگوار و فرزندی که از او متولد می شود تباه و بی ارزش است» .
وراثت اخلاقی: سجایای اخلاقی و صفات پسندیده یا سیئات اخلاقی و ملکات ناپسند پدران و مادران نیز در فرزندان زمینه هایی را ایجاد می کند، در نظر اسلام فضائل یا رذایل پدران و مادران در فرزندان آثار قابل ملاحظه ای می گذارد و فرزندان وارث آن صفات پسندیده یا ناپسند خواهند بود.
در قرآن کریم از زبان نوح پیغمبر فرموده است:وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِينَ دَيَّاراً ، إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُواْ إِلَّا فَاجِرًا كَفَّار، «پروردگارا این مردم کافر و گمراه را از صفحۀ زمین برانداز ، که اگر آنها را به حال خود واگذاری، از طرفی مایۀ گمراهی دیگران می شوند و از طرف دیگر فرزندی که میآورند جز آلوده و پلید نخواهد بود».
حضرت علی (ع) دربارۀ فضائل خانوادگی فرمودند: ملکات پسندیده و اخلاق خوب دلیل وراثت های پسندیدۀ انسان است.
نقشوراثتدرپیدایشحسد:
از زمانهای گذشته دیده شده است که خصوصیات هر فرد از نظر جسمی و روحی بسیار شبیه به پدر و مادر است. دانشمندان پیوسته به مطالعه در چرایی آن پرداختهاند، امروزه دریافتهاند که این تاثیر به واسطه ژن موجود درDNA هر پدر و مادری به فرزندش منتقل میشود، که البته همیشه اینطور نیست، اما معمولاً افراد ویژگیهای بسیاری را از پدر و مادر خود به ارث میبرند. این صفات تنها محدود به صفات ظاهری نمیشوند، بلکه بسیاری از اخلاق و روحیات پدر و مادر نیز به همین واسطه منتقل میشوند. در روایات بسیاری از فرزند به «سرّ ابیه»یا «ثمره فواده»تعبیر شده و این تعابیر اشاره به این مهم دارند که فرزند آنچه در نهاد پدر و مادر است و آنچه در وجود آنها بوده را با تغییرات و کم و زیاد در خود دارد، چونان میوهای که صفات ظاهری مانند رنگ و فرم، و صفات درونی از بو و مزه را ازدرخت خود میگیرد. باید توجه داشت، این سخن به این معنی نیست که کودک به هنگام تولد دارای رذایل و فضایلی است که به صورت مادرزاد از والدین خود به ارث برده است، بلکه بنا بر آنچه در مصحف شریف آمده، انسان با فطرت و ضمیری پاک، متولد میشود و آن فطرت توحید و انتظار رجوع به اصل است.
فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ«با همان سرشتی که خدا مردم رابرآن سرشتهاست، آفرینش خدای تغییر پذیر نیست».
لکن وجود این رذیله در پدر و مادر باعث ایجاد زمینه ی مناسب برای مبتلا شدن او به این بیماری میشود.برای اثبات این مطلب لازم است بحث در سه بخش پیگیری شود:
رابطه نفس با بدن که چگونه نفس و روح بر بدن تأثیر میگذارد.
اینکه چگونه نطفه از روح پدر و مادر تاثیر میپذیرد.
و در آخر اینکه روح کودک چگونه از نطفه تأثیر میگیرد.
مراحل انتقال خلق و خو به فرزند
مرحله اول: رابطه نفس با بدن
دربیان استاد حسنزاده آملی در کتاب «سرح العیون فی شرح العیون»آمدهکه بدن مظهر نفس است و هر حالتی که در روح به وجود آید در بدن ظهور میکند و بالعکس، لذا میتوان گفت خلق و خوی انسان به سادگی بر بدن وی تأثیراتی عمیق میگذارد و این تأثیرات مسلماً به شکل تبعی نطفه را نیز دچار تغییراتی خواهند کرد.
مرحله دوم: همراهی خلق و خو با نطفه، از زمان معینی به بعد نطفۀ انسان دارای روح و حیات مستقل میشود و تنها نیازمند شرایطی مناسب برای رشد و رسیدن به مرحلۀ تولد خواهد بود.بر این اساس میتوان ادعا کرد، آن دسته از تأثیرات که بدن پدر و مادر از روانشان پذیرفته، همچنان در اجزای نطفه که جزء وجود آنان است و علیرغم جدا شدن از منشا خود همچنان زنده است، وجود دارند. و همین نطفه است که کالبد نوزاد را تشکیل داده و خصوصیات بدن مولدان نطفه را به بدن جدید منتقل میکند.
مرحله سوم: تاثیر پذیری روح دمیده شده از نطفه
بیان این مرحله در مرحله اول گذشت؛ آنجا که ثابت شد روح بر بدن تاثیرگذار است.با توجه به همین مساله میتوان توضیح داد، نطفهای که از بدن والدین به وجود آمده دارای خصوصیاتی است که بدن آنان از خلق و روحیاتشان دریافت کرده و همین خصوصیات در بدن جدید وجود دارد، حال این بدن به همان صورت (که در مرحله اول آمد) بر روح تازه دمیده شده نوزاد تاثیرگذار است، و در نتیجه میتواند خصوصیات روحی پدر و مادر را به واسطه بدن به روح و خلق نوزاد انتقال دهد.
برای تاکید بیشتر و به عنوان حسن ختام، روایتی از حضرت محمد بن علی بن الحسین، امام باقر علیهم السلام نقل میکنیم که به دلالت التزام و طریق اولویت دلیلی است بر مدعای ما: «تخیّروا للرّضاع کما تَتَخَیَّرون للنّکاح فإنّ الرّضاع یُغیّر الطّباع»، « برای شیر دادن دایه انتخاب کنید همانطور که برای ازدواج زن مناسبانتخاب میکنید زیرا شیر دادن طبع را تغییرمیدهد».
در بیماری های جسمی چند مرض معین است که به ارث می رسد، ولی بیماری های روحی عموماً از نیاکان به فرزاندان به ارث می رسد. اولاً این بیماری نخست در اثر تربیت خانوادگی است که اخلاق پدر ومادر تأثیر کلی در روحیات فرزندان دارد. در درجۀدوم به وسیلۀ همشاگردان و آموزگاران و دبیران خواهد بود.
قانون توارث صفات، یکی از مباحث مهم روانشناسی است.اگر عوامل خارجی با ارث مخالفت نکنند ، صفت ارثی می شود.اگر فرزندی صفات پسندیده را به ارث ببرد و محیط پرورش او نیز خوب باشد، او نمونه از بهترین هاخواهد شد.و برعکس اگر فرزندی صفات رذیله را به ارث بردو محیط نیز با او منطبق باشد،از پلیدترین افراد خواهد شد.
پاکیزگانی که از آنان فرزندی ناخلف به وجود آمدهاندو ناپاکانی که فرزندانی پاک و جوانمرد داشته اند، محیط پرورش، اولی را سیاه بخت و دومی را سفید بخت کرده است.
گاه عامل توارث به حدی نیرومند است که محیط را بر فرض که متناقض با آن باشد شکست می دهدو صفات ارثی از فرزند بروز می کند و این اغلب، در مواقعی است که محیط تربیتی ضعیف باشد ، کوچکترین ارتباط و معاشرتی که میان دو تن باشد کافی است که مرضی از روحی پلید به روانی پاک سرایت کند و آن را آلوده سازد ، بیشتر کودکان به خودی خود دارای روحی پاکیزه هستند و اگر مرضی هم به ارث برده باشند چندان نیرومند نخواهد بود . ولی محیط پلید و معاشرت با دوستان ناجنس آنان را آلوده میکند.
گاه محیط پرورش به حدی قوی است که عامل توارث را شکست میدهد، در این صورت صفات اکتسابی در فرزند ظهور پیدا میکند و صفات ارثی از بین میرود.فرزندان نباید فکر کنند که اثر توارث قطعی است و به فکر اصلاح خود نباشند، بلکه اثر عوامل خارجی مانند محیط و تربیت ، بیشتر از میراث میباشند. فرزند میتواند خود را پاک کرده و حتی سعادتمندتر از پدر و مادر گردد. نتیجه اینکه : چاقی، لاغری، بلندی ، کوتاهی، از قوانین ارثی تبعیت میکنند، ولی میزان ویژگی های ذهنی که به ارث برده میشوند چندان روشن نیست. به طور خلاصه: وراثت ضرب در محیط ضرب در زمان، فرمول اساسی است که در آن توضیح و بیان رفتار را جستجو میکنیم.
بدیهی است که وراثت و محیط با گذشت زمان در موجود اثر میگذارد و وابستگی و غیرقابل تفکیک بودن دو عامل وراثت و محیط کاملاً قابل تشخیص است، زیرا هنگامی که از عوامل بالقوه و ارثی در موجود زنده صحبت میکنیم، در حقیقت از امکانات شیمیایی، سخن میرانیم که بر حسب زمینههای محیطی، امکانات رشد و تکامل آن امکانات وجود دارد.
پس از آنکه به زمینههای حسادت اشاره شدو اینکه هرکدام به نوبۀ خود در به وجود آمدن حسادت تأثیر داشتند، میتوان گفت همۀ این عوامل به نوعی جزء عوامل و زمینههای محیطی و توارثی حسادت به شمار میروند در حالی که میتوان گفت حسد همان حال انقباض و ذلّ نفس است که اثر آن میل زوال نعمت و کمال است از غیر و بعضی، چنان چه علامه مجلسی نقل فرمودند : اسباب حسد را منحصر کردهاند در هفت چیز که غالب اینها برگشت میکند به رؤیت ذلّ نفس؛ که عبارتند از:
2-9- ریشه های حسادت از نظر علمای اخلاق
2-9-1- خباثت نفس و بخل ذاتی نسبت به بندگان خدا
در این مورد ، شخص بدون سابقه دشمنی یا منشاء حسادت بلکه به خاطر خباثت باطن خود ، اصلاً نمیتواندهیچ نعمتی را در دیگری ببیند، بخیل کسی است که به مال خودش بخل می ورزد و صاحب بخل شدید کسی است که به مال دیگران بخل می ورزدو این دومی به نعمت هایی که خداوند به بندگانش داده که میان آنها و شخص حسود هیچ دشمنی و ارتباطی نیست بخل می کندو چنین عملی انگیزۀ آشکاریجز پلیدی نفس و پستی طبع نداردو بخل در سرشت او قرار دارد. و چنین فردی با گرفتاری دیگران خشنود و فرحناک و از وسعت زندگی دیگران محزون و ناراحت میگردد، چنین فردی وقتی میشنود که از فردی نعمتی زائل شده است، خوشحال شده و حتی در بعضی موارد ناخودآگاه میخندد و متأسفانه علاج این نوع حسد،(چون درون ذات بشر است) بسیار سخت خواهد بود، زیرا این امر درون نفس و به نوعی جزئی از شخصیت شده است.
2-9-2- عداوت و دشمنی
دشمنی و کینه شدیدترین عامل حسد است، کسی که به هر علّتی آزار دیده و با هدفش به هر نحوی مخالفت شده، بر کسی که او را آزار داده خشمگین میشود و در دلش کینه و دشمنی و انتقام از او جای میگیردو اگر نتواند انتقام بگیرد، انتقامش را به خدا واگذارد و هرگاه به دشمن مصیبتی برسد شاد شود و آن را انتقامی از سوی خدا بداند، خلاصه حسد با کینه و دشمنی همراه استو پرهیزگاری در این است که انسان حتی به دشمن خودش هم ستم نکند ، اما این حالت ممکن نیست ، و این حالت همان است که خدا کفار را به آن توصیف کرده ، یعنی حسد به سبب دشمنی ، زیرا خداوند متعال میفرماید:
و إِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمُ بِذَاتِ الصُّدُور، «و چون با شما برخورد کنند میگويند: ايمان آوردهايم. وچون با هم خلوت كنند،ازشدت خشم برشما، سرانگشتان خود رامیگزند. بگو: به خشم بميريد که خدا به راز درون سینهها داناست».
چنین حسدی که علت آن دشمنی باشد گاهی به قتل و جنایت نیز منجر میشود، تمام عمرحسود در از بین بردن نعمت از راه مکر و حیله و سخن چینی و پردهدری و.... میگذرد. این قسمت از حسادت،شایعترین اقسام آن به شمار میرود، زیرا هرکسی دوست دارد،که دشمن وی از نعمتها دور باشد و دشمنش همیشه در سختی و گرفتاری باشد و چون اذیتی دید و قادر به انتقام نبود، طالب آن است که روزگار انتقام او را بگیرد.
2-9- 3- حب مشهور شدن وآوازه یافتن
چناچه وی می خواهد در هنر ، حرفه و یا زیبایی و .... که خود دارد در میان اجتماع مشهور گردد و دوست دارد وی را یگانه عنصر یا نادرهیدهر یا فریدروزگار یا وحیدزمان نامند. لذا چنین فردی وقتی میشنود فرد دیگری رقیب وی به حساب میآید، بر وی حسد میکند، اگرچه حتی آن فرد را ندیده باشد و نشانۀ آن این است که از بدگوئی او خوشحال شده و حتی از مرگ و ناکامیهای او فرحناک میشود تا دیگر رقیبی در مقابلش نباشد.
2-9-4- ترس از باز ماندن از مقصود خود
و این مخصوص دو نفری است که هر دو طالب یک چیز باشند، اگرچه عداوتی میان آن دو نباشد، پس هر یک از آن دو میخواهد که نعمت آن دیگری زایل شود و نتواند آن نعمت را به دست بیاورد تا شاید آن مطلب برای خودش محقق شود، مانند حسد زنانی که یک شوهر دارند بر یکدیگر و یا حسد برادران با هم برای نزدیک شدن و تقرب به پدرشان.
2-9-5- تعزّز
تعزّر عبارت است از اینکه: برای فرد سخت تمام شود که فرد دیگری که هممرتبۀ وی است یا یکی از اقوام و نزدیکان و یا حتی فردی که از وی پست تر است، از او بالاتر رود ، وی در چنین قسمتی تصور میکند که آن فرد اگر به آن مرتبه برسد، بر وی تکبّر کرده و گاهی عوام وی را بالاتر از او دانند، لذا سعی میکند تا آن مقام و....به وی نرسد. بنابراین بر حسود سنگین است که کسی بر او ترفّع کند، چنان که طاقت کبر و فخر او را ندارد.
2-9-6- تکبّر
این صفت رذیله اگر در کسی یافت شود ، دوست دارد که خود را از دیگران برتر بیند و همه مردم زیردست او باشند؛ حتی در مرتبۀ خودش هم نمیخواهد کسی را بشناسد.تکبّر نمودن حسود بر صاحب نعمت جز با زوال نعمت او میسّر نمیشود.مشرکان نیز ازهمین رو بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله حسادت ورزیدند و میگفتند:
لَوْ لَا نُزِّلَ هَاذَا الْقُرْءَانُ عَلىَ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَينِْ عَظِيم، «چرااين قرآن برفرد بزرگ و [ثروتمندی] ازآن دوشهر [مكّه وطائف] نازل نشده است؟».
درحقیقت آنان از اینکه پیرو باشند ، تکبّر می ورزیدند و میخواستند همیشه پیروی شونده باقی بمانندو دیگران از آنان پیروی کنند.متکبّر بر بندگان خدا به دیدۀ حقارت نگاه میکند و همیشه بر مقام و موقعیت خود میترسد و میکوشد تا وضعیت خود را حفظ کند. اگر بفهمد رقیبی پیدا کرده مضطرب میشود و او را کوچک میکند و در این موقعحسادتدراونمایانمیشود.افراد لایق و شایسته کمتر دچار تکبّر میشوند، چون به قدرت روحی خود اعتماد دارند.کسی که در اثر شایستگی به مقامی برسد کسی نمیتواند آن را از او بگیرد.
قرآن از زبان کفار میگوید: أَ هَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنا، «آیا اینانند که خدا آنها را از ما برتر دانسته است؟» .حسدی که ریشهاش کبر است بیشتر در مردان دیده میشود.
2-9-7- تعجّب واستعباد
تعجّب واستعباد یعنی فرد در ذهن حسود پائینتر ازآن است که بخواهد چنین نعمتی داشته باشد، ولذا وقتی میبیند یا میشنود که به آن فرد ، فلان نعمت عطا شده ، تعجّب نموده و زائل شدن آن نعمت را از وی ، آرزو میکند و این نوع از حسادتها در مورد ولایت پیامبراکرم(ص) و امیرالمؤمنین (ع) نیز وجود داشته است، چنانچه مشرکان میگفتند: مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا...،« شما نیستید مگر بشری مانند ما...».
پس چگونه سزاوار خلعت نبوت و افسر کرامت شدید ، و به مقام وحی و رسالت دست پیدا کردید؟!
و گاهی اوقات همۀ دلایل حسادت در یک نفر جمع میشد و در این حالت حسادت ، به بالاترین مرتبۀ خود میرسد و گاهی آنچنان دلیل برای حسادت زیاد میشد که ناخودآگاه فرد حسود بر زبان میآورد. و باطن خود را ظاهر و دشمنیش را آشکار میکند ولی فراتر از اینها حسد ریشه هایی در عقاید انسان نیز دارد ، کسی که ایمان به قدرت خدا و لطف و عنایت او و حکمت و تدبیر و عدالتش داردچگونه میتواند حسد بورزد؟
2-10- ریشهیابی حسادت در ضعف باورهای دینی
ضعف باورها:
حسادت نشانۀ حماقت، بیایمانی و سوءظن به خداوند متعال است و دخالت درکارهای پروردگار متعال به شمارمیآید.حسادت اعتراض به عدالت و حکمت خداوند است ، درواقع او به خداوند اعتراض دارد زیرا جاهل است و نمیداند قرآن میفرماید:اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُواْ بِالحْيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَا الحْيَوةُ الدُّنْيَا فىِ الاَخِرَةِ إِلَّا مَتَاع، « خدا روزی را برای هر که بخواهد گشاده یا تنگ میگرداند، ولی آنان به زندگی دنیا شاد شدهاند و زندگی دنیا در برابر آخرت جز بهرهای ناچیز نیست».
از این آیه نتیجه میگیریم که بسط و قبض رزق به دست خداست. کسی که حسادت میکند بداند که ایمان ندارد به عدل خدای تعالی و قسمت را عادلانه نمیداند. تو در اصل عقاید میگوئی خدای تعالی عادل است و این جز لفظ چیز دیگری نیست: ایمان به عدل با حسد منافی است. تو اگر او را عادل میدانی، تقسیم او را هم عادلانه بدان. از فطرتهای الهیه که در ذات بشر پنهان است، حبّ عدل و بغض ظلم است؛ اگر خلاف آن را دید، بداند در مقدمات نقصانی است. اگر ساخط از نعمت و معرض از قسمت شد، از آن است که آن را عادلانه نمیداند؛ بلکه، نعوذبالله، جائرانه میداند.
و در آیه ای دیگر میفرماید: نحَنُ قَسَمْنَا بَيْنهَم مَّعِيشَتهَمْ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا، «ما وسایل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردهایم ».
و اینجا این مسئله را بیان میکند که درست است که انسان باید کارو تلاش کند ولی دست خدا هم در کار است.حال اگر کسی این باور بزرگ را داشته باشد که رزق و روزی به دست خداست، اصلاً حسادت نمیکند زیرا به او ربطی ندارد که خدا به چه کسی چه مقدار نعمت داده است.
مهندسی که به کل نکهت و به گل جان دادبه هر که هر چه سزاوار حکمت است آن داد
از آیات و روایات به دست میآید که : ریشۀ حسادت کفر به فضل الهی است. در روایتی از امام صادق در این زمینه آمده است: اَلحَسَدُ أَصلُهُ مِن عَمي القَلبِ و الجحودِ بِفَضلِ اللَّه تعالي و هُما جَناحانِ لِلكُف، « حسد وبدخواهی از تاریکی قلب و کوردلی است و از انکار نعمتهای خدا به افراد سرچشمه میگیرد و این دو(کوردلی و انکار بخشش خدا) دو بال کفر هستند» .
از جمله عوامل دیگری که باعث حسد میشود: اعراض و دوری از یاد خدا و بیتقوایی است، اهل تقوا بدون هیچ نگرانی و استرس حتی آنها که زندگی فقیرانه دارند، زندگی را میگذرانند، در حالی که ثروتمندان و قدرتمندان بیتقوا با دلهره و اضطراب زندگی میکنند.نمونۀ بزرگ بیتقوایی وبه یاد خدا نبودن رامیتوان در داستان فرزندان آدم دید:
وَ اتْلُ عَلَيهْمْ نَبَأَ ابْنىَْ ءَادَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الاَخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين، «وهنگامی كه [ هريك ازآن دو ] قربانيی پيش داشتند. پس،ازيكی ازآن دوپذيرفته شدوازديگرى پذيرفته نشد. [ قابيل ] گفت : «حتماًتوراخواهمكشت.» [ هابيل ] گفت : « خدافقطازتقواپيشگانمىپذيرد »».بی تقوائی و بیایمانی نسبت به خداوند عامل اصلی حسادت میباشد که البته عوامل مهم دیگری نیز در این قضیه دخیل میباشند، مانند دل بسته بودن به دنیا، به یاد مرگ وآخرت نبودن و..... که در فصل درمان مفصلاً به آنها پرداخته خواهد شد.
2-10- 1- ضعف ایمان به حکمت خداوند
علّت دیگری که میتواند عامل حسادت باشد ، ضعف خداشناسی وجهل به حکمت خداوند و تفاوت های بین انسانهاست. بسیاری از افراد به دلیل نعمت هایی چون مال، فرزند، خانه و.... نسبت به هم حسادت میکنند در حالی که همۀ این نعمت ها میتواند یک آزمون و ابتلا به همراه داشته باشد یعنی اینکه به بعضی اشخاص، ثروت و مال داده میشود تا فهمیده شود که با این مال و ثروت چگونه برخورد میکند، بسیاری از انسان ها در وقت نداری از خدا میخواهند که ثروتی به دستآورند و به دیگران هم کمک کنند برخلاف کسانی که ثروت دارند ولی هیچ کمکی نمیکنند . این افراد وقتی به ثروت میرسند ، گذشته و وعدههایی که داده بودند را از یاد میبرند . درحالی که خداوند در ثروت هرکسی دو سهم قرار داده، یکی برای محرومان و یکی برای سائلین یعنی کسانی که دست نیاز به سوی افراد دراز میکنند این دو گروه دست کم در هر ثروتی به عنوان حق ، شریک هستند .
وَ فىِ أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائلِ وَ المْحْرُومِ: « و در اموالشان برای سائل و محروم حقی (معین) بود».
وَ فىِ الْأَرْضِ ءَايَاتٌ لِّلْمُوقِنِين : «و روی زمین برای اهل یقین نشانههایی (متقاعد کننده) است».
بنابراین آزمون و ابتلا و آزمایش میتواند از برخورداری از نعمتی باشد . و این به آن معنی نیست که آن نعمت تبدیل به بلا و نقمت نشود، همانطور که فقر و بیپولی هم میتواند برای بسیاری از افراد زمینۀ شکوفایی استعدادهایشان شود.
انسانی که به این اصول مؤمن باشد میداند تقسیم نعمتها از طرف خداوند حساب و کتاب دارد و برطبق حکمتی است و میداند خداوند اگر بخواهد بهتر و بیشتر از دیگران به او خواهد داد، اگر شایستگی داشته باشد.
در رابطه با این مطالب، از رسول خدا (ص) نقل شده است که می فرمایند:خداوند به موسیبنعمران فرمود:لا تَحسُدَنَّ الناسَ عَلى ما آتَيتَهُم مِن فَضلى ، وَ لا تَمُدَنَّ عَينَيكَ اِلى ذلك ، و لا تُتبِعهُ نَفسَكَ فَاِنَّ الحاسِدُ ساخِطٌ لِنَعمى صادٌ لِقِسمِى الَّذى قَسَمتُ بين عبادى وَ مَن يَكُ كذلك فَلَستُ مِنهُ و لَيسَ منى، «ای پسر عمران، برآنچه از فضل خود به مردم داده ام حسد مبر و چشمت را دنبال آن دراز مکن ودلت را پی آن مبر، زیرا حسدبرنده از نعمت من ناراحت است و مخالف تقسیمی است که میان بندگانم کردهام و کسی که چنین باشد من از او نیستم و او از من نیست. (میان من و اوارتباط و آشنایی نباشد».
شخص حسود با زبان حال به خداوند اعتراض میکند که چرا فلان نعمت را به فلان کس دادهای؟!این چه حکمتی است و چه عدالتی؟! چرا به من نمیدهی؟! و نیز به زبان حال میگوید: هرگاه خدا به دیگری نعمتی دهد ، ممکن است العیاذبالله نتواند به من هم بدهد ، پس چه بهتر که نعمت از او سلب گردد تا به من برسد.
عدم آگاهی از حکمت خداوند میتواند یکی دیگر از علّت های حسادت باشد که چرا خداوند یکی را سرمایهدار و دیگری را بینوا و یا کسی را شاه و دیگری راگدا میکند، به یکی فضل و نعمت میدهد و از دیگری میستاند. اگر انسان به این مسئله یقین داشته باشد و بداند که خداوندی حکیم، علیم و خبیر و قادر، جهان را مدیریت میکند ، کمتر دچار حسادت میشود، اگر شخص به این باور برسد که بدون حکمت و علم الهی برگ از درخت نمیافتد به این نتیجه میرسد که بهره مندی از نعمتی یا میتواند به عنوان پاداش باشد یا اینکه آزمونی را به همراه دارد و یا حکمتی دیگر که او از آن آگاه نیست و تنها خداوند آگاه و خبیر میداند که چه میکند. کسی که براین باور برسد که خداوند بدون حکمت هیچ کاری را انجام نمیدهد، به این باور نیز خواهد رسید که نعمت دادن خداوند به انسانها هم بی حکمت نخواهد بود. بنابراین از وجود نعمتهایی که در دست دیگران است رنج نمیبردو خواهان نابودی و از میان رفتن آنها نمیشود و بهآن نعمت ها حسد نمیورزد.
2-10- 2-تزلزل در پایههای ایمان به پروردگار
ضعف ایمانی یکی از اساسیترین علّتهای رشد حسادت است. تمام اعمال و رفتار حسود نتیجۀ ضعف ایمان اوست، همانطور که ایمان قوی جلوی رشد حسد را گرفته و ریشۀ آن را میخشکاند . کسی که دارای ایمان است بد برادر و خواهرش را نمیخواهد وبیایمانی نه تنها صفت حسد بلکه تمام صفات رذیله را رشد میدهد.
امام علی السلام میفرماید:لا تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ، «حسد نورزید که حسد ایمان را چونان آتشی که هیزم را خاکستر کند ، نابود میسازد».
امام خمینی (رحمهالله)یکی از عواملی راکه نه فقط برای حسد بلکه برای همۀ ناهنجاریهای اخلاقی معرفی میکند، ایمان است.ایشان میفرمایند :«آن کسی که حسد میورزد و زایل شدن نعمت غیر را آرزو کند و کینه صاحب نعمت را در دل دارد، بداند که ایمان ندارد که حق تعالی از روی صلاح تمام این نعمت را نصیب او کرده است و دست فهم ما از آن کوتاه است و بداند که ایمان ندارد به عدل خدای تعالی و قسمت را عادلانه نمیداند، تو در اصل عقاید میگوئی خدای تعالی عادل است ، این جز لفظ چیز دیگر نیست ، ایمان به عدل با حسد منافی است.»
با توجه به اینکه حسد یک بیماری روحی و روانی شناخته شده است و مثل خوره جسم و جان انسان حسود را نابود میکند و او را مستعد هرگونه بیماری جسمانی کرده و در نهایت منجر به مرگ او میشود.ایمان یکی از راهکارهای معرفتی برای کاهش فشار روانی و دستیابی به بهداشت و سلامت روانی شناخته و معرفی گردیده است.و همچنین در حدیث دیگری از پیامبر اکرم (ص) آمده است:
لا يَجْتَمِعُ فِي جَوْفِ عَبْدٍ الإِيمَانُ وَالْحَسَدُ، «ایمان و حسد با هم در کسی جمع نمیشود» .
خداوند در آیه دیگری میفرماید: الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئكَ لهَمُ الْأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُون، «کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالودهاند، آنان راست ایمنی و ایشان راه یافتگانند».
این آیه را شاخصترین آیات مربوط به آرامش روانی دانستهاند که در آن امنیت، آرامش ، بهداشت روانی و هدایت را از آثار ایمان میشمارد.
2-10- 3- عدم توجّه به عظمت خداوند
توجّه به عظمت خداوند انسان را از حسادت باز میدارد، زیرا منشأ حسادت، حقارت روح و تنگ نظری و نداشتن پشتیبان معنوی است . توجّه به پروردگار ابتدا فکر و اندیشۀ انسان را نیرو میبخشد و بعد از فکر به محیط زندگی انسان راه پیدا کرده و در اخلاق و رفتار آدمی تأثیر میگذارد و زندگی انسان را خدائی میکند، توجّه به عظمت خداوند باعث خودسازی و تقوای درونی انسان میشود و بعد از آن باعث بلندنظری انسان شده و زندگی انسان را به سمت وسوی الهی شدن سوق میدهد، ارتباط با چنین منبع لایزالی موجب درمان و پیشگیری از بسیاری از بیماری های روانی و اخلاقی میشود که حسادت یکی از بزرگترین بیماریهای اخلاقی و ریشۀ بسیاری از جنایات و فسادهاست .
تنگ نظری و خود کمبینی از عوامل مهم حسادت و داروی آن بلندنظری و توجّه به پروردگار بزرگ و قدرتاومیباشد.چگونه یک فرد خداپرست که پروردگارش را در بالاترین درجۀ مهربانی میبیند به انسانی حسادت برده و از بدبختی او احساس لذت میکند؟توجّه به عظمت پروردگار، انسان را تعالی میبخشد و از پستی و تنگنظری درمراحل بالا و الهی به فعالیت وامیدارد.
بهرهوری از روزی و زندگی و توجّه به خواست حکیمانۀ خدا و قدرت والای پروردگار، انسان را از حسادت کردن به دیگران باز میدارد و از ایثار و گذشت سرشار میکند و حتّی راحتی خویش را فدای آسایش دیگران میکند.
2-11- تعریف حسادت در روانشناسی
برخی روانشناسان ، صفاتی نظیر حسد را به شکلی خاص و کمی متفاوت نگاه میکنند. آنها حسد، ترس، خشم و مانند اینها را جزء غرایز میشمارندو براین باورند که غرایز در جایگاه خود ، میتواند مطلوب باشد و در عین حال، برای تکامل آن میتوان راهکارهائی را بیان کرد.
اصل روانشناسی جدید به علّت ارزش هیجانات غریزی با هرگونه پسزدگی آن مخالف است. از نظر روانشناسی ، هیچ عیبی در طبیعت بشر وجود ندارد. وقتی غرایز منحرف میشوند عیب خوانده میشوند. البته ارزش وجود غرایز را نیز باید در نظر گرفت.
غرایز در اصل جای خود ارزش دارند ، اگر در غیر جای خود و به سوی هدفهای غلط رهسپار شوند مضرّند. مثلاً پرخاشجوئی برای یک مرد 40 ساله عیب و نقص است. در صورتی که برای یک بچّۀ 12 ساله یک هیجان واقعی و لازم و با ارزش است. زیرااین غریزه به منظور رشد جسمی و روانی افراد به کار میرود و اگر کمکم به جرأت و شهامت تبدیل شود یکی از اخلاق خوب است و اگر به جنگ و دعوا منجر شود، درست استفاده نشده و در راه خلاف رشد کرده است.
پرخاشجوئی باید کمکم جای خود را به اعتماد به نفس و آرامش و وقار بدهد.صفاتی همچون: حسادت، تکبّر، خشم جزءغرایز شمرده شده و در جایگاهشان مطلوب میباشند و اگر این غرایزمنحرف شوند، این بد است.اینجاست که باید احساسات هیجانانگیز غریزی را از حالت اولیّه به هدفهای عالیتر وبهتر سوق داد.(تصعیدعملی)
برای هر غریزه میتوان سه راه در نظر گرفت: راه اصلی، راه انحرافی و راه تصعید.
به نظر هدفیلد ، احساس یک زن به ورود زن دیگری به زندگیاش را برای بقای خانواده لازم میداند و افراط این حس را انحراف و باعث به هم ریختن زندگی میداند وجهت تصعید این حس میگویدباید حس حسادت به حس والاتری یعنی اعتماد به نفس تبدیل شود و رشد کند.هدفیلد در کتاب روانشناسی و اخلاق میگوید: اخلاق جدید عبارت است از قبول غرایز و سوق آنها به سوی هیجانات ، برای بهبود وضع اجتماعی و روانی مردم دنیا و بالابردن سطح فکری آنان. و این امری است که هر چه در آن کوشش کنیم، ارزش دارد.
همۀ اینها یعنی اینکه، واپس زدن غرایز کار درستی نیست ، با آموزههای اسلام تطابق دارد.و تنها تفاوتی که هست اینکه ما غریزۀ حسادت را جزء غرایز مطلوب و باارزش نمیدانیم، بلکه حسد را غریزۀ منحرف شدهای میدانیم که از مسیر خود خارج شده است.
تضعیف هر میل شدیدخواه در وهلۀ پیدایش و یا پرورش آن ، جنبۀ باریک و غامض دارد. راز اینکار پیشگیری و یا محدود ساختن انگیزش هرمیلی از نخستین لحظه است که در مییابی، فلان حس و حالت دارد در باطن ما برانگیخته میشود. اگرچه بعید مینماید ولی میتوان این توانائی را کاملاً به دست آورد و آن اهمیّت فراوان دارد.
قدرت جلوگیری ذاتاً در همۀ ما هست و هرکس از راه تمرین، هرچند به درجات متفاوت امکان پرورش دادن این استعداد را دارد.
این راهکار در کلام معصومان نیز وجود دارد.
امیرمؤمنان علیه السلام میفرماید: أيها الناس تولوامن أنفسكم تأديبهاوأعدلوا بهاعن ضراوة عاداتها، « ای مردم کار تربیت خود را برعهده گیرید و نفس را از عادتهایی که بهآن حرص دارد بازگردانید ».
روانشناسفوق(ژ.آ.هدفيلد) تقویت انگیزه های ضعیف را باعث کنترل شدن انگیزههای شدید انحراف میداند، ایشان مینویسد:با تمهید وسایل و پیش آوردن فرصت برای استعمال و تحریک امیال بسیار ضعیف، نتایج عمده به دست خواهد آمد .میتوان حس کنجکاوی را برانگیخت وعلاقۀ جمعیت دوستی را افزایش داد و برحس جاهطلبی افزود و از حسّ افتادگی و حقارت اشخاص کاست و حس مهربانی و شفقت را از گفتار و رفتار تحریک نمود . خلاصه که با تعدیل کردن انگیزههای ضعیف و پائینتر از حد متوسط ، میتوان انگیزههای افراطی و از حدگذشته را کنترل نمود.
2-11-1- ریشه های تربیتی حسادت:عوامل تربیتی حسادت از دیدگاه روانشناسان
2-11-1- 1- احساس حقارت
این احساس از احساس آگاهانه یا ناآگاهانه فرد مبنی بر ناتوانی در انجام امور ناشی میشود و ریشۀ آن در کودکی و انعکاس آن در بزرگسالی است.آدلر، یکی از روانکاوان معروف غرب ، معتقد است که فعالیت انسان اساساً مبتنی بر احساس حقارت است و ریشۀ این احساس از دوران کودکی شکل یافته است.
بدین ترتیب که کودک احساس ناتوانی و ضعف میکند و به افراد بزرگسال اتکّا دارد. این احساس تا مراحل رشد با کودک همراه است. همین احساس حقارت، شخصیت وی را در زمینههای مختلف جهت میدهد. چنین احساس حقارتی، فرد را به سیطرهجوئی در ابعاد مختلفی که با اوضاع وی جور در میآید، وامیدارد تا به این ترتیب سیطرهجوئی را جایگزین احساس حقارت نماید، و در حالت ناکامی؛ این احساس به عقدۀ حقارت تبدیل شود.آنگاه باعث پارهای از اختلالات روانی و عصبی گردیده و انسان را به موجودی واقعاً پست ، شرور و مخلّ به نظم جامعه تبدیل مینماید.
بنابراین احساس حقارت و کهتری ممکن است زمینۀ تکامل فرد باشد، زیرا تمامی فعالیت انسان مبتنی براین احساس است، لکن درصورت شکست وناکامی تبدیل به عقدۀ حقارت شده که عقدۀ حقارت به نوبۀ خود منشاء بسیاری از اختلالات روانی از جمله:حسادت، خودنمائی، ریاکاری، تهمت، غیبت، دروغ ، استهزاء و رو آوردن به کامجوئیهای موقت از قبیل اعتیاد به مواد الکلی، بزهکاری و سرانجام به خودکشی منجر میشود.
2-11-1-2- ضعف اعتماد به نفس و نداشتن امنیت
از دیدگاه روانشناسان ، ریشۀ حسادت، ضعف اعتماد به نفس است، یعنی به دلایل روانشناختی افرادی که اعتماد به نفس پائینی دارند و هویت خود را از درون خویش دریافت نمیکنند و نیازمند و وابسته به تأئید دیگران هستند.درواقع افراد حسود به دنبال ضعف اعتماد به نفس و احساس نداشتن امنیت در شرایطی هستند که به رقابتهای ناسالم دست میزنند.برای مثال ، همۀ ما دوست داریم در روابط اجتماعی نسبت به همردیفهای خودمان رشد کنیم وبرای این رشد و ترقی همواره تلاش میکنیم و موفقیّتهای دیگران را علاوه بر تحسین کردن، گاهی به صورت الگوی خود قرار میدهیم.
اما افراد حسود سعی میکنند با خراب کردن چهرۀ کسانی که در سطح بالاتری از آنها هستند و درواقع کاستن ارزش آن در نظر دیگران، خود را بالاتر و بهتر جلوه دهند.آنها به جای کوشش برای رسیدن به سطح بالاتر، آنهایی که در سطح بالا هستند را به پائین میکشند تا به اصطلاح، با هم در یک ردیف قرار بگیرند. این تلاش ناسالم ، انرژی زیادی از آنها میگیرد و بسیار آزارشان میدهد.
در بین خانوادههایی که بین فرزندان خود تبعیض قائل میشوند و در این کار زیادهروی میکنند، فرزندان آنان به آسیب پذیری حاد دچار شده و به حسادت بدخیم میرسند، آنان حالتی جبرانکننده و تلافی جویانه میگیرند و علاقهمند هستند آنچه دیگری دارد از او بگیرند و او را از داشتن آن چیز یا موقعیت محروم کنند. ( در بچّه ها اغلب حسادتها به علّت مورد توجّه قرار گرفتن از سوی والدین است)در بزرگسالان ریشۀ آن همان نداشتن اعتماد به نفس است .
2-11-1-3- رابطۀ عزت نفس و حسد
عزت نفس را به شکست ناپذیری، آسیب ناپذیری، متانت، مناعت، شرافت، علوّ طبع، ارجمندی و بزرگمنشی معنا کردهاند. در برخی تعاریف عزت نفس هم به معنای مناعت و هم به معنای احساس ارزش شخصی آمده است.
یکی دیگر از ملاک های شخص سالم، دارابودن عزت نفس و احترام به خود است، به طوری که بالابردن آن میتواند از بسیاری از ناراحتیهای روانی جلوگیری کند. عزت نفس(احساس ارزشمندی) یعنی مقدار ارزشی که انسان به خود نسبت میدهد و یا دیگران برای او به عنوان یک شخص قائل هستند.درواقع عزت نفس از مجموعه افکار، احساسات، عواطف و تجربههای فرد در فرآیند زندگی اجتماعی ناشی میشود.
روانشناسان یکی از انگیزه های روانی انسان برای بقا و تحقق نفس را انگیزۀ عزت نفس، ارزش داشتن و هویت می دانند.به گونهای که با فقدان آن، شخص احساس حقارت و بیپناهی و دلسردی میکند و برای برآمدن از عهدۀ مشکلات ، فاقد اعتماد کافی میشود.
عدم عزت نفس یا حرمت خودِ پائین، به شکلهای گوناگون روانی و رفتاری بروز میکند و چونان خارهایی جانکاه، مانع انسان، در راه پیشرفت میشود. شناخت این خارهای جانکاه ، نشانههای بروز آنها و نیز شناخت علل و عوامل ایجادشان ، برای درمان ضرورت دارد.اینک عناوین برخی از آنها آورده میشود تا زمینۀای برای مطالعۀ فراتر باشد.
2-11-1-3-1- نشانههای عدم عزت نفس
خوف از پذیرش مسئولیتهای بزرگ
احساس حقارت درونی
خوف از حضور در محافل بزرگ
شکوه و نالههای زبونانه در برابر حوادث معمولی
دلهره و اضطراب
احساس عدم امنیت درونی
شتابزدگی
نا امیدی
عدم پایداری( استقامت ) در برنامهها و کارها
تردیدهای افراطی
منفی بافی و بدبینی
ترس های موهوم
خجالت های بیجاو.....
2-11-1-3-2- نقش عزت نفس در از بین رفتن حسد
حضرت علی علیه السلام در این زمینۀ میفرمایند: من کرم علیه نفسه، هانت علیه الدنیا، «هر کس برای خود ارزش قائل شد، دنیا(اعم از ثروت، مقام و موقعیت و ...) در نظرش کوچک جلوه میکند ». چنین فردی اهل تکبر، ظلم به دیگران و دوروئی نیست زیرا همۀ این صفات، از ذلّتی ناشی میشود که فرد در وجود خود مییابد. در مورد حسد نیز که موضوع اصلی این نوشتار است باید گفت: وقتی دنیا در نظر فردی بیارزش شود، بودن یا نبودن آن در دست کس دیگری برای او اهمیّتی ندارد و چنین فردی هیچ گاه به کسی حسادت نمیورزد.
فصل سوم آثار و پیامدهای حسادت
فصل سوم
آثار و پیامدهای حسادت
بیماریهای اخلاقی، روحی و روانی همچون: نفاق، حسد، ترس، نگرانی، اضطراب، تکبر، دنیاطلبی، شهوت پرستی و ..... همیشه روح و روان انسان را در معرض خطر قرار داده و میدهد و در طول تاریخ پیامدهای منفی در زندگی بشر بر جای گذاشته و فشارهای روانی بر انسان وارد نموده و گاهی زندگی را تلخ و رنجآور کرده است و بهداشت روانی انسان را در معرض خطر قرار داده است. در اینجا موضوع و بحث ما حسادت وحسد میباشد. و ما در این فصل به بررسی پیامدها و آثار زیانبار آن خواهیم پرداخت.
حکمت خداوند طوری قرار گرفته است که یک سری حالتهای انفعالی در انسان و حیوان قرار دهد. مثلاً ترس یک حالت انفعالی است که باعث میشود ما از خطرات و تهدیدات دوری کنیم و یا اینکه خشم ما را به دفاع از خود و مبارزه برای بقا وا میدارد. میان عواطف فعال و عواطف انفعالی رابطهای قوی وجود دارد، مثلاً اگر انگیزهای درون انسان بهوجود بیاید و بعد از مدتی از آن جلوگیری شود، انسان در حالت انفعالی دچار غم و اندوه میشود و این عواطف انفعالی اگر وظیفه خودشان را درست انجام ندهند، مثلاً خشم که وظیفهاش دفاع از شخص میباشد در جای غیرصحیح خود استفاده شود، شخص را حتی به تجاوز به حقوق دیگران وادار میکند، شخص حسود از این حالتهای انفعالی در درون خود به نحو صحیح و در جای خودش استفاده نکرده و مثلاً از نعمتهایی که در دست دیگران میبیند دچار خشم، عصبانیت و حتی مبتلا به بیماریهایجسمی میشود. به جای اینکه به فضل خداوند و رحمت او امیدوار باشد، میترسد از اینکه خدا به او کمتر بدهد یا نعوذ بالله فکر میکند خداوند از اینکه به او هم بهتر از آن و یا مثل آن را بدهد ناتوان است. از این رو دچار ترس و اضطراب و ناراحتی و اندوه میشود و این انفعالات او را دچار تغییرات بدنی نیز میکند، مثلاً اضطراب و ترس شدید ضربان قلب او را بالا برده و به وسیله مویرگها باعث میشود خون زیادی به قلب برسد، پر شدن قلب از خون، موجب افزایش حجم آن و در نتیجه اتصالش به نای میشود. زیرا از نظر فیزیولوژی تشریحی، قلب در حدود یک و نیم سانتی متر زیر یکی از نایچهها قرار دارد. قرآن اضطراب و تپش شدید قلب در حالت انفعالی ترس و اضطراب را که به سبب شدت خفقان و افزایش ورود خون به قلب صورت میگیرد و باعث افزایش حجم آن و در نتیجه، نزدیک شدنش به نای میشود را چنین توصیف میکند:إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (10)، هُنَالِکَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِيداً (11)،«هنگامی که از بالای سر شما و از زیر پای شما آمدند و آنگاه که چشمها خیره شد و جانها به گلوگاه رسید و به خدا گمانهایی نا به جا میبردید آنجا بود که مؤمنان در آزمایش قرار گرفتند و سخت تکان خوردند، دو حال ترسی را که در جنگ خندق بر مسلمانان چیره شده بود وصف میکند».
همه اینها و حتی ترس و اضطراب از قرار گرفتن نعمتها در دست دیگران و اینکه ما محروم بمانیم و یا اینکه نعمتهای خداوند شامل حال ما نشود، همه و همه ما را از رحمت پروردگار دور و دچار غم و اندوه خواهد کرد. که نتیجه آن خسر الدنیا و الاخره بودن را در پی خواهد داشت.
3-1- آثار و پیآمدهای حسادت
ضررهای حسادت: حسادت، با توجه به تعاریف ارائه شده در مطالب پیشین، یک بیماری و صفت روحی است و آنچه در اعضاء و جوارح و یا زبان ظاهر میشود، اثر حسادت است و نباید به اشتباه آن را حسادت دانست. ضررهای حسادت هم روحی است و هم جسمی. ضررهای حسود اولاً به خودش برمیگردد، ولی امکان دارد ضرهایی هم به محسود وارد کند. شخص حسود چون میبیند نمیتواند به نعمتهایی که محسود دارد برسد، چه بسا سعی کند نعمتها را از دست او خارج یا ضربهای به او بزند که توان استفاده از نعمتها را نداشته باشد.
داستان حضرت یوسف و مشکلاتی که برای ایشان و حضرت یعقوب و در اثر حسات برادران ایجاد شد، از جمله مشکلاتی است که حسودان ایجاد کردند و به همین دلیل است که توصیه شده تا از شر حسودان به خداوند پناه ببریم، وَمِنْشَرِّحَاسِدإِذَاحَسَدَٱ« وازشرّحسود،آنگاهكهحَسَدورزد».مسلماً ضررهایی که حسود به خود وارد میکند بیشتر است؛ زیرا حسادت حسود هرگز به پایان نمیرسد و چنین شخصی اگر در صدد معالجه و اصلاح خود نباشد، هر روز به حسادت فردی از افراد جامعه که نعمتی دارد مبتلا میشود و با این حسادت نیز کاری از پیش نمیبرد و نمیتواند نعمتهایی را که خداوند به دیگران داده است از آنان سلب کند. علاو بر اینکه حسادت کردن و اقدامات زبانی و عملی (غیبت، تهمت و فحش و ....) که به دنبال آن انجام میدهد خود را مدیون افراد میکند، بر این اساس زیانهایی که حسود از این حسادت میبیند شامل زیانهای دنیوی و اخروی است، بر خلاف محسود که از جهت حسادت زیان اخروی نمیبیند.
3-2- پیامدهای فردی حسادت
در وجود انسان حقیقتی به نام قلب قرار دارد، که این قلب غیر از قلب جسمانی میباشد و مربوط به روح انسان است، سعادت یا شقاوت انسان در همین قلب رقم میخورد، حسد، یکی از بیماریهای همین قلب است و مفاسدی را نیز به دنبال دارد، بیماریزا نیز میباشد. یعنی بیماریهای دیگری همچون کبر، خشم و کینه و .... را نیز به دنبال خودش دارد و نمونه قرآنی آن حسد قابیل به هابیل است که خشم وکینه او را نیز به دنبال داشت و منجر به قتل برادرش هابیل شد.
و داستان دو پسر آدم را به درستی برایشان بخوان، هنگامی که هر یک از آن دو قرابانی پیش داشتند. پس یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد (قابیل) گفت:وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (27)، «حتماً تو را خواهم کشت». هابیل گفت: «خدا فقط از تقوا پیشگان میپذیرد».در قرآن کریم از قول هابیل نقل شده است:لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَکَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (28)،«اگر دست خود را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو دراز نمیکنم تا تو را بکشم، چرا که من از خداوند، پروردگار جهانیان میترسم».
شاید مراد از تلاوت به حق آن باشد که این ماجرا در تورات تحریف شده و با خرافات آمیخته است وآنچه در قرآن آمده، حق است. در روایات آمده است که هابیل، دامدار بود وبهترین گوسفند خود را برای قربانی آورد و قابیل کشاورز بود و بدترین قسمت زراعت خود را برای انفاق در راه خدا برگزید.
امام صادق (ع) فرمود: انگیزه قتل قابیل، حسادت او نسبت به پذیرش قربانی هابیل بود.
پیامهای آیه 27 مائده:
باید تاریخ گذشتگان را برای عبرت گرفتن خواند و بررسی کرد. « واتل».
در نقل تاریخ باید به مسائل مهم پرداخت «نبأ». یعنی خبر مهم.
تاریخ را از افسانه جدا کنیم «بالحق»، ماجرای قربانی قابیل و هابیل افسانه و داستان بیاساس نیست.
اصل تقرب به خداوند است، نه قربانی. قربانی هر چه که میخواهد باشد.
تفاوت در قبول و عدم قبول، بر اساس تقواست نه تبعیض «من المتقین».
پیامهای آیه 28مائده:
در برخورد با حسود، آرام سخن بگوییم و آتش حسد را با نرمش در گفتار، خاموش کنیم، « ما انا بباسط....»
تقوا و خدا ترسی، عامل بازدارنده از گناه و تعدی در حساسترین حالات است، « انی اخاف الله».
خوف از خداوند، یکی از آثار ایمان به ربوبیت همه جانبه اوست، «انی اخاف الله رب العالمین».
سخنان محبتآمیز هابیل در مقابله با کینهتوزی قابیل حسود بیاثر شد و قابیل نتوانست در مقابل خشم و حسد مقاومت کند و سرانجام در یک لحظه بحرانی حسد وکینه، مهر برادری را از یادش برد و برادر بیگناهش را کشت و این بود نخستین مقتول در میدان حسد.
اینگونه بود که تخم پلید کینه و حسد برای اولین بار در تاریخ بشریت بر خاک افتاد و ریشه دوانید.و قابیل پایهگذار این سنت زشت شد. و مطابق با هین آیات حضرت علی علیه السلام میفرمایند: وَ لَا تَكُونُوا كَالْمُتَكَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ مِنْ غَيْرِ مَا فَضْلٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِيهِ سِوَى مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَدَاوَةِ الْحَسَدِ [الْحَسَبِ] وَ قَدَحَتِ الْحَمِيَّةُ فِي قَلْبِهِ مِنْ نَارِ الْغَضَبِ وَ نَفَخَ الشَّيْطَانُ فِي أَنْفِهِ مِنْ رِيحِ الْكِبْرِ الَّذِي أَعْقَبَهُ اللَّهُ بِهِ النَّدَامَةَ وَ أَلْزَمَهُ آثَامَ الْقَاتِلِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة «و شما همانند قابیل نباشید که بر برادرش تکبر کرد، خدا او را برتری نداد، خویشتن را بزرگ میپنداشت و حسادت او را به دشمنی واداشت، تعصب آتش کینه را در دلش شعلهور کرد و شیطان باد کبر و غرور در دماغش دمید، و سرانجام پشیمان شد، و خداوند گناه قاتلان را تا روز قیامت بر گردن او نهاد».
حضرت امام خمینی در این باره میفرمایند: بدان که حسد خودش یکی از امراض مهلکه قلبیه است و از او نیز زاییده شود امراض کثیره قلبیه وکبر و مفاسد. اعمالی که هر یک از موبقات است و برای هلاک انسان سببی مستقل است.
حضرت علی علیه السلام در این زمینه میفرمایند:إِذَا أَمْطَرَ التَّحَاسُدُ أَنْبَتَ التَّفَاسُدَ.«هنگامی که باران حسادت ببارد، فساد را میرویاند». مراد این است که حسد بردن دو کس بر یکدیگر باعث فساد و تباه شدن حال هر یک می شود، به اعتبار اینکه هر یک کاری چند کنند که ضرر و نقصان آن به دیگری می رسد و استعمال باریدن به اعتبار اینکه هر یک کاری چند کنند که ضرر و نقصان آن به دیگری رسد.
و استعمال باریدن و رویانیدن به اعتبار تشبیه این معنی است، به بارانی که ببارد و گیاهی برویاند پس چنانکه آن باران سبب رویانیدن آن گیاه می شود، همچنین هم رسیدن حسد میانهی ایشان باعث فساد حال ایشان می گردد.
و یا امام علی علیه السلام در جای دیگر میفرمایند:رَأْسُ الرَّذَائِلِ الْحَسَدُ.«ریشه پستیها، حسادت است».ضررهایی که برای حسادت بیان شدهاند، بسیار مضر و خطرناک هستند و یکی از راههای نجات از این بیماری نیز یادآوری ضررها و عوارض این بیماری بر سلامت روح و روان میباشد.
ما در این فصل قصد داریم مهمترین این زیانها و پیامدها را متذکر شده تا شاید بتوانیم در گامهای بعدی چراغ راهی یافته باشیم برای درمان این بیماری و رذیلت اخلاقی. ابتدا و در گام اول به زیانها و پیامدهای فردی حسادت پرداخته میشود.
پیامدهای فردی حسادت خود شامل دو نوع آثار میشود که عبارتند از:
1-آثار دنیوی
2- آثار معنوی
3-2-1- آثار دنیوی حسادت
آثار دنیوی حسادت خود شامل 1- آثار روانی، 2- آثار رفتاری، 3-آثار جسمانی حسود میباشد.
آثار روانی: نتیجه حسادت بر حالات روانی و خلق و خوی فرد حسود میباشد، آثار روانی حسد به ویژه در سالهای بالای رشد، از اهمیت فراوانی برخوردار است. حسادت در سالهای اولیه، رشد چندان عمقی ندارد و به همین دلیل، آثار آن زودگذر است و با از بین رفتن شرایطی که باعث حسادت شده ، آثار آن نیز از بین میرود. به عنوان مثال، هنگامی که یک اسباب بازی مورد علاقه کودکی قرار میگیرد و با کودکی که آن را در اختیار دارد درگیر میشود، اگر اسباببازی بشکند یا اسباببازی را از آنها بگیریم، ممکن است مدتی بعد رفتارشان با هم دوباره خوب و صمیمی شود.
ولی در سالهای بالاتر، حسادتعمیقتر و پابرجاتر است و گاه چندین سال ادامه مییابد. در این موارد آثار روانی نامطلوب حسادت آشکار میشود. حسود از محرومیت چیزهایی که ندارد رنج میبرد، در حالی که نه قدرت سلب آن نعمت را از دیگری دارد و نه توانایی کسب آن را برای خود. و این موضوع گاهی باعث میشود حسود به بیماریهای سخت روانی مبتلا شود.حسود قبل از آنکه به دیگران ضرر برساند به خودش ضرر میزند و خودش را گرفتار ناراحتی روح و جسم و عذاب دنیا و آخرت میکند.
امام صادق در این مورد میفرمایند:الْحَاسِدُ مُضِرٌّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ يُضِرَّ بِالْمَحْسُودِ كَإِبْلِيسَ أَوْرَثَ بِحَسَدِهِ لِنَفْسِهِ اللَّعْنَةَ وَ لِآدَمَ ع الِاجْتِبَاءَ وَ الْهُدَى ....«حسود پیش از آنکه بتواند به «محسود» ضرر برساند به خویشتن زیان میرساند، مانند ابلیس که با حسدش لعنت برای خود آفرید و برای آدم بزرگی و هدایت».
در پشت سر این حسادت حضرت آدم به مقام بلند نبوت و هدایت نائل شده و از بندگان مخصوص وبرگزیده پروردگار متعال گردید، پس سزاوار است که همیشه حسد برنده باشی نه حسد برنده، زیرا که میزان شخص حاسد همیشه سبک است، و در مقابل آن میزان شخص محسود سنگین می شود. پس با توجه به این معنی، فعالیت و اقدامات شخص حسود نه تنها به محسود ضرر نزده و برنامه زندگی او را عوض نخواهدکرد، بلکه از جهات مختلف به خود حاسد صدمه خواهد رسانید، فراغ قلب و صفای نفس و توجه و خضوع و خشوع را از حاسد می برد، اوقات گرانبها و افکار او را مصروف در نقد و انتقاد از محسود می کند، ناراحتی فکری و گرفتاریهای شدید روحی ایجاد می نماید، از توجه به وظایف خود و فعالیت در پیشرفت امور خود جلوگیری می کند.
بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجی است که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست
3-2-1-1- آثار روانی حسادت
در اینجا به آثاری که حسادت در روان افراد از خود به جای میگذارد اشارع مینماییم:
امام علی علیه السلام میفرمایند:طَهِّرُوا قُلُوبَكُمْ مِنَ الْحَسَدِ فَإِنَّهُ مُكْمِدٌ مُضْنِي،«دلهایتان را از حسد پاک کنید، زیرا حسد شما را به غم جانکاه و ناتوانی مبتلا میسازد».
همچنین در حدیثی دیگر امام علی علیه السلام میفرماید:الْحَسَدُ يُنْشِئُ الْكَمَد،«حسد پدید آورنده اندوه است». کمد به معنای غم و اندوه همراه با فرسایش است. غمگینی معادل افسردگی نیست، غمگینی موقعی بیماری تلقی میشود که جنبه افراطی پیدا کند.غمگینی افراطی باعث ایجاد افسردگی می شود و شخص را آماده آسیب پذیری می کند. مؤلفههای روانی افسردگی، عبارتند از احساس به پایان رسیدن نیرو، کهتری، ناتوانی و غمگینی و .....
در حیطه شناختی افسردگی به صورت پراکندگی فکر، عدم دقت و مشکل بودن کوشش فکری، و در حیطه عاطفی به شکل حتی مالیخولیایی که با هشیاری فرد نسبت به توانمندی واکنش همراه است، متجلی میشود.
آثار روانی حسادت را می توان به صورت زیر برشمرد:
3-2-1-1-2- غمگینی و افسردگی
کسی که همیشه به فکر داشتههای دیگران است و حسرت آن را میخورد، هر روز ناراحت است و در نتیجه کم کم افسرده میشود. چنین انسانهایی همیشه غمگیناند و همنشینی با آنها نیز غم آور است. روح شخص حسود در تنگنا و فشار است و تلخترین زندگی را برای خود واطرافیانش به بار میآورد، تلخ کام و اندوهگین است و در رنج و افسردگی دست و پا میزند. حضرت امام خمینی در این باره می
فرمایند:
«این صفت خبیث و زشت (حسادت) چنان قلب را گرفته و تنگ میکند که آثار آن در تمام مملکت باطن و ظاهر پیدا شود. قلب محزون و افسرده، سینه گرفته و تنگ، چهره عبوس و چین در چین شود....حسود خوف و حزنش در اطراف محسود چرخ میزند. مؤمن گشاده جبین [گشاده رو] است و بشرای [شادابی] در صورت او است، حسود جبینش [پیشانیاش] درهم و عبوس است».
3-2-1-1-3- بخل و تنگنظری
شخص حسود فکر میکند که اگر نعمتهای دیگران از بین برود، نعمتی برای اوست. حضرت علی علیه السلام در این مورد میفرمایند:الْحَاسِدُ يَرَى أَنَ زَوَالَ النِّعْمَةِ عَمَّنْ يَحْسُدُهُ نِعْمَةٌ عَلَيْه، «چون شخص حسود میپندارد که فضل و نعمتهای خداوند محدود است که اگر به دیگری برسد، دیگر چیزی برای او باقی نمیماند، در هنگام حسادت این فکر را با خودش تکرار میکند و این اعتقاد درونی خودش را تقویت میکند. و در صورت تداوم حسادت بخل و تنگنظری در باطن او ریشه میدواند و کم کم به فرد بخیل و تنگنظر تبدیل میشود».
3-2-1-1-4- احساس حقارت
وقتی انسان به خودش احترام نگذارد و نعمتهای بیشمار خداوند را در اطرافش نبیند، دچار حسادت خواهد شد، لذا همه را خوشبختتر از خودش دانسته و در مقایسه با دیگران، دچار خودکم بینی خواهد شد و این خود کم بینی احساس حقارت را برای فرد به دنبال خواهد داشت.
امام صادق علیه السلام میفرمایند:الْحَسَدُ أَصْلُهُ مِنْ عَمَى الْقَلْبِ وَ جُحُودِ فَضْلِ اللَّهِ تَعَالَى، «ریشه حسد از کوری دل و انکار فضل خداوند متعال است».
بنابراین، حسادت همیشه نشانه ضعف اخلاق و خلأ عاطفی شدید به شمار میآید و شخص حسود پیوسته سعی میکند که این خلأ باطنی خویش را که با حقارت و خودکم بینی پر شده است به گونهای پر کند.
امام علی علیه السلام در این زمینه میفرمایند:الْحَسَدُ دَأْبُ السُّفَّل، «حسد شیوه فرومایگان است».
3-2-1-1-5- اضطراب و ناراحتی همیشگی
اضطراب یک حالت، هیجانی است که از خصوصیات برجسته آن حالت بیقراری و دلواپسی است که با اتفاقات زمان و شرایط مکان تناسب ندارد.یکی از بیماریهای روانی که شخص به آن دچار میشود و احساس رنج و عذاب و تشویش و نگرانی از وجود داشتههای دیگران وجود او را فرامیگیرد، بیماری حسد میباشد. اضطراب درونی شخص حسود به او اجازه آسایش روحی نمیدهد و نمیگذارد لبخند بر لبان او نقش ببندد و با روی خوش با کسی ملاقات کند. چون از دیدن مردم ناراحت میشود. کوششهای زیادی در زمینه روان درمانی برای افرادی که دچار اضطراب هستند صورت گرفته که نشان میدهد میانگین درمان ناشی از روان درمانی هنوز به میزان رضایت بخشی نرسیده است.
اختلافات زیاد میان مکاتب روان درمانی و نوع نگرش آنها و اینکه اولاً هر کدام از زاویه معین و محدودی به انسان مینگرند و ثانیاً نمی توانند با دید کلی به انسان نگاه کنند، همین موضوع باعث ناتوانی این مکاتب در فهم درست و دقیق انسان شده است. به تازگی در میان روان شناسان، گرایش هایی پیدا شده است که طرفدار توجه بیشتر به دین برای سلامت روان و درمان بیماری های روانی است که در بخش درمام حسادت به آن پرداخته خواهد شد.
3-2-1-1-6- احساس تنهایی
چون حسود نمیتواند نعمت های دیگران را تحمل کند، کم کم دوستان خود را از دست می دهد. وقتی کسی در درون خودش احساس دارد، کم کم نمی تواند آن را درون خودش نگه دارد و سرانجام روزی آن را آشکار می کند؛الْحَسَدُ عَيْبٌ فَاضِح......«حسد عیبی رسوا کننده است». و در نتیجه دوستانش او را به خاطر حالات ناپسندش ترک خواهند نمود و خود او نیز در بسیاری از مجالس شرکت نمی کند، هر چند هم که این کار را دوست داشته باشد و داشتن چنین حالتی به او اجازه چنین کاری را نمی دهد.
امام علی علیه السلام می فرمایند: لَيْسَ لِحَسُودٍ خُلَّة، «حسود دوستی ندارد».بنابراین حسود همیشه تنهاست چون نمی تواند رابطه دوستانه برقرار کند.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:إِنَّ صَاحِبَ الدِّينِ فَكَّرَ فَعَلَتْهُ السَّكِينَةُ وَ اسْتَكَانَ فَتَوَاضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنَى وَ رَضِيَ بِمَا أُعْطِيَ وَ انْفَرَدَ فَكُفِيَ الْأَحْزَانَ وَ رَفَضَ الشَّهَوَاتِ فَصَارَ حُرّاً وَ خَلَعَ الدُّنْيَا فَتَحَامَى الشُّرُورَ وَ طَرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرَتِ الْمَحَبَّة، «آدم دیندار می اندیشد، آرامش بر جان او حاکم ست. چون خضوع می کند، متواضع است. چون قناعت میکند، بی نیاز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهایی را برگزیده از دوستان بی نیاز است. چون هوا و هوس را رها کرده آزاد است.چون دنیا رافروگذارده از بدی ها و گزندگان در امان است. چون حسادت رادور افکنده محبتش آشکار است».
3-2-1-1-7- کینه توزی
حسود معمولاً منافق است. حضرت علی علیه السلام می فرمایند:الْحَاسِدُ يُظْهِرُ وُدَّهُ فِي أَقْوَالِهِ وَ يُخْفِي بُغْضَهُ فِي أَفْعَالِه،«حسود در ظاهر اظهار علاقه می کند ولی در باطن کینه و بغض دارد». یکی ار نشانه های شخص حسود کینه توزی است و بسیاری از اختلافات، دعواها و جنایات هم از آثار کینه توزی است.
امام علی علیه السلام می فرماید: کینه طبیعت حسودان است. و در جای دیگر آمده :شِدَّةُ الْحِقْدِ مِنْ شِدَّةِ الْحَسَد،«شدت کینه، به دلیل شدت حسادت است».
و اگر می خواهیم به سعاتمندی برسیم، مطابق با فرموده امام علی علیه السلام که فرمودند: خُلُوُّ الصَّدْرِ مِنَ الْغِلِّ وَ الْحَسَدِ مِنْ سَعَادَةِ الْعَبْد، «دوری سینه از کینه توزی و حسادت از نیک بختی آدمی است. پس قلب خودمان را از کینه و حسد پاک کنیم تا به آرامش درونی دست پیدا کنیم».
در جای دیگر بعد از مدح و ستایش بلیغی که از انصار شده است (همانها که پیغمبر گرامی اسلام (ص) و یارانش را به شهر خود یثرب دعوت کردند و با آغوش باز از آنان استقبال نمودند، با جان و دل از آن ها پذیرایی کردند و امکانات خود را به پای آن ها ریختند، سخن از تابعین به میان آورده، همانها که بعد از مهاجران و انصار روی کار آمدند و خط ایمان و انقلاب اسلامی را تداوم بخشیدند) می فرماید: «و کسانی که بعد از آن ها آمدند و می گویند ما برادرانمان را که در ایمان به ما پیشی گرفتند به ما بیاموز و در دلهایمان کینه وحسدی نسبت به مومنان قرار مده! پروردگارا! تو مهربان و رحیمی».
به این ترتیب بعد از طلب آمرزش برای خود و پیشگامان در اسلام وایمان (مهاجران و انصار) تنها چیزی را که از خدا می طلبند، از بین رفتن هر گونه «غل و کینه و حسد» نسبت به مؤمنان است، چرا که می دانند تا این امور از دل ریشه کن نشود، رشته های محبت و برادری و اتحاد هرگز محکم نخواهد شدو بدون آن به هیچ موفقیتی نائل نمی شوند.
3-2-1-2- آثار رفتاری حسادت
دومین اثر دنیوی حسادت شامل آثار رفتاری می باشد: این آثار بستگی به شدت و ضعف حسد دارد که می تواند از یک برخورد سرد حسود شروع شده و حتی به قتل و تخریب فرد محسود منجر می شود.
در حالت کلی پیدا شدن حسادت در روان همراه با اندوه، کدورت روح، ناخشنودی نسبت به خوشبختی دیگران به خصوص کسانی که به ما نزدیکترند، می باشد.
پس شاید بد نباشد هر وقت بی دلیل احساس افسردگی کردید از خودتان بپرسید چرا غصه دارید؟
اگر شروع این احساس در ما با دیدن خوشی و موفقیت دیگران باشد، علامت آن است که ما حسود هستیم. پس خوشحال نشدن از خوشی دیگران و حتی غمگین شدن از آن نشانه بسیار مهمی است که باید به آن توجه کنیم.
گاهی لازم است عمیقاً خود را بررسی کنیم تا بیابیم، بین گفتن واضح و خشونت آمیز: « خوب شد چنین اتفاقی برای او پیش آمد». و حالتی که واقعا نمی گذارد با دیگران همدرد و با غمشان شریک باشیم چه رابطه ایی وجود دارد و اگر همدردی ما صرفاً تظاهر بود و قلباً از نارحتی آن ها خوش حال شده ایم، بدانیم که اثرات حسادت درما وجود دارد. اگر می بینیم که بیش از اندازه کنجکاو به دانستن خوش بختی یا بدبختی دیگران هستیم یا بیش از اندازه به فرد خاصی فکر می کنیم در اینجا از اثر به نشانه باید پی ببریم و احتمال بدهیم که تجسس در کار دیگران با نیروی حسادت فعال شده باشد.
حالت وخیم تر و پیچیده تر حسادت این است که پیشرفت سریع روند حسادت به بیرون نشت کندو به فرد مورد حسادت برسد، مثلاً در گفتار و رفتار فرد حسود بروز کند که در این قسمت به آن می پردازیم.
آثار و نشانه های رفتاری حسادت عبارتند از
3-2-1-2- 1- غیبت (بدگویی)
فرد حسود همیشه سعی می کند برای اینکه خودش راحت شود، ارزش ها و قابلیت های دیگران را زیر سؤال ببرد و ارزش و اعتبار محسود را با عیب جویی و بدگویی پایین بیاورد، کسانی که خود را حقیر و ناتوان می بینند، برای فرو نشاندن آتش خشم خود پشت سر دیگران بدگویی می کنند، زیرا از برخورد سریع می ترسد و پشت سر دیگران حرف می زند تا مبادا آسیبی به وی برسد. ولی نمیداند که در حقیقت به خودش ضرر می رساند، گاهی حسود با سکوت خود از کسی بدگویی می کند؛ و اگر در حضورش از کسی بدگویی شد او با سکوتش بدگویان را تأیید می کند.
همچنین شخص حسود اگر از دیگران تعریف شود، ناراحت می شود، ولی اگر در مورد کسی حرف بدی بشنود زود باور می کند. شنیدن سخنان خوب در مورد دیگران برای شخص حسود ناگوار است و بدگویی دیگران در مورد محسود را چون نشانه بدبختی اوست دوست دارد. از نظر روان شناسی، این حالت از همان غریزه بدخواهی ریشه می گیرد.
کند هر آینه غیبت، حسود کوته دست که در مقابله گنگش بود زبان مقال
3-2-1-2-2- ملامت و سرزنش
شخص حسود هنگامی که مصیبتی و یا حادثه ناگواری برای کسی رخ بدهد، خوش حال می شود زیرا به مقصود خودش که رنجور شدن دیگران است، رسیده است، مطابق با همین موضوع قرآن درباره حسد اهل کتاب نسبت به مسلمانان بیان می کند:وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِها، «اگر به شما زیانی برسد آنان خشنود می شوند».
شماتت، در لغت به معنای از رنج دشمن شاد گشتن، ملامت و سرزنش و سرکوفت است.
امام علی علیه السلام می فرمایند:لِلْحَاسِدِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يَتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ وَ يَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ يَشْمَتُ بِالْمُصِيبَة،«حسود را سه نشانه است:پشت سر غیبت می کند، رو به رو تملق می گوید و از گرفتاری دیگران شاد می شود».
انسانی که دارای روح و فطرت سالم می باشد، از رنج دیگران آزرده خاطر می شود ولی برای حسود رنج دیگران گنج است.
3-2-1-2- 3- کوتاهی در تعریف از دیگران
امام علی علیه السلام می فرمایند: الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِيرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ، «ستودن کسی بیش از مقدار شایستگی اش چاپلوسی است، و کمتر از مقدار شایستگی اش ناتوانی در گفتار یا حسادت است».حسود وقتی صحبت از افراد برجسته و فرهیخته به میان می آید، لب فرو می بندد و از ستایش خودداری می کند.اگر حسود از کسی تعریف کند، بیشتر به حقارت درونی خویش پی خواهد برد و در نتیجه ناراحتی او را در پی خواهد داشت.
3-2-1-2- 4- ضرر رساندن به محسود با قتل خود
حسود برای نابودی رقیب حتی حاضر است خود را از بین ببرد تا به محسود ضرر برساند. در زمان یکی از خلفا، مرد ثروتمندی غلامی خرید، از روز اولی که او را خرید، مانند یک غلام با او رفتار نمی کرد، بلکه مانند یک آقا با او رفتار می کرد. بهترین غذاها را به اومی داد، بهترین لباس ها را برایش می خرید، وسایل آسایش او را فراهم می کرد و درست مانند فرزند خودش رفتار می کرد و حتی حاضر شد او را آزاد کند و سرمایه زیادی هم به او بدهد. یک شب درد خود را با غلام در میان گذاشت وگفت؛ من حاضرم تو را آزاد کنم و مقداری پول هم به تو بدهم؛ ولی می دانی برای چه آن همه خدمت به تو کردم؟ فقط برای یک تقاضا: اگر تو این تقاضا را انجام دهی هر چه را که به تو دادم مال تو و نوش جانت باشد و بیش از این هم به تو می دهم، غلام گفت هر چه تو بگویی اطاعت می کنم. تو، ولی نعمت من هستی و به من حیات دادی.گفت نه، باید قول قطعی بدهی، می ترسم اگر پیشنهاد کنم قبول نکنی، غلام گفت: هر چه میخواهی پیشنهاد کنی بگو تا من بگویم «بله». وقتی مرد ثروتمند کاملاً قول گرفت، موضوع را به غلام گفت: و غلام گفت چنین چیزی نمی شود. او گفت: من از تو قول گرفتم و باید این کار را انجام دهی.
نیمه شب غلام را بیدار کرد، کارد تیزی هم به او داد و با هم به پشت بام یکی از همسایه ها رفتند، در آنجا خوابید و کیسه پول را به غلام داد و گفت همین جا سر مرا ببر و هر جا که دلت میخواهد برو. غلام گفت: برای چه؟ گفت: برای اینکه من این همسایه را نمی توانم ببینم. مردن برای من از این زندگی بهتر است، ما رقیب یکدیگر بودیم و او از من پیش افتاد و همه چیزش از من بهتر است، من دارم در آتش حسد می سوزم، می خواهم قتل به پای او بیفتد و او را زندانی کنند، اگر چنین چیزی شود من راحت شده ام و راحتی من فقط برای این است که می دانم اگر اینجا کشته شوم فردا می گویند، جنازه در پشت بام رقیبش پیدا شده، پس حتماً رقیبش او را کشته است و بعد رقیب مرا زندانی و سپس اعدام می کنند و مقصود من حاصل می شود. غلام سر او را برید، کیسه پول را برداشت و رفت، خبر در همه جا پیچید، آن مرد همسایه را به زندان بردند، ولی همه می گفتند: اگر او قاتل باشد روی پشت بام خانه خودش که این کار را نمی کند! پس قصه چیست؟ غلام پیش حاکم وقت رفت و حقیقت را این طور گفت: من به تقاضای خودش او را کشتم. او آنچنان در حسد می سوخت که مرگ را بر زندگی ترجیح می داد. وقتی مشخص شد قضیه از این قرار است حاکم هم غلام را آزاد کرد و هم مرد زندانی را.
3-2-1-2-5- تشخیص غلط
حسود ادراک صحیح ندارد، چون تمرکز فکر نداشته و نمی تواند درست بیندیشد در نتیجه هر چیزی را همان طور که هست نمی تواند تشخیص دهد، خوبی ها و محاسن دیگران راتشخیص نمی دهد، بدی های رفتار خودش را نیز درک نمی کند، و فکر می کند کارهایی که انجام می دهد درست است، بیماری جسمی و روحی او در عقلش تأثیر می گذارد و خوب را از بد تشخیص نمی دهد. عقل و فکرش درست کار نمیکند و جسمش هم که ناتندرست است و از آن جایی که عقل سالم در بدن سالم است، حسود را از این موهبت خبری نیست، هم عقلش بیمار است و هم جسمش، در نتیجه نمی تواند سود و زیان و صلاح و فساد خود را تشخیص دهد و راه سعادت را نمی تواند از شقاوت بازیابد چون ناراحتی، قدرت فکر و اندیشه درست را از او گرفته است.
آخرین قسمت پیامدهای فردی حسادت از آثار دنیوی شامل آثار جسمانی می باشد، که حسادت شخص حسود برایش در پی خواهد داشت:
3-2-1-3- آثار جسمانی
حسد علاوه بر آثار روحی، آثار نامطلوبی برسلامت جسمانی دارد و انسان را دچار بیماری می کند، بیماری های روان تنی که امروزه از آن ها بحث می شود، به بیماری های جسمی ناشی از بیماری های روانی گفته می شود، همان طور که قبلاً هم اشاره نمودیم جسم و روان هر دو به هم ربط دارد، هر گاه انسان از نظر روانی مشکلی داشته باشد، جسم او نیز درگیر می شود. افراد حسود معمولاً رنجور، حساس، عصبی، پرخاشجو و افسرده می شوند و دستگاه های مختلف بدن آنان تحت تأثیر این حالات روحی دچار اختلال می گردد.
آثار جسمی حسد موضوعی است شایان توجه و تحقیق علمی بیشتر. مثلاً فعالیت غدد درون ریز و واکنش دستگاه های عصبی هنگام بروز و ادامه یافتن این حالت هیجانی باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد. نمی شود گفت هر کسی بیمار است حسود است، چون که بیماری عوامل مختلفی دارد، ولی می شود گفت که حسود از نظر جسمانی هم بیمار است؛ زیرا حسود گاهی اوقات طوری از ترقی و پیشرفت دیگران ناراحت می شود که از خواب و خوراک می افتد و اینجاست که جسم او هم بیمار و رنجور و ضعیف می شود. فشار خون ، بالا رفتن چربی خون، قند (دیابت)، گواتر و..... در بسیار ی از موارد منشأ عصبی و روحی دارند. از این رو گاه در درمان، اگر داورهای این بیماری ها همراه با داروهای آرامبخش عصبی نباشد، مؤثر نخواهد بود. در اجتماع به وضوح این آثار جسمی در افراد حسود مشهود است، اما گاهی به آن توجه نداریم و نمی دانیم که از کجا ریشه گرفته است و فقط به درمان ظاهری و برطرف کردن عوامل غیرواقعی می پردازیم ،ولی با کمی تفکر و مراجعه به مشاوران متخصص و دلسوز، می توان به ریشه پی برد و آن را خشکاند. حضرت علی علیه السلام در این زمینه می فرمایند: صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَد،«تندرستی جسم به خاطر کمی حسد است».
3-2-1-3- 1- آثار جسمانی حسادت در روایات
حسد یک بیماری روحی است و باعث آسیب به جسم و جان انسان حسود هم می شود.امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمودند:الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَاد، «شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل مانده اند».
و یا در جای دیگر می فرمایند: الْحَسَدُ يُمْرِضُ جِسْمَكَ،«حسادت، بدن تو را مریض می کند». و یا این روایت که می فرمایند: الْحَسَدُ يُذِيبُ الْجَسَد،«حسد جسم را ذوب می کند» و در نتیجه فرد حسود ضعیف و ناتوان وآماده هر گونه بیماری جسمی می شود. امامعلی علیه السلام می فرمایند:الْحَسَدُ يُضْنِي الْجَسَد، «حسد جسم را رنجور می سازد» و در نهایت منجر به مرگ وی می شود.
و باز هم امیر المؤمنین در این زمینه می فرمایند:الْحَسَدُ لَا يَجْلِبُ إِلَّا مَضَرَّةً وَ غَيْظاً يُوهِنُ قَلْبَكَ وَ يُمْرِضُ جِسْمَك، «حسادت جز زیان و خشمی که موجب سستی قلبت و بیماری بدنت می شود، ثمری ندارد».
خوشبختانه در سال های اخیر در بین روان شناسان، توجه به دین و دستورهای دینی برای سلامت روان و درمان بیماری های روانی افزایش یافته است، که در فصول بعدی به آن اشاره خواهیم نمود، تا انشاءالله دارای جسمی سالم همراه با روانی پاکیزه باشیم.
3-3- آثار معنوی حسادت
3-3- 1- از میان رفتن نیکی ها و ایجاد رذیلت های اخلاقی
انسانیت انسان به داشتن فضائل و صفات اخلاقی می باشد، دردها و بیماری های روحی موجب هلاکت و بدبختی روح انسان می شوند، و انسان را از رسیدن به لذت و سعادت ابدی باز می دارند، دل و روح انسان تا وقتی که از اخلاق زشت پاک نشود، علم و معرفت پروردگار را در آن راهی نیست، از جمله بیماری های روحی که باعث از بین رفتن حسنات انسان و سنگین شدن کفه ترازوی سیئات او می شود، حسد می باشد، حسد صفات نیک و فضایل اخلاقی را می خورد؛ چنان که هیزم آتش را می خورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این زمینه می فرمایند:إِيَّاكُمْ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّهُ يَأْكُلُ الْحَسَنَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ، «از حسادت بپرهیزید، زیرا حسد نیکی هارا می خورد چنان که آتش هیزم را می خورد».
حسادت نیکی ها را از بین می برد و رذائل اخلاق را ایجاد می کند، زیرا اگر شخص حسود خودش را درمان نکند و حسادت در قلب او ریشه بدواند، دچار اعمال زشتی مثل غیبت و افترا و بخل و بدخواهی خواهد شد.
آیت الله شهید مطهری در این باره می فرمایند: «علت اینکه مادیت اعتقادی منجر به مادیت اخلاقی می گردد، تنها این نیست که منطقاً اساس اخلاق مبتنی بر عفاف و تقوا متزلزل می گردد و دلیلی بر چشم پوشی از لذت های مادی باقی نمی ماند. تنها این نیست که با از میان رفتن سد معنوی افکار الهی، جاذبه شهوات کار خود را می کند، بلکه علت دیگری هم در کار است و آن اینکه اندیشه های ماتریالیستی درباره جهان و حیات و خلقت، آدمی را سخت در رنج و فشار می گذارد و در آدمی میل به فرار از این اندیشه ها و پناه بردن به امور فراموشی آور اعم از عیش و عشرت ها و یا مخدرات و مسکرات به وجود می آورد، تأثیر دافعه این اندیشه های سهمناک کمتر از تأثیر جاذبه به لذت مادیات نیست.
3-3- 2- از بین رفتن ایمان
امام علی علیه السلام می فرمایند:وَ لَا تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَب، «هرگز حسادت نورزید، زیرا حسد ایمان را می خورد چنان که آتش هیزم را نابود می کند».
ایمان داشتن هیچ گاه با آرزوی نابودی نعمتی از دست کسی جور در نمی آید.حضرت امام خمینی درباره ناسازگاری ایمان با حسد می فرماید: بس است در زشتی [حسد] که ایمان را که سرمایه نجات آخرت و حیات قلوب است، از دست انسان بگیرد و او را مفلس و بی چاره کند. در نتیجه مهمترین اثر حسادت کفر است.الْحَسَدُ هُوَ أَصْلُ الْكُفْر، «حسادت ریشه و اساس کفر است».
حسد عامل بسیاری از گناهان است و سرانجام گناه هم چیزی جز کفر نیست و خدا هم در قرآن می فرماید:ثمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَ کَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِءُونَ (10)، «پس سرانجام کسانی که عمل بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را مسخره گرفتند».
شهید مطهری در این باره می گوید: اگر آنان در عمل شهوت ران وماده پرست و اسیر شهرت گردند، تدریجاً افکار و اندیشه هایش هم به حکم انطباق با محیط، خود را با محیط روحی و اخلاقی او سازگار می کنند، یعنی اندیشه های متعالی خداشناسی و خداپرستی و خدادوستی جای خود را به افکار پست مادیگری و غیره می دهد. در نتیجه در یک فرد ایمان و حسد با هم جمع نمی شود و مؤمن هیچ گاه حسود نیست.
امام علی علیه السلام می فرمایند: لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ حَسُوداً، «مؤمنحسود نباشد».اگر همه ریشه های حسد در کسی باشد، ولی ایمان قوی داشته باشد، ریشه ها خشک می شوند و بارور نخواهند گردید. بی ایمان نه تنها درخت حسد را آبیاری می کند، بلکه عامل مؤثر همه فسادها و جنایت ها بی ایمانی است وبس.
3-3- 3- دوری از رحمت خدا
حضرت امام خمینی خودشان می فرمایند: کسی که خارج شد از ولایت حقو بیرونش کردند از زیر پرچم رحمت ارحم الراحمین، دیگر امید نجات برای او نیست، شفاعت شافعان نصیب او نخواهد شد. چه کسی شفاعت می کند کسی را که سخطناک به خداست و از حرز ولایت او خارج است و ریسمان مودت ما بین او و مالک رقابش پاره شده؟!
سخن این بزرگوار زنگ خطری است برای اینکه بدانیم شفاعت شرایطی دارد و این طور نیست که ما هر کاری خواستیم بکنیم و بعد بگوییم، انشاءالله شفاعت شامل حالمان می شود. کسی که قلبش پر از حسادت باشد از شفاعت محروم می شود.
اگر چه ناامیدی از رحمت خداوند گناه است و نباید از رحمت خداوند ناامید بود، بر فرض که گناه حسادت با شفاعت بخشیده شود. اینکه که حسود نتوانسته قلبی سالم داشته باشد و روحی پاک، قابل جبران نیست مگر در همین دنیا همراه با توبه ای واقعی.
3-4- آثار اجتماعی حسادت (نابسامانیهای اجتماعی)
حسود بسیاری از نیروهای فکری و بدنی خویش را به جای اینکه در پیشبرد اهداف اجتماعی به کار گیرد، در مسیر تضعیف خود و دیگران صرف می کند. به همین علت سرمایه های خود و سرمایه های اجتماعی را نابود می کند و نتیجه ی این کارها منشأ نابسامانی های اجتماعی از جمله قتل ها و جنایت ها می شود، گروههایی که افراد آن حسود و تنگ نظر باشند، از پیشرفت باز می مانند؛ زیرا حسود همیشه سعی می کند، دیگران را به عقب بیندازد و این عمل بر خلاف روح تکامل و ترقی می باشد.
از جمله آثار اجتماعی حسد می توان به موارد زیر اشاره نمود:
3-4-1- عدم پیشرفت
حسود به علت افسردگی و ناراحتی های همیشگی استعدادهایش کور می شود و بیشتر از آنکه به فکر خودش باشد به فکر نعمت های محسود است، از طرف دیگر جامعه و رشدو ترقی آن به وجود افراد شایسته بستگی دارد، چنانچه حسد در یک جامعه راه یابد، حسودان نخواهند گذاشت افراد شایسته، قدرتی پیدا کنند و به جامعه خدمت نمایند، افراد آن جامعه به جای کمک به یکدیگر در پیشرفت و رشد، تا می توانند مانع تکامل همدیگر خواهند شد، و چون چشم پیشرفت همدیگر را ندارند، همیشه در حال توطئه برای همدیگر هستند.
اگر مسلمانان روحیه حسادت را از خودشان دور کنند و از پیشرفت و آسایش های یکدیگر خوشحال گردند و هر کدام تصمیم بگیرند خود را از بیماری حسد پیراسته کنند و از خداوند متعال بخواهند آن ها را یاری کند، قطعاً جامعه ای مترقی و پیشرفته خواهیم داشت.
حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند:لَا تُشْعِرْ قَلْبَكَ الْهَمَّ عَلَى مَا فَاتَ فَيَشْغَلَكَ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ لِمَا هُوَ آتٍ، «در قلب خود درباره آنچه نداری ناراحت نباش، زیرا این حالت تو را از آمادگی برای فرصت های آینده باز می دارد».
3-4-2- اختلال امنیت
در جامعه ای که روحیه افرادش پر است از عقده و کینه و غیبت و تهمت، افراد آن چطور می توانند به هم اطمینان داشته باشند، امنیت و آسایش افرادآن جامعه کم کم سلب می شود و رفته و رفته اعتمادی بین آن ها باقی نمی ماند و سوءظن جای آن را خواهد گرفت، جامعه ای که افراد آن حسود هستند، مدام در اضطراب و نگرانی به سر خواهند برد، به طوری که اضطراب برای آن ها امری عادی تلقی می شود، هر کس سد راه و مانع موفقیت دیگری می شود. لذا مردم زندگی را همراه با همین دغدغه ها داشته و نمی توانند تصور جامعه ای سالم را داشته باشند، در صورتی که خداوند می فرماید:وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَ فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلاَمٌ عَلَيْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ (73)،«ومتقیانخداترسرافوجفوجبهسویبهشتبرندتاچونبدانجارسندوهمهدرهایبهشت (بهرویشانبهاحترام) بگشایندوخازنانبهشتی (بهتهنیت) گویند: سلامبرشماباد (خوشابهحالشما) کهچهخوشعیشابدینصیبشماگردیدحالیدراینبهشتابددرآییدوجاودانمتنعّمباشید».
نگهبانان بهشت بر تقوا پیشگان گویند:سلام بر شما پاک شدید و جاودانه بمانید و آن ها جز سلام چیز دیگری نمی شنوند،لاَ يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لاَ تَأْثِيماً (25)، إِلاَّ قِيلاً سَلاَماً سَلاَماً (26).آن ها در جامعه ای زندگی می کنند که افراد آن از انواع کینه و حسد و دروغ و .... پاک شده اند، در این دنیا شاید نتوانیم جامعه ای چون بهشت درست کنیم ولی می توانیم به سوی آن حرکت کنیم اگر چه به آن نرسیم.
3-4-3- پیآمدهای حسد در محیط کار
حسادت در جامعه و محیط کار نیز آثار ویرانگر گسترده ای بر جا می گذارد، یکی از آسیب ها، جلوگیری از رشد و پیشرفت در محیط کار است. اگر بیماری حسد میان مدیران سازمان ها و بخش های خرد و کلان اجتماع رسوخ کند، در این حال، حسودان نخواهند گذاشت شایستگان بر منصب ها تکیه بزنند و به مردم خدمت کنند و اگر مدیران شایسته سر کار آیند، تا آنجا که بتوانند با بدگویی، تهمت زدن، غیبت و دشمنی کردن، آتش درگیری های بی اساس و غیر منطقی را شعله ور می سازند، در نتیجه با مشکلات فراوانی که پدید می آورند از پیشرفت کارها مانع می شوند، بعضی از این افراد حسود، حتی وقت و امکانات خود را نیز برای از میان بردن موقعیت همکاران شان به کار می گیرند و چه بسا منافع کلان اجتماعی را نیز به مخاطره می اندازند.
امام علی علیه السلام می فرماید:الْحَسَدُ عَيْبٌ فَاضِحٌ وَ شُحٌّ قَادِح،«حسد عیبی رسوا و بخلی سهمگین است و حسود تا به آرزوی خود درباره کسی که به او حسد می ورزد نرسد, آرام نمی گیرد».
در محیط کارگاهی برخی از مدیران یا کارمندان شایسته، به موفقیت هایی دست می یابند که موفقیت آنان،حسادت افراد ناموفق و سست ایمان را برمی انگیزد و بی تردید، حسادت ها و دشمنی های از این دست، پی آمدی چون کندی کار و دودستگی به همراه دارد.رسول گرامی اسلام در هشداری تأکید می کند:
ای مسلمانان! آگاه باشید که بیماری امت های پیشین به سوی شما روی آورده است و آن، بیماری حسادت است که ایمان را نابود می کند، حسود تا آن جا که بتواند از هر راهی می کوشد تا به هدف نادرست خود دست یابد.
تلاش و کوشش حسدورزان، از کارهای ناپسندی چون غیبت کردن، تهمت زدن و بدگفتن آغاز می شود و به درگیریهای لفظی و زیرپاگذاشتن شخصیت، ارزش ها و حقوق دیگران می انجامد.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:وَ اجْتَنِبُوا كُلَّ أَمْرٍ كَسَرَ فِقْرَتَهُمْ، وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَيْدِي، «از کینه توزی با یکدیگر، پرکردن دل ها از بخل و حسد، به یکدیگر پشت کردن و از هم بریدن و دست از یاری هم کشیدن بپرهیزید».
حسادت تمایلی گمراه کننده است که موجب اتلاف انرژی های مثبت آحاد جامعه و ظهور زیان های مادی در مسیر رشد و توسعه کشور می گردد. بروز زیان های اقتصادی مترتب از حسادت ها، به ویژه از سوی برنامه ریزان و مدیران بخش های دولتی، غیر قابل تصور می باشد. در واقع حسدورزی در بین مسئولین و همچنین مانع تراشی های آشکار و نهان در امور مدیریتی دیگران می تواند باعث پس رفت روند شاخص های اقتصادی و اجتماعی گردد، که آن به جز اضمحلال تلاش ها برای سازندگی، ثمره دیگری برای کشور نخواهد داشت.
حسادت باعث افزایش فقر و نداری ما بین اقشار جامعه درگیر و دار کشمکش های مسئولین، تصویب قوانین و آیین نامه های زیان آور، دلسردی عمومی از روند پیشرفت ها، به حاشیه راندن شایستگان از عرصه های مدیریتی، همراهی با بیگانگان جهت آسیب رسانی به رقیب داخلی بدون در نظر گرفتن منافع و مصالح ملی، به هدر دادن توان توانمندان و منابع ملی به منظور جبران زیان های وارده، چشم پوشی نسبت به واقعیت های ملموس کشور و گسترش بی خردی و انحراف در تصمیم گیری ها می گردد.
خودبزرگ بینی و خود محق دانستن حسدورزان همیشه مانعی در مسیر طرح دیدگاه های کارشناسانه می باشد.
بیارزش نمودن اقدامات سازنده توانمندان، در مقابل ارج نهادن به اشخاص بی کفایت و متملق و همچنین محروم نمودن جامعه از پتانسیل های ارزشمند شایستگان به دلیل هوچی گری های حاسدین وفاصله گیری های صالحان به منظور آبروداری و حفظ شخصیت از جمله خسارات وارده توسط مسئولین می باشد.
از طرفی نیز حسادت ها و کینه و دشمنی، باعث اتلاف توانایی های بالقوه طرفین و سوءاستفاده غارتگران داخلی و خارجی منابع عمومی از فرصت های حاصله در ایام کشمکش ها و نزاع ها می گردد.
امام صادق علیه السلا می فرمایند:و اللّه لو قدّم أحدكم ملء الأرض ذهبا على اللّه ثمّ حسد مؤمنا لكان ذلك الذهب مما يكوى به في النار،« به خدا قسم اگر کسی به قدر ظرفیت زمین طلا در راه خدا انفاق نماید و در عین حال بر مؤمن حسد بورزد، همه این طلاها در آتش سرازیر خواهد شد و مقبول درگاه خداوند متعال نخواهد بود».
3-4-4- چشم و هم چشمی
حسود وقتی از دست رفتن نعمت دیگران را ناممکن می بیند، سعی می کند خودش را در سطح محسود بالا بیاورد تا بتواند حسادت درون خودش را فرو نشاند و بر عقده حقارتش سرپوش گذارد. اینجاست که به تقلیدهای ناشایست روی می آورد و باعث به وجود آمدن آداب و رسوم پوچ می شود چه بسیاری از ازدواج ها که به خاطر این رسم و رسوم ها، پا نمی گیرد.
در سطح کلان نیز بسیاری از تجملات و رفاه طلبی در بین مسئولان وجود دارد که باعث اختلاف طبقاتی و مشکلات اقتصادی زیاد می شود، اینجاست که کینه و رقابت های ناسالم به وجود می آید و مدیران کینه توز و حسود هیچ گاه نمی توانند پیشنهادهای دلسوزانه دیگران را بپذیرند و هر روز ضررهای زیادی بر پیکر جامعه وارد خواهد شد.
3-5- آثار اخروی حسادت
بیماری حسد صاحب خود را به عذاب دنیا گرفتار و به عقاب عقبی مبتلا می سازد، در دنیا گرفتار غم و غصه است، چون نعمت های خداوند نسبت به بندگان بی نهایت است، در نتیجه غصه های او نیز تمامی نخواهد داشت، و اصلاً ضرری به محسود نمی تواند برساند، بلکه حسنات و ثواب او زیاد می شود و درجات او بلند می گردد. و به واسطه غیبتی که حسود در حق محسود می کند و سخنی که نباید، در حقاو می گوید، گناه محسود را به دوش خود می گیرد و اعمال صالحه خود را به دیوان اعمال او منتقل می کند.
و از مفاسد این خلق رذیله از قرار فرموده علمای آخرت می توان به موارد زیر اشاره نمود:
3-5-1- فشار قبر و ظلمت آن
از حضرت صادق، علیه السلام، روایت شده که رسول خدا، صلی الله علیه و اله، بیرون رفتند در تشییع جنازه سعد، در صورتی که تشییع کردند او را هفتاد هزار فرشته. پس رسول خدا، صلی الله علیه و آله، سر خود را به سوی آسمان بلند کرد، پس از آن گفت: آیا مثل سعد فشار داده می شود؟ راوی از امام علیه السلام سؤال می کند؟ و امام در جواب او می فرمایند. فقط یک درشتی و بدی در خلق او بود با اهل خانه اش و تنگی و فشار و کدورت وظلمتی که در قلب به واسطه حسد پیدا می شود در کمتر از اخلاق فاسده است. در هر حال، صاحب این خلق هم در دنیا معذب و مبتلا است، و هم در قبر در فشار و ظلمت است، و هم در آخرت گرفتار و بی چاره است.
3-5-2- عذاب جهنم
از دیگر پیامدهای اخروی حسادت عذاب جهنم است که گریبان گیر حسود می شود. علت این امر روشن است؛ زیرا با توجه به آثاری که برای حسادت برشمردیم، نمی توان انتظاری جز آتش جهنم برای حسودی که از این گناه خود توبه نکرده است، داشت. حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حدیث طولانی، وقایع شب معراج را شرح داده و در قسمتی از این حدیث عذاب زنان را برا یحضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهم السلام تشریح می کرد، فرمود: اما زنانی که به صورت سگ بودند و آتش ..... از دهانشان خارج می شد, حسودان بودند.
البته آنچه با نام آثار حسادت گفته شد، تمام آثار آن نیست و تنها شاید مهم ترین آنهاست.
و سخن آخرو نتیجه اینکه: حسادت یک چیز است و تظاهرات بیرونی آن یک چیز دیگر که ممکن است با یک برخورد سرد نسبت به فرد و یا فاصله گرفتن از او آغاز شود. حسادت توام با احساس برتری نسبت بهکسانی است که مورد حسادتمان هستند، که این احساس برتری نشانه ها را می پوشاند، زیرا چه طور ممکن است به کسی که احساس برتری داریم، حسادت کنیم؟
برای اینکه به طور مبهم حس می کنیم تهدیدی برای ما محسوب می شوند و ممکن است امتیازات ما را به خطر بیندازد (مثلاً به افراد خاصی دسترسی پیدا کند یا بعضی قابلیت هایش مورد تایید دیگران قرار بگیرد و غیره....).
این سردی ممکن است با رفتار خصمانه بارزتری، ادامه پیدا کند. در این صورت به فردی خودخواه تبدیل می شویم، که دیگری را به دیده تحقیر نگاه می کند و سعی دارد ضعف های او را به رخش بکشد.
از دیگر بروزات حسادت، می توان به میل به خودنمایی در مقابل دیگران اشاره کرد، که به نوعی روش دیگری است برای کوچک قلمداد کردن طرف مقابل. خودنمایی ترفندی است موقتی. یعنی می خواهیم با تحقیر دیگری موقتاً فراموش کنیم که از طرف کسی که به او حسادت می کنیم احساس خطر می کنیم. حسادت ما را وادار می کند که جزئی ترین ضعف های فرد مورد حسادتمان را ببینیم و محاسن او را تکذیب کنیم.
و در آخر حسادت ممکن است ما را وادار به صدمه زدن به کسانی کند که به آن ها حسادت می کنیم، صدماتی مانند بدگویی، افترا، گروکشی اطلاعات و انواع چوب لای چرخ گذاشتن ها، نمی توان گفت که همه این نشان ها، مثلاً سردی، بدگویی و کلاً آزار دیگران از نشان های قطعی حسادت هستند، که این تجاوز به حقوق دیگران می تواند نشانه ضعف اخلاقی دیگری مثل جاه طلبی باشد.
احساس حسادت نوعی انرژی منفی درون ما ایجاد می کند که به سلامت روحمان صدمه می زند و اگر جلوی آن گرفته نشود، بدگویی و ناسپاسی و غیره را به دنبال خواهد داشت. حسادت مانع از شناخت خود و دیگران می شود، حسادت هم مثل هر ضعف اخلاقی دیگری نقطه تاریکی درون ما ایجاد میکند که مانع شناخت خود ودیگران می شود.
حسادت باعث می شود که ما در برابر نعمت هایی که از طرف خدا به ما داده شده، حق ناشناس می شویم چون فکر می کنیم که به دیگری بیشتر از ما نعمت داده شده، و در اینجاست که نسبت به خداوند احساس بی عدالتی می کنیم و این اصل را منکر می شویم که اگر خدا بخواهد می تواند حتی بیشتر از او به ما بدهد و قطعاً این احساس در مورد خداوند که عدالت را در حق ما رعایت نکرده باعث سردیایمان در ما خواهد شد. و در پایان باید فکر کنیم که حسادت باعث می شود که ما بیشتر از دیگران به خودمان صدمه بزنیم، کسی که حسادت ما را برمی انگیزد، همیشه می تواند از ما حذر کند، اما خودمان نمی توانیم از خودمان فرار کنیم و برای تغییر مثبت از خودمان باید شروع کنیم و این کافی نیست که فقط بدانیم حسودیم، بلکه باید بدانیم به چه کسی، به چه چیزی، چه قدر و در چه مواردی حسودیم؟
فصل چهارمروشهای درمان حسادت
فصل چهارم
روشهای درمان حسادت
مبارزه با بیماری ها و امراض (جسمی و روانی) دو مرحله دارد: 1. بهداشت 2. درمان
بهداشت آن است که پیش از به وجود آمدن بیماری ها اقداماتی انجام شود تا از پیدایش آن جلوگیری شود، هر کس باید نهایت کوشش خود را در مراعات بهداشت و حفظ سلامت روح و جسمش انجام دهد تا مبادا گرفتار شود ، بیماریهای روحی هم مانند بیمارهای جسمی نیاز به پیشگیری دارند ، هر کسی که میخواهد روحش پاکیزه باشد و به صفات رذیله مبتلا نگردد ، باید به طور دقیق بهداشت را مراعات کند .
بهداشت روانی عبارت است از: پیشگیری از پیدایش بیماریهای روانی و سالم سازی محیط روانی و اجتماعی، تا افراد جامعه بتوانند با برخورداری از تعادل روانی با عوامل محیط خود رابطه و سازگاری صحیح برقرار کرده و بتوانند به هدفهای اعلای تکامل انسانی برسند .
بهداشت روانی به منظور پیشگیری اولیه ، شامل کلیه اقدامات و تدابیری است که از شیوع و بروز بیماریهای روانی جلوگیری کرده و سلامت کلیه افراد را تأمین کند.
بیماریهای روحی، اخلاقی، روانی، همچون: نفاق، حسد، ترس، نگرانی، اضطراب، تکبّر، دنیاطلبی و شهوتپرستی که همیشه روح و روان انسان را درخطر قرار داده و میدهد و درطول تاریخ پیامدهای منفی در زندگی بشر برجاگذاشته و فشارهای روانی بر انسان وارد نموده و گاهی زندگی را تلخ و رنجآور کرده است و بهداشت روانی انسان را در معرض خطر قرار داده است.
با توجّه به اینکه موضوع اصلی ما در این فصل درمان حسادت میباشد و از آنجائی که پیشگیری و بهداشت از درمان حساستر و مهمتر است ، به این دلیل که بر فرض مریضی را درمان کردند، اگر بهداشت نباشد و به امراض آلوده باشد، مریضی که مصونیت پیدا نکرده ، دوباره در خطر بیماری قرار میگیرد، درنتیجه ابتدا مختصر و مفید به تعریف بهداشت روانی پرداخته و اصول، اهمیّت و ضرورت آن بیان خواهد شد، تا با استفاده از اصول اساسی و مهمِ بهداشت روانی بهتر بشود به درمان بیماری اخلاقی و حسادت که موضوع اصلی بحث ما میباشد پرداخت و راههای درمان آن را با توجه به آیات و روایات مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
4-1- بهداشت چیست؟
4-1-1- تعریف بهداشت روانی
بهداشت آن است که پیش از آمدن مرض ، اقداماتی کنند تا از پیدایش آن جلوگیری شود.هدف اصلی بهداشت روانی : پیشگیری از وقوع بیماریها میباشد.پیشگیری به معنای وسیع آن ، عبارت است از : به وجود آمدن عواملی که مکمل زندگی سالم و طبیعی باشد، به علاوۀ درمان اختلالات جزئی رفتار ، به منظور جلوگیری از وقوع بیماریهای شدید روانی.
سازمان جهانی بهداشت نیز میگوید: بهداشت روانی درون مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی؛ توانائی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی.بهداشت تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست.
یکی دیگر از تعاریف بهداشت روانی این است که آن را در مقابل بیماری روانی قرار میدهند.
بنابراین، کسی که احساس ناراحتی نکند، از نظر روانی سالم خواهد بود. اما این تعریف چندان مورد قبول نیست ، زیرا میتوان مواردی یافت که انسانها احساس ناراحتی میکنند، اما بیماری روانی به حساب نمیآیند. مثلاً، نوجوانها بحرانهایی را تجربه میکنند که کاملاً عادی و زودگذر است.
4-1-2- بهداشت دل (قلب) : از نظر اسلام
4-1-2-1- اهمیّت سلامت دل
امیر مؤمنان علیهالسلام فرمود: أَلَا وَ إِنَ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ أَلَا وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ الْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَةِ الْمَالِ صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ،« آگاه باشید که تنگدستی بلاست و بدتر از تنگدستی بیماری تن و بدتر از بیماری تن ، بیماری دل است. آگاه باشید که از جمله نعمتها ، گستردگی ثروت است و برتر از فراوانی ثروت ، تندرستی و برتر از تندرستی ، سلامت دل است».
4-1-2-2- اثر سلامت دل
خدا در قرآن میفرماید:يَوْمَلَايَنفَعُمَالٌوَلَابَنُونَ ؛ إِلَّامَنْأَتىَاللَّهَبِقَلْبٍسَلِيم،«روزی که نه مال برای انسان سودمند است و نه پسران ؛ امّا کسی که با دلی پاک از شرک و گناه نزد خدا آمده است ، قطعاً از آن پاکی بهره خواهد برد».
4-1-2-3- تأثیر سلامت دل در تندرستی
امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود:ألَا وَ إِنَّ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ، «هوشیار باشید که بخشی از تندرستی ، سلامتی دل است» .همچنین فرموده : فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ، «تقوی، دوای درد دلهای شما، برطرف کنندۀ کوری قلبهایتان و شفای بیماری بدنهای شماست».
4-1-3- عوامل سلامت و بهداشت (دل) در قرآن و روایات
در قرآن و روایات اموری زنده کنندۀ قلب و مایۀ بهداشت آن شناسانده شدهاند: قرائت قرآن، موعظه، یاد خدا، یاد مرگ، اندیشهورزی، نور، حکمت، معاشرت با صاحبان فضیلت و خرد، گفتگوی علمی، دیدار با نیکوکاران، دیدار با صاحبان معرفت، اطعام درماندگان ، مهرورزی با یتیمان، طهارت از گناه، تقوی، دوری از گناه، عشق الهی و ... خدای متعال میفرماید:مَّوْعِظَةٌمِّنرَّبِّكُمْوَشِفَاءٌلِّمَافىِالصُّدُور، «برای شما از جانب پروردگارتان پندی هشدارکننده ودرمانی برای آنچه از صفات نکوهیده در سینههاست آمده است».
4-1-4- اهمیّت و ضرورت بهداشت روانی
بیشتر مردم از اهمیّت حفظ سلامت جسمانی خود آگاهند، اما تعداد کمی از مردم به اهمیّت حفظ بهداشت روانی خود واقف هستند.صدمات جسمانی قابل مشاهده هستند و به همین دلیل هم مورد توجّه قرار میگیرند ، ولی بیماری روانی و یا عدم بهداشت روانی قابل مشاهده نیست و به همین خاطر توجّه کمتری به آن میشود.
زندگی مدرن، اقتصاد، فاصله طبقاتی، تبعیض بیشتر و چشم و هم چشمی انسان را مجبور کرده تا در شرایطی که خودش به وجود آورده زندگی کند و بر او تحمیل آشفتگی و پریشانی و اضطراب را به بار آورد.
امروزه، خستگی روحی و روانی انسان را با سرعت به طرف افسردگی ، بیحالی ، بیخوابی، آشفتگی و عدم تعادل جسمی و روانی ، سوق میدهد . در اثر عدم تعادل عصبی ، بیماریهای انفارکتوس ، فشار خون ، ناراحتیهای قلب، زخم معده و غیره بیشتر از گذشته به وجود میآیند.روابطی که میان روان وجسم وجود دارند ، اهمیّت بهداشت روانی را بیش از پیش روشن میسازد.
دکتر پل سالویدنیاک، پزشک بیمارستان سن میشل پاریس ، خاطر نشان میسازد « ما در یک حالت استرس دائمی زندگی میکنیم.»
بی توجّهی به بهداشت روانی استحکام و سلامت روان خانواده را نیز مختل کرده و موجب شده که مردم همدیگر را درک نکنند. با توجّه به مطالب بالا اهمیّت بهداشت روانی زیادتر میشود، زیرا هدف آن پیشگیری از وقوع ناراحتی های روانی میباشد.
4-1-5- اصول بهداشت روانی
برای پیشگیری و داشتن روانی سالم باید محیط فردی و اجتماعی سالم ایجاد کرد:مشکلاتی که گریبان گیر انسانها میشود، بسیار گوناگون است و نمیتوان رهنمودی واحد برای همگان جهت سلامت روانی افراد ارائه کرد. با این حال با توجّه به تجارب درمان گران پیشنهادهایی به عنوان اصول اساسی بهداشت روانی مطرح شده که در تعالیم اسلامی نیز میتوان برخی از آنها را تحت عنوان «صفات و ویژگیهای عاقل» یافت . در ذیل به برخی اصول مشترک از دیدگاه اسلام و روانشناسی اشاره میشود.
اصول بهداشت روانی عبارت است از:
4-1-5-1- احترام فرد به شخصیت خود و دیگران
یکی از شرایط اصولی بهداشت روانی ، احترام شخص به خود است و اینکه خودش را دوست بدارد . فرد سالم احساس میکند که افراد اجتماع او را میپسندند و اونیز به نظر موافق به آنان نگاه میکند و برای خود احترام قائل است. شخص علاوه بر حفظ شأن و منزلت خود به جایگاه و شخصیّت اطرافیانش هم باید احترام بگذارد و برای آنها ارزش قائل شود.پیامبر اکرم در این رابطه میفرمایند: فَإِنَّهُ مَنِ احْتَقَرَ مُؤْمِناً حَقَّرَهُ اللَّهُ وَ لَمْ يَجْمَعْ بَيْنَهُمَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا أَنْ يَتُوب، «هر که مؤمنی را حقیر شمارد خدا در بهشت آن دو را همراه نکند، مگر اینکه توبه کند».
اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد است نه تخریب شخصیّت آنها.
مثلاً آموزگار باید از به کاربردن زور و ترس وتمسخر برای ادارۀ شاگردانش بپرهیزد و اؤلیاء دانش آموز با پیروی از روشهای بهداشت روانی، استعدادهای نهفته فرزندانشان را شناسائی کنند و آنها را فردی خلّاق و سالم پرورش دهند.چون احساس ناایمنی و حس حقارت،اساس اغلب اختلالات روانی است.که درقسمتهای بعدی ودرمان حسادت، به درمان این حس حقارت وعدم عزت نفس هم پرداخته خواهد شد.
4-1-5-2- شناختن محدودیتهای خود و دیگران
یکی دیگر از اصول مهّم بهداشت روانی، روبه رو شدن مستقیم با واقعیّت زندگی است. در این مرحله اولاً باید عوامل خارجی و تأثیر آن بر روان و رفتار شناخته ، و شخصیّت خود را آنطور که هست قبول کنیم.شخص سالم از خصوصیّات مثبت خود استفاده میکند و در رفع نواقص و عیوب خود نیز کوشاست.
یک نمونه اینکه مثلاً نقص عضو در یک شخص میتواند باعث عقده حقارت او و شکست در زندگیش بشود و همین نقص عضو هم میتواند باعث واقع بینی و استفاده از استعدادهای دیگر شخص شود و موفقیّت او را به همراه داشته باشد.هر فردی لازم است که بداند استعدادهای او چیست و سعی کند در جهت رشد استعدادهایش تلاش نماید و این باعث میشودکه انتظارات بیجا، چه از خود و چه از دیگران، نداشته باشد و از بسیاری مشکلات روحی جلوگیری کند . در اسلام یکی از راههای رسیدن به این شناخت اینگونه بیان شده است: « وقتى كسي را كه در مال و جمال از شما پيش است مينگريد به كسى كه از شما پستتر است نيز نظرى بيفكنيد.»
4-1-5-3- آشنائی به اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیّت وجود اوست نه قسمتی
به این معنی که روان تابع تن است و هر فردی بر اثر ارتباط خصوصیّات روانی و جسمانی موجود ، دست به عملی میزند . مثلاً اگر فردی قبل از غذا خوردن ، عصبانی بوده باشد ، مسلماً از غذا لذّت نخواهد برد، یا مثلاً دانش آموزی که با اطمینان خاطر و راحتی فکر به جلسه امتحان برود ، موفّقیّتش بیشتر خواهد بود تا اینکه با ترس و اضطراب وارد جلسه امتحان شود.همانطور که ناراحتیهای جسمانی اختلالات روانی را باعث میشود ، بالعکس نارساییهای روانی نیز سبب بروز علائم جسمانی خواهد شد.مثلاً معلوم شده که از دلائل اصلی زخم معده ، ناراحتیهای عاطفی است و یا شخصی که از سلامت جسمی برخوردار نیست ، ممکن است کجخلق و عصبانی باشد.
4-1-5-4- شناسائی استعدادها، قابلیّتها و نیازمندیهای خود (خودشناسی)
هر فرد در زمینهها و یا مهارتهایی استعدادهائی بالقوه دارد که اگر این استعدادها توسط خود فرد ، پدر و مادر و یا مربّی به فرد شناسانده شود و به صورت بالفعل درآید، شخص احساس عزّت نفس و با کفایت بودن میکند.امام علی علیهالسلام میفرمایند: هَلَكَ امْرُءُ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ، «نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست».
هر فرد سالمی باید به استعدادها ، ظرفیّت و توانائیهای خود ، واقف باشد و بتواند در زمان مناسب از آنها استفاده کند، در این صورت میتواند در تحصیل ، اشتغال و برقراری رابطۀ سالمِ اجتماعی موفّق شود و از این رابطه مناسب بهره جسته و سلامت روان خود را تضمین کند و به اهداف زندگی خود به راحتی ، زودتر و با هزینۀ کمتر میرسد. شناخت نیازهای انسان سبب میشود که به موقع و به شیوهای درست در برطرف کردن کردن نیازهایش اقدام کند و از مشکلاتی که ممکن است در اثر عدم ارضای آنها به وجود آید جلوگیری کند.اسلام اینگونه نیازها را اینگونه معرفی میکند:
عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ سَاعِياً فِي ثَلَاثٍ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ وَ سَعْيٍ لِمَعَاشٍ وَ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّم، « برعاقل است كه كوشش او نباشد مگر در سه چيز: يا بهرهبردارى براى معاد خود (انجام عبادات و خدمت به خلق)، يا اصلاح كردن امر معاش و لوازم زندگى خود و كسانى كه تحت سرپرستى او مىباشند، يا لذتى كه حرام نباشد».
4-1-5-5- توجّه به زمینههای آسیبپذیر
این اصل به انسان کمک میکند تا توان خود را در رویاروئی با مشکلات بالا ببرد و برای مواجهه با مسائلی که پیش رو دارد آماده باشد.امام صادق علیهالسلام در معرفی این زمینهها میفرمایند: « فراموش کردن سه چیز در هیچ حالتی شایسته فرد عاقل نیست : فنا و ناپایداری دنیا ، تغییر حالات و آسیبهای بیامان ».
4-1-5-6- انعطاف پذیری
گاهی انسان در مسیر زندگی خود به مشکلات و شرایطی برمیخورد که قادر به برطرف کردن و یا تغییر آنها نمیباشد. در این اوضاع، باید به جای شکسته شدن و واماندن دربرابر مسائل ، به تطبیق و سازگاری با شرایط بپردازد تا زندگی به مسیر طبیعی خود بازگردد.رسول خدا صلی الله علیه و آله در تبیین این مسأله ، مؤمن را در مواجهه با سختیها به خوشه گندمی تشبیه کرده و میفرمایند: مثل المؤمن مثل السّنبلة ؛ يحرّكها الرّيح فتقوم مرّة و تقع أخرى، «حكايت مؤمن ، حکایت خوشه در مسیر باد است ؛ گاه میافتد و گاه برمیخیزد ».
4-1-6- راهکارهای تأمین بهداشت روانی
بهداشت روانی در اسلام مورد عنایت و توجّه فراوانی است ، تا آنجا که به عنوان شرط رستگاری اخروی بشر معرفی میشود: يَوْمَلَايَنفَعُمَالٌوَلَابَنُونَ ؛ إِلَّامَنْأَتىَاللَّهَبِقَلْبٍسَلِيم، «در آن روز مال و فرزند سودی نمیبخشد ، مگر کسی که با قلب سلیم به پیش خدا آید. »
طبق بیان مفسران ، مراد از « قلب » در بسیاری از آیات ، روح و روان انسان میباشد.و کلمه « سلم » و « سلامت » نیز به معنای دور بودن از آفات ظاهری و باطنی است.
با توجّه به جایگاه و اهمیّتی که برای بهداشت روانی بیان شد ، در جایجای دستورات و برنامههای اسلام میتوان راهکارهایی را برای کاهش فشار روانی و دستیابی به بهداشت و سلامت روحی مشاهده کرد.این راهکارها عبارتند از:
الف)راهکارهای معرفتی :وحدت شخصیّت انسان، ایمان، ممنوعیت از یأس و ناامیدی، هدفمندی و معناداری زندگی،اصل قضا و قدر و تصادفی نبودن رویدادها، اعتقاد به معاد و نگاه مثبت به مرگ و توکل.
ب)راهکارهای رفتاری : ارتباط با منبع قدرت ( یادخدا، دعا، نماز و ....)
ج)راهکارهای عاطفی : گسترش نظام حمایت خانواده ( محبّت به والدین و صله رحم )، سفارش به صبر و بالا رفتن مقاومت، و توبه.
پس از آنکه اصول و راهکارهای تأمین بهداشت روانی را ذکر کرده و راههای پیشگیری از بیماریهای روانی را یادآوری نمودیم، در این قسمت به نقش خانواده در تربیت دینی کودک و راهکارهای پیشگیری و درمان حسادت در کودکان اشاره خواهد شد.
تربیت دینی کودکان از همان ابتدای تولد و حتی قبل از آن و در خانواده آغاز میشود، والدین به عنوان اولین معلم کودکان وظیفۀ خطیری نسبت به انسانسازی و حفاظت از بهداشت روانی و شخصیّت فرزندان دارند. والدین ابتدا باید نیازهای اساسی فرزندان از جمله : بازی، احترام، مسئولیّت و پذیرش در گروه را مورد توجّه قرار دهند و زمینه را برای هر یک از آنها فراهم سازند.
پدر و مادر باید جوّ خانه را بهبود بخشند، یعنی حالت گرم- پذیرا، بر خانۀ خود حاکم کنند ، زیرا ایجاد جوّی از ترس، تهدید، اضطراب و فشار روانی بر سلامت روانی کودکان آسیب وارد میکند. والدین باید سعی کنند در خانواده محیطی حاکی از صلح، صفا و صمیمیّت را به وجود آورند ، زیرا اگر فرزندان قبول داشته باشند که خانواده آنها را میپذیرد، احساس ارزش و احترام میکنند.
خانواده نخستین محیطی است که اخلاق و معنویّت را در کودکان شکل میدهد، بسیاری از صفات و خصایص اخلاقی از طریق والدین به کودکان منتقل میشوند ، بزرگ منشیها ، شجاعتها ، تعاون ، ایثار ، تواضع و ... از خانواده سرچشمه میگیرند.خانواده مرکز محبّت و ایثار است ، کودک در خانواده میآموزد که چگونه به دیگران محبّت کند.
بررسیهایی در مورد جنایتکاران نشان داده است که اغلب جنایتکاران در دوران کودکی از مهر و محبّت والدین محروم بودهاند. شخصیّت و قالب کودکان در خانواده ریخته میشود. عادات و امیال کودک، آرامشها و یا ناراحتیها، اغلب منشأ خانوادگی دارند. وضع سلوک و رفتار او، غرور و عزّت نفس، ذلّت و فرومایگیها، اغلب ناشی از تربیت افراد و نشأت گرفته از دوران کودکی و خانواده است. علم و فکر، بینش و فلسفۀ حیات او، نحوۀ اجرای آداب و رسوم ، اغلب نشأت گرفته از خانواده است، در جنبههای اقتصادی، سیاسی، روابط و برخوردها، کودک پیرو و شاگرد کلاس خانواده میباشد.
4-2- نقش خانواده در سلامت روانی کودک
پایههای رشد روانی، اجتماعی کودکان، احساس ایمنی و ارضای عاطفی آنان در سالهای اولیّه کودک پیریزی میگردد، زیرا تفاهم ، سازگاری و محبّت در محیط خانواده ، در تقویّت حس اعتماد به نفس و پرورش نیروی سازندۀ کودکان و نوجوانان بسیار حائز اهمیّت است .در یک خانواده عادی ، والدین ضمن همبستگی و احترام متقابل به یکدیگر در برخورد فرزندان ، روش هماهنگ و یکسان را در پیش میگیرند و در نتیجه، فرزندان احساس میکنند که رابطۀ والدین صمیمی است، زیرا کودک و نوجوان بایدوالدین خود را منبع شادی، امنیّت عاطفی ، ارضای خاطر جسمی و روانی دانسته و آنان را پناهگاه خویش بدانند.
بیتوجّهی والدین به سالم سازی محیط روانی– اجتماعی و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد، کودکان و نوجوانان را با کمبودهای عاطفی مواجه میسازد. لذا ریشۀ رفتارهای ناهنجار کودکان و نوجوانان ، انحرافات و بزهکاریها را باید در سنین اولیّۀ کودکی و در میان خانواده جستجو کرد.به طور کلی اصولی که باید پدر و مادر ، به عنوان والدین کودک و نوجوان ، همیشه در نظر داشته باشند ، عبارتند از : هماهنگی در انظباط و تربیت کودکان و نوجوانان ، یگانگی در انتظار و توقع از آنان با توجّه به تفاوتهای فردی و محدودیّتهای موجود و جلوگیری از وقوع مسائلی که موجب ایجاد هیجان ناخوشایند در کودک و نوجوان میگردد. با توجّه به اهمیّت موضوع حسادت در کودکان و اثرات روانی آن ، ابتدا نکاتی راجع به تربیت اخلاقی ، دینی کودکان توسط والدین که حائز اهمیّت میباشد، بیان می شود.
روشهای تربییت، پیشگیری و درمان حسادت در کودکان
تربیت اخلاقی از همان آغاز کودکی آغاز میشود. تربیت اخلاقی جنبههای گوناگونی دارد: یک جنبۀ آن اعتقادات و باورهاست، نظیراینکه: «بدچیست؟» و «خوب چیست؟» ، جنبۀ دومِ تربیت اخلاقی این است که فرد بتواند خوب و بد افعال را تشخیص دهد و اصول وقواعد آن را در اعمال و رفتار خود به کار بندد. و جنبۀ دیگر، اینکه فرد بتواند این آموزهها را به کار بندد و آنها را ملکه خویش سازد . در نتیجه، اگر این موارد در فردی مشاهده شود، میگویند او به تربیت اخلاقی آراسته است.
در تربیت اخلاقی فرزندان باید به نکات زیر توجّه کرد:
4-2-1- آموزش عملی
یعنی پدر و مادر با رفتار و کردار خود ، فرزندان را با اخلاق پسندیده آشنا سازند. اگر جوّ حاکم بر خانه ، جوّی معنوی و اخلاقی باشد، زمینههای اخلاقی را در وجود کودک پرورش میدهد.ارزشهای اخلاقی در نهاد کودک فطری هستند و او فطرتاً با خوبیها و بدیها آشناست، امّا این زمینه نیاز به پرورش دارد، در صورتی که محیط برای شکوفائی استعدادهای فطری آماده باشد ، ارزشهای اخلاقی در او رشد خواهد نمود.
اگر محیط خانواده پر از صمیمیّت و مهر و محبت باشد و مسائل و مشکلات با ملایمت و مدارا حل شوند، کودکان همین روش را به طور طبیعی از خانواده میآموزند و در زندگی عملی خود آن را به کار میبرند.مثلاً اگر در خانه ، پشت سر دیگران بدگوئی شود، چگونه انتظار میرود که این صفت زشت در کودکان به وجود نیاید؟
کودک قبل از اینکه به صحبتهای ما توجه کند ، به اعمال ما نگاه میکند.اگر کودک از همان موقعی که چشم میگشاید ، جز ذکر خوبی از همسایگان و دوستان نشنود و بدگوئی از آنها ممنوع باشد ، زمینه برای صفاتی همچون: غیبت و بدگویی و مانند آن تا حد چشمگیری از بین میرود.همینطور است صفاتی همچون: دروغ، حسد، چشم و هم چشمی، دادو فریاد وخشونت و بدخوئی.
اگر میخواهیم تربیت اخلاقی کودکان را جدی بگیریم ، باید تربیت خود را جدی بگیریم و همواره به یاد داشته باشیم که کار تربیت از خود مربی آغاز میشود.
بیتردید آموزش عملی و تأثیر پذیری کودکان از مادر بیشتر است و به تعبیر امام خمینی(ره)، «آنقدر که اخلاق مادر ، در بچّه کوچک نورس تأثیر دارد و به او منتقل میشود، از دیگران عملی نیست.»، بچّه وقتی در دامن مادرش است میبیند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحیح دارد، گفتار خوش دارد، آن بچّه از همانجا اعمال و گفتارش به تقلید از مادر که از همه تقلیدها بالاتر است و به تزریق مادر که از همه تزریقها مؤثرتر است ، تربیت میشود. در نتیجه در تربیت اخلاقی به روش عملی ، کودک بیش از آن که بشنود، میبیند ؛ زیرا کودک به ویژه در مسائل اخلاقی بیشتر از گوش ، از چشم خود استفاده میکند.
4-2-2- وقت گذاشتن برای فرزندان
اینکه پدر و مادر فقط برای تحصیل فرزندان خود وقت بگذارند و تربیت اخلاقی و معنوی آنها را چندان جدی نگیرند ، این صحیح نیست. چنین فردی ممکن است که در رشته ای علمی و یا فنیمتخصص شود، اما معلوم نیست که آیا او یک انسان واقعی نیز خواهد بود یا نه؟
خانوادههایی که برای پرورش اخلاقی و معنوی فرزندان خود ارزش چندانی قائل نیستند، از اساسیترین وظیفۀ خود نسبت به فرزندانشان غفلت میکنند. بسیاری از مشکلات تربیتی در سنین بزرگسالی از اینجا شروع میشود که پدر و مادر در سنین خردسالی برای فرزندان خود وقت نمیگذارند و حوصله به خرج نمیدهند. از این رو با بزرگ شدن فرزندان و درونی شدن عادتهای زشت و ناپسند از جمله حسادت و ... در تربیت اخلاقی آنها دچار مشکل میشوند.
4-2-3- جلوگیری از شکلگیری اخلاقیات و عادتهای ناپسند
والدین وظیفه دارند زمینه پیدایش صفات ناپسند و عادتهای زشت را در فرزندان خود از بین ببرند. خودخواهی ، خودپسندی، تکبّر ، بداخلاقی ، حسادت، بخل و مانند آن ، اخلاقیاتی هستند که از آغاز کودکی باید با آنها مبارزه کرد.گاه مادر مثلاً برای آرام کردن فرزند خود دروغ میگوید و یا وعدهای میدهد که عمل نمیکند ، که این اعمال اگر تکرار شوند، کودک را به دروغگویی عادت میدهد.
از صفات ناپسندی که در کودک شکل میگیرد، حسادت است. در بسیاری از موارد، خانواده زمینه را برای این صفت تشدید میکند؛ مثلاً اگر در خانواده بین کودکان ، تبعیض وجود داشته باشد و کودکان از توجّه و محبّت یکسان والدین یا یکی از آنها برخوردار نشوند، یا موفقیّت و امتیاز یکی را به رخ دیگری بکشند و او را تحقیر و سرزنش کنند ، زمینه برای ایجاد حسادت تشدید میشود.اگر پدر و مادر به هر علّتی یکی از فرزندان خود را بیشتر دوست میدارند، باید این محبّت را در دل پنهان نگاه دارند و آن را آشکار نسازند.
همانطور که قبلاً بیان شد ، گاهی اوقات پدران و مادران برای تربیت فرزندان خود، وقت نمیگذارند و کمکم با صفات و عادتها و خصلتهای زشت و ناپسندی از بچّهها روبرو خواهند شد که یکی از این صفات ناپسند اخلاقی حسادت کودکان میباشد.
کودک اولین حسادت خود را در محیط خانواده کسب میکند ، این تجربه ممکن است اثرهای بسیار عمیق در زندگی آیندۀ او به جای بگذارد.همانطور که در فصول قبل هم بیان شد ، برای یافتن علل و انگیزههای حسادت کودکان باید محیط زندگی و چگونگی رشد و تکامل او را مورد بررسی قرار داد و به شخصیت کسانی که از او نگهداری میکنند توجّه نمود.
عوامل بسیار زیادی در حسادت کودکان دخالت داشت : از جمله میتوان، به تولد نوزاد جدید در خانواده ، تبعیض و بیعدالتی والدین در فرزندان ، حمایت افراطی از کودک، تضاد و اختلاف شدید بین والدین، مقایسه کودکان با یکدیگر توسط والدین، انتظارات بیجا و بیش از حد والدین از کودک بدون توجّه به توانائیهای او، ترس از عدم موفقیّت در تحصیل و ... اشاره کرد.
به طور کلی برای پیشگیری و درمان حسادت کودکان ابتدا باید علّت بروز آن را شناخت و سپس با بکارگیری روشهای مناسب، نسبت به درمان آن اقدام نمود .برای جلوگیری از ظهور و رشد حسادت در کودکی ، لازم است والدین توجّه داشته باشند که کودک را به دلیل حسادت ، مورد ملامت و سرزنش قرار ندهند، بلکه با برخوردهای حساب شده ، در حذف علّتهای آن گامهای مؤثری بردارند .والدین میتوانند با خودداری از تنبیه و کنار کشیدن ظاهری خود ، رفتار او را نادیده بگیرند و احساس ارزشمندی ، شخصیّت و محبوبیّت را در او تقویت کنند .با توجّه به نکاتی که در بالا اشاره شد :
4-3-بهترین کارها برای جلوگیری و درمان حسادت در کودکان
4-3-1- احترام و محبّت به کودک خردسال ، (تکریم کودک)
با توجّه به اصول بهداشت روانی که در قسمتهای قبل بیان شد، فرد سالم باید از نظر روانی به خود و دیگران احترام بگذارد و برای آنها ارزش قائل شود.
در نتیجه؛ پدران و مادران از نظر دینی و عملی موظفند در راه احترام به کودکان و احیای شخصیّت آنها از تمام فرصت استفاده کنند و از عملی که مستقیم و یا غیرمستقیم موجب تحقیر و توهین فرزندان است اجتناب نمایند ، زیرا اهانتهای دوران کودکی ، شخصیّت و استقلال طفل را درهم میشکند و او را دچار بیماری عقدۀ حقارت میکند، گاهی این حالت روانی تا پایان زندگی باقی میماند و در بعضی مواقع بیمار را از صراط مستقیم منحرف نموده و عملا ً او را به کارهای ناپسندی از قبیل حسادت به کودکان وامیدارد. کودکی که در پرتو محبّت پدر و مادر در محیط آرام خانه رشد میکند ، در شخصیّت خود کمبودی احساس نخواهد کرد و درنتیجه به بیماریهای خود کمبینی و حسادت دچار نمیشود ، پس وظیفۀ پدر و مادر است که محیط خانه را سرشار از محبّت و عاطفه کنند تا کودک بتواند به درستی در آن رشد کند و از خطرات ناشی از کمبود محبّت درامان بماند ، همچنین محبّت در خانه باعث میشود که فرزندان با محبّت خو بگیرند و همیشه به دیگران محبّت کنند و کینه توزی و حسادت را ترک کنند . کودکی که از محبّت اشباع شده ، روانی شاد و دلی با نشاط دارد. او انسانی طبیعی است و عقدۀ روحی ندارد و خیرخواه و انسان دوست بار میآید.
امام صادق علیه السلام میفرمایند : همانا خداوند انسان را به سبب شدّت محبّت نسبت به فرزندانش رحم میکند.
پیامبر اکرم (ص) ، گاهی به احترام کودک خود سجدۀ نماز را طولانی میکردند و گاهی به احترام کودک نماز را به سرعت خاتمه میدادند و عملاً به مردم درس پرورش شخصیّت اطفال را میآموختند.اساساً رسول اکرم (ص)، نسبت به تمام کودکان ، خواه فرزندان خود یا اطفال مردم ، رأفت و مهر مخصوص داشتند. و التلطف بالصبیان من عادة الرسول، « لطف و عنایت به کودکان از عادات حمیده و صفات پسندیده پیغمبر اسلام بود» .
كودك در محيط خانواده اگر مورد احترام باشد از اوامر پدر و مادر كمتر سرپيچى مى كند. مربى لايق كسى است كه غريزه حب ذات را در كودك به خوبى رهبرى كند و از طريق شايسته و صحيح اين خواهش نفسانى را ارضا نمايد و در پرتو آن ، سجاياى اخلاقى و ملكات پسنديده را در وى ايجاد و او را از خطراتى كه ممكن است از اين راه دامنگيرش شود بركنار نگه دارد.
تنهانقطه اميد و مايه شادى و نشاط كودك مهر پدر و مادر است . هيچ نيروئى به اندازه محبّت والدين خاطر طفل را مطمئن و آرام نمى كند و هيچ مصيبتى مانند از دست دادن تمام يا قسمتى از مهر پدر و مادر، روان او را مضطرب و آزرده نمى نمايد.البتّه این نکته را نیز باید مدنظر داشت که هرچند کودک به محبّت و نوازش احتیاج دارد ، امّا زیادهروی در محبّت کودک هم خوب نیست، محبّت هم مانند غذاست، اگر بیش از حد لازم به کودک بدهیم، نه تنها سودی ندارد، بلکه نیازهای خطرناکی را نیز به همراه خواهد داشت.
امام باقر علیه السلام میفرمایند: شَرُّ الابَاءِ مَن دَعَاهُ البِرُّ اِلَى الاِفرَاطِ، «بدترین پدران کسانی هستند که در محبّت به زیادهروی کشیده شوند» .سرانجام لوسِ و نازپرورده بار آوردن کودک، این است که خواستههایش وسیعتر و بیشتر میشود و انتظار دارد تمام خواستههایش بدون چون و چرا انجام شود و این زیاده خواهیها عواقبی را همچون حسادت و ... به دنبال خواهد داشت.
حسادت فرزند پسرى نسبت به تولد برادر كوچك تعجب آور نيست، مسلم است که قبل از تولّد بچه دوم ، او را همه دوست داشته و به وی محبّت میکردند ، لکن یک نفر به عنوان رقیب در کنار وی، محبّت دیگران را به خود جلب نموده است،اما واکنش نادرست والدین در بعضی موارد باعث تشدید این رفتار وی میشود.
برای جلوگیری از بروز حسادت کودک نسبت به نوزاد بعد از خودش ، بهتر است والدین قبل از ورود کودک به خانواده او را آماده سازند. بهترین روش این است که، به طور ساده در مورد تولد فرزند صحبت شود و بهترین زمان هم ماههای آخر دوران بارداری میباشد.
سخنان ما باید صادقانه و قانع کننده باشد ، مثلاً اگر به کودک گفته شود که تو آنقدر بچۀ خوبی بودی که ما سعی کردیم کودکی مثل تو بیاوریم ، این سخنان مورد قبول و باور کودک نخواهد بود ؛ زیرا او خواهد فهمید که اگر او خوب بوده دیگر چه نیازی به یک بچۀ خوب دیگر میباشد ، در همین حد که به کودک گفته شود ما میخواهیم کودک دیگری به دنیا بیاوریم کافی است.
فرزند اول را در خرید وسایل نوزاد دوم شرکت داده و حتّی گاهی وسایلی نیز برای او بخرید ، وقت بیشتری را به کودک اول اختصاص دهید و او را مورد مهر و نوازش قرار دهید و بعضی اوقات بگذارید او در کارهای نوزاد شرکت کند. مسئولیت دادن به کودکان بزرگتر و ایجاد رابطۀ دوستانه میان نوزاد وفرزند اول هم میتواند در جلوگیری از حسادت او هم مؤثر باشد.
یک نمونه معرفی نادرست نوزاد به کودک بزرگتر
وقتی او متولد شد پدرم مرا به دیدن او برد و تا به امروز من دیدن آن بچه صورت قرمزی را که در آغوش مادر خوابیده بود به خاطر دارم و هنوز که هنوز است، این گفتۀ پدر را که من مورد خطابش بودم فراموش نکردهام: « که حالا تو باید اخلاق و رفتارت را از قبل بهتر کنی ، برای اینکه ما بچۀ دیگری هم داریم... در حالی که قبلاً یکی بودی ... ». فکر کنم از آن به بعد تمام عمرم صرف این شد که ببینم آیا از برادر کوچکترم پیش هستم یا اینکه از او عقب ماندهام و همیشه تلاشم این بود که زندگی را برای او جهنم کنم.
4-3-2-رفتار عادلانه با کودکان و تبعیض قائل نشدن بین آنها
يكى از وظايف دقيق اولياى اطفال در راه پرورش صحيح شخصيت كودكان،حفظ عدل و توازن بين آنهاست. پدران و مادرانى كه چند فرزند دارند لازم است در طرز رفتار و كيفيت احترام نسبت به هر كودكى، مراعات شخصیت ساير كودكان خود را بنمايندو با همه عادلانه و به طور مساوى رفتار نمايند.
عن النبى صلى الله عليه و آله:نظر الى رجل له ابنان فقبل احدهما و ترك الاخر. فقال النبى صلى الله عليه و آلهفهلا ساويت بينهما؟، «پدرى با دو فرزند خود شرفياب محضر رسول اكرم بود. يكى از فرزندان خود را بوسيد و به فرزند ديگر اعتنا نكرد. پيغمبر كه اين رفتار نادرست او را مشاهده كرد به او فرمود: چرا با فرزندان خود به طور مساوى رفتار نمى كنى ؟»
و قال عليه السلام : اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم، « بين فرزندان خود به عدالت رفتار نماييد، همانطور كه مايليد فرزندان شما و مردم بين شما به عدل و داد رفتار کنند».
پدران و مادرانى كه در اعمال علاقه و محبت نسبت به فرزندان رعایت عدل و تساوى را نمىکنند و يكى از فرزندان خود را بر دیگری ترجيح مى دهند، عملا به شخصيت آنها اهانت نمودهاند. اين قبيل پدران و مادران با رفتار نادرست خود غير مستقيم به كودكان مى فهمانند كه تنها برادر شماها، شايسته اين همه احترام و محبت است و در شما آن لياقت و شايستگى نيست .
بدون ترديد اين رفتار غير عادلانه نتايج نامطلوبى در بردارد که مهمترین آن حسادت فرزندان بر یکدیگر میباشد.همانگونه که اشاره شد ، بهترین راه از بین بردن زمینه حسادت در کودکان ، به کارگیری عدالت دربین فرزندان و توجّه و محبّت در حق همۀ آنهاست تا اختلافی بین آنها پیش نیاید.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: الْإِنْصَافُ يَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ يُوجِبُ الِائْتِلَاف، «انصاف و عدالت اختلافات را از بین میبردو همدلی میآورد».
گاهی در خانواده یکی از فرزندان از نظر جمال وکمال طبیعی و مراتب لیاقت و شایستگی خداداد،بین تمام برادران ممتاز و از همه برتر و بهتر است. در اینجا پدر و مادر هرقدر عدالت را مراعات نمایند، باز آن کودک از حسد و بدبینی سایر برادران مصونیت ندارد ، زیرا آنان با مشاهدۀ امتیازات ظاهری و روانی آن کودک در خود احساس حقارت میکنند وخویشتن را در مقابل او کوچک میبینند و چه بسا به فکر اذیت کردن او بیفتند ، یوسف صدیق در بین برادران خود در چنین شرایطی گرفتار بود و بدون تردید حضرت یعقوب کسی نبود که در اعمال مهر پدری مراعات عدالت را نکنند.بعلاوه برای اینکه حسادت و کینهتوزی برادرانش نسبت به او تحریک نشود ، تذکّرات لازمی را به حضرت یوسف میداد ، مثلاً حضرت یوسف خوابی دیده بود که حضرت یعقوب علیه السلام سفارش میکند که خوابت را برای برادرانت نقل نکن ؛ مبادا باعث حسادت آنان گردد.
قَالَ يَابُنىََّ لَا تَقْصُصْ رُءْيَاكَ عَلىَ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَنَ لِلْانسَانِ عَدُوٌّ مُّبِين
ولی سرانجام برادران حب بیشتر حضرت یعقوب را نسبت به حضرت یوسف بهانه کردند و کودک خردسال را به مصائب سنگینی گرفتار نمودند.پیام هایی که در این آیه وجود دارند:
اینکه خطر حسادت در محیط جامعه و خانه را به فرزندان گوشزد کنیم.« یا بُنَّیَ لا تَقصُص »
از کودکی رازداری را به فرزندان بیاموزیم.
هر حرفی را به هر کسی نزنیم.
کتمان فضایل به خاطر جلوگیری از حسادتها، کاری بایسته است.
با پی بردن به استعداد یک فرزند ، آن را با سایر فرزندان مطرح نکنیم. « لا تَقصُص »
پیشگیری بهتر از درمان است. ( نگفتن خواب به برادران نوعی پیشگیری از تحریک حسادت است)
در خانواده انبیاء نیز مسائل ضداخلاقی همچون حسد و حیله میان فرزندان مطرح است.
زمینۀ حسادت را شعله ور نکنید.
حسادت موجب نادیده گرفته شدن حقوق حتّی حق خویشاوندی میگردد.
لازم است والدین ، از روحیات فرزندانشان نسبت به هم آگاه باشند تا بتوانند اعمال مدیریت کامل نمایند.
شیطان با استفاده از زمینههای درونی بر ما سلطه مییابد.(حسادت برادران زمینه را برای بروز دشمنی شیطان نسبت به انسان فراهم ساخت.)
از کودکی ، شیطان را به کودکان معرفی و نقش او را بیان کنید.
پدران و مادرانى كه فرزند ممتازى بين فرزندان خود دارند، لازم است،تدابیری را اتخاذ نمایند و احساس حقارت ساير كودكان را با وسايل متناسبى جبران نمايند.يكى از آن تدابير در حديثى از امام باقر عليه السلام نقل شده است :
قال جعفر بن محمد عليهماالسلام: قال والدى : والله لا صانع بعض ولدى و اجلسه على فخذى و اكثر له المحبة و اكثرله الشكر و ان الحق لغيره من ولدى و لكن محافظة عليه منه و من غيره لئلا يصنعوا به ما فعل بيوسف اخوته و ما انزل سورة يوسف الا امثالا لكيلا يحسد بعضنا كما حسد يوسف اخوته و بغوا عليه.
امام صادق (ع ) از پدر گرامى خود نقل كرده است كه مى فرمود: به خدا قسم رفتار من با بعضى از فرزندانم از روى تكلف و بى ميلى است . او را روى زانوى خود مى نشانم ، محبت بسيار مى كنم ، از وى شكرگذارى و قدردانى مى نمايم ، با آن كه اين همه احترام و محبت شايسته فرزند ديگر من است . به اين تكلف تن مى دهم ، او و برادرانش را بيش از حد احترام مى كنم براى اين كه فرزند شايسته ام از شر آنان مصون باشد، براى اينكه اينان با كودك عزيز من رفتارى را كه برادران يوسف با يوسف نموده اند ننمايند.
پس از بررسی این حدیث می توان به این نتیجه دست یافت که علاقه بیشتر پدران و مادران نسبت به برخی از فرزندان موضوعی خلاف عدالت نمی باشد. اما نکته مهم این است که والدین باید همزمانمراقب سایر فرزندان بوده و در ابراز علاقه به آنهاعادلانه رفتار کنند.
خداوند سوره يوسف را به طور نمونه بر پيغمبرش فرو فرستاد تا افراد نسبت به يكديگر حسد ورزى نكنند و مانند برادران يوسف به حسد و ستم آلوده نشوند.
4-3-3- توجّه به استعدادها و توانائیهای کودکان جهت افزایش اعتماد به نفس در ایشان و جلوگیری از حسادت در آنها
همانطور که قبلاً هم در اصول بهداشت روانی ذکر شد، یکی از این اصول، شناخت استعدادها و توانائیها، توسط خود فرد، والدین او و یا مربیانش میباشد. هرگاه شخص به این خودشناسی برسد، باعث بالا رفتن اعتماد و عزت نفس در افراد شده و در نتیجه عقدۀ حقارتی وجود نخواهد داشت که افراد بخواهند بر یکدیگر حسدورزی کنند ، لذا در این قسمت بر همین اساس بیان میشود که رفتار والدین با کودکان باید براساس ویژگیها ، توانائیها و احتیاجات آنها باشد.
هر کس توانائیهایی دارد که ممکن است دیگری نداشته باشد . شاید یکی از فرزندان شما از نظر جسمی نقص و مشکل داشته باشد ، ولی بیگمان ویژگیهای مثبتی هم دارد. این وظیفۀ پدر و مادر است که به کشف استعدادهای فرزندانشان همّت گمارند و آنها را در شکوفا کردن آن استعدادها یاری دهند. البتّه این کشف استعداد باید واقعی و توسط خود فرزند باشد تا برایش ملموستر و با ارزشتر جلوه کند.
والدین باید برای هر یک از فرزندان خود، مانند فردی مستقل رفتار کنند و به شخصیت آنان توجّه کافی داشته باشند ، اعمال خوب و پسندیدۀ آنها را مورد تشویق قرار دهند و رفتار و عادات بد و ناپسندشان را اصلاح کنند و در صورت لزوم وظایفی را به آنها محول نمایند.
خودشناسی و پذیرش مسئولیت اجتماعی از مهمترین هدفهای تربیتی در هر جامعهای است.
برخورداری از حس «خودارزشمندی» و «اعتماد به نفس» به ویژه برای کودکانی که از مهارتهای اجتماعی کمتری برخوردار هستند ، از مؤثرترین عوامل پیشرفت و شکوفائی استعدادها و خلاقیتها به شمار میآید. همانطور که در فصول قبل هم بیان شد از جمله ریشههای تربیتی حسادت، عدم عزت نفس و اعتماد به نفس در افراد بود که باعث به وجود آمدن حس حسادت در کودکان و ایجاد رقابت ناسالم در آنها میشد ، که در این فصل برای درمان آن ، به راههای افزایش و تقویت اعتماد به نفس اشاره خواهد شد.
عوامل متعددی میتواند در پرورش و تقویت اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان دخیل باشد، که وجود همین اعتماد به نفس باعث جلوگیری از حسادت در او نسبت به دوستان و یا خواهران و برادرانش خواهد شد. از جمله: مدنظر قرار دادن توانمندیهای کودکان ، نه ضعفها و ناتوانائیهای آنان و ...
باید بدانیم فرزند هبه الهی است و باید با دیدۀ منت براو نگاه کنیم .
لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ أَحْسَنِ تَقْوِيم، «به راستی انسان را در نیکو ترین اعتدال آفریدیم»تقدیر خالق در ».
با پذیرش قلبی این هبۀ الهی، باید نقاط قوت و توانمندیهای کودک را مدنظر قرار داد و برای رشد استعدادهای بالقوهاش تلاش کرد. ازجمله اینکه محیط خانه ، مدرسه و محلۀ کودک را به صورت صحنههائی از نمایش به فعالیت رسیدن مهارتها و استعداهای بالقوۀ او در آوریم.
برای کمک به کودک حسود ، ایجاد اعتماد به نفس ، بهترین راه حل است. برای این منظور لازم است کودک در حد معقول از التفات والدین برخوردار باشد. بعلاوه ایجاد امکانات، تجربهاندوزی و فراهم ساختن شرایط به نحوی که کودک در این تجربهها موفق شود، یک راه حل اساسی است. البته بزرگسالان باید شادی خود را از این توفیق نشان دهند ؛ زیرا در این صورت ، کودک خود را دوست داشتنی خواهد دید ، به ارزش خود پی خواهد برد و متقاعد خواهد شد که ناتوان نیست و میتواند به صورت طبیعی به زندگی ادامه دهد.
اصولاً وقتی کودک با هیجانی منفی روبرو میشود ، اعتماد به نفسش را از دست میدهد و در چنین مواقعی استعدادها و موفقیّتهای قبلیش را فراموش میکند، که در این موقع میتوان استعدادهای او را به یادش آورد. به عنوان مثال: دوستت که نمرهاش بهتر از تو شده ، شاید در ورزش اصلاً استعداد تو را نداشته باشد، خوب بالاخره هر کس استعداد خاصی دارد . روشی کوتاه و شاید هیجان انگیز برای پرورش استعدادهای کودک و پیشگیری از حسادت در وی.
4-3-4- پرهیز از مقایسه کودک خود با کودکان دیگر
والدین باید در تربیت و برخوردهای خود با فرزندان هماهنگ باشند و همیشه زمینه اتحاد آنها را فراهم نمایند و هیچ گاه فرزندان را با یکدیگر مقایسه نکنند و بین آنها تبعیض قائل نشوند و به کودکان توجّه یکسانی داشته باشند و اگر قصد تشویق یکی از آنها را دارند ، نباید موجبات رنجش دیگران را فراهم کنند.
هیچ گاه کودکان خود را با دیگران مقایسه نکنید و آنها را به رخ فرزندان خود نکشید، این پدران و مادران به خیال خود میخواهند با این کار فرزند خود را مثلاً تربیت کنند ، در صورتی که کمتر اتفاق میافتد این کار نتیجه مطلوب داشته باشد، برعکس نتیجهای که میگیرند این است که تخم حسادت و کینهتوزی را در دل کودک بیگناه میپاشند و او را برای حسد ورزی و دشمنی آماده میکنند. و اگر احیاناً تبعیضات ظاهری بین فرزندان قائل میشوید ، مثل کوچکتر و یا بزرگتر بودن و جنسیت ، حتماً به بچهها بفهمانید که این تفاوتها از باب تبعیض نیست ؛ مثلاً به او بگوئید ، که چون برادر تو کوچکتر و ضعیفتر است، احتیاج به رسیدگی بیشتری دارد. شما ، خدا را شکر بزرگ شدهاید و توانائی بیشتری دارید و این از آن جهت نیست که او را بیشتر دوست داریم.پدر ومادر به همین کیفیت میتوانند علل تبعیضهای دیگر را برای فرزندانشان توضیح بدهند و با آنها به تفاهم برسند.و در آخر :
4-3-5- راهکارهای پیشگیری و درمان حسادت در کودکان
هیچ فرزندی را بیش از حد لازم مورد توجّه قرار ندهید .
ذهن کودک بزرگتر را برای تولد نوزاد آماده سازید .
از داشتن توقعات نابجا از فرزندان خودداری کنید .
علّت حسادت را از بین ببرید .
محبّت به کودک به گونهای که او را لمس کند .
برای کمک به کودک حسود ، ایجاد اعتماد به نفس بهترین راه حل است .
داشتن رفتار عادلانه با کودکان .
سعی شود برای اوقات فراغت کودکان ، سرگرمی و کار تهیّه شود .
تنبیه نکردن کودکان توسط والدین به دلیل حسادت آنان .
همۀ فرزندان را باید به یک چشم نگاه کنید .
در حضور کودکان خود، از یکی زیاد تعریف و تمجید نکنید .
4-4- پیشگیری در بزرگسالی
انسان باید هرشب قبل از خواب خود را مورد مطالعه قرار دهد و درون خود را ببیند که آیا گرفتار پلیدی شده است یا نه؟ نشانههای حسود را در نظر بگیرد و ببیند آیا در او وجود دارد یا نه؟ اگر نتیجه پیدایش بیماری بود ، باید تاحسد ریشه ندوانیده ، خود را پاکیزه نماید، چون هرچه مرض ضعیفتر باشد، درمانش آسانتر خواهد بود.کسی که بخواهد پاکیزه بماند باید خود را به کردارهای نیک آراسته کند و آن کارهائی که خداپسندانه است را فقط انجام دهدو دنبال خواستههای دلش نرود. به عبارت دیگر دستورهای بهداشت از حسد بر دو قسم است: مثبت و منفی، کارهایی که باید بکند و کارهایی که نباید بکند.
4-4-1- در مرحلۀ پیشگیری آنچه انسان را از حسادت باز میدارد:
4-4-1-1- کار و تلاش و نداشتن توقع نابجا از دیگران
همانطور که در اصول بهداشت روانی هم ذکر شد، شخص باید استعدادها و قابلیتهای خودش را بشناسد؛ زیرا هر گاه اینگونه شد، یعنی شخص به این خودشناسی رسید و به قابلیّتهای خودش پی برد، دیگر برای حل مشکلاتش در انتظار دیگران نمینشیندو تا آنجائی که میتواند خودش مشکلاتش را حل کرده و وارد عمل میشودو عزت نفس خودش را نیز حفظ خواهد کرد. عزت نفس، همان شکست ناپذیری و مقاومت در برابر سختیها و مشکلات و زیر بار ذلّت نرفتن در مراحل سخت زندگی است، که این حالت باعث میشود فرد در موقعیّتهای گوناگون خود را حفظ کند و به پیروزی و سربلندی دست یابد. با توجّه به این تعریف وقتی میگوئیم فلان شخص عزت نفس دارد ، مقصود این است که دارای چنان شخصیت معنوی و قدرت روحی بالائی است که نمیتوان او را تحت تأثیر قرار داد و بر او غلبه کرد.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: وَ الْيَأْسُ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤْمِن، «عزت و بزرگی مؤمن در این است که از آنچه در دست مردم است، نا امید باشد».
اگر میخواهیم با عزت و آبرو زندگی کنیم باید از دیگران توقع نابجا نداشته باشیم ، وقتی انسان انتظاراتش از دیگران بیشتر باشد ، ممکن است بیشتر با عدم موفقیّت روبرو شود و محروم شدن از اینگونه انتظارات ، در دل تولید حسد و نگرانی و بدخواهی میکند. پس اگر میخواهیم گرفتار حسد و نگرانی و ... نشویم باید خودمان را از این حالت دور و خود را به بیتوقعی آراسته کنیم. در این وقت اگر کسی به انسان نیکی کرد ، قدردان و سپاسگذار میشود و توقع نداشتن و بیطمع بودن به مال و جاه دیگران تأثیر فوقالعادهای در جلوگیری از حسد در او میگذارد ، پس چنین شخصی سعی خواهد کرد، از کار و تلاش شانه خالی نکند.
اگر انسان تنبلی را پیشه خود سازد ، از بسیاری از مزایا محروم میشود و برای جبران این حالت به احتمال زیاد دچار کینه و دشمنی نسبت به دیگران شده و به دیگران حسادت خواهد ورزید.
امام علی علیه السلام میفرمایند: قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه ، «ارزش هرکسی به مقدار همت اوست».
4-4-1-2- عفو و گذشت
یکی از برتریهای انسان بر حیوان، حس ترحم و عاطفه است. گذشتن و عفو از بهترین صفات است و کسی که آن را نداشته باشد، نمیتوان او را بزرگوار نامید .کسی که عفو کند ، حسد نمیورزد. عفو سوزانندۀ شجرۀ خبیثۀ حسد است. قدرت بر عفو، روحی بزرگ و توانمند میخواهد.
خداوندی که در قرآن میفرماید: هر که بر شما تعدی کند، شما به همان مقدار بر او تعدی کنید.
و در آیۀ دیگر میفرماید: وَ أَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى ،«اگر بگذرید و عفو کنید به پرهیزگاری نزدیکتر است».
هرجا مهر تابندۀ عفو بتابد، حسد پلید را در آن راهی نیست.
4-4-1-3- دوست داشتن مردم و خدمت کردن به آنها
هرگاه انسانها همدیگر را دوست داشته باشند، با یکدیگر مهربان و دلسوز و خیرخواه هم باشند، نیازهای همدیگر را برطرف کنند و خدمتگذار یکدیگر باشند و بدانند که همه عضو یک خانوادهاند و خدائی که همۀ آنها را آفریده همۀ آنها را دوست دارد و روزی رسان آنهاست، هیچگاه دچار حسادت نمیشوند.کسی که انسانها را دوست دارد ، از خوشبختی دیگران افسرده نمیشود.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الدِّينِ التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ وَ اصْطِنَاعُ الْخَيْرِ إِلَى كُلِّ أَحَدٍ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ، «کمال عقل بعد از پذیرش دین ، دوستی با مردم، و احسان به هر کس، چه خوب و چه بد است».
خدمتگذار مردم بودن و خدمت به خلق کردن از برترین صفتهاست، البتّه باید متوجه باشیم که این خدمتگذاری بدون چشمداشت، قدردانی و یا تشکر باشد.
کسی که میخواهد خدمتگذار واقعی باشد، نباید حب شهرت و محبوب شدن را در دلش بپروراند. خدمتگذار واقعی ، خوبی را ایجاد میکند، به جهت آنکه کار خوبی است نه به جهت چیز دیگر.
هرگاه افراد چنین روحیهای پیدا کردندکه همدیگر را دوست داشته باشند و به هم خدمتِ بدون منّت کنند ، صلح و صفا و آرامش روحی بین آنها برقرار شده و دشمنی و حسد ، جای خود را به صفا و صمیمیّت خواهد داد. زیرا محبّت و حسادت، مفاهیمی هستند که ماهیّتهای مخالف یکدیگر دارند و در صورت وجود یکی وجود دیگری کمرنگ خواهد شد.برای نمونه حضرت علی علیه السلام در اوصاف متقین به همام میفرماید: وُدُّهُ يَعْلُو حَسَدَه، «محبّت او بر حسادتش غلبه مییابد».
4-4-1-4- خشنودی از خوشبختی دیگران
اگر کسی دارای چنین روحیهای باشد. از خطر آلوده شدن به حسد، آسوده است.پرورش دادن خود به این صفت کار سختی است، انسان میتواند جوری خود را تربیت کند که از خوشحالی مردم، خوشحال و از بدحالی آنها ، بدحال شود.در آغاز میتواند به خود تلقین کند که این حالت به سود خودش است یعنی اینکه اگر خیری به دیگران برسد، بار من هم سبک شده و من نیز میتوانم از آن بهرهمند شوم و در مواقع شنیدن این خبر، اظهار خشنودی کند، خشنود شدن از رسیدن خیری به دیگری نمونه پاکیزگی روح است و نخستین قدم برای پاکیزه شدن از پلیدیها و صفات خبیثه و اخلاق رذیله میباشد.
4-5- درمان حسادت در بزرگسالی
برای درمان حسادت در بزرگسالی ابتدا شناخت ریشۀ آن ضروری است تا بتوان با مقابله و از بین بردن آن ، حسادت را درمان نمود.میتوان گفت ریشۀ اصلی حسادت (ضعف فکری) در نحوۀ تلقی امور و بدبینی است ؛ اگر کودک نسبت به نوزاد حسادت میورزد که چرا پدر یا مادر به او محبت میکنند، برای این است که احساس مینماید، ممکن نیست پدر یا مادر هر دو را دوست بدارند و یا اگر اسباببازی و از این قبیل چیزها در میان است، احساس میکند فقط همین یکی است و دستیابی به مثل آن امکان ندارد.
البته این مسأله درسالهای اولیه رشد ناآگاهانه یا نیمهآگاهانه است، ولی در سالهای بالاتر به دلیل آگاهی بیشتری که فرد نسبت به حالات خود پیدا میکند، با دید وسیعتری به امکانات موجود در جهان مینگرد؛ یعنی این بار، بدبینی و کجفکری هنگام حسادت به نظام عالم و خدای متعال تغییر جهت میدهد؛ فرد وسعت فضل الهی را انکار میکند و یا فکر مینماید خدا او را دوست نداشته که فلان نعمت را به او نداده است، به همین دلیل در بعضی روایات ، ریشۀ « حسادت » ، کفر و انکار فضل الهی ذکر شده است.
با توجه به ریشه حسادت میتوان راههای: 1. فکری و 2. عملی، برای رفع حسادت پیشنهاد کرد.
4-5-1- راههای فکری
در فرهنگ اسلام، قرآن کریم، روایات اهل بیت علیهم السلام و کلمات دانشمندان اخلاق برای جبران ضعف شناختی بزرگسالان که منجر به حسادت میشود راههای متعددی وجود دارد. قرآن کریم فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان را متذکر شده و علل انحراف و بیماری، همچنین راههای تهذیب و تربیت و معالجه روان انسان را به طور جامع نشان میدهد و در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی ما تأثیر به سزائی دارد.
برخی مفسران در مورد شفابخشی قرآن مینویسند: « نخستین کاری که قرآن در وجود انسان انجام میدهد، پاکسازی درون انسان از انواع بیماریهای فکری و اخلاقی و اجتماعی است. سپس رحمت الهی شامل حال انسان میشود و فضایل انسانی و اخلاقی، الهی در وجود او جوانه میزند.» علامه طباطبائی(ره) می نویسد« قرآن شفا است و شفا از مرض است ، پس معلوم میشود که دلها بیماری هایی دارد که قرآن شفای آنهاست ، پس انسان صحت روحی و معنوی دارد ، همانطور که صحت جسمی ظاهری دارد و هر کدام بیماری و داروی خاص دارند.
برخی مفسران در مورد شفابخشی قرآن مینویسند: « بدون شک بیماریهای روحی و اخلاقی انسان، شباهت زیادی به بیماری جسمی او دارد. هر دو کشنده است، هر دو نیاز به طبیب و درمان و پرهیز دارد. هر دو گاهی سبب سرایت به دیگران میشود.»
آری قرآن نسخه حیات بخش است، برای آنها که میخواهند با جهل و غرور و حسد و نفاق به مبارزه برخیزند. قرآن نسخه شفا بخشی است برای برطرف ساختن ضعفها و زبونیها و ترسهای بی دلیل، اختلافات و پراکندگیها، برای آنها که از بیماری عشق به دنیا، وابستگی به مادیات و تسلیم بی قید وشرط در برابر شهوت، رنج میبرند.قرآن دژ پولادینی است که هر کس به آن پناه ببرد از خطرات حملات حسود مصون خواهد ماند و در نکوهش حسد در قرآن همین بس که خدای متعال میفرماید: ای رسول ما بگو: وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد، « به خدا پناه میبرم از شرّ حسود بدخواه ، آنگاه که حسد میورزد ».
و اینکه ایمنی کامل از گزند حسود به وسیلۀ پناه بردن به خدا محقق میشود.
با توجّه به همۀ این توصیفات از قرآن و اینکه قرآن شفادهندۀ دلهاست. وَ نُنَّزِلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِين.و با توجّه به اهمیّت راهکارهای تأمین بهداشت روانی افراد، که اولین آن راهکارهای معرفتی میباشد:
اولین راهکار معرفتی و فکری برای درمان حسادت و مهمترین راه درمانی :
4-5-1-1- اصلاح معرفت و نگرش فرد
قرآن کریم انسان را به توحید وحدت معبود فرا میخواند و او را از دوگانگی در شخصیّت و دو چهرگی، (نفاق) باز میدارد. و از این راه وحدت روان و بهداشت روانی انسان را تأمین میکند.
« پژوهشها در منابع و مجموعه آثار در سلامت روان نشان میدهد که اساسیترین و مهمترین مسئله در شخصیت سالم، وحدت روان و تعهد مذهبی است، وحدت روان با سیستم ارزشی که بتواند به حیات معنا و هدف بدهد، مرتبط است. در بین سیستمهای ارزشی، مذهب، بالاترین قابلیت برای ایجاد وحدت شخصیت را داراست، که اساس و مبنای مذهب اسلام بر وحدت و توحید میباشد.
انسان دارای نیازها و انگیزههای متفاوت و متعارض در وجود خود است، از یک سو به اموری علاقه دارد و از سوئی دیگر نیروی درونی به او میگوید که به این امور نزدیک نشود. انسان چگونه میتواند بین نیازهای خود تعادل برقرار نماید؟انسانی که در دنیا بدون پشتوانه زندگی کند، دائماً در اضطراب و ناراحتی به سر میبرد. روانشناسان معتقدند اضطراب دلیل اصلی بیماریهای روانی میباشد. مکاتب روانشناسی، هدف اصلی رواندرمانی را رهائی از اضطراب و به وجود آوردن احساس امنیت در نفس میدانند. »
با توجّه به آیات قرآن متوجّه میشویم که رهائی از اضطراب و رسیدن به آرامش رفتن به سوی خداوند است.توحید: اعتقاد به اینکه خداوند واحد، این جهان را آفریده ، قادر و مالک و حکیم و تدبیرکننده است و اعمالی که نسبت به بندگان انجام میدهد از روی حکمت و دلیل است.
پس هر کس با این اعتقاد و نگرش رو به جلو برود، هیچ گاه دچار شک و تردید و اضطراب نخواهد شد که چرا مثلاً خداوند فلان نعمت را به دیگری داده و به من نداده است، باید بداند و بیندیشد که مصلحتی در کار بوده که خداوند از آن آگاه است و با چنین طرز تفکری هیچ وقت دچار حسادت نخواهد شد.
دومین راهکار معرفتی برای درمان حسادت:
4-5-1-2- تقویت ایمان به خداوند و اولیاء او
همانطور که در فصول قبل هم اشاره شد : ضعف ایمان از اساسیترین علّتها و ریشههای رشد حسادت به شمار میآمد، در نتیجه تقویت ایمان میتواند از مهمترین راههای درمان حسادت به شمار بیاید.
ایمان به خداوند از عوامل مهم بهداشت و سلامت روان با توجّه به موضوع پایان نامه نیز به شمار میرود، اگر ایمان نباشد، در نتیجه سلامت روان انسان را رذائل اخلاقی همچون حسدو ... تهدید خواهد کرد.
ایمان به خدا از بهترین سرمایههای انسانی است که اگر در زندگی انسانها تحقق داشته باشد، منشأ برکات بسیار است.ایمان، علم همراه با اعتقاد تؤام با سکون و اطمینان است. طمأنینه و آرامش جزء لوازم لاینفک ایمان است.
بدون ایمان و رابطۀ مستحکم با خداوند نمیتوان انتظار درمان از طریق اصلاح معرفت و نگرش را عقلانی و منطقی دانست. از سوی دیگر، ایمان به خداوند، روشنی دل را در پی دارد که در چنین حالتی است که همانطور که قبلاً هم گفتیم سراسر وجود مؤمن خیرخواهی و انسان دوستی میشود و دیگر جائی برای لکههای تاریک حسادت در قلب او به جا نمیماند .وقتی انسان ایمان به خداوند داشته باشد و رحمت و سخاوت پروردگار و اولیاءش را درک کند، از لطف خداوند به بندگانش ذرهای ناراحت نمیشود، بلکه به هنگام دعا نیز میگوید: الجار ثُمَ الدار،« اول همسایه و سپس خودم » ،. حتی تا آنجا پیش میرود که دیگر از خدا جز خدا نمیخواهد و اهمیّتی به خواستههای دنیویاش نمیدهد که بخواهد برایش حسادت بورزد.
ایمان به خدا مس وجود آدمی را به طلای ناب تبدیل میکند ، ایمان و محبّت خدا و اولیای او رذائل اخلاقی را از وجود ما پاک خواهند نمود.
اگر انسان بتواند ایمان و تقوی خود را تقویت کند و رابطه اش را با اولیاء خداوند استوارتر کند بر تمام مشکلات روحی و روانی پیروز خواهد شد. و این همان چیزی است که برخی از روان شناسان غربی از آن غافلند و در نتیجه، نه تنها نمیتوانند مشکلی از مشکلات انسان معاصر را رفع کنند، که هر روز بر مشکلات او میافزایند.حضرت علی علیه السلام به اهمیّت یاد خدا در اصلاح قلب و پاکسازی آن در بیماریهای روانی اشاره میکنند و میفرمایند: أَصْلُ صَلَاحِ الْقَلْبِ اشْتِغَالُهُ بِذِكْرِ اللَّه،« اساس و پایه اصلاح قلب ، مشغول داشتن آن به یاد خداوند است».
همچنین ایشان میفرمایند:مَنِ اتَّقَى قَلْبُهُ لَمْ يَدْخُلْهُ الْحَسَد،« کسی که تقوی قلب داشته باشد، حسادت وارد قلبش نمیشود، حسادت و تقوا با هم جمع نمیشود».
و امام علی علیه السلام راه درمان و جلوگیری از حسادت را تقوی قلب معرفی میکنند، عبادت و ایمان به خدا باعث تقویت ایمان و روشنی دل و در نتیجه زدودن کامل حسادت از قلب میشود.
4-5-1-3- توجّه به رحمت و حکمتهای خدای متعال
همانطور که در ریشه یابی حسادت هم قبلاً گفته شد، یکی دیگر از ریشه های حسادت، عدم آگاهی نسبت به حکمتهای خداوند ذکر شد، در نتیجه برای درمان نیاز به توجّه به رحمت و حکت خداوند متعال میباشد.توجّه به گستردگی نعمتها ، « وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تحُصُوه» و نیز حکمت خدای متعال، که هر کاری را از روی حکمت انجام میدهد، میتواند چاره بدبینی در حسود باشد.
اگر نعمتهای الهی را به دریایی از آب شیرین و گوارا تشبیه کنیم، هیچ کس بر سر سیراب شدن از آن به دیگری حسد نخواهد برد.
از سوی دیگر، محدودیّتهائی که در بهرهمندی از این دریای عظیم وجود دارد به دلیل حکمتهائی است که خداوند در اداره این عالم به کار گرفته است. توجّه به این دو مطلب زمینه را برای قناعت و راضی بودن فرد به آنچه از امکانات برایش فراهم شده آماده میکند و او را از حسادت نسبت به نعمتهایی که در دست دیگران است، باز میدارد.
وقتی انسان بداند و معتقد باشد که همۀ آنچه را که خداوند به بندگان میدهد، براساس عدالت و مصلحت است و انسان میتواند با تلاش ، لطف و عنایت خداوندآن را به دست آورد. چنین فردی همه چیز را از آن خداوند میداند و قدرت خداوند را آنقدر زیاد میداند که معتقد است اگر خداوند بخواهد، میتواند همۀ چیزهایی که بندگانش از او میخواهند را به آنها بدهد، بدون اینکه ذرهای از منبع لایزال الهی کم شود. چنین تفکراتی بسیار در درمان حسادت کارساز است.حسود چون فضل و قدرت خداوند را نمیشناسد ، رسیدن نعمتی به خود را در از بین رفتن نعمت دیگری میداند. اگر فرد عظمت خداوند را درک کند و عاقل و با ایمان باشد چنین نگرشی را ندارد.
نگرش بعدی، نگرش به تفاوتهای موجود در جهان آفرینش است.قرآن کریم برای فلسفۀ تفاوتهای موجود در جهان میفرماید:وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا، «و برخی از آنان را از (نظر) درجات بالاتر از بعضی (دیگر) قرار دادهایم تا بعضی از آنها بعضی (دیگر) را در خدمت گیرند» .
خداوند تفاوتها را لازمۀ جهان آفرینش میداند ، تفاوتها باعث رفع احتیاجات میشود.
مثلاً یک نانوا به مهندس و مهندس به نانوا نیاز دارد و اگر کسی این آموزهها را بداند، در کنار آموزههائی همچون: وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعىو آیۀوَ اسْئَلوا اللّهَ مِنْ فَضْلِه ( از فضل خدا بخواهید) . نه تنها دلیلی برای حسادت در خود نمیبیند، بلکه سعی میکند با کار و کوشش و توکل، نعمتهای خداوند را به دست بیاورد، در صورت محرومیت از آن ناراحت نشود و به زندگی خود با امید ادامه دهد.
4-5-1-4- شناخت توانائیها و استعدادهای مثبت خود
در بسیاری از موارد همانطور که در بحث حسادت در کودکان هم مطرح شد، از دست دادن اعتماد به نفس خود و احساس حقارت باعث حسادت میشود و همانطور که قبلاً در بحث راهکارهای بهداشت روانی بیان نمودیم که یکی از اصول مهم بهداشت روانی و جلوگیری از حسادت ، شناسائی استعدادها ، قابلیتها و نیازمندیهای خودمان میباشد.
حسود باید به جای اینکه نعمتهای دیگران را آرزو کند و به آنها حسادت کند ، ویژگیهای مثبت خود را بشناسد و بداند که هر کسی با تلاش و کوشش خود ، برخی از این نعمتها را به دست آورده و او هم میتواند با تلاش و پشتکار چیزهایی را که میخواهد به دست آورد و به جای حسادت و کینه توزی توانائیهایش را بهبود بخشد، اینجاست که دیگر نه تنها احساس حقارتی نخواهد داشت و به دیگران حسادت نخواهد کرد ، بلکه باعث بالا رفتن عزت نفس و اعتماد به نفس در او نیز خواهد شد.
بد نیست اینجا نکاتی راجع به اعتماد به نفس را متذکّر شویم تا بهتر بتوانیم به تحلیل این موضوع بپردازیم. همانطور که در فصول قبل هم بیان شد ، یکی از ریشههای اصلی حسادت، ضعف اعتماد به نفس و احساس حقارت ذکر شد. در نتیجه برای درمان حسادت ، ابتدا باید این ضعفها درمان شوند ، که این موضوع میتواند گام مؤثر و مهمی در زمینۀ درمان این رذیلۀ اخلاقی باشد.
4-6- اعتماد به نفس در اسلام
اعتماد به نفس پدیدهای اکتسابی است که میتوان آن را با تمرین، ریاضت و برنامهریزی به دست آورد.
4-6-1- شیوههای ایجاد و تقویت اعتماد به نفس:
4-6-1-1- خود ارزشمندی
اعتماد به نفس در گرو احترام به خود و نگرش مثبت به خویش است، احساس ارزشمندی یا عزت نفس نیاز فطری انسان است. « آبراهام مازلو » روانشناس معروف در کنار نیازهای جسمانی، نیازهای ایمانی، نیاز به عشق، محبّت، تعلّق به دیگران و نیاز به احترام و شأن اجتماعی را مطرح کرده است.
مازلو میگوید: هنگامی که نیاز احترام به خود ، ارضا شود ، شخص احساس اعتماد به نفس، ارزشمندی، توانائی، قابلیت و کفایت میکند و وجود خود را در دنیا مفید و لازم مییابد اما عقیم ماندن این نیازها، موجب احساس حقارت، ضعف و نومیدی میگردد.
بر این اساس، اسلام در تمام برنامههای عبادی و اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی خود، عزت و کرامت نفس را لحاظ کرده است . اگر انسان خود واقعی را پیدا کند، دیگر احساس حقارت نمیکند و گوهر وجودی خود را با هیچ چیز عوض نمیکند.امام صادق علیه السلام فرمود: من با نفس خود هیچ موجودی را برابر نمیکنم، جز پروردگارم. تمام دنیا و غیر خدا را با این گوهر نفیس برابر نمیکنم.
4-6-1-2- خودشناسی
اعتماد به نفس تا حد زیادی متوقف بر جنبههای مثبت و آگاهی از استعدادها، قابلیتها و کشف آنها است. شخص دارای ضعف اراده ، فکر میکند که دیگران توانائیها و استعدادهائی دارند که او ندارد. دیگران کارهائی را انجام میدهند که او نمیتواند، در حالی که این موضوع اصلاً درست نیست ؛ چون اگر دقت کند ، میبیند که او نیز همان توانائیها را دارد، یا استعدادهائی دارد که دیگران ندارند.
عدم اعتماد به نفس ، غالباً بر اثر فقدان امکانات و توانائیها نیست، بلکه به دلیل عدم شناخت خویشتن است. در این راستا، اطرافیان میتوانند با بیان قابلیتها به فرد موردنظر اطمینان دهند تا فرد بفهمد که رسیدن به مقاصد و اهداف دور از دسترس نیست و فقط باید حوزۀ شناخت و آگاهیاش را توسعه دهد.
4-6-1-3- خود اتکائی
یکی از راههای رسیدن به اعتماد به نفس، بینیازی از دیگران و اتکای به خود است، انسان نباید به امید معجزۀ دیگران باشد ، این امر جز با قطع امید از دیگران حاصل نمیگردد.امام سجاد علیه السلام میفرمایند: تمامی خیر و سعادت را در این دیدم که انسان از آنچه در دست مردم است قطع طمع کند.
خوداتکائی تنها به مرحلۀ فعل و عمل منحصر نمیشود ، بلکه در حوزۀ فکر و اندیشه از اهمیّت بیشتری برخوردار است. در سایه استقلال فکری ، بهره وری از توانائیهای ذهنی حاصل میشود و تأثیر پذیری از قضاوت مردم به حداقل میرسد و بر اساس جو و قضاوت دیگران تصمیم گیری صورت نمیگیرد.
4-6-1-4- رویاروئی با مشکلات
قرار گرفتن جوانان در موقعیتهای جدّی و نسبتاً دشوار ، به مراتب آنها را پیش از گریز از موقعیت، به مرزهای اعتماد به نفس نزدیک میکند. هیچ تمرینی مفیدتر از تلاش برای غلبه بر مشکلات نیست. امام علی علیه السلام میفرمایند: هرگاه سختی چیزی باعث بیم و هراست شد، در مقابل آن سخت و مقتوم شو که با تن دادن به سختیها مشکل بر تو آسان خواهد شد.
4-6-1-5- تلقین درمانی
بهرهگیری از روش تلقین درمانی، آدمی را برای غلبه بر ضعفها یاری میدهد. به هنگام خطور افکار منفی لازم است بلافاصله اندیشه مثبتی را جایگزین کرد و آن را به ذهن تلقین نمود. کسی که فاقد اعتماد به نفس است، میتواند از فرمول تلقین به نفس استفاده کند که بگوید: هر روز بیش از پیش ، از هر لحاظ اعتماد به نفس من بیشتر میشود.با توجّه به تحقیقات و مطالعاتی که انجام شده ، معلوم گردیده است که مواقع شب و قبل از خواب، بهترین موقع برای انجام تلقین به نفس است.
4-6-1-6- فراگیری مهارتهای زندگی
انسان هرچه بیشتر در مورد زندگی خود بداند ، بهتر میتواند با مشکلات آن روبرو شود. بعضی از افراد به دلیل عدم آشنائی با اصول و قوانین زندگی ، با یک حادثۀ ناگهانی روحیۀ خود را از دست میدهند، خداوند قدرت مقابله با مشکلات را در وجود بشر به ودیعه گذاشته است. مهم استفاده درست از آن است. پیشوایان دین به ما آموخته اند که در سخت ترین شرایط زندگی ، نباید از مشکلات فرار کرد و روح امیدواری را از دست داد.امام علی علیه السلام میفرماید: هر گاه سختی به اوج و نهایت رسید ، باز باید امید گشایش و پیروزی داشت.
4-6-1-7- کسب تجارب موفقیّت آمیز
تجارب موفّق، انگیزه و جرأت و اعتماد به نفس آدمی را تقویت میکند ، اگر کسی در رشتهای تخصص لازم را پیدا کند، این احساس به او دست میدهد که او توانائی کاری را دارد که دیگران ندارند. آنچه اینجا مهم است، انگیزۀ تلاش است نه نتایج حاصل ازآن.دبس میگوید: شغل و انتخاب آن، یک نقش مستقیم در اثبات شخصیت جوان دارد، زیرا این موضوع نشانۀ آزادی جوان است و از این پس میتواند از وسایل شخصی برای ادامۀ زندگی استفاده کند و به همین دلیل است که به دست آوردن اولین پول، اینقدر عزیز و مطبوع است. در نتیجه ، اعتماد به شخصِ خود پیدا میکند.
4-6-1-8- مطالعه زندگی افراد موفّق
آشنائی با زندگینامه بزرگان و نامآوران عرصههای علم و اندیشه و ادب و هنراز دو جهت، اعتماد به نفس را بیشتر میکند؛ چون از یک سو، راه و روشی را نشان میدهد که دیگران رفتند و به مقصود رسیدند، از سوی دیگر، چون زندگی مشاهیر و نخبگان، آکنده از سختی و پر از درد و رنج بوده است، جوانان و قشرهای ضعیف و متوسط جامعه را برای نیل به موفقیّت ترغیب میکند.
4-6-1-9- به دست آوردن تکیهگاه معنوی
رسیدن به اعتماد به نفس در حد عالی که توان ایستادگی در برابر امواج سهمگین مشکلات را در انسان افزایش دهد، در گروه تکیه بر عنصر ایمان و توکّل به خداوند است. در سایه توکّل و ایمان عمیق مذهبی ، انسان احساس میکند که دیگر تنها نیست، بلکه همیشه خدا را در کنار خود میبیند. بر این اساس امام علی علیه السلام دربارۀ مؤمن میفرمایند: روح شخص با ایمان از سنگ خارا شکست ناپذیرتر است.
4-7- راهکارهای بهداشت و درمان عقدۀ حقارت در منابع اسلامی
4-7-1- تعدیل غرایز
حس برتری جوئی از جمله غرایز نیرومندی است که در نهاد آدمی قرار داده شده است، به دلیل همین غریزه است که آدمی به فضا و کهکشان راه پیدا کرده است، ولی این یک طرف قضیه است، اگر این غریزه کنترل شود و انسان بخواهد با همنوعان خودش هم همین رفتار را داشته باشد، دیگر این حس ممدوح نیست. پس این حس باید کنترل شود، زیرا اگر این حس بخواهد رها و آزاد عمل کند، در جامعه جنگ و ستیز به وجود میآید، پس تعدیل این حس لازم است تا منجر به استعمار و استثمار نشود و سرکوب نیز نشود تا منجر به عقدۀ حقارت و احساس کهتری نشود.
4-7-2- ایجاد محیط سالم
منظور از محیط سالم، محیط خانه، مدرسه و اجتماع است.
در محیط خانه، پدر و مادر و سایر اعضای خانواده موظفند با کودک و نوجوان برخورد شایسته داشته باشند و با آنها با خشونت، سخت گیری، زورگوئی، تندخوئی و تحقیر و اهانت رفتار نکنند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:لَعَنَ اللَّهُ وَالِدَيْنِ حَمَلَا وَلَدَهُمَا عَلَى عُقُوقِهِمَا، « از رحمت الهی بیبهره باد آن پدر و مادری که بر اثر سوء رفتار و گفتارشان ، باعث انحراف فرزند خویش شوند واو را به عصیان وادار سازند».
محیط مدرسه: معلم در مدرسه، حکم پدر را دارد، همانطور که احترام پدر لازم است، احترام معلم نیز بر متعلم لازم است. در حدیثی پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند: لَيِّنُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَ وَ لِمَنْ تَتَعَلَّمُونَ مِنْه، «در برابر استاد و شاگرد نرم و ملایم باشید و با آنها با خشونت و بیمهری برخورد نکنید».
محیط اجتماع: هیچ کس در جامعه حق تحقیر، تخریب و سرزنش دیگران را ندارد و نباید فردی غیبت دیگری را بکند یا تهمت بزند و یا دروغ بگوید، بلکه بر همه لازم است نسبت به دیگران احترام بگذارند و آبروی کسی را نریزند.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَ مَا كَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَلَا تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ،« در جامعه با دیگران طوری برخورد کن که دوست داری دیگران با تو آن گونه برخورد کنند» .خلاصه اینکه اگر مردم در جامعه با اخلاق اسلامی برخورد کنند هیچ کس در آن محیط احساس حقارت نخواهد کرد، زیرا اساس محیط سالم اسلامی بر تکریم شخصیت است نه بر تحقیر، توبیخ، حسادت، استهزاء و اسناد القاب زشت به دیگران.
4-7-3- مثبت نگری
مثلاً افرادی که دارای نقص عضو هستند نباید فقط به فکر نقص عضوشان باشند بلکه به سایر اعضای سالمشان توجّه کنند و حداکثر استفاده را بنمایند.چه بسا افرادی که با وجود نقص عضو با کوشش سرانجام به مدارج عالیه رسیدهاند و از این طریق عزت کسب نمودند .
4-7-4- تکریم شخصیت
طبق آیات 11 و 12 سورۀ حجرات، همه باید در جامعه محترم و صاحب شخصیت بوده و امنیت اجتماعی داشته باشند . هیچ کس حق عیب جوئی، استهزاء، گمان بد، غیبت و تجسس در زندگی دیگران را ندارد. داشتن صفات غیر عادی دلیل نمیشود که افراد مورد تحقیر قرار گیرند و احساس حقارت نمایند.
4-7-5- توبه درمانی
در اینکه گناه انسان را ذلیل و خوار میکند ویکی از عوامل حس حقارت است شکی نیست، پس اگر کسی مبتلا به گناه شد نباید از رحمت خدا نا امید باشد، بلکه با امید به رحمت خداوند توبه نماید که خداوند توبه پذیر است، لذا دیگر جائی برای احساس گناه و احساس حقارت باقی نمیماند ، این آیات راجع به توبه آمده است.
البته باید توجّه داشته باشیم که راه درمان اصلی، همان تقویت ایمان و اصلاح نگرش است.خیلی از افراد هستند که هیچ نیازی به داشتههای دیگران ندارند، اما باز هم نمیتوانند نعمتهای دیگران را تحمل کنند. انسان به شناخت صحیحی از خود و توانائیهای خود دست پیدا نمیکند مگر اینکه خدا را بشناسد.مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه.
روح و فطرت انسان که بعد وجودی اوست، متعلق به خداوند است، پس چگونه بدون توجّه به او میتواندخود و توانائیهایش را بشناسد.حضرت علی علیه السلام میفرمایند: مَنْ نَسِيَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْسَاهُ نَفْسَهُ وَ أَعْمَى قَلْبَه.کسی که خداوند سبحان را فراموش کند، خداوند او را از خودش غافل میکند و قلبش را کور و تاریک میکند.
در ادامه راهکارهای فکری درمان حسادت میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
4-5-1-5- افزایش روحیۀ قناعت و رضایتمندی
داشتن یک زندگی معتدلانه : در تعالیم آسمانی به اعتدال و قناعت در زندگی سفارش زیادی شده است. رفاه و آسایش واقعی آدمی در مصرف بیرویه نیست، بلکه در بینیازی و وابسته نبودن به دیگران است. اگر انسان خود را از تعلّقات دنیوی آزاد کند، راحت تر زندگی خواهد کرد، برخی فکر میکنند با داشتن مسکن مجلل، مرکب مدرن و بسیاری چیزهای دیگر، بینیاز میشوند.
امام صادق به حمران بن اعین فرمود: ای حمران به آنچه خدا روزیت کرده قناعت کن و نگاهت جز به مال خودت نباشد و چیزی را که بدان نمیرسی آرزو نکن، زیرا آنکه قناعت پیشه کند سیر شود و کسی که قناعت نکند سیر نگردد.آسایش و راحتی از آثار قناعت میباشد .امیر مؤمنان علیه السلام میفرمایند: مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْكَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَة، «هر کس به اندازۀ نیاز بسنده کند، آسایش و راحتی منظم دارد.»
بسیاری از حسادتها به سبب همین افزون طلبیهای بشر میباشد، اگر انسان به درجه ای برسد که از نعمتهای خودش در زندگی احساس رضایت داشته باشد، نعمتهای دیگران در نظرش کوچک میآیند.
حضرت علی علیه السلام در این زمینه میفرمایند: مَنْ رَضِيَ بِحَالِهِ لَمْ يَعْتَوِرْهُ الْحَسَد،« کسی که به وضعیت خود راضی باشد، گرفتار حسادت نمیشود.» .
تعقل و تفکر در زندگی، موجب قناعت میشود. شخص قانع دنیا را فانی میداند و به آن دل نمیبندد و در نتیجه به داشتههای دیگران حسادت نمیکند، زیرا ریشۀ همۀ مفاسد این عالم، محبّت و دلبستگی به دنیا و مظاهر آن است.در قرآن حیات دنیا به عنوان « متاع غرور و فریب » معرفی شده است. وَ مَا الحْيَوةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُور.
دلبستگی به دنیا، زندگی را تباه و دلها را مضطرب و بیقرار میسازد و بالعکس دل نبستن به دنیا و قانع بودن به قدر کفایت، در زندگی مایۀ رهائی از بسیاری از غمها و اندوهها و استرسها و نگرانیهاست که این غمها و اندوهها، خود عللی دارد که شایعترین آنها ، ناراحتی از داشتهها و نعمتهای دیگران میباشد، لذا بیاعتنا بودن به دنیا و اندوختههای دیگران یکی از عوامل بهداشت روان و سلامت روان و پیشگیری از بیماریهای روانی است و این به معنای استفاده نکردن از مواهب الهی در این عالم نیست.
4-5-1-6- توجّه به ضررهای حسادت
شخص حسود باید بداند حسادت، پی آمدهای بسیار تلخ و ناگوار برای دین و دنیای او دارد و برای دین و دنیای کسی که به او رشک میورزد، نه تنها هیچ گونه زیانی ندارد، بلکه مفید هم میباشد. هنگامی که فرد از روی بصیرت به این موضوع توجّه کند، از حسادت دوری میگزیند. همانطور که در فصل قبل هم بیان شد؛ حسد، باعث رنج و اندوه فراگیر و طولانی حاسد میشود، زیرا او با دیدن نعمتهائی که خدا به بندگانش عطا کرده، معذّب و ناراحت میشود و از هر بلائی که از آنها رفع شود دلگیر میگردد. پس همواره ناراحت است. بنابراین بایسته است حسود به پیامدهای کار خود و عذاب شدیدی بیندیشد که در آخرت هم برای او در نظر گرفته شده است.
امیر المؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: احْتَرِسُوا مِنْ سَوْرَةِ الْجَمْدِ وَ الْحِقْدِ وَ الْغَضَبِ وَ الْحَسَدِ وَ أَعِدُّوا لِكُلِّ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ عُدَّةً تُجَاهِدُونَهُ بِهَا مِنَ الْفِكْرِ فِي الْعَاقِبَةِ وَ مَنْعِ الرَّذِيلَةِ وَ طَلَبِ الْفَضِيلَة، «خود را از دست بخل و کینه و غضب و حسد در امان دارید و برای مبارزه با هر یک از این امور وسیلهای آماده سازید، از جمله تفکر در عواقب بد این صفات و راه درمان و طلب فضیلت از این راه».
بنابراین باید این نکته که حسد جز زیان حاسد ( حسد کننده ) چیزی در برندارد را درک کند. حسد نه تنها زیانی برای محسود ( مورد حسد واقع شده ) ندارد، بلکه به نفع اوست؛ زیرا که حسادت دیگران نوعاً موجب غیبت او یا تهمت به او میگردد و حتی گاه به مراحلی بالاتر میرسد و این کار موجب از بین رفتن گناهان او و به دوش کشیده شدن آنها توسط حسادت کننده میگردد. انسان خردمند هیچ گاه ضرر خود را نمیخواهد و چه ضرری از حسادت بالاتر.
4-5-1-7- داشتن روحیۀ توکل
پیامبر صلی الله علیه و آله از جبرئیل پرسید : توکل چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: فهمیدن این مطلب که مخلوقات نه میتوانند به انسان ضرری بزنند یا نفعی برسانند، نه میتوانند به انسان چیزی اعطا کنند و نه میتوانند چیزی را از انسان منع نمایند. از این رو انسان از خلق و مردم مأیوس میگردد و اگر بنده این چنین شد، برای غیر خدا کار نمیکند و به کسی غیر خدا امید ندارد و از غیر خدا نمیترسد و در احدی غیر خدا طمع نمیکند و این است معنای توکل.
توکل همانطور که قبلاً هم گفته شد از راهکارهای تأمین بهداشت روانی نیز بود. کسی که به خداوند توکل و تکیه دارد ، میداند خداوندی که امور عالم به دست اوست، خیر و خوبی را برای بندهاش میخواهد، اگرچه در ظاهر خوب نباشد.
پس انسان آگاه و متوکل هر گاه نعمتی را در دست بندهای دیگر میبیند و خودش احتمالاً آن نعمت را ندارد، میداند و میفهمد که به خیر و صلاح او نبوده که خداوند آن نعمت را به او نداده است. خداوند که مصلحت بندهاش را بهتر از خودش میداند، اگر بخواهد به او نیز بهتر و کاملتر از آن نعمت را خواهد داد. در نتیجه با آسایش خاطر و آرامش روان و با آنچه خداوند به او داده زندگی خواهد کرد و ذرهای به دلش غم راه نخواهد داد که چرا فلان نعمت را فلان شخص دارد و من ندارم.
شخص متوکل و متقی میداند که هنگام گرفتار شدن در مشکلات به جای اضطراب، ترس و دلهره و به جای پیمودن راههای انحرافی، تنها باید وظیفۀ خود را انجام دهد، زیرا رزق و روزی هر کس به دست خداست و هیچ کس نمیتواند ذرهای در این امر دخالت کند. خداوند در قرآن میفرماید:وَ مَن يَتَوَكلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه،«کسی که به خداوند توکل نماید، خداوند امرش را کفایت میکند» .
شخص متوکل ترس و اضطراب کمتری دارد و با آرامش زندگی میکند ، توکل روح و ارادۀ انسان را تقویت میکند و در نتیجه فرد، با تلاش و کوشش بیشتر سعی میکند در زندگی به آنچه که میخواهد برسد و چشمش به دست دیگران نمیباشد و از تنبلی و متوقع بودن از دیگران نیز بینیاز خواهد شد.
4-5-1-8- توجّه به معاد و نگاه مثبت به مرگ
اینکه مرگ نابودی نیست، بلکه دروازۀ ورود انسان به جهان دیگر است؛ بر اساس این بینش ، مرگ برای مؤمنان آسودگی خاطر و راحتی از مشکلات دنیا را به دنبال دارد، زیرا با مرگ به ملاقات پروردگارشان خواهند رسید.یکی از محوریترین راهکارهای مقابله با فشار روانی در قرآن، ایجاد دید مثبت نسبت به مرگ است.گاهی اوقات انسانها در دنیا به دنبال، امنیت، آرامش و آسایش مطلق هستند. در صورتی که اینها در دنیا به صورت مطلق وجود ندارد.
اگر انسانها به این آگاهی برسند، یعنی متوجه این امر مهم باشند، اگر با سعی و تلاش باز هم به چیزی که میخواهند نرسیدند، این باعث محرومیّت در آنها نخواهد شد و به صورت مطلق تمام آن چیزهائی که دیگران دارند را طلب نخواهد کرد که با نرسیدن به آنها ، دچار غم و غصه شود.
اگر انسان با این اعتقاد زندگی کند که آسایش و آرامش واقعی ، قابل دسترسی در جهان دیگر است و نعمت فراوان یا ثروت زیاد نمیتواند برای او آرامش آور باشد ، بدون اضطراب و دغدغۀ جمع آوری ثروت، زندگی خواهد کرد، دارائی و ثروت اگرچه در رشد و تعالی انسان مهم است ولی اگر در زندگی هدف قرار گیرد، مایۀ سقوط انسان میشود.در نتیجه، رفاه واقعی را در بینیازی و عدم وابستگی به مال و دیگران میداند.
شخص معتقد به معاد، عقیده دارد که زندگی به این جهان ماده خلاصه نمیشود، پس هیچ گاه آرزوی زوال نعمتهای دیگران را نخواهد داشت. او میداند که پس از مرگ زندگی دیگری در پیش دارد و آنجا به بسیاری از خواستهها و آرزوهای مناسب خود دست مییابد. پس اگر در این دنیا به خواستههایش نرسید، دچار غم و حسرت و اندوه نخواهد شد.قرآن میفرماید: وَ إِنَّ الدَّارَ الاَخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُون، «زندگی حقیقی همانا در سرای آخرت است ای کاش می دانستند».
انسانی که دارای تفکر و نگرش الهی است، با توجّه به معاد و نعمتها و درجات والائی که پرهیزگاران در قیامت و آخرت دارند، چشم و دل از متاع دنیا باز میدارد. قرآن خطاب به پیامبر (ص) میفرماید:
لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلىَ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنهُمْ زَهْرَةَ الحْيَوةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنهَمْ فِيهِوَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيرْ وَ أَبْقَى.«و زنهاربه سوی آنچه اصنافی از ایشان را برخوردارکردیم و فقط زیور زندگی دنیاست تا ایشان را در آن بیازمائیم، دیدگان خود مدوز و بدانکه روزی پروردگار تو بهتر و پایدارتر است».
دیگر چشم به امکانات و برخورداریهای این و آن نخواهد دوخت و عمر خود را بر سر این غصه گزاف نخواهد گذاشت. به قول حافظ:
نقد عمرت ببر و غصه دنیا به گزافگر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گرچه راهیست پر از بیم زما تا بر دوسترفتن آسان بود از واقف منزل باشی
4-5-1-9- هدفمند دانستن زندگی
انسان در زندگی نیازمند هدف و معناست، انسان بیهدف که زندگی را بیمعنا میداند در برابر مشکلات روحی و جسمی مقاومت خود را از دست میدهد و به زودی از پای در میآید و گاهی حتّی به بن بست میرسد و خودکشی میکند.اما انسانی که در پرتو آموزههای وحی الهی پرورش یافته است، جهان آفرینش را عبث و بیهوده و بیهدف نمیداند.مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالحْق.«ما آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است جز به حق نیافریدیم». ، نه تنها زندگی انسان را بیهدف و بیمعنا نمیبیند، بلکه میداند که جهان مبدأ و منتهی و هدفی دارد و آن خدای بزرگ است ، از این رو در راه او و برای او تلاش میکند تا به ملاقات او برسد.
يَأَيُّهَا الْانسَانُ إِنَّكَ كاَدِحٌ إِلىَ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيه.«ای انسان حقاتو به سوی پروردگارخود به سختی در تلاشی، واورا ملاقات خواهی کرد».
و برای این اهداف و در راه عشق هر گونه بلائی را به کام جان مینوشد و تحمل میکند.
انسانی که اینگونه فکر میکند، فقط خوراک و پوشاک و ...در زندگی برایش هدف نیست، بلکه هدف اصلی چیز دیگری میباشد . زندگی میکند و زندگی را دوست دارد برای هدف مهمتر و رسیدن به زندگی بهتر، از نعمتهائی که خداوند در زندگی به او داده به نحو احسن استفاده و شکرگذاری میکند و نگران نعمتهائی که خدا به هر دلیلی به او نداده، نخواهد بود و به خاطر آنها غصه نمیخورد و میداند که با حداقل امکانات هم میتوان زندگی خوب داشت و آبرومندانه زندگی کرد. شخصی با چنین تفکری سعی میکند با عزم و ارادهای قوی از توانائیها و استعدادهای خودش بهره ببرد. شخصی که در زندگی هدف دارد، حتّی سعی میکند دیگران را هم برای رسیدن به خوشبختی در زندگی یاری برساند و با خوشحالی آنها خوشحال شود و از غم و رنج آنها غمگین شود.
با امید به روزی که همۀ ما لحظهای از یاد خداوند و بودن با او غافل نشویم و زرق و برق زندگی و تجملات آن ما را گرفتار حسادت و چشم و هم چشمی نکند، چون اگر اینگونه شد انسان تا میآید به خودش بیاید میبیند که فرصتهای مهم زندگیش را از دست داده و شاید فرصت برای جبران باقی نمانده باشد.
4-5-1-10- جایگزینهای مناسب
سرچشمه حسادت، حس کمال جوئی است که خداوند در ضمیر هر انسانی نهاد و باعث پیشرفت بشر میشود و این خواستۀ فطری بشر میباشد. ما نباید این خواستۀ انسان را به بهانه درمان حسادت، به تعلیق در آوریم، چون با این کار انسان را از پیمودن مسیر کمال باز داشتهایم. بلکه باید این جادۀ نادرست حسادت را به سوی جاده و راه درست و حق ( غبطه و رقابت سالم ) هدایت کنیم.
این راهکار، اضافه بر این که مشکل حسادت را رفع میکند، باعث میشود با تلاش زیاد و با اخلاق و ایمان برای جلوگیری از غبطه و رقابت به حسادت، در کارهایمان ( مادی، معنوی ) پیشرفت کنیم.به همین دلیل است که ائمه علیهم السلام در کنار نهی از حسادت، امر به غبطه کردهاند.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: إِنَّ الْمُؤْمِنَ يَغْبِطُ وَ لَا يَحْسُدُ وَ الْمُنَافِقُ يَحْسُدُ وَ لَا يَغْبِطُ، «همانا مؤمن غبطه میورزد نه حسادت و منافق حسادت میورزد نه غبطه».
مواردی که در بالا ذکر شد شاید مهمترین راههای علمی و شناختی برای درمان حسادت بودند.
اما مهمتر از درمان شناختی، درمان عملی حسادت میباشد که به نظر من مکمل و کاملکنندۀ درمان علمی میباشد.
اگر انسان به این مرحله از تفکر برسد که حسادت باعث ضرر دنیوی و اخرویش میشود و او را دچار غم و غصه میکند و بداند که نعمتهای خداوند به واسطۀ حسد او از دیگران قطع نخواهد شد و آگاه باشد که حسد او نه ضرر دنیوی به محسود میرساند نه دینی؛ زیرا هرچه خداوند برای بندگان خود مقدر فرموده است از عزت و نعمت و کمال و حیات، مدتی برای آن قرار داده و اگر جن و انس با هم جمع شوند که دقیقهای آن را کم یا زیاد کنند نمیتوانند و بداند که اگر با حسدِ حاسد ، نعمت از دیگران ذایل میشد، دیگر نعمتی در عالم برای کسی باقی نمیماند، زیرا هیچ کس نیست که برای او حاسدی نباشد و خود حسود بیچاره هم حاسدانی خواهد داشت.
هر حسودی دشمن خود و دوست دشمنان است ، چون با حسادت او هر لحظه نفع دنیوی به محسود میرسد، زیرا بالاترین خواستههای آنان، بدی حال دشمنان و اندوه و تألم ایشان است و حسود بدبخت به واسطۀ حسد به انواع غمها دچار است و ناراحتی او کام دل دشمنان را بر میآورد. پس هر حسودی با خصوصیاتی که در بالا بیان شد، باید سعی در برطرف کردن صفت حسد از خود نماید.
با وجود اینکه ریشۀ حسادت فکری است، ولی کسی که به حسادت مبتلا شده غیر از رسیدگی به جنبههای فکری و شناختی، باید به آثار بدی که حسادت به وجود آورده است، مانند: نفرت و کینه و ... به مبارزه برخیزد و این تنها با اندیشه اصلاح نمیگردد، بلکه باید از نظر عملی هم روشهایی را برای از بین بردن آثار نامطلوب حسادت به کار بندد.
4-8- راهکارهای درمان عملی حسادت
4-8-1- مبارزۀ منفی
عالمان اخلاق این راهکار را درمان عملی حسادت میدانند. مبارزۀ منفی به این معنی است که حسود از ابراز و ظاهر کردن حسادت، جلوگیری کند، به فرد مورد حسادت محبّت کندو از نعمتها و خوشیهای او خوشحال شود و خود را خوشحال نشان دهد. اگر بر شخص تکبر میکرده، بر او تواضع کند . اگر از او بدگوئی میکرده؛ در مجالس، زبان خود را به مدح او باز کند. و اگر بر شخص مورد حسادت ترشروئی و درشت گوئی میکرده ، با او خوشرو و خوش زبان باشد. و اگر حسد باعث میشده که احسان و بخشش را از او منع کند، سعی کند به او احسان نماید و در آشکار و پنهان برای او طلب خیر و نعمت بیشتری کند. اینجاست که حتماً این حرکات و رفتارها باید با اصلاح نگرش و تقویت ایمان انجام شود تا خدای نکرده به بیماری خطرناکتر ریا و نفاق دچار نشود.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: ثَلَاثَةٌ لَمْ يَنْجُ مِنْهَا نَبِيٌّ فَمَنْ دُونَهُ التَّفَكُّرُ فِي الْوَسْوَسَةِ فِي الْخَلْقِ وَ الطِّيَرَةُ وَ الْحَسَدُ إِلَّا أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يَسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ، «سه چیز است که نبی و کمتر از نبی، از آن نجات نمییابد: تفکر دربارۀ وسوسه در خلق، فال بد زدن، و حسد، جز اینکه مؤمن طبق حسدش عمل نمیکند».
نکتهای که اینجا قابل ذکر و مهم است: داشتن پشتکار میباشد. تنها با تکرار در عمل به یک اصل اخلاقی و داشتن پشتکار لازم است که میتوان آن را در مایۀ روحی خود تثبیت کرده و به صورت یک طبیعت ثانویه درآورد.
تکرار یک عمل تدریجاً تبدیل به یک عادت میشود و ادامۀ عادت تبدیل به ملکه و صفت درونی میگردد.پس با یک بار وادار کردن خود به محبّت نسبت به فرد مورد حسادت و یا با یک بار خودداری از بدگوئی از او نمیتوانیم بر این احساس مسلط شویم و بارها باید خود را وادار به آن کار کنیم و این تغییر و معالجه یک شبِ انجام نمیشود، بلکه درمان حرکتی تدریجی میباشد.
حضرت امام رحمه الله در این زمینه میفرماید: علاوه بر علاج علمی که شمهای از آن ذکر شد، علاج عملى نيز از براى اين رذيله فضیحه اسـت و آنچنان است كه با تكلف اظهار محبت كنى با محسود و ترتيب آثار آن را دهى ، و مقصودت از آن علاج مرض باطنى باشد. نفس تو را دعوت میکند كه او را اذيت كن ، توهین كن ، دشمن داشته باش ، مفاسد او را به تو عرضه میدارد، تو به خلافمیل نفس به او ترحم كن و تجليل نما، زبان را به ذكر خير او وادار كن ، نيكوییهای او را بر خود و بر ديگران عرضه دار، صفات جميله او را خاطر نشان خود كن. گرچه اينها كه میکنی در اول امر با تكلف است ، از روى مجاز و غير واقع است ، ليكن چون مقصود اصلاح نفس و برطرف كردن اين نقص و رذيله است، بالاخره به حقيقت نزديك میشود. کمکم تکلفکم میشود و نفس عادی میشود و واقعیت پیدا میکند.
4-8-2- ایجاد رابطۀ عاطفی مثبت بین خود و فرد مورد حسادت
این روشی است که قرآن کریم به صورت کلی برای رفع کینهها در روابط بین افراد، پیشنهاد میکند.
وَ لَا تَسْتَوِى الحْسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلىٌِّ حَمِيم، « هرگز نیکی و بدی یکسان نیستند. بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه خواهی دید همان کس که میان تو و او دشمنی است ، گوئی دوستی گرم (صمیمی) است» .
وقتی حسود رفتار خود را اصلاح کند، طرف مقابل این مسأله را درک خواهد کرد و دلش نسبت به او نرم میگردد و زمینه روانی مناسبی برای محبّت و دوستی فراهم میشود.واکنش طبیعی فرد مورد حسادت در این هنگام، نیکی و احسان خواهد بود . بدین سان، حسود نیز به سمت احسان و نیکی تمایل پیدا میکند و زمینۀ توافق قلبی و برطرف شدن حسادت و از بین رفتن آثار روانی نامطلوب آن فراهم میگردد.
امام علی علیه السلام میفرمایند: حَيَاؤُهُ يَعْلُو شَهْوَتَهُ وَ وُدُّهُ يَعْلُو حَسَدَه.، «حیای مؤمن بر شهوتش غلبه دراد و دوستی او بر حسدش غالب است».
در برابر بدگوئیهای دیگران دربارۀ فرد مورد حسادت مقاومت کنید و اجازه ندهید دیگران دربارۀ افراد به بدگوئی و بدبینی روی آورند. بدین وسیله زمینۀ بروز حسادت و نگرش منفی به دیگران در ذهن از میان خواهد رفت.
4-8-3- متعهد شدن به نیازهای واقعی خود، نه نیازهای دیگران
حسادت، افراد را به انجام کارهایی وادار میکند که نیاز درونی خودشان نیست. هر انسانی منحصر به فرد است و نیازها و آرزوهای خود را دارد، امّا بیشتر ما وقتی به دیگران حسادت میورزیم از نیازهای منحصر به فرد خود غافل میشویم. مثلاٌ هرگاه یکی از افراد خانواده یا دوستان در رشتۀ پزشکی مشغول به تحصیل میشود ما نیز به شدّت به تحصیل در این رشته متمایل میشویم، در حالی که وقتی خوب به نیازها و علائق خود مینگریم، شاید نه تنها علاقهای به این رشته نداشته باشیم بلکه حتّی به خاطر برخی مسائل از آن متنفّر نیز باشیم.
بنابراین وقتی نسبت به موضوعی احساس حسادت میکنید، ابتدا از خود بپرسید آیا واقعاً میخواهم در این موقعیّت باشم؟ موقعیّت خود را با همۀ جزئیات خوب و بدش مجسم کنید و پس از ارزیابی، چنانچه واقعاً بدان علاقهمند بودید و هدفی دست یافتنی و ممکن به نظر میرسید، آن را به صورت یک هدف شخصی در نظر بگیرید و برای رسیدن به آن گام بردارید در غیر این صورت انرژی خود را صرف کار دیگری کنید.
4-8-4- اهمیّت قائل شدن برای داشتههای زندگی
وقتی در زندگی با افرادی مواجه میشوید که شرایط و امکانات بهتری دارند، بلافاصله به کسانی بیندیشید که موقعیّت پائینتری از شما دارند. به این ترتیب به یاد خواهید آورد که اگرچه به برخی از خواستههای خود نرسیدید، امّا هنوز از بیشتر مردم جهان خوشبختترید.
توجّه به نعمتهای فراوانی که خداوند، به هریک از ما داده است، توجّه به آنچه را که حسود به صورت بالفعل دارد میتواند راه عملی دیگری برای مبارزه با حسادت باشد.همین که فرد محاسبه کند «من نعمتهای زیادی دارم که دیگران ندارند و میتوانم با تلاش و به کارگیری توان خود، بیش از این هم به دست آورم »، او را کمک میکند تا ریشۀ حسادت را درون خود بخشکاند .
در این زمینه قرآن کریم میفرماید: وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث، «ونعمتهای پروردگارت را بازگو کن».
در واقع ما بسیاری از چیزهائی که به طور طبیعی داریم یا به دست آوردهایم را نادیده میگیریم و فراموش میکنیم، چیزهائی نظیر ایمان، سلامتی، امنیّت، خانوادۀ خوب و سالم، تحصیلات مناسب، دوستان خوب، شغل مناسب، همکار خوب، حداقل امکانات زندگی و ... همین حالا قلم و کاغذی بردارید و فهرستی از آنچه در زندگی دارید تهیّه کنید.ملاحظۀ چنین فهرستی، داشتههای ما را به ما یادآوری میکند؛ امتیازات وامکانات زیادی که در زندگی خود داریم ، امّا به سبب عادی شدن آنها ارزش و اهمیّت واقعی آنها را از یاد بردهایم. بیتردید، نداشتن هر یک از چیزهائی که یادداشت کردهاید، کمبودی برای شما به حساب میاید.
4-8-5- پذیرفتن عدم وجود کمال مطلق در زندگی
این واقعیّت را بپذیرید که کمال مطلق در زندگی وجود ندارد. زندگی مجموعهای از موضوعات مختلف است؛ خوب وبد .اگر کسی دارای امکاناتی است که شما ندارید، شما نیز در عوض امتیازاتی دارید که دیگران ندارند.
خیلی از افراد که در درس مشخصی قوی هستند و نمرۀ بالائی میگیرند، ممکن است در درس دیگری ضعیف یا معمولی باشند. همۀ ما نقاط قوّت و ضعفی داریم که قابل تأمل است. هر یک از ما امکانات و موقعیّتهای خانوادگی، مالی، شغلی و تحصیلی ویژهای داریم که ممکن است در مقایسه با دیگری در وضعیتی بالاتر یا پائینتر قرار بگیریم. بنابراین به آنچه خود داریم و آنچه دیگران دارند نگرش کلی داشته باشیم و حاصل جمع را ببینیم، نه فقط یکی از موارد را، آنگاه متوجّه خواهیم شد که در دنیا کمال مطلق وجود ندارد.
4-8-6- داشتن نگاه واقع بینانه نسبت به موقعیت دیگران
یکی از اشتباهات رایج افراد حسود این است که تصور میکنند دیگران به آسانی و بدون هیچ زحمت و دغدغهای به موقعیّت فعلی رسیدهاند. در واقع مردم در ازای چیزهائی که به دست میآورند، ممکن است چیزهائی را از دست بدهند، بنابراین هر فرد براساس اولویتها و اهداف خود، بهائی برای رسیدن به این هدفها میپردازد. برای مثال، وقتی میبیند فردی به تحصیلات عالی، شغل مناسب یا امکانات مالی گسترده دست یافته، مطمئن باشید که با سخت کوشی به این امکانات رسیده است، اکنون او در جائی قرار دارد که شما در حسرت آن هستید، امّا معلوم نیست که خود او از موقعیّتش کاملاً راضی باشد، پشت سر هر یک از ما تجربیاتی قرار دارد که در نوع خود ارزنده و قابل تأمل است.
4-8-7- شناسائی نوع تفکر و ویژگیهای شخصیتی افراد غیر حسود
با اندکی تأمل، فهرستی از افرادی تهیّه کنید که به طور واقعی از موقعیّتهای شما خوشحال میشوند. حالا سعی کنید منطقی که باعث میشود این افراد از خوشحالی شما خوشحال شوند را درک کنید، ویژگی شخصیّتی آنها را بشناسید و شیوۀ تفکّر آنها را دربارۀ خودتان کشف کنید، این افراد چه ویژگیها و چه طرز تفکّر خاصی دارند؟ آیا از اعتماد به نفس بالائی برخوردارند؟ آیا واقع نگر هستند؟ آیا نسبت به نیازهای خود آگاهند؟ آیا به قدرت و حکمت خدا ایمان کافی دارند؟ آیا قلباً دیگران را دوست دارند و برایشان آرزوی خوشبختی دارند؟ دربارۀ این سؤالات فکر کنید و بیندیشید که آنها چگونه به این آرامش و لذّت نوعدوستی دست یافتهاند.
4-8-8- تلقین به خود
منظور تغییر نحوۀ تفکّر است و اینکه خود را دروناً مجاب کنیم حسادت چیز بیهودهای است و تدریجاً به حقیقت همه چیز واقف شویم. همۀ داشتههایمان را ببینیم: « آیا حاضرم جایم را با او عوض کنم؟»به ارزشها بیندیشیم: « ارزش واقعی شیء مورد علاقه من چقدر است؟ »
در مورد عدالت و استحقاق تعمق کنیم. با یادآوری منظم اینکه عدالت خدا مطلق است و کاملاً در این دنیا برقرار است ، ریشۀ احساس بیعدالتی را در خود از بین ببریم .« چطور باور کنم خدائی که عادل و خیرخواه است، مرا از چیزی که حقم بوده یا برایم لازم بوده محروم کرده باشد؟ »
4-8-9- استغفار
رسول اکرم میفرمایند: ثَلاثُ لازماتٌ لِامَّتي: سوء الظَّنَّ و الحَسَدَ و الطَّيَرَةُ. فإذا ظَنَنتَ فلا تحقَّق و إذا حَسَدتَ فاستغفِرِ اللَّهَ و إذا تَطَيَّرتَ فامضِ، «سه چیز است که امّت من همیشه دارند: سوءظن، حسد و فال بد ( راه خلاصی از آنها، این است: ). هنگامی که سوء ظن داشتی، تحقیق نکن و هنگامی که حسادت ورزیدی، استغفار کن و هنگامی که فال بد زدی، از آن بگذر، و به آن ترتیب اثر نده».
4-8-10- دعا
دعا یعنی تضرّع و زاری به درگاه پروردگار دراز کردن و درمان خواستن از او که این بیماری پلید را شفا عنایت فرماید.اگر مسلمانی به خدا پناه برد، خداوند او را نا امید نخواهد کرد. دعا کردن و خدا را خواندن، از توفیقات بزرگ و روزنه نجات میباشد. در دعائی امام سجاد علیه السلام میفرمایند:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِي سَلَامَةَ الصَّدْرِ مِنَ الْحَسَدِ حَتَّى لَا أَحْسُدَ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ عَلَى شَيْءٍ مِنْ فَضْلِكَ، وَ حَتَّى لَا أَرَى نِعْمَةً مِنْ نِعَمِكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ تَقْوَى أَوْ سَعَةٍ أَوْ رَخَاءٍ إِلَّا رَجَوْتُ لِنَفْسِي أَفْضَلَ ذَلِكَ بِكَ وَ مِنْكَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ،«بار خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و سینهام را از حسد، تهی گردان تا به هیچ کس از آفریدگانت بر چیزی از احسانت رشک نبرم، و تا آنکه نعمتی از نعمتهایت را در دین یا دنیا یا تندرستی یا پرهیزگاری یا گشایش یا آسایش بر هیچ یک از خلق تو نبینم، جز آنکه بهتر از آن را به وسیلۀ تو و از جانب تو، که تنهائی و شریک نداری، برای خود آرزو نمایم».
در اینجا لازم است گفته شود هر آنچه موجب تقویت ایمان در قلب انسان میشود در خلاصی انسان از حسد مفید است، مانند: نماز، روزه و قرائت قرآن . به طور کلی آنچه که انسان را به معنویات نزدیک کند و از مادیات دور کند، داروی درمان حسد خواهد بود.
4-9- نکاتی راجع به اینکه چکار کنیم مورد حسادت واقع نشویم؟
وقتی صحبت از بیماری حسادت میشود، بیشتر اوقات روی سخن با حسود است و همه سعی دارند او را از این صفت دور کنند و اینجا سخن ما با محسودان میباشد، که آیا برای این گروه عملکرد خاصی در برابر حسودان توصیه میشود؟
با مراجعه به متون دینی توصیههایی چند برای محسودان میتوان یافت:
4-9-1- مدارا :
امام صادق علیه السلام میفرمایند:ثَلَاثَةٌ لَا يُعْذَرُ الْمَرْءُ فِيهَا مُشَاوَرَةُ نَاصِحٍ وَ مُدَارَاةُ حَاسِدٍ وَ التَّحَبُّبُ إِلَى النَّاس، «مردم را از سه چیز گریزی نیست: مشاوره با نصیحت کننده، مدارا با حسود، و دوستی با مردم».
مدارا به معنای نرمی و حسن معاشرت با مردم است.گاهی انسان با افرادی مواجه میشود که از روی حسادت با او رفتار ناشایستی انجام میدهند، اینجاست که اگر انسان بخواهد مثل او رفتار کند، درگیری و زد وخورد ممکن است پیش بیاید، پس در چنین مواردی انسان باید خود را به تغافل بزند و وانمود کند که متوجّه نشده است. اگر انسان بخواهد در چنین مواردی ستیزهجوئی و پرخاش کند، خاطر خودش را آشفته کرده و نیرویش را به هدر خواهد داد، مدارا و نرمش شیوۀ خردمندان است.
4-9-2- کتمان
انسان برای انجام دادن امور زندگی باید تا آنجا که میتواند، محسّنات و کمالات خود را پنهان نگه دارد تا مبادا مورد حسدِ حسودان قرار گیرد.
تانسازندتکباب از چشم بد اهل حسدهمچو عنقا- صائب- از چشم خلایق دور باش
حسود تا نعمتی را در انسان ندیده، حسادت او برانگیخته نمیشود، در نتیجه برای نابودی آن نقشه نمیکشد.کتمان یعنی اینکه از نعمتهائی که داری حرف نزن، زیرا افرادی را نسبت به خود دشمن میکنی. از سخن گفتن دربارۀ خود و دارائیهایت بپرهیز. مثلاً زر و زیور خودت را از دیگران پنهان کن و با آنها نزد دیگران خودنمائی نکن چون با این کار باعث حسادت دیگران و موجبات دشمنی دیگران با خودت را فراهم خواهی کرد.پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: عَلَيْكُمْ بِإِنْجَاحِ الْحَوَائِجِ بِكِتْمَانِهَا فَإِنَّ كُلَّ ذِي نِعْمَةٍ مَحْسُودَة،« برای برآورده شدن حوائج خود، از کتمان مدد بجوئید؛ زیرا هر صاحب نعمتی، مورد حسادت است».
بنابراین اگر میخواهی در زندگی آزاد باشی و اختیار کارها در دستت باشد، از« کتمان » بهره بجو.
دانه باشی، مرغکانت برچینندغنچه باشی، کودکانت برکنند
لانه پنهان کن، به کلی دام شوغنچه پنهان کن، گیاه بام شو
4-9-3- استعاذه
وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد، «و از شرّ هر حسود، هنگامی که حسد میورزد به خدا پناه میبرم».
انسان در برابر بلاها و مشکلاتی که از دید و عقلش پنهاناند، قدرت چندانی ندارد و در چنین موقعیّتهائی، عاجز و درمانده میگردد و چارهای جز پناه بردن به خدا و استمداد از او ندارد.
4-10- حکم فقهی حسد
به این نتیجه رسیدیم که حسد یک بیماری شایع اخلاقی، روحی است که خیلی از انسانها به جای اینکه خودشان را به نعمتی برسانند، نعمتهای دیگران را هدف قرار میدهند و برای دارا شدن به فکر ربودن نعمت از کف دیگران میافتند.
سؤالی که اینجا مطرح است: آیا هر کس حسادت در دلش بود و امید نابودی نعمتهای دیگران را داشت، گناهکار است؟ و مجازات خواهد شد؟حدیثی از پیامبر اکرم (ص) است که میفرمایند:
تا وقتی که اعمال و گفتار ما از آن آرزوی درونی تبعیّت نکرده است، گناه و معصیت محسوب نمیشود.
اگر انسان به دنبال آن آرزو نقشه بکشد و دست و زبانش و ... هم بر ضد آن رقیب محسود به کار بیفتد، آنگاه گناهکار خواهی بود، امّا اگر خودت را کنترل کنی و حسادت همچون آتش زیر خاکستر در درون وجودت بماند در این صورت گناهی ثبت نمیشود.که اینجا لازم است یادآوری کنیم: نباید ریشۀ فساد را درون خود نگه داریم، در صورتی که از قدیم گفتهاند: « از کوزه همان تراود که در اوست ».
انسان در عمرش لحظهها و ساعتهای مختلفی دارد، که ممکن است بعضی از آنها را به غفلت از اعمال خود بگذراند و اگر در او ریشهای از حسادت باشد، کافی است تا در لحظات فراموشی در گفتار و کردار او ظاهر شود و انسان را به گناه دچار کند.
حضرت امام خمینی بعد از حدیث پیامبر میفرمایند: البتّه امثال این حدیث شریف، نباید مانع شود از جدیّت در قلع این شجرۀ خبیثه از نفس...؛ زیرا که کم اتفاق میافتد که این مادۀ فساد قدم به نفس بگذارد و در نفس تولید فسادهای گوناگون نکند و به هیچ نحو از او اثری ظاهر نگردد و ایمان انسان محفوظ بماند.
فصل پنجمنتیجه گیری
فصل پنجم
نتیجه گیری
5-1- نتیجهگیری
همانطور که می دانیم انسان مرکب از دو بعد روح و بدن می باشد و برای هر کدام از این دو بعد مرضها و بیماری هایی وجود دارد. بیماری های روح عبارتند از : اخلاق و صفات رذیله که یکی از این اخلاق ناپسند در وجود انسان بیماری مهلک و کشنده حسادت می باشد. با توجه به این که بیماری های اخلاقی و روحی انسان را از رسیدن به سعادت ابدی باز می دارند، در این پایان نامه قصد داریم که این بیماری روحی را با توجه به آیات و روایات و علم روانشناسی بررسی کرده، آثار زیانبار آن را بر روح و جسم انسان شناسایی کنیم و در آخر به راههای درمان آن اشاره نماییم. همان طور که قبلاً هم بیان شد، کسانی که به فکر چاره جویی برای درمان صفات و رذایل اخلاقی خود نیستند، زندگی را در همین چند روز دنیا خلاصه کرده و به آن می پردازند و این کار باعث می شود انسان از رسیدن به سرمنزل مقصود باز بماند که حسادت یکی از این صفات رذیله اخلاقی می باشد. حسادت یعنی آرزو کردن نابودی نعمت دیگران و مربوط به درون نفس انسان می شود و انسان با رجوع به درونیات خودش می تواند بفهمد که آیا دچار این بیماری مهلک روحی روانی شده است. مثلاً اگر دید به خاطر نعمت هایی که در دست دیگران است ناراحت و غمگین می شود این موضوع می تواند از علائم و نشانه های حسادت در او باشد.
حسادت دارای مراتبی می باشد:
1- وجود حسد در درون دل و اعماق روح، به گونه ای که انسان آن را کنترل کند و اثرش در گفتار و رفتار او ظاهر نگردد.
2- وجود حسد در درون به گونه ای که از کنترل او خارج شود و با سخنان و اعمال شیطانی بروز کند و برای انتقام گیری از محسود و زوال نعمت او تلاش کند. از بعضی روایات استفاده می شود که همه یا قالب مردم رگه های حسادت در درون جانشان وجود دارد، ولی تا آن را در گفتار و رفتار خود ظاهر نکنند، گناهی بر آنان نوشته نمی شود. از جمله در حدیثی از پیامبر اکرم آمده است که ایشان فرمودند: سه چیز است که هیچکس از آن رهایی نمی یابد:گمان بد، فال بد و حسد و من را ه نجات از آن ها را برای شما بازگو می کنم. هنگامی که گمان بد درمورد کسی بردی، ترتیب اثر به آن مده و هنگامی که فال بد زدی به آن اعتنا مکن و به کار خود ادامه بده و هنگامی که به کسی حسد پیدا کردی ستم مکن و در گفتار و اعمال با حسد هماهنگ مشو.
حسود خودش را از لذت های زندگی محروم می کند، تنها به خاطر اینکه شاید دیگران بهتر و بیشتر از او داشته باشند. اوفکر می کند خوبی های زندگی فقط حق اوست و به همین دلیل بر صاحبان نعمت غمگین می شود و احساس رنج می کند و از دیگران توقع زیاد دارد که همین باعث ناراحتی او می شود. چنین شخصی مدام در حالت حسرت و غم به سر می برد و به جای تلاش و کوشش وقت و انرژی خود را صرف خودخوری می کند.
حسادت زمینه هایی دارد که از جمله مهمترین آنها زمینه های خانوادگی می باشد که در خانواده و بین فرزندان رخ می دهد.از دیگر زمینه های رشد حسادت می توان به زمینه های فامیلی (حسادت به آشنایان) اشاره نمود. اصولاً حسادت نسبت به آشنایان و دوستان بیشتر اتفاق می افتد، در نتیجه میان دو شخصی که دور از هم و هیچ نسبتی با هم ندارند حسادتی هم وجود ندارد.
زمینه بعدی رشد حسادت در محیط کار می باشد.گاهی در محیط کار کاستی هایی وجود دارد، مثل مدیریت ناصحیح مدیران که باعث حسادت در بین کارمندان می شود و برای رفع این مشکل، چاره ای جز این نیست که مسئولان به اخلاق اسلامی پایبند باشند و به مسائل تربیتی و اخلاقی آگاهی کامل داشته باشند، تا هر کس در جامعه به نحو احسن وظایف خودش را انجام دهد. اگر یک مدیر آگاه و توانمند هیچ گونه تبعیض و بی عدالتی را در کار خود روا ندارد و به توانایی کارمندان خودش توجه داشته و مطابق با آن از آنها انتظار داشته باشد، در محیط کار هیچ گونه حسادت و دشمنی به وجود نخواهد آمد.
زمینه دیگر رشد حسادت توارث می باشد. از زمان های گذشته دیده شده است که خصوصیات هر فرد از نظر جسمی و روحی بسیار شبیه پدر و مادر می باشد. ولی این سخن به این معنی نیست که کودک به هنگام تولد دارای زذایل و فضایلی است، بلکه بنابر آنچه در قرآن آمده انسان با فطرت و ضمیری پاک، متولد می شود. در این زمینه اگر عوامل خارجی با ارث مخالفت نکنند صفت ارثی می شود. حسادت از نظر علمای اخلاق ریشه هایی دارد که عبارتند از:
خباثت نفس و بخل ذاتی، عداوت و دشمنی،دوست داشتن شهرت،ترس از بازماندن از مقصود خود،تعزز، تکبر و تعجب و استعباد.
حسادت اعتراض به عدالت و حکمت خداوند است. چون نمی داند که خداوند در قرآن فرموده روزی را برای هر که بخواهد گشاده یا تنگ می گرداند. اینجا در اصل بی ایمانی و بی تقوایی عامل اصلی حسادت می باشد. بنابراین بر اساس این ریشه یابی حسادت به علت عدم آگاهی نسبت به حکمت تفاوت های موجود در میان انسان ها می باشد. اگر انسان به این مسأله یقین داشته باشد که خداوندی حکیم و علیم و خبیر ... جهان را مدیریت می کند و بدون حکمت و علم او برگ از درخت نمی افتد، به این باور نیز خواهد رسید که نعمت دادن خداوند به انسان ها هم بی حکمت نخواهد بود. بنابراین از وجود نعمت هایی که در دست دیگران است رنج نخواهد برد.
در علم روان شناسی، صفاتی نظیر حسد را به شکلی خاص و کمی متفاوت نگاه می کنند. آن ها حسد، ترس و مانند اینها را جزء غرایز می شمارند و معتقدند این غرایز وقتی منحرف می شوند عیب خوانده می شوند وآنها را در جایگاه خودشان مطلوب می دانند و معتقدند باید این احساسات رابه هدف های عالی تر و بهتر سوق داد. مثلاً حس حسادت را می توان به حس والاتری مثل اعتماد به نفس تبدیل کرد و رشد داد. و تفاوت نظریات آنها با اسلام این است که اسلام غریزه حسادت را جزء غرایز باارزش نمی داند بلکه آن را غریزه ای منحرف شده می داند که از مسیر خود خارج شده است. وجود دست یابی به ریشه های تربیتی حسادت می تواند ما را در جهت درمان این بیماری بیشتر کمک کند.
احساس حقارت می تواند از عوامل روانی و تربیتی حسادت به شمار آید. احساس حقارت می تواند منشأ بسیاری از اختلالات روانی از جمله، خودنمایی، ریاکاری، تهمت و بسیاری دیگر از بیماری های روحی و روانی شود.
ضعف اعتماد به نفس را می توان از مهمترین عوامل حسادت در روان شناسی به شمار آورد، در نتیجه افرادی که اعتماد به نفس پایین دارند و نیازمند و وابسته به تأیید دیگران می باشد، سعی می کنند چهره کسانی که در سطح بالاتری از آنها هستند را خراب کنند و خود را بالاتر از آنها جلوه دهند و به جای کوشش و تلاش واینکه خود را بالا بکشند، آنهایی که در سطح بالا هستند را به پایین می کشند تا در یک ردیف قرار بگیرند. سومین عامل و ریشه حسادت از منظر روان شناسی برخوردار نبودن از عزت نفس و احساس ارزشمندی به شمار می آید. عزت نفس، مقدار ارزشی است که انسان به خود نسبت می دهد و یا دیگران به عنوان یک شخص برای او قائل هستند و همچنین شخصی که عزت نفس پایینی دارد، احساس ناتوانی و افسردگی می کند و در نتیجه این احساس او باعث حسادت و برتری طلبی بر دیگران می شود.
با توجه به اثرات و ضررهایی که بر روح و جسم انسان وارد می نماید در نهایت به درمان و پیشگیری از آن اقدام نماییم. بیماری های روحی و اخلاقی مانند حسادت، فشارهای روانی بر انسان وارد می کند و گاهی زندگی را برای فرد تلخ و رنج آور می کند. ضررهای حسادت هم روحی است و هم جسمی، شخص حسود چون می بیند که نمی تواند به نعمت هایی که محسود دارد برسد، سعی می کند آن نعمت ها را از دست او خارج کند و یا ضربه ای بزند که توان استفاده از آن نعمت ها را نداشته باشد. در نتیجه حسادت بر حالات روانی وخلق و خوی فرد تأثیر می گذارد و او را دچار غمگینی و افسردگی می کند.
حسادت علاوه بر تأثیر روی خلق و خو و روان انسان آثارش کم کم در رفتار انسان نیز نمود پیدا خواهد کرد، به این صورت که از غیبت و بدگویی پشت سر محسود شروع می شود. کسانی که خود را حقیر و ناتوان ببینند، برای فرونشاندن آتش خشم خود پشت سر دیگران بدگویی می کنند. علاوه بر این گاهی وقتی حادثه ناگواری برای کسی رخ می دهد، خوشحال میشود زیرا به مقصود خودش که رنجور شدن دیگران است، رسیده است. هر گاه انسان از نظر روانی مشکلی داشته باشد، جسم او نیز درگیر می شود و از شخص فردی عصبی، پرخاشجو و رنجور می سازد. نمی توان گفت هر کسی بیمار است حسود است ولی می شود گفت که هر شخص حسودی از نظر جسمانی هم بیمار است.
اگر حسادت در جامعه راه پیدا کند، افراد آن جامعه به جای کمک به یکدیگر، مانع تکامل همدیگر خواهند شد و اگر این بیماری از جامعه ای بیرون رود، قطعاً جامعه ای مترقی و پیشرفته خواهیم داشت. دومین اثر اجتماعی این بیماری اختلال امنیت می باشد. جامعه ای که افراد آن حسود هستند، مدام در اضطراب و نگرانی به سر می برند. لذا زندگی همراه با دغدغه و نگرانی امنیت را نیز به دنبال خودش نخواهد داشت. حسادت در محیط کار نیز آثار ویرانگری از خود به جای خواهد گذاشت. گاهی سبب بروز زیان های اقتصادی و سستی در محیط کار و زیر پا گذاشتن حقوق افراد خواهد شد و در نهایت گاهی منجر به سوء استفاده دشمنان داخلی و خارجی و غارت منابع کشور توسط بیگانگان می شود.
بعد از شناخت آثار و ضررهای حسادت و بعد از اینکه متوجه این همه خسارت و ضرر توسط این بیماری شدیم در فصل چهارم به درمان آن پرداخته شد.
پایه های یک زندگی سالم باید از همان دوران خردسالی بنا شود. پس در این قسمت لازم است که نکاتی راجع به تربیت دینی کودکان و چگونگی به کارگیری این اصول و راهکارها بیان شود. همان گونه که قبلاً گفته شد، تربیت دینی کودکان از همان آغاز تولد باید شروع شود، تربیت اخلاقی کودک یعنی اینکه بتواند خوب و بد افعال را تشخیص دهد که گفته شد، در تربیت اخلاقی فرزندان 1- آموزش عملی توسط پدر و مادر لازم است، اگر محیط خانواده پر از صمیمیت و مهر و محبت باشد مشکلات با ملایمت حل شوند، همین روش را فرزندان از خانواده می آموزند و در زندگی خود به کار خواهند گرفت. 2- دومین عامل که در تربیت اخلاقی فرزندان اهمیت دارد، وقت گذاشتن برای آنهاست. بسیاری از مشکلاتی که در سنین بزرگسالی ما مواجه با آن هستیم از همین جا ناشی می شود. 3- جلوگیری از شکل گیری اخلاقیات و عادت های ناپسند می باشد. والدین وظیفه دارند زمینه پیدایش صفات ناپسند و عادت های زشت را در فرزندان خود از بین ببرند، که یکی از این عادت ها همان عادت زشت حسادت می باشد که برای پیشگیری از آن باید از همان کودکی اقدام کرد. متأسفانه در بسیاری از موارد خانواده زمینه را برای این صفت تشدید می کنند. مثلاً با تبعیض قائل شدن بین فرزندان باعث بروز اختلاف بین آن ها خواهند شد.
موضوع بعدی راهکارهای فکری و عملی برای درمان حسادت میباشد. اولین مورد و راه درمان، شناخت و راه قرآن می باشد. در نکوهش حسد از نظر قرآن همین بس که خداوند می فرماید: ای رسول ما بگو به خدا پناه می برم از شر حسود بدخواه، آن گاه که حسد می ورزد. قرآن کریم انسان را به توحید و وحدت معبود فرا می خواند، انسانی که در دنیا بدون پشتوانه زندگی کند، دائماً در اضطراب و ناراحتی به سر می برد. با توجه به آیات و روایات متوجه می شویم که رهایی از اضطراب و رسیدن به آرامش رفتن به سوی خداوند است. کسی که به خداوند قادر، حکیم و مالک اعتقاد دارد، هیچ گاه دچار شک و تردید نمی شود که چرا خداوند فلان نعمت را به دیگری داده و به من نداده است و در نتیجه مصلحتی در کار است. دومین عامل برای حل مشکل حسادت تقویت ایمان به خداوند و اولیای اوست. ایمان به خداوند از عوامل مهم بهداشت و سلامت روان به شمار می رود. بدون ایمان و رابطه مستحکم با خدا نمی توان انتظار درمان از طریق اصلاح معرفت و نگرش عقلانی و منطقی داشت.
و نتیجه این می شود که انسانی که ایمان به خداوند داشته باشد، از لطف خداوند به بندگانش ذره ای ناراحت نخواهد شد. و حتی تا جایی پیش می رود که از خدا جز خدا نمی خواهد و اهمیتی به خواسته های دنیوی اش نمی دهد که بخواهد برایش حسادت کند. توجه به رحمت و حکمت های خداوند متعال هم می تواند راه دیگری برای درمان به شمار آید. عدم آگاهی نسبت به حکمت های خداوند یکی از ریشه های حسادت می باشد که قبلاً به آن اشاره شد. در نتیجه برای درمان نیاز به توجه به رحمت و حکمت خداوند متعال می باشد. عامل بعدی شناخت توانایی ها و استعدادهای مثبت خود می باشد، انسان می تواند به جای حسادت و کینه توزی ، تواناییهایش را بهبود بخشد. اینجاست که نه تنها احساس حقارت نخواهد کرد، بلکه عزت نفس و اعتماد به نفس او نیز بالا می رود. افزایش روحیه قناعت و رضایتمندی عامل بعدی مهم در درمان حسادت است. امیر المؤمنین در این زمینه می فرماید: هر کس به اندازه نیاز بسنده کند، آسایش و راحتی منظم دارد، زیرا بسیاری از حسادت ها به سبب افزون طلبی بشر می باشد. دلبستگی به دنیا دل ها را مضطرب و نگران می سازد که عامل بسیاری از این نگرانی ها و ناراحتی ها به خاطر دیدن و مشاهده نعمت ها در دست دیگران می باشد. توجه به ضررهای حسادت، عامل بسیار مهم دیگر در درمان حسادت به شمار می آید. وقتی افراد بدانند که حسادت به جز ضرربه دین و دنیا برای او هیچ سودی نخواهد داشت از حسادت دوری می گزیند. عامل بعدی داشتن روحیه توکل است. شخص متوکل می داند که هنگام گرفتار شدن و مشکلات به جای اضطراب و ترس و به جای کشیدن به راه های انحرافی، تنها باید به وظیفه خودش عمل کند، زیرا رزق و روزی هر کس به دست خداوند می باشد. توجه به معاد و نگاه مثبت به مرگ هم می تواند از جمله عوامل مهم فکری در درمان بیماری حسادت باشد. به این صورت که اگر انسان با این اعتقاد زندگی کند، رسیدن به آسایش و آرامش واقعی را در جهان دیگرممکن می داند. و متوجه خواهد بود که ثروت زیاد برای او آرامش آور نمی باشد و به مقدار نیازش در پی آن خواهد رفت. عامل مؤثر دیگر وجود جایگزین های مناسب است. یکی از سرچشمه های حسادت حس کمالجویی است که خداوند در ضمیر هر انسانی نهاده است. بهترین درمان برای جلوگیری از اثرات زیان بار ومنفی این حس فراخواندن افراد به غبطه و رقابت سالم است. همان کاری که ائمه علیهم السلام در کنار نهی از حسادت امر به غبطه کرده اند. امام صادق علیه السلام می فرمایند: همانا مؤمن غبطه می ورزد نه حسادت.
مهمتر از درمان شناختی درمان عملی می باشد که مکمل و کامل کننده درمان حسادت است. از جمله راهکارهای درمان عملی حسادت می توان به موارد زیر اشاره کرد:
مبارزه منفی
ایجاد رابطه عاطفی مثبت بین خود و فرد مورد حسادت
متعهد شدن به نیازهای واقعی خود، نه نیازهای دیگران
اهمیت قائل شدن برای داشته های زندگی
پذیرش عدم وجود کمال مطلق در زندگی
نگاه واقع بینانه نسبت به موقعیت دیگران
شناسایی نوع تفکر و ویژگیهای شخصیتی افراد غیرحسود
تلقین به خود
استغفار
دعا
مدارا با شخص حسود و کتمان و استعاذه هم میتواند به عنوان راه حلهایی به شمار آید که محسود و مورد حسادت واقع نشویم که به طور مفصل بحث آن در فصل چهارم ذکر شد.
و سخن آخر و پایانی که حکم فقهی حسد می باشد. سوالی که می توان مطرح نمود این است که آیا هر کس حسادت در دلش بود و امید نابودی نعمت های دیگران را داشت گناهکار است؟
5-2- پیشنهادهای کاربردی
وظایف والدین نسبت به فرزندان:
1- توجه به تربیت اخلاقی- دینی کودکان از همان آغاز تولد: پدران و مادران باید با رفتار و کردار خود فرزندان را با اخلاق پسندیده آشنا و از صفات و اخلاق بد دور سازند. تا آنجا که می توانند خانه و خانواده را گرم و صمیمی و به دور از هر محرومیت و اضطرابی نگه داشته تا فرزندان در امنیت و با خیالی آسوده و به دور از دغدغه های ذهنی رشد کنند و همواره یار و یاور آن ها باشند و آن ها را تنها نگذارند و از آن ها بیشتر از توانایی هایشان انتظار نداشته باشند. به استعدادهای فرزندانشان توجه نموده و در شکوفا شدن استعدادهایشان به آن ها کمک کنند و هیچ وموقع بین فرزندان تبعیض و بی عدالتی روا نداشته و هیچ گاه موقعیت دیگران را به رخ دیگری نکشند. اگر این گونه شد با یاری خداوند مشکلات روحی و روانی از قبیل بیماری حسادت پیش نخواهد آمد و هر کس حد و مرز خود راشناخته وهیچ چشمداشتی به نعمت هایی که در دست دیگران است نخواهد داشت.
وظایف مربیان در مدارس:
مربیان با آموزش و ایجاد احساس صلاحیت و رشد و شایستگیهای کودکان و تقویت عزت و اعتماد به نفس در آنها می توانند گام های مهمی را در جهت دوری کودکان از حسادت بردارند.
وظایف مربی در کلاس درس:
رعایت عدالت در کلاس درس.
توجه به توانمندیهای کودک.
رعایت نظم و انضباط در کلاس برای یادگیری بیشتر دانشآموزان.
بها دادن به اندیشه و احساسات دانش آموزان برای بالا بردن اعتماد به نفس آنها.
رعایت شأن و منزلت کودکان و احترام به آنها سر کلاس درس.
شناخت شایستگی ومهارتهای دانش آموزان.
توجه به فردیت، برای یادگیری با همه دانش آموزان یکسان رفتار نکرده و به این نکته توجه کنیم که هر کس سبک شناختی خاص خود ش را دارد. رعایت نکاتی که بیان شد میتواند گامهای مفیدی برای جلو گیری از حسادت بین فرا گیران به شمار آید.
وظایف مدیران و مسئولین
حسد ورزی و رفاه طلبی در بین مسئولین می تواند باعث باعث پس رفت روند شاخص های اقتصادی و اجتماعی و افزایش فقر و ناداری و ایجاد اختلاف طبقاتی بین اقشار جامعه گردد، که باارزش نهادن به اقدامات سازنده توانمندان و استفاده از نیروهای شایسته در عرصه های مدیریتی و توجه به نکات ذیل می توان ازاین مشکلات جلو گیری کرد.
مدیریت صحیح مدیران و پایبندی مسئولان به اخلاق اسلامی
آگاهی به مسائل تربیتی و اخلاقی مسئولان برای حفظ ایجاد نظم در جامعه و اینکه هر کس وظایف خودش را درست انجام دهد.
روا نداشتن هیچ گونه تبعیض و بی عدالتی بین کارمندان.
توجه به توانایی های کارمندان و انتظار داشتن مطابق با توانایی های آنها.
وظیفه محققان وکارشناسان امور تربیتی و اخلاق
به بعد اجتماعی اخلاق توجه داشته باشند و از تأثیر اقتصاد، مدیریت و فرهنگ جامعه در اصلاح افراد غفلت نکنند. در جامعه ای که مدیریت، اقتصاد و فرهنگ آن بر خلاف موازین اسلامی است، از افرادی که در آن جامعه زندگی می کنند نمی توان انتظار اخلاق اسلامی داشت.
فهرست منابع
قرآن کریم، ترجمه محمد مهدی فولادوند.
نهج البلاغه ،ترجمه محمددشتی.
اکبری، محمود، خود و ناخود، چاپ اول، انتشارات سماء قلم،1384.
آمدی، عبد الواحد، غررالحکم و دررکلم، ترجمه محمد علی انصار، چاپ چهارم، ناشر، مؤسسه انتشاراتی امام عصر (عج)، 1385.
استوژل، ژان، روان شناسی اجتماعی، ترجمه: محمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1368.
آزاد، حسین، آسیب شناسی روانی، تهران، بعثت، چاپ نهم، 1384.
اللیثی الواسطی،علی ابن محمد، عیون الحکم و المواعظ، چاپ اول، قم،1376.
الامام صادق علیه السلام، مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، شرح: عبد الرزاق گیلانی، تهران، نشر صدوق، 1407ق.
امیر حسینی، خسرو، خانواده خوشبخت، فرزند موفق، روانشناسی فرزند، تهران، ناشر: عارف کامل، جاپ سوم،1385.
ابن منظور، محمد ابن مکرم،لسان العرب، بیروت: لبنان، دارصادر، چاپ سوم.
اربلی، علی ابن عیسی، کشف الغمه، ج2، تبریز، چاپ مکتبه بنی هاشمی،1381ق.
اسپینوزا، اخلاقیات، کتاب چهارم، پاریس، انتشارات لوسوی، مجموعه «نکات مورد بررسی»، 1999.
اتکینسون، ریتال و همکاران، زمینه روان شناسی، ترجمه: محمد نقی براهنی و همکاران، تهران، رشد، 1369.
احمدیان، ابراهیم، و بابائی، سید مصطفی، ترجمه: سرح العیون فی شرح العیون، قم، انتشارات بکا، چاپ اول، 1386.
ایلینگورث، رونالدس، کودک و مدرسه، مترجم: دکتر شکوه نوابی نژاد، 1371.
احدی،حسن و بنی جمال، شکوه السادات، روانشناسی رشد، تهران: پردیس، 1379.
احمد ابن یعقوب، ابن واضح، الیعقوبی، تاریخ یعقوبی، (م 284ق)، بیروت:دارصادر.
امینی، ابراهیم، تربیت، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، 1381.
الهی، بهرام، طب روح، پاریس، انتشارات دروی، 2000.
افضل نیا، محمد رضا، بهداشت روانی خانواده، ناشر: نسل نو اندیش، چاپ اول، 1386.
ابن بابویه قمی، محمد ابن علی (شیخ صدوق)، الخصال، م381ق، قم مؤسسه النشر الاسلامی، 1414ق.
امیری فیروز کوهی، سید عبد الکریم، تصحیح کلیات صائب تبریزی، تهران: نوین،1362.
باستانی، محمود، اسلام و روان شناسی، ترجمه: محمود هوشیم، آستان قدس، 1372ق.
بوریا، مشیله، کتاب جامع تربیت کودک(2)، مترجم: دکتر محمد بهشتیان، تهران، ناشر، بهشتیان، چاپ اول، 1389.
پارسا، محمد، زمینه روان شناسی، تهران، بعثت.
پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه( مجموعه کلمات قصار)، تهران، دنیای دانش، چاپ جهارم، 1382
جمعی از نویسندگان، بهداشت برای حوزه علمیه، انتشارات وزارت بهداشت، معاونت امور بهداشتی،1363.
جی، گینات، هایم، رابطه والدین و کودکان، ترجمه: سیاوش سرتیپی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1371 .
آیت الله جوادی آملی، عبد الله، مفاتیح الحیاة، تحقیق و تنظیم، محمدحسین فلاح زاده، یدالله مقدسی، سید کمال عمادی، محمود لطیفی و جعفرآریانی، چاپ اول، قم، مرکز نشر اسراء، 1391.
الجوزی، محمدبن اسماعیل، الترغیب والترهیب، قاهره، دارالحدیث، 1414ق.
حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق.
حسینی کوهساری، سید اسحق، نگاهی قرآنی به فشار روانی، کانون اندیشه جوان.
حکیمی، محمود، نگرشی بر تعلیم و تربیت کودک و نو جوان، انتشارات مجمع علمی و فرهنگی مجد، 1374.
حرعاملی، محمد ابن حسن، وسائل الشیعه (آل البیت)، چاپ اول، قم،مؤسسه ال البیت علیهم السلام لاحیاء التراث،1411ق.
خدیوی زند، محمد مهدی، مباحث اساسی در روان شناسی تربیتی، انتشارات تربیت،1373.
آیت الله ،خمینی، روح الله، صحیفه نور، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1369.
آیت الله خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی، چاپ 22، 1379.
دستغیب، عبد الحسین، گناهان کبیره، چاپ دوم، ناشر: مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب جزایری، 1383.
دادستان، پریرخ، روان شناسی مرضی، تحولی از کودکی تا بزرگسالی، تهران:سمت، 1376.
داور پناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القران، تهران، صدرف،1375.
دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد، تهران: سمت، 1374.
دهخدا، علی اکبر و دیگران، لغت نامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران، 1372.
دیلمی، حسن، ارشادالقلوب، قم، شریف رضی، 1412ق.
راجرز، دوروتی، روان شناسی کودک، مترجم: غلامعلی سرمد، انتشارات نیک آموز.
راغب اصفهانی، حسین ابن محمد، المفردات فی غریب القران، دارالعلم، الدار الشامیه، 1412.
زینالی، حمدالله، بهداشت روانی خانواده، ماهنامه تربیت، معاونت آموزش و پرورش نظری و مهارتی وزارت آموزش و پرورش، 138فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1371.
سادت، محمد علی، راهنمای پدران و مادران، شیوه های برخورد با نوجوانان، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1371.
سعدی، مصلح بن عبدالله، گلستان، تصحیح و شرح لغات: علی هرندی شیروانی، ناشر، قم دارالفکر.
سیف، سوسن، کدیور، پروین، کرمی نوری، رضا و لطف آبادی، حسین، روان شناسی رشد (1)، تهران: سمت، چاپ هشتم، 1373.
السیوطی، عبد الرحمان بن بکر، الجامع الصغیرفی احادیث البشیر النذیر، م،911ق.
سروش، محمد علی، شعله های سرد، قم، دارالحدیث، پژوهشکده علوم و معارف حدیث، چاپ دوم، 1386.
سهرابی فر، محمد تقی، حسد، چاپ و نشر عروج وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1386.
شعاری نژاد، روان شناسی رشد بزرگسالان در فراخنای زندگی، نشر، پیام آزادی، 1373.
شفیع آبادی، عبدالله، راهنمائی و مشاوره کودک، تهران: سمت، چاپ هشتم، 1379.
شرقاوی، حسن محمد، گامی فرا سوی روان شناسی اسلامی، ترجمه: دکتر سید محمد باقر حجتی، چاپ پنجم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375.
شجاعی، محمد صادق، توکل به خدا، راهی به سوی حرمت خود و سلامت روان، چاپ سوم، انتشارات مؤسسه آموزشی امام خمینی، 1387.
شولتز، دوان، نظریه های شخصیت، ترجمه: یوسف کرمی و همکاران، تهران، ارسباران، چاپ دوم، 1378.
شعیری، تاج الدین، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، 1363ش.
شجاعی، محمد صادق، دیدگاههای روان شناختی حضرت آیت الله مصباح یزدی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، مرکز انتشارات، جاپ دوم، 1386.
شاملو، سعید، بهداشت روانی، تهران، انتشارات رشد، چاپ 22، 1390.
شعاری نژاد، علی اکبر، روانشناسی رشد، تهران: اطلاعات، چاپ هجدهم، 1386.
الشعیری السبزواری، محمد ابن محمد، جامع الاخبار او معارج الیقین فی اصول الدین، قم، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1414ق.
صادقیان، احمد، قرآن و بهداشت روان، انتشارات پژوهشهای تفسیر و علوم قران، چاپ اول، 1386.
آیت الله، صدر، سید رضا، حسد، به اهتمام سید باقر خسرو شاهی، قم، بوستان کتاب، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1382.
طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش.
طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 20، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ایران، 1389ه.ق.
طبرسی، حسن ابن افضل، مکارم الاخلاق، ناشر: شریف رضی، 1370.
طا هری، حبیب الله، نقش باورهای دینی در رفع نگرانیها، قم، انتشارات زائر، 1388.
عده ای از روان شناسان، دایرةالمعارف روان شناسی، ترجمه: دکتر عنایت الله شکیبا پور، فرروغی، بی تا.
العاملی زین الدین،( شهید ثانی) کشف الریبه عن احکام الغیبة، تهران، المکتبة المرتضویه.
عطاردی، عزیزالله، ترجمه الایمان و الکفر بحارالانوار، انتشارات عطارد.
العسگری، ابو هلال، معجم الفوق اللغویه، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1370.
فیض کاشانی، ملا محسن، دیوان فیض، تهران، پیمان، 1372.
فلسفی، محمد تقی، جوان، ج2، نشر، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، چاپ اول،1353ش.
فلسفی، محمد تقی، کودک، ج2، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، 1342.
فرجی، ذبیح الله، عقده ها، تهران: کاویان، 1352.
فرمهینی، محسن، فرهنگ توصیفی علوم تربیتی، تهران، اسرار دانش، 1378.
فیض کاشانی، مولی محسن، ( راه روشن ، ترجمه کتاب المحجةالبیضاء فی تهذیب الاحیاء)، ترجمه، عبدالعلی صاحبی، جلد پنجم.
قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 2و 11، تهران، ناشر مرکز فرهنگی درسهائیاز قران،1373.
قمی، شیخ عباس، سفینةالبحار، قم، دار الاسوه 1422ق.
قائمی، علی، روان شناسی و تربیت کودکان شاهد، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران.
الکراجی الطرابلسی، محمد ابن علی، (م،449ق) کنز الفوائد، به کوشش: عبدالله نعمة، قم دارالذخائر، 1410ق.
کلینی،الکافی، ترجمه صطفوی، چاپ دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365.
گورینه بئاتریس، روسو اگنس، غلبه بر حسادت، ترجمه: ویدا علیخانی و سوسن نیک، تهران،نشر آینده سازان شهر آب، 1387.
گنجی،حمزه، بهداشت روانی، نشر، ارسباران، 1376.
مکارم شیرازی، ناصر، یکصدو پنجاه درس زندگی، نرم افزار مرکز تحقیقات.
مهاجری، مسیح، شناخت قرآن از زبان قرآن، تهران، انتشارات اوج، 1360.
موسوی لاری، مجتبی، رسالت اخلاق در تکامل انسان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1376.
مازلو، آبراهام، روان شناسی شخصیت سالم، ترجمه: شیوا رویگردان، تهران، انتشارات هدف، چاپ اول، 1367.
مجلسی دوم، مولی محمد باقربن مولی محمد تقی، مراة العقول فی شرح اخبار ال الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1404ق.
مصطفوی، سید حسن، التحقیق، فی کلمات القران الکریم، تهران، مرکز الکتاب للترجمهو النشر، جاپ اول.
مشکینی، علی، تحریرالمواعظ العددیه، قم، الهادی، چاپ هشتم، 1424ق.
مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1357.
مطهری مرتضی، انسان کامل، قم، انتشارات صدرا.
معین ، محمد، فرهنگ فارسی، تهران: سمت، 1374.
آیت الله، مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ناشر، مدرسة الامام علی بن ابی طالب، چاپ اول،1378.
آیت الله، مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، ناشر: دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.
مکدوگال، ویلیام، روان شناسی علمی برای همگان، ترجمه: وحید مازندرانی.
مرکز مشاوره حوزه علمیه قم، فرایند حسادت در فرهنگ قرآن و عترت، 1381.
مجرد، ناصر، خود سازی جسمی و روحی، انتشارات مجرد، چاپ اول، 1373.
آیت الله،. مکارم شیرازی، ناصر، سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، نرم افزار مرکزتحقیقات اسلامی نور.
مولوی، جلال الدین محمد، (م 672ق)، مثنوی معنوی، تصحیح: ناهید فرشاد مهر، تهران، نشر محمد، 1378ش.
نجاتی، محمد، قران وروان شناسی، ترجمه عباس عرب، ناشر: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1367.
نوابی نژاد، شکوه، رفتار بهنجار و ناهنجارکودکان و نو جوانان و راههای پیشگیری ودرمانناهنجاریها، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران، 1372.
نریمانی، محمد، اختلالات رفتاری کودکان ونوجوانان، انتشارات نیک آموز،1382.
نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، تصحیح رضا مرندی، انتشارات اهقان، چاپ پنجم، 1384.
نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط الوسائل، مؤسسه ال البیت، علیهم السلام، قم 1408ق.
واشه، پیر، چه کنیم تا همیشه تندرست و شاداب باشیم، مترجم: دکتر محمد حسین سروری، نشر همگام، چاپ اول،1362.
هدفیلد، ژ.آ، روان شناسی و اخلاق، ترجمه: علی پریور، تهران، انتشارات علمی فرهنگی.
یوسفیان، نعمت الله، تربیت دینی فرزندان، قم، ناشر: زمزم هدایت، 1386.
منابع لاتین
Daniel Martin What Is Morbid Jealousy? Jan 2010 http:// www. Psychology.suite101.com
نرمافزارها
نورالثقلین
جامع تفاسیر نور
جامع الاحادیث نور
بسمه تعالى
الصفوة
الشريعة الإسلاميّة تهتمّ بالصحّة النفسيّة إهتماماً خاصّاً و يُعلّق عليها مكانةً مرموقةً بحيث أنّها تعتبر اﻟﻣﺆمن إنساناً يتمتّع من قلبٍ سليمٍ وصحّةٍ نفسيّةٍ ، و يعتقد بانّ الكثير من الرذائل و الأخلاقيّات السيّئة تنجم عن المشاكل النفسيّة ، ومن جهةٍ أخرى نذكر الحسادة و نتكلّم عنها بإعتبارها إحدى الرذائل التي تلعب دوراً هامّاً في إنحراف الانسان من مساره الذي يقضيه للحصول على الكمال و الرفعة .نظراً لما يأتي في كلماتٍ يوردها علماء الدين العظام عن الحسادة و عن جذورها و عن أسبابها الأساسيّة التي تنبعث جميعاً عن نفس الانسان و عقله وروحه إضافةً الى أنّها لا ﺗﺆثّر سلبيّاً على جسم الانسان فحسب بل تجعل أمراضه تتفاقم وتهدّد صحّته النفسيّة و الروحيّة ايضاً، إذن بسبب هذه الأهميّة الخاصّة و المكانة العالية التي شهدناها بالنسبة الى هذا الموضوع ، بذلنا قصارى جهدنا لكي ننجز هذه الدراسة وهي تمّت طبقاً للطريقة الوصفيّة المستخدَمة في المكتبات ، و الهدف المتوخّى منها هو ان ندرس الاثار التي تتركها الحسادة على صحّة الانسان النفسيّة و الروحيّة و الطرق الواردة لعلاجها من منظر الآيات و الروايات .نظراً للاسباب اﻟﻣﺆدّية الى الحسادة و جذورها و المواقف والمجالات التي تجعل الانسان يُصاب بهذا المرض ، في كثيرٍ من الحالات نرى انّ السبب الاساسيّ الذي ﯾﺆدّي الي الإصابة به هو انّ الانسان يفقد ثقته بنفسه ويشعر بأنّه حقيرٌ لا قيمة له ، او بسبب انّه يُعاني من الضعف في علمه أو إيمانه ، في مثل هذه الحالات يلجأ الانسان الى الحسد تسكيناً لآلامه و متاعبه الناجمة عن ضعفه ويتمنّى ان لا يتمتّع الآخرون ممّا لايتمتّع منه نفسه .بعد ما تعرّفنا على هذه الاسباب ، تمكّنا من الحصول على بعض النتائج و هي تشير الى انّ الاشخاص المُصابين بمرض الحسادة ينبغي لهم ان يعرفوا قدراتهم و خصائصهم الإيجابيّة علاجاّ لمرضهم ثمّ يجب ان يقوموا بتعزيزها لتساعدهم في الحصول على النعم التي يرغبون فيها و يوفّروا لأنفسهم أسباب التقدّم ومستلزماته ونتيجةً لذلك يسبّبون الى تطوّرفي مجتمعهم.الاسلوب الاساسيّ الذي ينتهي الى العلاج هو تقوية الإيمان وتصحيح الآراء و العقائد ، لأنّ الانسان كلّما يجهد ليعرف نفسه ويبذل جهوده الكبيرة لكي يعرف قدراته معرفةً صحيحةً، لن ينجح سعيه إلاّ إذا عرف ربّه و إرتقى من علاقته معه، هو الّذي يُمكّنه من ان يتّخذ خطوات لتحقيق الكمال الحقيقيّ بمعنويّاتٍ عالية وجسمٍ قويٍّ
المفردات الأساسيّة : الحسادة ، الصحّة النفسيّة ، العلاج ، الآيات ، الروايات.
وزارة العلوم و البحوث والتكنولوجيا
جامعة القران الكريم و معارف اهل البيت عليهم السلام
نائب مدير الجامعة للأبحاث
رسالة ماجستير في علوم نهج البلاغة
العنوان : دراسة الآثار التي تتركها الحسادة على الصحّة النفسيّة و الطرق الملائمة لعلاجها من منظر القران و الروايات
المشرف :
فخامة الدكتور : شهاب الدين ذو فقاري
المستشار:
فخامة الدكتور : مهدي صدر ارحامي
التدوين :
بتول نجّاريان خوراسغاني
خريف 1435
Abstract
Islam has observed a great value to the mental health. Hence it mentioned the faithful person who is the one with a pure heart and has the mental health, and it also believes that the sources of reprobation is the Psychosis. Jealousy is a kind of reprobationwhich is responsible for makes human go astray and prevents him from the perfection and righteous. According to the sayings of the religiousleaders, the origin of jealousy refers to the human soul and endangers both his/her body and soul. It has not only terrible effects on the body and creates illnesses, but puts the mental health on danger. Therefore considering the importance of subject, this thesis which is a descriptive library method one, is to survey the effects of jealousy on the mental health and the way to treat it from the view point of the Qur’an and traditions. According to the roots of jealousy, in many cases lack of self-confidence, feeling humiliation, ignorance and weakness of faith are known as the main causes of jealousy. In such cases, a jealous envies the others to relieve the suffering caused by his weakness and he doesn’t desire what he himself doesn’t have for the others. Therefore based on these effects the most important results show that to treat the jealousy, men and women should recognize their abilities and achieve the blessings have in their mind through these abilities. The main treatment is strengthening the faith and improving the attitude. Man can't attain his/her abilities unless he/she knows God and improves his or her relation with Him. God. In such a case he/she can move to the true perfection with a healthy body and spirit.
Keywords: jealousy, mental health, treatment, Verses, traditions.
‚Ministry of Science Research and Technology
The university of Quran and Etrat Teachings
Deputy of Research
«M.A» Thesis on Nahj al-balagha Sciences
Title:
Surveying the effects of jealousy on the mental health and how to treat it from the view point of the Quran and traditions
Supervisor:
Shahab al-din Zoufaghari Ph.D.
Consulting Advisor:
Mahdi Sadr-arhami M.A
By:
Batoul Najarian Khorasgani
Fall 2013