فصل دوم پایان نامه و پیشینه پژوهش هوش مذهبی (docx) 34 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 34 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
دانشکده مدیریت و اقتصاد
گروه مدیریت
پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد
رشته مدیریت دولتی گرایش مالی
بررسی تاثیرات هوش مذهبی در استرس شغلی (مطالعه موردی کارکنان بانک سپه شهرکرمان)
دانشجو: زهرا منوچهری راوری
استاد راهنما: دکتر ابوالفضل صادقیان
استاد مشاور: دکتر محمودرضا مرتضوی
تابستان93
1-9- 2- تعریف نظری هوش مذهبی
منظور از هوش مذهبی جستجو و درک معنای زندگی، توانایی استفاده از منابع دینی برای حل مسایل، انجام رفتار دینی و سازگاری مؤثربا خود محیط و خدا است (سهرابی و ناصری ص 148).
1-9- 2- 1- تعریف عملیاتی هوش مذهبی
الف- ارتباط انسان با خود: که شامل مؤلفههای 1- داشتن معنا و هدف در زندگی 2- توکل و امید به خداوند 3- شکیبایی 4- شرح صدر (ظرفیت روانی)
ب- ارتباط انسان با دنیای اطراف: شامل مؤلفههای 1- نیکوکاری 2- بخشش 3- نوع دوستی 4- محبت و مهربانی
ج- ارتباط انسان با خدا: ا- ایمان به خدا 2- تفکر وجودی (درک وجود خداوند با تدبر و تفکر در جهان و آفاق ) 3- انجام فرایض دینی 4- سپاسگذاری
هوش مذهبی
2- 2- 1- انواع هوش
2- 2- 2- واژه دین
2- 2- 3- تعریف دین از دیدگاه اسلامی
2- 2- 4- تعریف دین از دیدگاه روانشناختی
2- 2- 5- فرد دیندار کیست؟
2- 2- 6- نظریههای هوش مذهبی
2- 2- 7- نظریه آلپورت
2- 2- 8- اجزای هوش مذهبی
2- 2- 9- عوامل مؤثر بر هوش مذهبی
2- 2- 10- مقیاسهای سنجش هوش مذهبی بصورت یک بعد کلی
2- 2- 11- مقیاسهای چند جنبهای (چند بعدی) سنجش مذهبی
2- 2- 12- مقیاسهای سنجش مذهبی مسلمانان
2-3- پیشینه تحقیق
2- 4- مدل مفهومی پژوهش
منابع
هوش مذهبی
هوش به معنای توان بیولوژیکی برای تحلیل نوع خاصی از اطلاعات به روشی معین است (گاردنر ، ۲۰۰۰، ص ۳۲). طبق اظهار مایر (۲۰۰۰، ص49) هوش به توانایی استدلال انتزاعی و محاسبات ذهنی گفته میشود که طبق قواعد خاصی انجام میگیرد. استرنبرگ (۱۹۹۷، ص34) با در نظر گرفتن دیدگاهی متفاوت، بر جنبههای بیولوژیکی و تکاملی تاکید میکند و اظهار میدارد که هوش به معنای تواناییهای ذهنی لازم برای تطابق، گزینش و شکلدهی در هر زمینه محیطی است و موجب انعطافپذیری در موقعیتهای چالشی میشود.
تعریف نهایی هوش که در این نوشتار مدنظر میباشد عبارت است از قابلیت تفکر، برنامهریزی، خلق، تطبیق، حلمسأله، عکسالعمل، تصمیمگیری، و یادگیری (نوبل ، ۲۰۰۰، ص4) . هوش معنوی نیز از این ویژگیها برخوردار است؛ و نقش هماهنگکننده آن در تحلیل اطلاعات و حل مسأله امروزه بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
2- 2- 1- انواع هوش
برای مشخص کردن انواع هوش تابحال چارچوبهای تئوریک زیادی ارائه شده است، ولی در این میان دو چارچوب از مقبولیت بیشتری برخوردار بوده اند.
الف- تئوری هوش چندگانه گاردنر
ب - انواع هوش بر اساس کارکرد سیستمهای عصبی مغز (بهره هوشی، هوش عاطفی و هوش معنوی).
در ادامه این دو نوع تقسیمبندی را بیشتر توضیح میدهیم.
الف- در میان محققانی که انواع مختلف هوش را شناسایی کردهاند، کار هوارد گاردنر در دانشگاه هاروارد بر روی هوشهای چندگانه کمک زیادی به درک این مطلب کرده است که هوش چندوجهی است. اکنون حاصل کار وی مورد قبول بسیاری از صاحبنظران میباشد. تحقیقات گاردنر نشان میدهد که انواع مختلف هوش نسبتا مستقل از یکدیگر رشد میکنند و مهارت در یک هوش، داشتن مهارت در هوش دیگر را تضمین نمیکند. این هوشها عبارتند از هوش زبانشناسی ، منطقی-ریاضی، موسیقی، فضایی ، جسمی-حرکتی ، بینفردی، درونی، و اخیرا نیز هوش طبیعی که به معنی توانایی تشخیص صفات گیاهان و جانوران است (واگان ، ۲۰۰۲، ص23). همچنین وی اخیرا احتمال هوش وجودی را نیز پذیرفته است (گاردنر، ۲۰۰۰، ص30)، که میتوان آن را به صورت جنبهای از هوش مذهبی در نظر گرفت. با وجود این که وی هنوز وجود هوش معنوی را تایید نکرده است، ولی اظهار میدارد که هوش معنوی مفهومی منطقی است و مستلزم بررسیهای بیشتر است (ایمونز ۲۰۰۰، ص14).
2- 2- 2- واژه دین
Religion شايد با تعريف دين معناي دقيق تري يابد تا مذهب ليكن ما در اينجا دين و مذهب را مترداف با اين كلمه بكار مي بريم. واژه دين در اوستا- بعنوان يكي از متون كهن- ” دئنا “ آمده است و مانند كلمه ” چيستا “ مؤنث است، و از ” دا “ كه به معني انديشيدن و شناختن است، مشتق گرديده است.بنابراين، ملاحظه مي شود كه ريشه و بنياد كلمه دين در فارسي، آريايي است. اين كلمه را سامي ها ” دنو“ و ” دينو “ به معني قانون حق، قضا و حكم بكار مي برند.عبري ها و آرامي ها نيز كاربرد واژه ” دين “ را به مفهوم فوق اشعار مي داشتند. شيتها دين را عبارت از كيش، خصايص روحي و تشخص معنوي و وجدان مي داند(پور داوود، 1347 به نقل از شريفي 1381، ص36). در فرهنگ جامع سياح(1330 به نقل از شريفي 1381، ص36) دين عبارت است از پاداش، اسلام، عادت، كار و عبادت، باران پيوسته يا نرم، نرم از هر چيزي، خواري و بيماري،حساب، قهر و غلبه، رفعت، سلطان، حكم، ملك و سيرت، تدبير و توصيه، هر چيزي كه بدان عبادت خدا كرده شود، كيش، پرهيزكاري و نهايتا معصيت. دهخدا در جلد 22 دين را معادل كيش، طريقت و مقابل كفر آورده و چنين تعريف كرده است: ”مجموعه عقايد مورد مقبول در باب روابط انسان با مبدأ وجودي و التزام بر سلوك و رفتار بر مقتضيات آن عقايد.“
2- 2- 3- تعریف دین از دیدگاه اسلامی
بدون ترديد واژه دين در رديف آن دسته از مفاهيم قرار دارد كه همواره در مسير آراء و نظريه هاي گوناگون صاحب نظران قرار داشته است. واژه دين در لغت به معاني گوناگوني، از جمله: اطاعت، قهرو غلبه، انقياد، خضوع، پيروي، جزا و مانند آنها آمده است.
جوادي آملي(1373 به نقل از شريفي 1381، ص37) دين را مجموعه عقايد ، اخلاق، قوانين و مقرراتي مي داند كه براي اداره امور جامعه انساني و پرورش انسانها باشد. مصباح يزدي (1365 به نقل از شريفي 1381، ص37) دين برابر است با اعتقاد به آفريننده اي براي جهان و انسان و دستورهاي عملي متناسب با عقايد. طباطبايي(1363 الميزان تفسير آيه 19 هود جلد دهم) دين را چنين تعريف مي كند: دين درعرف قرآن عبارت است از سنت اجتماعي كه در بين مجتمع داير است.
2- 2- 4- تعریف دین از دیدگاه روانشناختی
در سال 1912 لوبا (Leuba) توانست 48 تعريف متفاوت از دين ارائه دهد. بدون شك امروزه تعداد بيشتري از اين نوع تعاريف را مي توان بدان اضافه كرد. يينجر (1967 ص 18 به نقل از آرين 1378) مي گويد كه هر تعريفي كه از دين ارائه شود به نظر مي رسد كه فقط براي نويسنده آن راضي كننده باشد.
در مورد دين دامنه اي از تعاريف متفاوت وجود دارد كه در زير به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
آلپورت (1950 ص 6، به نقل از آرين 1378 ص 23) به جاي اينكه يك تعريف جامع از فرد ديندار و غير ديندار ارائه نمايد معتقد بود كه ما بايد خود آگاهي ديني را به آنهايي كه توانايي و قدرت درك آن را دارند نسبت بدهيم، كه تنها شامل افرادي مي شود كه دين را تجربه مي كنند. او معتقد بود كه ريشه هاي دين آنقدر متعدد است و اثر آن در زندگي افراد آنقدر متفاوت و اشكال تفسير آن آنقدر بي نهايت كه رسيدن به يك تعريف واحد را غير ممكن مي سازد. بنابراين هركس با هر نيتي وقتي كه كاري ديني انجام مي دهد، مثل رفتن به كليسا، از نظر آلپورت ديندار تلقي مي شود.
ويليام جيمز(1902 به نقل از آرين 1378 ص 24) معتقد بود لازمه دينداري مقداري درك يا اعتقاد به واقعيت الهي متعالي است. او دين را به عنوان احساسها و اعمال، تجربه هاي فرد در رابطه با آنچه كه آن را الهي مي كند مي داند. دين عموما شامل مفاهيم و مجموعه هاي مفهومي است كه با پديده متعالي به تعبير سنتي نظير خدا، خدايان يا موجودات ماوراء طبيعي و يا جهان ماوراء طبيعي و يا چيزهاي ماوراء طبيعي تجربي سرو كار دارد.
بتسن، شون رادو و نتيس(1993 به نقل از آرين 1378 ص 27و26) معتقدند كه: دين يعني آنچه ما به عنوان يك انسان انجام مي دهيم تا تنها جواب سوالهايي را كه با آن مواجه هستيم بفهميم، زيرا آگاهيم كه ما و كساني كه شبيه ما هستند زنده اند و در آينده خواهند مرد. آنها معتقدند كه هيچ يك از انواع ديگر موجودات زنده تا به اين درجه آگاه نيستند كه ما انسانها از وجود خدا، از وجود خود و ديگران و از امكان وجود دنيايي ديگر و محدوديتهاي خود مطلعيم. آنها همچنين معتقدند كه دين از خلال كوششهاي انسان براي برخورد با سوالهايي از قبيل: مبنا و هدف زندگي ما چيست؟ چگونه با اين واقعيت كه من مي ميرم برخورد كنم؟ در مورد كمبودهايم چه بايد بكنم؟ چگونه با ديگران ارتباط برقرار كنم؟ پديدار شده است.
2- 2- 5- فرد دیندار کیست؟
عده اي رفتن به كليسا را نشانه دينداري مي دانند آنوقت براساس اين تعريف متوجه مي شويم دين در بعضي از كشورها به پايين ترين ميزان خود رسيده است مثل انگليس، استراليا و فرانسه. تعريف ديگري از فرد ديندار مي گويد:فرد ديندار كسي است كه به خداوند و زندگي پس از مرگ اعتقاد دارد و همچنين دعا نيز مي كند. لذا پاسخ مثبت به اين سوالها را نشانه دينداري فرد مي دانند در اين صورت نتيجه تحقيقات نشان مي دهد كه آمريكاييها همچنان ديندار هستند(آرين 1378 ص 30). مثلا به گفته گالوپ و كاستلي (1989 به نقل از آرين 1378 ص 31) حتي در كشورهايي كه شركت در كليسا به پائين ترين ميزان خود در دهه هاي اخير رسيده اعتقاد به خداوند همچنان بالاست. 70% مردم انگليس، 69% مردم فرانسه و 79% مردم استراليا در سنجش افكار عمومي گزارش نموده اند كه به خداوند اعتقاد دارند( سنجش افكار عمومي جهان 1984 به نقل از آرين 1378 ص 31).
2- 2- 6- نظریههای هوش مذهبی
شواهد علمی زیادی وجود این هوش را تایید میکنند. زوهر و مارشال چهار جریان پژوهشی را که منجر به اعتقادشان به وجود هوش معنوی شده است برمیشمارند.
اول، پژوهش پرسینگر و راماچاندران درباره وجود ناحیه خدا در مغز انسان: آنها نشان دادهاند در مغز مرکزی وجود دارد که بین اتصالات عصبی دو قسمت شقیقهای مغز قرار دارد. وقتی فرد در معرض یک تجربه معنوی یا مذهبی قرار میگیرد، دستگاههای بررسی فعالیتهای مغزی دراین ناحیه فعالیت عصبی ثبت میکنند. البته ناحیه خدا وجود خداوند را ثابت نمیکند. ولی نشان میدهدکه مغز انسان طوری رشد پیدا کرده است که پرسشهایی درباره وجود و هستیشناسی بپرسد.
دوم به کار ولف سینگر در دهه ۱۹۹۰ اشاره میشود که نشان داد که یک فرایند عصبی در مغز مسئول معنا دادن و وحدت بخشیدن به تجربیات ما است. این یک فرایند عصبی که تجربههای ما را بهم پیوند میدهد. به طور خلاصه، سینگر متوجه شد که هر گاه مغز تحریک میشود، اعصاب درگیر شده در آن تحریک خاص، با فرکانس ثابتی (۴۰ هرتز) نوسان میکنند، در حالی که عصبهایی که درگیر این تحریک عصبی نشدهاند، چنین نوسانی را تکرار نمیکنند. در نتیجه، نوسانات وحدتبخش ۴۰ هرتزی مبنای هوشیاری مغز هستند؛ یعنی این نوسانات به پاسخ فرد به محرک معنا میدهند. آنها هوش خطی و تعاملی را یکی میکنند تا معنایی وسیعتر به یک تجربه یا محرک بدهند.
سوم، زوهر و مارشال به کار ردولفو لیناس اشاره میکنند که با استفاده از مغزنگاری مغناطیسی که نقشهبرداری از کل مغز را ممکن میکند، بر مبنای کار سینگر به مطالعه فعالیتهای مغز پرداخت.چهارم، به پژوهش دیکن درباره توانایی تعبیر نمادها و معنای در مغز اشاره میشود که با رشد غدد پشت پیشانی توسعه مییابد و مسئول توانایی انسان برای سخن گفتن است.
زوهر و مارشال از مجموع این مباحث و شواهد، وجود هوش معنوی به عنوان یک هوش یکپارچهکننده را نتیجه گرفتند. البته پژوهشهای عصبشناسانه دیگری نیز احتمال وجود مبنایی عصبی برای تجربیات عرفانی یگانگی و ارتباط با هستی را در مناطق پایینی مغز را تایید کردهاند. البته نمیتوان با توجه به این یافتهها معنویت را به چند فعالیت عصبی تقلیل داد، بله فقط میتوان نتیجه گرفت که ممکن است معنویت مبنایی فیزیولوژیک در مغز داشته باشد
2- 2- 7- نظریه آلپورت
از ميان روان شناساني كه در مورد تمايز بين انواع مختلف دينداري مطالبي را مطرح نموده اند مي توان از آلپورت نام برد. او در مسير تحول فكري خود مفاهيم متعددي را به كار گرفت. او ابتدا در سال 1950(به نقل از آرين 1378 ص 52-51) از دو نوع دين رشد يافته و دين رشد نايافته سخن گفت ليكن هيچ نوع كار تجربي را براي شناخت دين رشد يافته و رشد نايافته استفاده نكرد. آلپورت(1959) زماني كه در مسير ساخت يك وسيله سنجش تجربي براي دين رشد نايافته برآمد، مفاهيم خود را در مورد دو نوع دينداري تغيير داد. او ابتدا دو نوع مذكور را منتفي تلقي كرد و سپس به جاي آنها، از دين دروني و دين بيروني استفاده كرد.
در يك مقاله قديمي مربوط به سال 1967 كه توسط راس منتشر شد آلپورت پيشنهاد كرد كه فردي كه از برون برانگيخته شده از دين خود استفاده مي كند، در حالي كه فردي كه از درون برانگيخته شده با دين خود زندگي مي كند(آلپورت و راس 1967 ص 434 به نقل از آرين 1378 ص 53). آلپورت معتقد است كه تمييز قائل شدن بين دين دروني و بروني به ما كمك مي كند تا كساني را كه دين براي آنها هدف است را از كساني كه دين براي آنها وسيله است جدا نمائيم. افراد دسته اول به خوب بودن هدف توجه دارند و افراد دسته دوم به خوب بودن وسيله آلپورت معتقد است كه دين بروني به نوعي دين اشاره دارد كه كاملا سود جويانه و انتفاعي است. اين نوع دين به همراه خود راحتي و آسايش، جايگاه و مقام اجتماعي، تسكين و حمايت را براي فرد به ارمغان مي آورد. و فايده اي براي او دارد.
در عوض دين دروني، دين مربوط به ايمان است و ارزش بالايي دارد. اين نوع عقيده ديني تمام زندگي فرد را با معنا و با انگيزه مي سازد و به سود و نفع فردي توجهي ندارد(آلپورت 1966 ص 455 به نقل از آرين 1378 ص 53). مثال شخصي كه دين او از نوع بروني است ، تاجري است كه به كليسا مي رود و رفتن او به كليسا به جهت تجارت است؛ يعني جهت گيري دين او بروني است. دين براي او وسيله اي است براي رسيدن به اهدافش. تفاوت بين دين دروني و بروني همان تفاوت دين درست و غلط است. بين مسيحيت يكشنبه و مسيحيت واقعي. آلپورت و راس براي سنجش دين دروني و دين بروني پرسشنامه اي را تحت عنوان مقياس جهت يابي دين تهيه نمودند كه در واقع شامل دو مقياس است. يكي براي اندازه گيري دين بروني و ديگري براي اندازه گيري دين دروني.
2- 2- 8- اجزای هوش مذهبی
یکی از محققینی که سعی در معرفی هوش مذهبی داشته است، رابرت ایمونز، استاد روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا میباشد. او عقیده دارد تعابیر و معانی مختلف معنویت و مذهبیبودن سبب تمرکز تحقیقات بر روی معنای معنویت شده است. همزمان روندهای جدیدی در روانشناسی دین ظهور کرده است و به واسطه آنها اقداماتی اثر گذار ولی غیرمنسجم صورت گرفته است که به واسطه آنها باورها، تعهد و اعمال مذهبی مرتبط با موفقیت در زندگی روزمره (برای مثال سلامت فیزیکی و روانی و نیز موفقیت در زندگی زناشویی) قلمداد میشوند. ایمونز عقیده دارد در چنین شرایطی وجود مفهومی که این پتانسیل را داشته باشد که ادبیات این موضوعات را یکپارچه کند، بسیار مهم است. او عقیده دارد این مفهوم هوش مذهبی میباشد (۲۰۰۰، ص14).
او معتقد است اگر معنویت را به عنوان مجموعهای از تواناییها و قابلیتها که افراد را در حل مشکلات و کسب اهداف خود توانمند میسازد تعریف کنیم، آنگاه میتوانیم امکان هوش بودن معنویت را نیز درنظرگرفته و بررسی کنیم (ایمونز،۲۰۰۰، ص12).
بنابراین او هوش مذهبی را متشکل از پنج جزء (توانایی) مختلف میداند. به نظر ایمونزحداقل پنج توانایی معرف هوش مذهبی هستند. این پنج توانایی در اغلب فرهنگها مورد ستایش قرار گرفتهاند. برخی فرهنگها به این مهارتها اولویت بیشتری دادهاند. چیز مقدسی درباره این که این تواناییها پنج تا هستند وجود ندارد و هیچ ترتیب خاصی برای قرار گرفتن آنها وجود ندارد. افرادی که از هوش مذهبی برخوردارند دارای ویژگیهایی هستند که عبارتند از:
1 - قابلیت تعالی فیزیکی و مادی : ظرفیت انسان برای ورود به سطوح نامتعارف و متعالی هوشیاری و نیز بالاتر رفتن یا فراتر رفتن از محدودیتهای عادی و جسمی
2 - توانایی ورود به سطح مذهبی بالاتر : آگاهی از یک حقیقت غایی که ایجاد احساس یگانگی و وحدت میکند، در آن همه مرزها ناپدید میشوند و همه چیز در یک کل واحد یگانه میگردد.
3 - توانایی یافتن تقدس در فعالیتها رویدادها و روابط روزمره : تشخیص حضور الهی در فعالیتهای عادی. برای مثال ایمونز، چونگ و تهرانی (۱۹۹۸، ص 412) نشان دادند که تلاشهای فردی روزمره را میتوان از طریق فرایند تقدیس به اموری مذهبی تبدیل کرد.
4 - توانایی بکارگیری منابع مذهبی برای حل مسائل زندگی : افرادی که ذاتا مذهبی هستند راحتتر میتوانند با استرسها برخورد کنند، این افراد بیش از سایرین در بحرانهای روحی و مشکلات معنایی برای یاد گرفتن مییابند و از طریق این مشکلات رشد میکنند.
5 - توانایی انجام رفتار فاضلانه : رفتارهای درست و پسندیدهای همچون بخشش، نشان دادن سخاوت، انسانیت، شفقت، و عشق ایثارگرانه و … که از زمانهای گذشته تاکنون پسندیده انگاشته شدهاند. ایمونز اظهار میدارد که خودکنترلی هسته اصلی تمام این رفتارهای فاضلانه است، و برای موفقیت در تمام حوزههای زندگی لازم است. و خودکنترلی نیز در مقابل هفت گناه کبیره قرار میگیرد که عبارتند از: شکمپرستی، تنبلی، غرور، خشم، حرص، شهوت، و حسد.
ایمونز عقیده دارد که شناسایی این پنج جزء اولین گام طراحی ساختار هوش مذهبی است. این که این ویژگیها پنج تا هستند یا کمتر یا بیشتر هنوز قطعی نیست. اکنون در مراحل اولیه توسعه این مفهوم بکارگیری رویکرد مفهومی بسیار مناسبتر خواهد بود. (ایمونز، ۲۰۰۰، صص ۱۳-۹)
2- 2- 9- عوامل مؤثر بر هوش مذهبی
عوامل مؤثر بر گرایش مذهبی، از دیدگاه اسلام، ایمان به خدا، نماز، تفریحهای سالم و شادمانی، سلامت خانواده و جامعه، تقوا و دوری از معصیت، شکر نعمت و قناعت هستند. (لشگری، 1381، ص74). بنابراین با افزایش اعتقادات مذهبی میتوان تقویت، رشد و توسعه هوش هیجانی و به دنبال آن، بهبود بهداشت روانی جامعه را انتظار داشت. یافتههای این پژوهش با مطالعات صورت یافته درباره بررسی رابطه سلامت روان و نگرش دینی (ملاشریفی، 1379؛ بهرامی مشعوف، 1373؛ طهماسبیپور و کمانگری، 1375) و با بررسیهای میان نگرش مذهبی و سلامت روان و افسردگی در سالمندان (ابراهیمی و نصیری، 1376، ص381؛ پورحسینی، 1380، ص35-36؛ ابوالقاسمی و حجاران، 1375، ص54؛ آلپورت، 1966، ص257؛ حقیقت و همکاران، 1379، ص11؛ کورتنای و همکاران، 1992، ص56) و تحقیقات سامان یافته در زمینه رابطه هوش هیجانی با سازگاری فردی و اجتماعی، سلامت روان و اخلاقیات (سهرابیان، 1379؛ خلیلی، 1379؛ رستمی، 1383، ص116؛ Nonnemaker etc, 2003، ،Maltby and Day, 2003، ص390؛; Stratton and Reid,2001، ص301؛ Moriarty etc 2001، ص749؛ Trinidad etc,2004، ص952) هماهنگی دارد. کوئنیگ و همکارانش در یک بررسی فراتحلیلی روی 850 مطالعه درباره «ارتباط میان باورها و اعمال مذهبی با بهداشت روان و کارکرد اجتماعی» گزارش دادند که مذهب از طریق بالا بردن توانایی در مقابله با استرس، ایجاد فضای حمایت اجتماعی، ایجاد امید و خوشبینی در جهت کمک به ایجاد هیجانهای مثبت، مثل زندگی بهتر، رضایت از زندگی و شادکامی، بر سلامت روان تأثیر میگذارد. (Koenig etc, 1997، ص365).
گراناچر هم معتقد است که اعمال مذهبی و اصول اخلاقی درکاهش هیجانات نقش مهمی دارند و شواهد فراوانی نیز در این مورد وجود دارد.( 2000 ،Granacher ، ص72) پاتریک فاگان نیز تأثیرات اعمال مذهبی بر ثبات روانی فرد را مهم میشمارد (Smith,2003، ص631) هالستید رشد و پرورش هوش مذهبی را از طریق آموزش مسایل مذهبی، امکانپذیر میداند و معتقد است که هوش مذهبی برای حس سعادت و سلامت در جامعه بسیار لازم است. بنابراین با توجه به این تحقیقات، میتوان گفت رشد و پرورش اعتقادات مذهبی در فرآیند شناسایی و کنترل هیجانات و رشد هوش مذهبی نقشی فوقالعاده مهم دارد .( 2000 ،Granacher ، ص72).
2- 2- 10- مقياسهاي سنجش هوش مذهبي بهصورت يك بُعد كلي
اغلب مقياسهاي اوليهاي كه براي سنجش مذهبي افراد، تدوين شدهاند، كوشيدهاند مذهب را بهصورتهوش، يكجا مدنظر قرار دهند و سنجش هوش مذهبي را هدف قرار دادهاند. ميتوان از جمله مقياسهاي سنجش نگرشها را (نه صِرف هوش مذهبي) مقياسهاي ذيل عنوان كرد كه بهصورت ابداعكننده روش محاسباتي خاصي در اين زمينه مطرح است.
الف. ليكرت (Likert) روش سادهاي ارائه كرد كه به مقياس ليكرت (Likert Scale) معروف شده است. دادههاي لازم براي محاسبه اين مقياس، متكي به پرسشنامههاي حاوي پرسشهاي پنجگزينهاي كاملاً موافق، موافق، بينابين، مخالف و كاملاً مخالف است. در اين مقياس، فرض بر اين است كه پرسشها ارزش برابر دارند. براي پنج گزينه يادشده نيز نمرههاي با فاصله يكسان مانند 1 تا 5 داده ميشود. حاصل جمع پنج نمره گزينهها، براي پاسخهاي گوناگون، ملاك اندازه هوش افراد است.*
ب. تورستن (Thurston) مقياس سنجش نگرش ديگري ساخت كه در آن براي هر پرسش، نمره ارزشي خاصي قائل شد كه ضريب اهميت پاسخ مربوط است. در اين روش نيز (مشابه روش ليكرت) پاسخهاي چندگزينهاي در نظر گرفته ميشود.**
ج. گاتمن (Guttman) نيز روشي را طراحي كرد كه بر پرسشهايي با پاسخ دو گزينهاي بلي / خير يا موافق / مخالف و نظير اين مبتني است؛ امّا به اينصورت كه پرسشها بهترتيب از كماهميتترين تا مهمترين (يا بالعكس) مرتب ميشوند. پاسخها به اينصورت است كه اگر فردي براي يك پرسش، پاسخ منفي را برگزيد، بايد به همه پرسشهاي كم اهميتتر پاسخ منفي، و به همه پرسشهاي پر اهميتتر پاسخ مثبت بدهد. تعداد پاسخهاي مثبت، اندازه نگرش فرد شمرده ميشود. اين مقياسها ميتوانند براي سنجش نگرشها بهكار گرفته شوند. افزون بر اينها مقياسهاي ديگري نيز براي سنجش نگرشها ساخته شده است كه كمتر ميتوان آنها را در زمينه سنجش نگرش مذهبي بهكار برد. *
از بين اين روشهاي محاسباتي، روش محاسباتي ليكرت، روش سادهتري است و محققان گوناگون براي ساختن مقياسهاي سنجش مذهبي از اين روش محاسباتي بيشتر استفاده كردهاند؛ البته در گزينههاي پاسخ، همه محققان از طيف كاملاً موافق تا كاملاً مخالف استفاده نكردهاند. برخي از بسيار زياد تا بسيار كم، كاملاً صحيح تا كاملاً غلط يا طيفي از عددها يا زمانها و نظير اينها نيز استفاده كردهاند. بعضي نيز طيف موردنظر را به گزينههاي كمتر يا بيشتر تغيير دادهاند. از جمله مقياسهاي تكبعدي سنجش هوش مذهبي در اين زمينه، مقياس فرانسيس (J. L. Francis, 1987، ص230-232) است. او براي ساختن مقياس خود، پرسشنامهاي تهيه كرد كه به پرسشنامه نگرش مثبت به مذهب مسيحيت (Attitude toward christianity) معروف شد. او براي اين پرسشنامه، پاسخهاي پنجگزينهاي مانند ليكرت در نظر گرفت و روش محاسباتي آن نيز روش ليكرت است. اين پرسشنامه، در تحقيقات ديگري نيز بهكار گرفته شد؛ از جمله فرانسيس و پيرسون (1985ب، ص397-398).
فرانسيس و استابز (T. M. Stabs, 1987، ص741-743) پرسشهاي اين پرسشنامه را اصلاح كردند و مقياس جديدي با همان شرايط ساختند. پس از آن، اين مقياس در تحقيقات گوناگوني بهصورت مقياس محاسباتي «مذهبيبودن در مسيحيت» مورد استفاده محققان قرار گرفته است از جمله فرانسيس (1991، ص791 و 1993ب، ص615)؛ فرانسیس و بنت (1992، ص28)؛ لویس و جوزف (1994، ص686)؛ لويس و مالتبي (John Maltby) (1995، ص106 و 1997، ص350)؛ مالتبي، تالي (Margaret Talley) كوپر (Colin Cooper) و لسلاي (JOlian C. Leslie) (1995، ص159)؛ مالتبي (1994، ص596)؛ ويلد (A. Wilde) و جوزف (1997، ص899-900)؛ فرانسيس و ديگران (1995، ص281)؛ لویس و ديگران (1998، ص169). اين مقياس بهصورت ويژهاي مورد استقبال محققان قرار گرفته است.
در اين زمينه، شفرد (Shepherd) نيز مقياسي با استفاده از روش محاسباتي ليكرت با هدف مقايسه هوش مذهبي مسيحيان و غيرمسيحيان ساخت كه مورد استفاده فراواني قرار نگرفت (خداياريفرد، 1378، ص2). افزون بر اين موارد، مقياسهاي ديگري نيز با هدف اندازهگيري مذهبي از ابعاد چندگانه مذهب بهوسيلة پژوهشگران ساخته و بهكار گرفته شده است كه در ادامه بدانها اشاره ميشود.
2- 2- 11- مقياسهاي چند جنبهای (چند بعدی) سنجش مذهبی
مقياسهاي اشاره شده تا اينجا، هوش را در مجموع يكجا مدنظر قرار ميدهند يا براي اندازهگيري بُعد اصلي نگرش، يعني اعتقادات استفاده ميشوند. در زمينه تفكيك ابعاد مذهبيبودن، ديدگاههاي مختلفي ارائه شده است. براساس اين ديدگاهها و از جهات گوناگون، مذهب را به ابعادي تفكيك كردهاند و مقياسهاي مختلفي براي سنجش اين ابعاد ارائه شده است. اين مقياسها، همه ويژگيهاي روش شناسانه مقياسهاي تكبعدي را دارند؛ امّا در آنها دو يا چند نوع (دسته) پرسش (با تفكيك برحسب ابعاد مذهبيبودن) داخل پرسشنامه گنجانده ميشود. از جمله اين مقياسها ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد.
آلپورت (G. W. Alport) گرايش مذهبي را به دو نوع درونسويي(Intrinsic) و برونسويي (Extrinsic) تقسيم ميكند. مذهب درونسو به مذهبي گفته ميشود كه از درون انسان سرچشمه ميگيرد و عميق است. براي صاحب آن، يك نياز اصلي و دروني تلقي ميشود و نيازهاي ديگر، عقايد مذهبي را تحت تأثير قرار نميدهند. مذهب برونسو نيز به مذهبي گفته ميشود كه بهصورت وسيلهاي براي تحقق اهداف ديگر (فردي، اجتماعي يا نظير اينها) استفاده ميشود. ميتوان گفت اين مقياس براي تشخيص انگيزه گرايش به مذهب ساخته شده است. براساس اين ديدگاه، آلپورت پرسشنامهاي را طراحي كرد و بر مبناي آن، مقياس معروف به آلپورت را ساخت (آلپورت، 1966، ص261). به دنبال آن و براساس اين ديدگاه، آلپورت و راس (M. J. Ross, 1967، ص433)، پرسشنامهاي شامل 21 پرسش (اصلاحشده پرسشنامه آلپورت) را طراحي كردند. اين پرسشنامه دو گرايش درونسو و برونسوي مذهب را در برميگيرد. روش محاسبه اندازه گرايشها در اين مقياس مانند روش ليكرت است؛ امّا ميتوان گزينههاي پاسخ و نحوه اندازهگيري را براساس روش محاسباتي تورستن نيز تنظيم كرد. اين مقياس به مقياس آلپورت معروف است.
مقياس آلپورت در تحقيقات گوناگون ديگري از جمله تحقيقات انجامشده بهوسيلة مالتبي، تالي، كوپر و لسلاي (1995، ص596)، پايدمونت (L. R. Piedmont, 1996، ص29) و مانند اينها نيز استفاده شده است. مالتبي و لويس در تحقيق ديگري (1996، ص976-978) اين پرسشنامه را اصلاح كردند و در بررسي خود بهكار گرفتند. اين مقياس اصلاحشده در پژوهشهاي بعدي نيز استفاده شد (از جمله پژوهشهاي مالتبي و ديگران، (1995، ص157)؛ کوزک (Kosek، 1999، ص231)؛ تيلور (A. Taylor) و مك دونالد (A. D. Mac Donald)، (1999، ص1245)؛ مالتبي (1999، ص632)؛ مالتبی و دی (2000، ص385). گورساچ (L. R. Gorsuch) و ونيبل (D. G. Venable) (1983، ص182) پرسشنامه ديگري ارائه كردند كه تفاوت گرايش مذهبي دروني و بروني را نشان دهد. اصلاحشده اين پرسشنامه براي سنجش تفاوت دروني و بيرونيبودن مذهب در پژوهش مالتبي و ديگران (1995، ص158) بهكار گرفته شد.
دانشمنداني مانند هوگل، پرات، گلاك، هيلتي، كينگ و مانند اينها براي مذهب از سه بعد تا يازده بعد را مطرح كردهاند (جان بزرگي، 1378: ص4-63)؛ از جمله، ابعاد پنجگانه گلاك و ابعاد هفتگانه هيلتي بيشتر مورد توجه محققان قرار گرفته است. گلاك ابعاد مذهبيبودن را به مناسكي، منطقي و عقلي، ايدئولوژيك، تجربي (احساسي) و پيامدي (اثر بر زندگي) (خداياريفرد، 1378: ص35) و هيلتي ابعاد مذهبيبودن را به شخصي، ناباوري، ارتدوكسي، پايداري اجتماعي، شناختي، شناخت مذهبي، هدف زندگي و حضور در كليسا (جان بزرگي، 1378: ص4-63) تفكيك كردهاند. با اين حال، ابعاد پنجگانه گلاك بيشتر توجه پژوهشگران را جلب كرده است.
فالكنر و ديونگ (1966، به نقل از خداياريفرد، 1378، ص12) براي ابعاد پنجگانه مطرحشده بهوسيله گلاك، پنج مقياس تعريف، و پرسشنامهاي به روش محاسباتي گاتمن طراحي كردند. ايشان اين مقياس را در بررسي تجربي آزمودند. استارك و گلاك (1968) نيز ابعاد پنجگانه يادشده را بررسي و يك مقياس عملياتي براي محاسبه آن ارائه كردند.
در زمينه نظريههاي چندبعدي مذهب نيز مقياسهاي ديگري ساخته شده است. بعضي محققان، مقياسهاي دوبعدي، و بعضي نيز براي يكي از ابعاد مذهب، مقياس ساختهاند. از جمله در اين زمينه ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد.
براون (B. L. Brown, 1987) گرايش شخصي و عمومي به مذهب (Personal and Public orientation toward) را مطرح و براي اندازهگيري آن مقياسي معرفي و استفاده كرد. اين مقياس به اين منظور ساخته شد كه بين هوش مذهبي شخصي و نگرش عمومي به مذهب تفاوت قائل شود. اين مقياس از جمله بهوسيله مالتبي، تالي، كوپر و لسلاي (1995، ص158) براي سنجش اثر شخصيت بر گرايش به مذهب استفاده شد.
فرانسيس و ويلكو (C. Vilcox) كوشيدند براي اندازهگيري بُعد رفتاري مذهب در مسيحيت، مقياسي بسازند كه از روش محاسباتي ليكرت استفاده ميكرد. اين پرسشنامه و مقياس در تحقيقات مالتبي (1995، ص88)، لويس و مالبتي (1996، ص938)، اسميت (L. D. Smith, 1996، ص1063)، ويلد و جوزف (1997، ص899-900) مورد استفاده قرار گرفت.
آدامسون (G. Adamson)، شولين (M. Shevlin)، لويد (V. S. N. Lioyd) و لويس (1998، ص168) نيز كوشيدند مقياس ديگري (با روش محاسباتي ليكرت) براي اندازهگيري رفتارهاي مذهبي (Religious behaviours) بسازند و در اين تحقيق و تحقيق بعدي خود استفاده كردند.
هاچ (L. R. Hatch) و ديگران (1998، ص480) مقياسي براي اندازهگيري اعتقادات و دغدغههاي مذهبي (Spiritual involvment and blief) افراد ارائه كردند كه در تحقيق خودشان مورد استفاده قرار گرفت. اين مقياس بهوسيله مالتبي و دي (Liza Day, 2000، ص384) نيز براي سنجش اندازه اعتقاد و دغدغه مذهبي بهكار گرفته شد.
لارسون (B. D. Larson) و ديگران (1986، ص331) براي بررسي رابطه مذهب و سلامت در طراحي مقياس اندازهگيري تقيّد مذهبي (Religious affiliation) پرسشنامهاي ساختند كه در آن، مبناي محاسباتي، روش ليكرت بود. لوين (Lewin) و شيلر (L. P. Shiller) (1978، ص10) نيز بررسي مشابهي انجام دادهاند.
آي (Amy L. Ai)، لينگ (B. Steren F. Lling) و پترسون (Christopher Peterson) (2000) نيز پرسشنامهاي براي سنجش اندازه تقيّد مذهبي افراد در انجام عبادتها با استفاده از روش محاسباتي و گزينههاي ليكرت (امّا با حذف گزينه بينابين) طراحي كردند و مقياسي ساختند كه در بررسي خودشان براي سنجش اثر عبادت بر بهبود بيماران آزمون شده است. افزون بر موارد يادشده در بررسيهاي مربوط به ابعاد هوش مذهبي، مقياسهاي ديگري نيز ساخته شده است؛ از جمله ميتوان به مقياسهاي شاخصبودن مذهبي پترسون و روي (1985، ص52)، احساس نزديكي با خدا هنگام عبادت (پولوما و پندلتون، 1990، ص257) سنتگرايي مذهبي (كوستا و ديگران، 1986، ص640)، و مانند اينها اشاره كرد.
2- 2- 12- مقياسهاي سنجش مذهبی مسلمانان
در زمينه سنجش مذهبي نزد مسلمانان كوشش فراواني به چشم نميخورد؛ با وجود اين، برخي كوشيدهاند براي سنجش مذهب نزد مسلمانان، مقياسهايي بسازند. با وجود اين مقياسها، مباحث نظري چنداني نيز در اين زمينه وجود ندارد. در ادامه به بعضي از اين مقياسها اشاره ميكنيم.
از جمله تلاشهاي ارائهشده در زمينه سنجش مذهبي بين مسلمانان، تحقيق ويلد (Alex Wilde) و جوزف (Stephen Joseph, 1997، ص899-900) درباره رابطه دينداري و شخصيت مسلمانان در انگلستان بوده است. اين پژوهشگران، پرسشنامهاي با چهارده پرسش درباره رفتارها و باورهاي مذهبي اسلامي طراحي كردهاند. پاسخهاي پرسشنامه، پنجگزينهاي كاملاً موافق تا كاملاً مخالف و روش محاسباتي اين مقياس مشابه ليكرت بوده است.
در ايران نيز پژوهشهايي براي سنجش مذهبي انجام شده است. احمدي علوان آبادي (1352)، پرسشنامهاي با مبناي فرافكني حاوي 25 پرسش كاملكردني براي سنجش هوش مذهبي بر مبناي مذهب اسلام طراحي كرد و بر روي دانشآموزان دبيرستاني آزمود. گلريز (1353) نيز پرسشنامهاي حاوي 25 پرسش با تفكيك مذهب دروني و بيروني (طبق نظريه آلپورت) براي سنجش هوش مذهبي با مبناي اسلامي ساخت. اين پرسشنامه با پاسخهاي پنجگزينهاي و با شيوه حاصل جمع ليكرت تنظيم شده است و بهوسيلة محقق و پس از او در پژوهشهاي ديگري از جمله بهوسيلة طهماسبيپور و كمانگري (1375) و اسلامي (1376) مورد استفاده قرار گرفته است.
جانبزرگي (جان بزرگي، 1378، ص4-63) در بررسي اثربخشي رواندرمانگري با و بدون جهتگيري مذهبي، پرسشنامهاي با 22 پرسش مذهبي با چهار گزينه پاسخي كه براي پرسشهاي مختلف، متفاوت است، تهيه كرده. او در مقياس محاسباتي خود از روش حاصل جمع نمرهگذاري ساده (مشابه ليكرت) امّا با چهار گزينه استفاده كرده است. او كوشيده در اين شاخص، تفكيك گرايش مذهبي درونسويي ـ برونسويي را نيز نشان دهد.
رحيمينژاد در بررسي هويت و اضطراب (1379) كوشيده مقياسي براي سنجش هويت مذهبي افراد بسازد. اين مقياس متكي بر پرسشنامه 67 پرسشي با پاسخهاي دو گزينهاي بله/ خير بوده است.
در اين زمينه، ميرنسب (1379، ص125) نيز در بررسي رابطه توكل به خدا با اضطراب و افسردگي، كوشيده است مقياسي براي سنجش توكل به خدا با استفاده از پرسشنامهاي خاص تهيه كند.
خداياريفرد و همكاران (1379، ص285) پژوهشي با هدف تهيه مقياس هوش مذهبي دانشجويان براساس مباني اسلامي انجام دادند. در اين پژوهش، پرسشنامهاي حاوي 40 پرسش پنجگزينهاي از نوع گزينههاي ليكرت تهيه شده و بر روي دانشجويان آزمون شده است. در سال 1382 (ص12-21) پژوهش جامعتري بهوسيله خداياريفرد و همكاران انجام شده است.
2- 3- پیشینه تحقیق
پایان نامهای با عنوان رابطه جهت گیری مذهبی با سرسختی و شادکامی دانشجویان در دانشگاه شهید بهشتی توسط آزموده در سال (1383) دفاع شده است. هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین جهت گیری مذهبی با سرسختی و شادکامی در دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بود. تعداد آزمودنیها 200 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بودند که بصورت نمونه گیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در تحقیق حاضر سه پرسشنامهی معروف جهت گیری مذهب آلپورت (1963، ص187)، زمینه یابی دیدگاههای شخصی کوباسا (1988) و شادکامی آکسفورد (1989، ص189) بودند.
روشهای تحقیقی مورد استفاده، روش شبه تجربی و روش همبستگی بودند. در این طرح 3 فرضیه ی اصلی و 3 فرضیه ی فرعی ارائه شد که همه ی آنها تأیید گردید که با آزمودن فرضیه های اصلی 1 و 2 به روش تحلیل واریانس دو راهه مشخص شد:افراد دارای جهت گیری مذهب درونی نسبت به افراد دارای جهت گیری مذهب بیرونی از سر سختی و شادکامی بیشتری برخوردار بودند. با آزمودن فرضیه اصلی سوم به روش آزمون همبستگی مشخص شد بین جهت گیری های مذهب درونی و بیرونی و سرسختی و مؤلفه های آن (تعهد، کنترل و مبارزه جویی)و شادکامی رابطه وجود داشته باشد.
همچنین با آزمودن سه فرضیه ی فرعی به روش تحلیل واریانس یکراهه مشخص شد:
افراد دارای جهت گیری مذهب درونی نسبت به افراد دارای جهت گیری مذهب بیرونی از تعهد، کنترل و مبارزه جویی بیشتری برخوردار بودند.
درکنار یافته های مربوط به فرضیه های اصلی یافته های دیگری نیز بدست آمد از جمله اینکه: زنان نسبت به مردان از سرسختی بیشتری برخوردار بودند. بین زنان و مردان از لحاظ شادکامی تفاوت معناداری وجود نداشت. جنسیت دارای نقش تعاملی در رابطه ی بین مذهب و شادکامی بود بدین صورت که مردان دارای مذهب درونی نسبت به زنان دارای مذهب درونی از شادکامی بیشتری برخوردار بودند و بطور معکوس نیز زنان دارای مذهب بیرونی نسبت به مردان دارای مذهب بیرونی از شادکامی بیشتری برخوردار بودند. ضمناً یافته هایی نیز در مورد دو طبقه ی دیگر مذهبی یعنی ضد مذهبی نامتمایز و بیش مذهبی نامتمایز بدست آمد. گروه سوم یعنی گروه ضد مذهبی نامتمایز در هیچیک از متغیرهای سنجیده شده با افراد دارای مذهب درونی متفاوت نبودند. در مورد علت این تفاوت ها در فصل پنچم تفسیر و تعبیرهایی ارائه شده است و توضیحاتی در مورد اینکه چرا در چهار گروه مذهبی و همچنین دو جنس زن و مرد در متغیرهای سنجیده شده تفاوتهایی وجود دارد، ارائه شده است.
بهرامي(1373، ص2) پژوهشي را بر روي دانشجويان مركز تربيت معلم كه موقع نماز به مسجد مي روند جهت بررسي رابطه مقياسهاي MMPI (Minnesota Multiphasic Personality Inventory) و عبادت انجام داد، وي گزارش نمود، كساني كه نمره بالايي در عبادت گرفته اند در اكثر مقياسهاي MMPI نمره پائين تري دريافت نموده اند و آزمودنيهايي كه نمره پائين تري در مقياس عبادت گرفته اند نمره بالاتري را در مقياسهاي افسردگي، اضطراب و هيپوكندريا دريافت نموده اند.
آهنگر(1373) در بررسي نقش دعا و نيايش بر بهداشت روان دختران 18-15 ساله منطقه 12 تهران دريافت بين دعا و نيايش و كاهش اضطراب رابطه منفي و با اعتماد به نفس رابطه مثبت وجود دارد.
طهماسبي و كمانگري(1375) طي بررسي بر روي ارتباط ميان نگرش مذهبي با ميزان اضطراب افسردگي و سلامت روان بيماران بستري در مجتمع رسول اكرم تهران دريافت، بين نگرش مذهبي و ميزان اضطراب و افسردگي رابطه منفي و بين نگرش مذهبي با سلامت روان رابطه مثبت وجود دارد.
رمضاني(1375) در پژوهشي بر روي 500 نمونه زردتشتي، مسيحي و مسلمان پيرامون ارتباط ميان سلامت روان و نگرش مذهبي نتيجه گرفت بين دينداري دروني و سلامت روان رابطه مثبت و بين دينداري بروني و سلامت روان رابطه منفي وجود دارد.
قدس(1377) در بررسي ارتباط ميان ميزان دعا و نيايش در كاهش اضطراب دريافت بين ميزان دعا و اضطراب حالتي و خصيصه اي رابطه منفي وجود دارد. بررسي واعظي و قدس(1377، ص3) نيز همين موضوع را در نمونه اي ديگر تائيد نمودند.
آرين(1378) در پژوهشي تحت عنوان بررسي رابطه بين دينداري و روان درستي ايرانيان مقيم كانادا دريافت بين دينداري و روان درستي همبستگي مثبت و معناداري وجود دارد. وي همچنين گزارش نمود؛ دينداري با رضامندي و خشنودي كه از مؤلفه هاي روان درستي محسوب مي شوند نيز همبستگي مثبت و معنادار دارند. و نيز بين دينداري و افسردگي همبستگي منفي و معناداري وجود دارد
سراجي(1381) دربررسي رابطه اعتقادات مذهبي با جهت گيري دروني- بروني با سلامت روان كه بر روي 1000 نفر از دانشجويان دانشگاه آزاد واحد رودهن انجام داد دريافت بين اعتقادات مذهب دروني و سلامت روان رابطه مثبت و بين اعتقادات مذهب بروني با سلامت روان رابطه منفي وجود دارد.
شريفي(1381) در پژوهشي تحت عنوان بررسي رابطه نگرش ديني با سلامت عمومي، افسردگي، اضطراب، پرخاشگري و شكيبايي در دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد اهواز بر روي 400 دانشجو انجام گرفت، نشان داد بين نگرش ديني با اختلال در سلامت عمومي، افسردگي، اضطراب و پرخاشگري رابطه منفي و با شكيبايي رابطه مثبت وجود دارد.
2-4- مدل مفهومی پژوهش
چارچوب نظری الگویی است مبتنی بر روابط تئوریک میان شماری از عواملی که در مورد مسائل مورد پژوهش با اهمیت تشخیص داده شده اند. این چارجوب نظری با بررسی سوابق پژوهشی در قلمرو مسأله به گونه ای منطقی جریان پیدا می کند و مدل مفهومی تحقیق نیز برگرفته از همین چارچوب است. بر اساس استدلال های ارائه شده، مدل مفهومی تحقیق به شرح زیر می باشد.
122555264160هوش مذهبیحمایت اجتماعیگذشتتوکل به خداشرح صدرتفکر وجودیانجام فرایض دینیاسترس شغلیشاخص روانیشاخص رفتاریشاخص جسمانی00هوش مذهبیحمایت اجتماعیگذشتتوکل به خداشرح صدرتفکر وجودیانجام فرایض دینیاسترس شغلیشاخص روانیشاخص رفتاریشاخص جسمانی
1641475172085منابع00منابع
ابراهيمي، امراله؛ نصيري، حميد(1376). بررسي رابطه ميزان افسردگي سالمندان مقيم خانه سالمندان با نگرش و عملكردهاي ديني آنها، اصفهان: گزارش پژوهشي مركز تحقيقات علوم رفتاري در قلمرو اسلام معاونت پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي اصفهان. ص 381.
ابوالقاسمي، عباس؛ حجاران، محمود(1375). بررسي نگرش سالمندان به پديده مرگ و راهبردهاي مقابله با استرس در آنان. ساري: سمينار سراسري روان پزشكي سالمندان. ص 54-68.
احمدي علوان آبادي، سيداحمد؛ مقايسهاي در طرز فكر مذهبي كلاس سوم دبيرستانهاي اسلامي و غير اسلامي، پاياننامه كارشناسي ارشد، 1352، دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران، كتابخانه دانشگاه.
اسلامي ، احمد علی. ( 1376). بررسی نگرش فرد نسبت به مذهبي بودن و رابطة آ ن با افسردگي در دانش آموزان سال آخر دبيرستانها ي اسلامشهر در سال تحصيلي 1375-76 ، پايان نامة كارشناسي ارشد، دانشكدة بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتي .
اصفهاني، محمد مهدي و ديگران؛ آيين تندرستي، تهران: تنديس، 1383. 567ص.
ایران نژاد پاریزی، مهدی1378؛ «روشهای تحقیق در علوم اجتماعی»، تهران: موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت»، بهار.
آدلين و همكاران (1999). بررسي تأثير شيوه هاي حل تعارض ارتباطي و راهبردهاي حل مسئله بر سلامت روانشناختي دانشجويان. سومين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان.
آذر؛عادل ومومنی ؛منصور(1383)آمار وکاربردآن در مدیریت؛ جلد دوم؛چاپ هفتم؛انتشارات سمت
آرين، سيده خديجه(1378). بررسي رابطه بين دينداري و روان درستي ايرانيان مقيم كانادا، پايان نامه دكتري روان شناسي عمومي، تهران: دانشگاه علامه طباطبايي.
آزموده پ، شهيدي ش، دانش ع . (1386). بررسي رابطه جهت گيري مذهبي با سرسختي و شادكامي دانشجويان . مجله روان شناسي 11: 6- 74.
آهنگر،طلعت(1373). دعا و نيايش و تأثير آن بر بهداشت رواني: پايان نامه براي دريافت درجه كارشناسي رشته روانشناسي كودكان استثنايي، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي، دانشكده ادبيات و علوم انساني.
آیزاک، استیون. (1374). راهنمای جامع تحقیق و ارزیابی، ترجمه: مرضیه کریمنیا، مشهد، آستان قدس رضوی، 362 ص.
بهرامي مشعوف، عباس(1373). بررسي رابطه بين ميزان عبادت و سلامت روان در دانشجويان پسر مركز تربيت معلم همدان. پايان نامه كارشناسي ارشد دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تربيت معلم.
بهرامي(1373) ص 2 رابطه نگرش مذهبي با سلامت روان.
پورحسيني؛مژگان(1380). مقايسه ميزان اعتقاد به معاد در بين بيماران مبتلا به اختلال افسرده خويي چكيده مقالات اولين همايش بين المللي نقش دين در بهداشت روان. معاونت پژوهشي دانشگاه بين المللي علوم پزشكي ايران ص 36-35.
جانبزرگي، مسعود. (1378). بررسي اثر بخشي رواندرمانگري كوتاهمدت با و بدون جهتگيري مذهبي بر مهار اضطراب و تنيدگي، پايان نامه دكتري، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
جلالی، سید احمد، (1380)، «هوش هیجانی»، ویژهنامه ارزشیابی تحصیلی، فصلنامه تعلیم و تربیت، شماره 69 و 70.
جمالي، ف. (1381). بررسي رابطهي بين نگرشهاي مذهبي، احساس معنا بخش بودن زندگي و سلامت روان در ميان دانشجويان دانشگاههاي تهران. پايان نامهي كارشناسي ارشد، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي، دانشگاه الزهراء.
جوادی آملی، عبدالله.(1373).شریعت در آینه معرفت. تهران: مرکز نشر فرهنگی رجا
حسنخوئي، س. (1385). بررسي رابطه هوش هيجاني و مهارت شغلي با رضايت شغلي مديران مدارس شهر بيرجند، پايان نامه كارشناسي ارشد، چاپ نشده، دانشگاه الزهرا.
حقيقت، مريم، ميركيايي، اشرف ويعقوبي طاهره(1379). بررسي مقايسه اي ميزان تنهايي در سالمندان همراه با خانواده و سالمندان ساكن در سراهاي سالمندان شهر تهران: مجموعه مقالات سالمندي(جلد سوم)صفحه 11، تهران: ناشر: گروه بانوان نيكوكار.
حيدري رفعت، ابوذر و علي عنايتي نوينفر، (1389). «رابطه بين نگرش ديني و شادكامي در بين دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس»، روانشناسي و دين، ش 4(3)، ص 61- 72.
خاکی، غلامرضا (1379)، "روش تحقیق در مدیریت"، تهران؛ انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی.
خاکی، غلامرضا(1378).،روش تحقیق با رویکرد پایان نامه نویسی، مرکز تحقیقات علمی کشور، چاپ اول.
خداياريفرد، محمد. (1378). بررسی سبک اسناد و اضطراب کودکان، به عنوان تابعی از سبک اسنادي، اضطراب، شغل و سطح تحصيلات والدين مجله روانشناسی و علوم تربيتي 4 1 25-1
خداياريفرد، محمد؛ شكوهييكتا، محسن و غباريبناب، باقر آماده سازی مقياس نگرش مذهبی دانشجويان مجله روانشناسي سال چهارم 15 285-268 1379
خداياريفرد، محمد؛ محمدي، محمدرضا و عابدينی ، ياسمين درمان شناختی ـ رفتاری اختلال تبدل خواهی جنسی با تأكيد بر درمان معنوی (بررسی موردي) فصلنامه انديشه و رفتار 9 3 21-12 1382.
خلیلی، ترابعلی، (1379)، «بررسی رابطه نگرش مذهبی و سازشیافتگی اجتماعی دانشآموزان سال دوم متوسطه ناحیه 2 شهرستان اراک»، پایاننامه تحصیلی کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
رحيمي نژاد، عباس. (1379). بررسي تحول هويت و رابطه آن با حرمت خود و حالت اضطراب در دانشجويان كارشناسي، رساله دكتري، دانشگاه تربيت مدرس، تهران.
رستمی، نادیا، (1383)، «بررسی رابطه وضعیت مذهبی با هوش هیجانی در دانشآموزان مقطع پیشدانشگاهی شهر تهران در سال تحصیلی 83 – 84»، فصلنامه نوآوریهای آموزشی، شماره 10، سال سوم. ص116.
رمضاني، ولي ا..(1375). بررسي ارتباط جهت گيري ديني دروني و بروني با سلامت روان مردان و زنان 25تا 55 ساله زرتشتي، مسيحي و مسلمان در شهر تهران: پايان نامه براي دريافت درجه كارشناسي ارشد رشته مشاوره و راهنمايي. دانشگاه تربيت معلم، دانشكده علوم تربيتي- گروه مشاوره.
رندال، آر راس و اليزابت ام آلتماير.1377. استرس شغلي. ترجمه غلامرضا خواجه پور. تهران: سازمان مديريت صنعتي.
رندال، ر. و الیزابت، ا. 1389. ترجمه غلامرضا خواجه پور. استرس شغلی. تهران انتشارات بازتاب.
سراجي، پروين سادات(1381). بررسي رابطه اعتقادات مذهبي جهت گيري دروني- بروني با سلامت روان، پايان نامه جهت اخذ درجه كارشناسي در روان شناسي باليني، رودهن: دانشگاه آزاد اسلامي.
سرمد، ز؛ بازرگان، ع؛ حجازي، ا. ( 1383 ). روشهاي تحقیق در علوم رفتاري. تهران: انتشارات آگاه.
سکاران ؛اواما(1384) ؛روش تحقیق در مدیریت ؛ترجمه صائبی محمدو شیرازی محمود؛ چاپ سوم؛انتشارات موسسه عالی آموزش وپژوهش مدیریت وبرنامه ریزی
سکاران، اوما، 1381 ، روش تحقیق در مدیریت، ترجمۀ محمد صائبی و شیرازي، چاپ اول، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی
سکاران، اوما1380؛ «روشهای تحقیق در مدیریت» (مترجمان: محمد صائبی، محمود شیرازی)، چاپ اول، تهران: انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی،.
سهرابی، ف. 1391. هوش معنوی و مقیاسهای سنجش آن. تهران، آوای نور.
سهرابی، ف. و ناصری، ا. 1385. درآمدی بر هوش معنوی، فصلنامه معنا، ویژهنامه روانشناسی دین، شماره 2.
سهرابیان، طاهره. 1379. بررسی تأثیر نگرش مذهبی بر سازگاری فردی و اجتماعی دانش آموزان دبیرستانی استان لرستان. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا.
سیاح، احمد. 1330. فرهنگ سیاح عربی به فارسی. تهران، نشر بی تا.
شاملو، سعيد. (1366). بهداشت رواني. تهران : انتشارات رشد.
شريفي، طيبه(1381). بررسي رابطه نگرش ديني با سلامت عمومي، افسردگي، اضطراب، پرخاشگري و شكيبايي در داشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد اهواز.پايان نامه براي دريافت درجه كارشناسي ارشد روانشناسي عمومي، دانشگاه آزاد اسلامي اهواز، دانشكده ادبيات و علوم انساني، گروه روانشناسي.
شهید مطهري (ره) مرتضی ( 1375 ). طهارت روح. تهران: انتشارات ستاد اقامه نماز.
صحراييان، علي و همكاران، (1390). «رابطه نگرش مذهبي و شادكامي»، افق دانش، ش1(17)، ص 69- 74.
طهماسبي پور، نجف؛ كمانگري، مرتضي (1375). بررسي نگرش مذهبي با ميزان اضطراب، افسردگي و سلامت رواني گروهي از بيماران بيمارستانهاي شهداي هفتم تير و مجتمع حضرت رسول اكرم(ص)،رساله دوره دكتري پزشكي)، تهران: دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران.
عابدي، احمد و همكاران، (1387) «رابطه بين ابعاد دينداري با شادي دانشآموزان دوره متوسطه»، مطالعات اسلام و روانشناسي، ش 2(1)، ص 45- 58.
علامه طباطبايي، سيد محمد حسين،(1363). تفسير الميزان. ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم: دفتر انتشارات اسلامي، جلد 11 و 15.
علیا، روح اله. «بررسی رابطه بین استرس شغلی، سلامت روانی و رضایت شغلی کارکنان اداره کل مالیاتهای غرب تهران». پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی. دانشگاه تهران، 1379.
عليمحمّدي، كاظم وآذربايجاني مسعود، (1388). « بررسي رابطه بين شادكامي اسلامي و شادكامي روانشناختي در دانشجويان دانشگاه قم»، روانشناسي و دين، ش 3(2)، ص 7- 28.
غباری بناب، ب. 1385. هوش معنوی.
قادري، داود. (1389). « رابطه جهتگيري مذهبي و شادكامي سالمندان»،سالمندي ايران، ش 18،ص 64- 71.
قدس،صهبا. (1377). بررسي تأثير ميزان دعا در كاهش اضطراب در دانشجويان دانشگاههاي شهر تهران. پايان نامه براي دريافت درجه كارشناسي ارشد رشته روانشناسي تربيتي، دانشگاه آزاد اسلامي مركز.
قمري، محمد. (1389). «بررسي رابطه دينداري و ميزان شادماني در بين دانشجويان»، روانشناسي و دين، ش 3(3)، ص 75- 91.
كران ول وارد، جين ( 1380 ). مديران و غلبه بر استرس. ترجمه امير رشيدى نيك و عبدالرضا جعفرى نهر، تهران: مركزنشر قلم آشنا.
گلریز ،ج. 1353. بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با دیگر خصوصیات بازخور و شغل.. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران.
لشگری، محمد، 1381، «بهداشت روانی در اسلام»، مجله دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی- درمانی قزوین، شماره 24، ص 72-76.
مصباح یزدی، محمد تقی.(1365).آموزش عقاید. تهران : سازمان تبلیغات اسلامی
ملاشريفي، شيدا(1379)، بررسي ميزان اعتماد به نفس، سطح تحصيلي، رشد تحصيلي و محل سكونت در دو گروه دانشجويان داراي جهت گيري مذهب دروني و بروني. پايان نامه كارشناس كودكان اسنثنايي دانشگاه علوم تربيتي و روانشناسي.
میرنسب، میرمحمود. 1389. مقایسه رهیافتهای مقابله مذهبی و غیرمذهبی در دانشآموزان تیزهوش و عادی مقطع دبیرستان شهر تبریز. فصلنامه روانشناسی دانشگاه تبریز، سال پنجم، شماره 18.ص125.
واعظي،قدس (1377) ص 3 رابطه نگرش مذهبي با سلامت روان.
ویلیام جیمز، 1356، دین و روان، ترجمة مهدی قائنی، بنگاه ترجمه ونشر کتاب.
Abbotts, J., Williams, R., Sweeting, H., & West, P. .2004. Is going to church good or bad for you? Denomination, attendance and mental health of children in West Scotland. Social Science & Medicine, 58, 645–656.
Allport G. 1963. Behavioral science: religion and mental health. Journal of Religion and Health. 2(3):187-197.
Allport GW. The Individual and his religion. New York. Macmillan;1950.
Allport, G.W, and Ross, J.M. (1967). Personal Religious Orientation and rejudice. Journal of personality and Social Psychology. 432 - 443.
Allport, G.W. (1966). Religion and prejvdice. crane Review, 2,1-10. (Reprinted in G.W. Allport, Personality and social Encou- nter: Selected Essays. Boston. PP.257 – 267.
Argyle, M., Martin, M., & Crossland, J. (1989). Happiness as a function of personality and social encounters. In J. P. Forgas, & J. M. Innes (Eds.), Recent advances in social psychology: An international perspective (pp. 189–203). North-Holland: Elsevier.
Battson, C.D, Schoenrade, P.A & Ventis. W.L (1993). Religion and the Individual. New York: Oxford university press.
Braun, P., Greenberg, D., Dasberg, H. and Lerer, B. (1990). Core symptoms of post-traumatic stress disorder unimproved by alprazolam treatment. Journal of Clinical Psychiatry, 51, 236±238.
Brown, L. B. (1987). The psychology of religious belief. London: Academic press Inc.
Chen, Chen Jui et al. 2005. Leadership effectiveness, Leadership style and employee readiness. Leadership & organization Development Journal 26(4), 280- 288.
Courtenay, BC,Poon IW and etall, (1992). Religiousity and adaptationin the oldest old. International Journal of aging and human Development , 39(1), 67-56.
Cobasa SC. Hardiness in Lindsey. Thompson, Spring, editors. Psychology.3nd ed. Newyork: Worth pub;1988.
Costa, P. T., Jr., Busch, C. M., Zonderman, A. B., & McCrae, R. R. (1986). Correlations of MMPI factor scales with measures of the five factor model of personality. Journal of Personality Assessment, 50, 640-650.
Emmons, R. A. (2000). Is spirituality an intelligence? Motivation, cognition, and the psychology of ultimate concern. The International Journal for the Psychology of Religion, 10, 3-26.
Emmons, R. A., Cheung, C., & Tehrani, K. (1998). Assessing spirituality through personal goals: Implications for research on religion & subjective well-being. Social Indicator Research. 45, 391-422.
Fairborother, Kerry, and et al. 2003. Workplace dimensions, stress and job satisfaction. Journal of Managerial Psychology, 18(1), 8-21.
Francis, L. J. (1991). Personality and attitude toward religion among adult churchgoers in England. Psychological Reports, 69, 791–794.
Francis, L. J. (1993b). Reliability and validity of a short scale of attitude toward Christianity among adults. Psychological Reports, 72, 615–618.
Francis lj, Lewis Jm. Brown L and et al (1995). “Personality and Religion Amoing under GraduatEstedents in the DritedKipgdon united stetes”. Australia and Canada. Journal of Psychology 14:280-282.
Francis, L. J., & Pearson. P. R. (1985b). Psychoticism and religiosity among 15-year olds. Personality and Individual Differences, 6, 397-398.
Francis, L. J., & Bennett, G. (1992). The realationship between personality and religion among female drug misusers. Drug and Alcohol dependence, 30: 27-31.
Francis, L. J. (1987). Measuring attitudes toward Christianity among 12–18-year-old pupils in Catholic schools. Educational Research, 29, 230–233.
Francis, L. J., & Stubbs. M.T. (1987)."Measuring attitudes towards christianity: From childhood to adulthood". Personality and Individual Differences, 8, 741-743.
Gardner, H.(2000).A case against spiritual intelligence. International Journal for the Psychology of Religion, 10, 27-34.
Granacher, JR, R. P, 2000, Emotional intelligence and the impacts of morality. Retrieved for world wide web. http://www.Info.com.p72.
Gorsuch, R.L. and Venable, G.D. (1983). Development of an “Age-Universal” I-E scale. Journal of the scientific study of religion, 12: 181-197.
Hatch RL, Burg MA, Naberhaus DS, Hellmich LK. (1998). The Spiritual Involvement and Beliefs Scale: Development and testing of a new instrument. Journal of Family Practice, 46(6), 476-486.
Kim, J. (2008). The protective effects of religiosity on maladjustment among maltreated and no maltreated children. Child Abuse & Neglect, 32, 711–720.
Kobasa, S.C.(1988). Hardiness in lindsey, Thompson, and Spring(Eds).psychology(3rd Ed).New York. Worth publication.
Kosek, R. B. 1999. Adaptation of the Big Five as a hermeneutic instrument for religious constructs. Personality and Differences, 27, pp. 229-237.
Koenig HG, Weiner DK, Peterson BL, Meador KG, Keefe FJ, (1997). Religious coping in the nursing home: a biopsychosocialmodel. Int J Psychiatry Med. 27(4): 365- 376.
Larson, D.B., E.M. Pattison, D.G. Blazer, A.R. Omran, and B.H. Kaplan. 1986. “Systematic Analysis of Research on Religious Variables in Four Major psychiatric Journals, 1978-1982.” American Journal of Psychiatry 143:329-334.
Leuba, J. H. (1912). The psychological study of religion: Its origin, function, and future. NewYork: Macmillan.
Levin, J.S. and Schiller, P.L. (1987). Is there a religious factor in health. Journal of Realigious and Health, 26:9-36.
Lewies, CH. A.etal., (2005). " Religious orientation, religious coping and happiness", Journal of personality and individual differences, V 38(1), p: 1193- 1202.
Lewis, C. A, Shevlin, M, Lloyd, N. S. V, & Adamson, G, (1998), The Francis Scale of Attitude Towards Christianity (Short Scale), exploratory and confirmatory factor analysis among english students. Journal of Social Behavior and Personality, 13, 167–175
Lewis, C.A., & Meltby, J. (1995). Religious attitude and practice: The relationship with obssessionality. Personality. and Individual Differences, 19(1): 105-108.
Lewis, C.A., & Joseph, S. (1994). Religiousity: Psychoticism and obsessionality in Northern Irish university students. Personality and Individual Differences, 17: 685-687.
Lewis, C. A., & Maltby, J. (1997). Reliability and validity of the Francis Scale of Attitude towards Christianity (adult) among Northern Irish university students. Irish Journal of Psychology, 18, 349–354.
Lewis, C.A., & Maltby, J. (1996). Personality, prayer, and church attendance in a sample of male college students in the USA. Psychological Reports, 78, 976–978.
Maltby, J. & Lewis, C.A., (1996). Measuring intrinsic and extrinsic orientation towards religion: Amendments for its use among religious and non-religious samoles. Personality and Individual Differences, 21: 937-946.
Maltby, J. (1994). The reliability and validity of the Francis Scale of Attitude toward Christianity among Republic of Ireland adults. Irish Journal of Psychology, 15, 595–598.
Maltby, J. (1995). Is there a denominational difference for scores on the Francis Scale of Atitude towards Christianity among Northern Irish adults. Psychological Reports, 76, 88-90.
Maltby, J. 1999. Personality Dimensions of Religious Orientation. Journal of Psychology, 8, pp. 631-640.
Maltby J, Day L. (2000). Depressive symptoms and religious orientation: Examining the relationship between religiosity and depression within the context of other correlates of depression. Pers Individual Differences. 28(2):383-93.
Maltby. J., Talley, M., Cooper, C.. & Leslie, J. C. (1995). Personality effects in personal and public orientations toward religion. Personalily and Individual Differences, 19. 157-163.
Mayer, J. D. (2000). Spiritual intelligence or spiritual consciousness? The International Journal for the Psychology of Religion, 10, 47-56.
McEwan, W. (2004). Spirituality in nursing: what are the issues? Orthop Nurs. 23(5):321-6.
Milton Yinger, J. (1967). Religion, Society and the Individual.
Mitchell, D.L., Bennett, M.J., and Manfrin-Ledet, L. (2006). Spiritual development of nursing students: developing competence to provide spiritual care to patients at the end of life. J Nurs Educ. 45(9):365-70.
Moltafet , CH. etal., (2010). " Personality traits, religious orientation and Happiness", Journal of Social and behavioral sciences, V 9, p: 63- 69.
Moos, R & Schaefer, J. (1993). "Coping ressources and processes: Current concepts and measures", (2 nded , pp. 234-257). In: L, Goldberger, S. Breznitz, (Eds). Handbook of stress. New York, The Free press.
Moriarty, N, Stough, C, Tidmarsh, P, Eger, D, & Dennison, S, (2001), Deficits in emotional intelligence underlying adolescent sex offending, Journal of Adolescence, 24, 743-751.
Noble, K. D. (2000). Spiritual intelligence: A new frame of mind. Spirituality and Giftedness, 9, 1-29.
Nonnemaker, J. M, McNeely, C. A, & Blum, R. W, (2003), Public and private domains of religiosity and adolescent health risk behaviors, Evidence from the National Longitudinal Study of Adolescent Health. Social Science & Medicine, 57, 2049-2054
Peterson, L. R., & Roy, A. (1985). Religiosity, anxiety, and meaning and purpose: Religion’s consequences for psychological well-being. Review of Religious Research, 27(1), 49-62.
Piedmont, R.L. (1999). Does spirituality represent the sixth factor of personality spiritual Transcendence and the five factor model? Journal of personality; GY. 6:685–1013. psychology of Religion, 10(1), 27 -34.
Poloma, M. M., & Pendelton, B. F. (1990). Religious domains and general well-being. Social Indicators Research, 22, 255–276.
Smith, D.L. (1996). Private prayer, public worship and personality among 11–15 year old adolescents. Personality and Individual Differences, 21, 1063–1065.
Smith BT, McCullugh EM, Pool J, (2003). Religiousess and depression evidence for amain effect and the moderating influence of streesful life events. Psychorull, 129(4), pp. 614-636.
Stark, R., & Glock, C.Y. (1968). American Piety: The Nature of Religious Commitment. Berkeley: University of California Press.
Sternberg, R. J. (1997). The concept of intelligence and its role in lifelong learning and success. American Psychologist, 52, 1030-1037.
Stone. (2004). Human Resource Management.
Stratton, C. W, & Reid, M. J, (2003), Treating conduct problems and strengthening social and emotional competence in young children, the dina dinosaur treatment program. Journal of Emotional and Behavioral Disorders, 3.130
Taylor, A., and MacDonald, D. A. 1999. Religion and the five factor model of personality: An exploratory investigation using a Canadian University sample. Personality and Individual Differences, 27, pp. 1243-1259.
Taylor, S. (1995). Assessment of obsessions and compulsions: Reliability, validity, and sensitivity to treatment effects. Clinical Psychology Review, 15, 261-296.
Trinidad, D. R, Unger, J .B, Chou, C. P, & Johnson, C. A, (2004), The protective association of emotional intelligence with psychosocial smoking risk factors for adolescents, Personality and Individual Differences, 36, 945-954
Vaughan, F. (2002). What is spiritual intelligence? Journal of Humanistic Psychology, 42, 16-33.
Walt, V., and Alletta, E. (2006). A descriptive and exploratory study towards a spiritual intelligent transitional Model of organizational communication University of South Africa. J Nurs Res. 35(2):273-80.
Wilde, Alex, & Joseph, Stephen, (1997), Religiosity and personality in a Moslem context, Personality and Individual Differences, 23(5), 899– 900
Wong, K.F., and Yau, S.Y. (2010). Nurses' experiences in spirituality and spiritual care in Hong Kong. Appl Nurs Res. 23(4):242-4.