صفحه محصول - پیشینه تحقیق و مبانی نظری سلامت روانشناختی 79 صفحه

پیشینه تحقیق و مبانی نظری سلامت روانشناختی 79 صفحه (docx) 79 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 79 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

102870-18542000 دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات هرمزگان پایان نامه کارشناسی ارشد رشته: روانشناسی(M.A) گرایش: تربیتی موضوع: بررسی رابطه کنترل عواطف و سلامت روانی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه نظری بشاگرد استاد راهنما: دکتر محمد ناظر استاد مشاور: دکتر علی اکبر شیخی فینی نکارنده: حسن اسماعیلی نژاد سال تحصیلی 1393-1392 فهرست مطالب 1-6- تعاریف اصطلاحات و متغيرهای پژوهش (به صورت مفهومی و عملیاتی) 13 فصل دوم- مروری بر تحقیقات انجام شده 2-3- مباني نظری وضعيت رواني 51 2-3-1- تعاريف سلامت روان 51 2-3-2- تاریخچه بهداشت روانی 52 2-3-3- تعاریفی چند از بهداشت روانی 53 2-3-4- اصول سلامت روان 55 2-3-5- انجمن ملي بهداشت رواني 56 2-3-6- تاريخچه بهداشت رواني در ايران 57 2-3-7- دستاوردها 59 2-3-8- ضرورت سلامت رواني 60 2-3-9- مشخصه‌هاي سلامت رواني و شخصيت سالم 63 2-3-10- مفهوم سلامت روان شناختي يا سلامت روان 64 2-3-11- مفهوم سلامت روان در نظريه هاي روانکاوي 66 2-3-12- افراد سالم از نظر رواني 72 2-3-13- مفهوم سلامت روان در نظريه هاي شناختي 73 2-5- پيشينه تحقيقاتي 2-5-1- پيشينه داخلی 2-5-2- پيشينه خارجی منابع منابع فارسی منابع غیرفارسی چکیده هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه کنترل عواطف و سلامت روانی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان بود. این تحقیق از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، از نوع همبستگي بوده و جامعه آماری آن شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه نظری شهرستان بشاکرد در سال تحصیلی 92-1391 (1324 نفر) می باشند و حجم نمونه مورد پژوهش تعداد 298 نفر بود که به روش تصادفی طبقه ای نسبی و بر اساس فرمول کوکران جهت انجام پژوهش انتخاب شدند. و در راستای جمع آوري داده ها از سه پرسش نامه استاندارد کنترل عواطف، سلامت روانی و عملکرد تحصیلی بهره گرفته شد. و جهت تجزيه و تحليل داده ها از آمار توصیفی(میانگین، انحراف استاندارد) و استنباطی(ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه) استفاده شد. در نهایت نتایج حاصل از آن نشان داد: بین کنترل عواطف و سلامت روان با عملکرد تحصیلی رابطه ای معکوس و معناداری وجود داشته و از این بین متغیر کنترل عواطف نسبت به دیگر متغیر پیش بینی کننده قوی تری برای عملکرد تحصیلی می باشد. همچنین بین ابعاد کنترل عواطف با عملکرد تحصیلی نیز رابطه ای معکوس و معناداری وجود دارد. و از بین ابعاد سلامت روان، مولفه های نشانه های جسمانی، اضطراب و افسردگی با عملکرد تحصیلی رابطه معکوس و معناداری دارند. بنابراین به عنوان نتیجه گیری نهایی می توان بیان کرد که کنترل عواطف و سلامت روانی با عملکرد تحصیلی رابطه دارند. واژه های کلیدی: کنترل عواطف، سلامت روانی، عملکرد تحصیلی، دانش آموزان 1-6- تعاریف اصطلاحات و متغيرهای پژوهش (به صورت مفهومی و عملیاتی) کنترل عواطف 1-تعریف مفهومی: عواطف عبارت است از میل‏هایی که در رابطه با انسان دیگر به وجود می‏آید مانند عاطفه والدین به فرزند و یا برعکس، یا کشش‏های گوناگون ما نسبت به انسان‏های دیگر. اما احساسات، حالت‏های غریزی و انفعالات و عواطف شدت یافته است که تنها به انسان اختصاص دارد؛ مانند احساس تجلیل، احساس عشق، احساس تعجب، احساس پرستش و ... (شعاري نژاد، 1376: 371). کنترل عواطف اصطلاحی است که به مجموعه اي از ويژگي ها و تمايلات دانش آموزان از قبيل خشم، خلق افسرده، اضطراب و عاطفه مثبت اشاره دارد (انيسي، 1387). 2-تعریف عملیاتی: نمره اي است كه دانش‌آموز از پاسخ دادن به پرسش نامه مقياس كنترل عواطف(ويليامز و چمبلز، 1997) به دست مي آورد. سلامت روانی 1-تعریف مفهومی: از نظر سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی عبارت است از: قابلیت فرد در برقراری ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی خویش و حل مناسب و منطقی تعارض های هیجانی و تمایلات شخصی خود (میرکمالی،1373). 2-تعریف عملیاتی: نمره اي است كه دانش‌آموز از پاسخ دادن به پرسش نامه سلامت عمومی (GHQ) گلدبرک و هیلر(1979) كسب مي كند. عملکرد تحصیلی 1-تعریف مفهومی: عملكرد تحصیلی دانش‌آموز اشاره به وضعيت درسي (پيشرفت تحصيلي يا افت تحصيلي) هر يك از دانش‌آموزان در كلاس درس دارد(رستمی، 1390). پیشرفت از نظر لغوی به معنی پیش رونده و سیر كننده به طرف بالا و جلو در جهت مثبت می باشد، پيشرفت تحصيلي ميزان موفقيت دانش آموزان در دروس مختلف مي باشد و در تعريف ديگري، میزان افزایش توانایی های علمی و تحصیلی در مدت زمان معین در افراد را پیشرفت تحصیلی می گویند (محمد زاده، 1385). پیشرفت تحصيلي عبارت است از معدل نمره های امتحان دانش آموزان در رسیدن به هدفهای از پیش تعیین شده درسی از وضع موجود به وضع مطلوب (اتكنيسون و همكارن، 1380). 2-تعریف عملیاتی: نمره اي است كه دانش‌آموز از پاسخ دادن به پرسشنامه فام و تیلور(1999) به نقل از درتاج(1383) به دست مي آورد. فصل دوم مروری بر تحقیقات انجام شده 2-3- مباني نظری وضعيت رواني 2-3-1- تعاريف سلامت روان تأمين سلامتي اقشار مختلف جامعه يكي از مهمترين مسائل اساسي هر كشوري است كه مي بايد آن را از سه ديدگاه جسمي، رواني و اجتماعي مورد توجه قرار داد. طبق آمارهاي منتشر شده از طرف سازمان جهاني بهداشت(WHO) حداقل 52 ميليون نفر از مردم جهان در سنين مختلف از بيماري هاي شديد رواني همچون اسكيزوفرنيا، 150 ميليون نفر اختلالات خفيف رواني، 120 ميليون نفر از عقب ماندگي ذهني، 50 ميليون نفر از صرع و 30 ميليون نفر از ابتلا به دمانس رنج مي برند و طبق همين گزارشات ميزان شيوع اختلالات رواني در كشورهاي در حال توسعه رو به افزايش است. در حالي كه در برنامه ريزي هاي توسعه اجتماعي و اقتصادي اين كشورها، پايين ترين اولويت به آنها داده مي شود(جدیدی، 1389). پروفسور آراسته معيار ايده آل در سلامت رواني را تكامل رواني مي داند و انسان كامل را انسان ايده آل مي داند و معتقد است كه انسان كامل فردي است كه وحدت عمل و نظر دارد و نيروهاي دروني را با هم هماهنگ كرده و از لحاظ بيروني نفعش با نفع خود يكنواخت باشد (كاپلان سادوك، 1998؛ ترجمه پورافکاری، 1369). از سوي ديگر فرويد سلامتي را يك افسانه ايده آل مي داند. كورت اسلر معتقد است كه نمي توان بهنجاري را به دست آورد چرا كه فرد سالم بايستي به طور كامل از خودش، افكارش و از احساساتش آگاه باشد. ملاني كلاين بر اين اعتقاد است كه بهنجاري با منش قوي مشخص مي شود و توانايي كنار آمدن با هيجانات متعارض، قابليت تجربه لذت بردن، تعارض و توانايي عشق ورزيدن. اتورانك بهنجاري را توانايي عشق ورزيدن بدون ترس، گناه و اضطراب و همچنين مسئوليت پذيري براي اعمال مشخص خود فرد مي داند. اريك اريكسون بهنجاري را توانايي غلبه بر دوره هاي زندگي مي داند، اعتماد در مقابل بي اعتمادي، خودمختاري در مقابل شرم و شك، ابتكار در برابر احساس گناه، جديت در مقابل حقارت، هويت در مقابل سر در گمي نقش، صميميت در مقابل خود مشغولي و انزوا، مولد بودن در برابر بي حاصلي و مرحله انسجام و كمال در مقابل يأس و انزوا مي داند(گنجي، 1376). سلامت روان از نظر ميلاني فر(1373) عبارت است از اينكه فرد چه احساسي نسبت به خود دنياي اطراف، محل زندگي، اطرافيان مخصوصاً ‌با توجه به مسئوليتي كه در مقابل ديگران دارد. چگونگي سازش وي با در آمد خود و تفاوت موقعيت مكاني و زماني خويشتن(ابراهیم پور، 1390). علم سلامت روان شاخه‌اي از علم بهداشت است كه با پيشگيري از اختلال هاي رواني و حفظ شيوه هاي بهينه زندگي و بهداشت عاطفي سروكار دارد. علم سلامت روان فرايند هميشگي است كه از بدو تولد تا هنگام مرگ ادامه مي‌يابد اين علم با چهار هدف شكوفايي توان بالقوه، شادكامي، رشد و تحولي هماهنگ، و زندگي مؤثر و كارآمد سعي مي‌كند از طريق آموزش به كاركنان بهداشت رواني، پيشگيري، درمان اختلال هاي رواني و حفظ و تداوم بهداشت رواني در اشخاص سالم شرايطي ايجاد كند كه شهروندان جامعه بتوانند در خانه، مدرسه، جامعه، محيط هاي كاري و نهايتاً با خويش سازگار شوند (حسن شاهي، 1386). در اساسنامه سازمان بهداشت مصوب سال 1948 آمده است: «سلامت عبارت است از رفاه كامل جسمي، رواني و اجتماعي و نه فقط نبودن بيماري و ناتواني» (امیریان، 1380). سلامت روان عبارت از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذيرش واقعيتهاي اجتماعي و قدرت سازگاري با آنها، ارضاء نيازهاي خويشتن به طور متعاون و شكوفايي استعدادهاي فطري خويش مي باشد (حاجي آقاجاني و اسدي نوقابي؛ 1378: 16). 2-3-2- تاریخچه بهداشت روانی در طی دهه های گذشته، حرفه مشاوره بهداشت روانی به سرعت رشد یافته است. دلیل این مدعا این است که انجمن مشاوران بهداشت روانی آمریکا که در سال 1976 با 50 عضو به وجود آمده هم اکنون بیش از 1000 عضو دارد (شاملو، 1381: 13) . پیدا کردن شروع و آغاز هر نهضتی به خصوص نهضت های اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جانبه مسئله مشکلی است. در حقیقت روانپزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورد. چون بیماری های روانی از قدیم وجود داشته و بقراط در 1377تا460 سال قبل از میلاد عقیده داشت که بیماران روانی را مانند بیماران جسمی درمان کرد. تازه ترین علم برای اینکه تقریباً از 1930 بعد از تشکیل اولین کنگره بین المللی بهداشت روانی بود که روانپزشکی به صورت جزئی از علوم پزشکی شد و سازمانهای روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشورهای مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع کردند، از فعالیتهای این سازمان در جنگ جهانی دوم عملا کاسته شد که تا اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 نام سه نفر باید در سر لوحه پیش تازان و رهبران درمان اخلاقی و انسانی که عبارتند از: فیلیپ پینل از فرانسه، ویلیام تیوک از انگلستان و ون سنزو یکاروگی از ایتالیا قرار می گیرد (کریم پور، 1389) . در سال 1959 قانون روانی انگلستان از مجلسین آن کشور گذشت و وزارت بهداری و تأمین اجتماعی عهده دار مسئولیت درمان و نگهداری بیماران روانی در آن کشور شد. در سال 1960 به دستور پرزیدنت کندی ریاست جمهور وقت آمریکا قوانینی جدید برای بهداشت روانی وضع شد و دولت عهده دار مسئولیت های سنگینی برای این گونه بیماران شد. در سال 1963 قانون مراکز جامع روانپزشکی در آمریکا به تصویب رسید و تحت این قانون مراکز جامع منطقه ای مسئول 75 تا 200 هزار نفر از ساکنین همان منطقه برای بیماران روانی شد (ابراهیم پور، 1390). 2-3-3- تعاریفی چند از بهداشت روانی در خصوص تعاريف بهداشت رواني، مكتب زيست گرايي كه اساس روان پزشكي را تشكيل مي دهد، معتقد است بهداشت رواني زماني وجود خواهد داشت كه بافت ها و اندام هاي بدن به طور سالم كار كنند و هر نوع اختلال در دستگاه عصبي و در فرآيند شيميايي بدن، اختلال رواني به همراه خواهد آورد. مكتب روانكاوي معتقد است كه بهداشت رواني يعني، كنش متقابل موزون بين سه عنصر مختلف شخصيت: نهاد ،من و من برتر. بدين صورت كه من بايد بتواند بين تعارض هاي نهاد من و برتر تعادل به وجود آورد. مكتب رفتارگرايي، در تعريف بهداشت رواني، بر سازگاري فرد با محيط تأكيد دارد. اين مكتب معتقد است كه رفتار ناسالم نيز، مثل ساير رفتارها، در اثر تقويت آموخته مي شود. بنابراين، بهداشت رواني نيز رفتاري است كه آموخته مي شود. مكتب انسانگرايي معتقد است كه بهداشت رواني، يعني ارضاي نيازهاي سطوح پايين و رسيدن به سطح خودشكوفايي. هر عاملي كه فرد را در سطح اختلال رفتاري به وجود خواهد آورد(جدیدی، 1389). تعریف کینزبرگ در مورد بهداشت روانی عبارتست از: تسلط و مهارت در ارتباط صحیح محیط بخصوص در سه فضای مهم زندگی، عشق، کار، تفریح (سالاری، 1392). لونیسون و همکارانش در 1962 سلامتی روانی را اینطور تعریف کرده اند: سلامت روان عبارتست از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با در آمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویش(کریم پور، 1390). بهداشت روانی به معنای سلامت فکر می باشد و منظور از نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی است که خود می تتواند نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت و تکامل در حد فردی و ملی و بین المللی کمک نماید، زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد نسبت به دست یابی آن اقدام می شود و راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز می گردد (عباسی،1380). هارتمن تعادل روانی را به این ترتیب تعریف می کند که من بتواند تطابقی بین نهاد و فرامن ایجاد کند و خواسته های آنها را نفی یا طرد نمی نماید. او قبلاً (1939) انعطاف پذیری من کلی، و (1954) نظریه جاهودا را تایید کرد و تعادل بین سطوح آگاهی، نیمه آگاهی و ناخودآگاهی شخصیت را به عنوان سلامت فکر تعریف و توصیف نمود. او چنین تعادلی را ناشی از انعطاف پذیری من، می دانست به این ترتیب حالت انعطاف پذیری در فرد ملاکی برای طبیعی بودن یا سلامت فکر خواهد بود (عباسی، 1380). از دیدگاه روانپزشکان سلامتی عبارتست از: تعادل در فعالیت های زیستی، روانی و اجتماعی افراد که یک انسان از این تعادل سیستماتیک و ساختارهای سالم خود برای سرکوب کردن و تحت کنترل در آوردن بیماری استفاده می کند. کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند: سلامت فکر عبارت است از: قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی بطور منطقی، عادلانه و مناسب(ابراهیم پور، 1390). 2-3-4- اصول سلامت روان مشكل است بگوئيم يك شخص از لحاظ رواني سالم و طبيعي است زيرا ميزان آن بر حسب تمدن، جامعه، زمان، مكان، فرهنگ و انتظارات هر جامعه تفاوت دارد. اما براي به سلامت روان انسان مي‌توان اصولي را به شرح ذيل مدنظر قرار داد(سالاری، 1392). مشخصات شخصي كه از لحاظ رواني سالم است: - آنچه را كه هست قبول كند و بداند كه زندگي مطلوب و دلخواه خيالي بيش نيست و هميشه يك نوع ناتمامي و نقص در همه جا وجود خواهد داشت. - به انجام يك كار معتقد است و پر توقع نيست و هميشه راهي را انتخاب مي كند كه مي‌داند در آن راه امكان عملي شدن يك منظور بيشتر از راه هاي ديگر است. - شخص سالم از استقلال فردي خود آگاه است. امكانات، خواست ها، اميال و هدف هاي خود را مي‌داند و كيفيت و واقعيت وجود خويش و محيطش را درك كرده است و خود را با واقعيت هم‌آهنگ مي‌كند. - در برابر پيش‌آمدها و وقايع معمولي روزانه احساس قدرت مي‌كند و زندگي را زيبا و سالم مي‌بيند. هر چند كه ممكن است در مقابل مشكلات و وقايع سخت، شخص احساس ناتواني بكند. - از زندگي بيشتر راضي است و اظهار خوشي مي‌كند و كمتر ناراضي و دلگير است. - مي‌تواند مناسبات دوستانه و صميمانه با ديگران برقرار سازد كه هم خود از اين دوستي احساس رضايت كند و هم طرف مقابلش از دوستي او برخوردار باشد. - شخص سالم عهده‌دار زندگي خويشتن است و انتظار ندارد كه ديگران زندگي راحت و خوبي براي او تأمين بكنند. - خود و ديگران را دوست دارد و از محبت كردن به آنها لذت مي‌برد. - به ماهيت وجود خود پي‌مي‌برد و از تأثير رفتار خود روي ديگران آگاه است. - در موارد به خصوص و حاد حق دارد كه خشمگين و عصباني شود. - هم در ميان جمع احساست خوشي مي‌كند و هم در تنهايي. - ديگران را تحقير نمي‌كند و براي خود مزيت اضافي تأمل نمي‌شود. - قبول دارد كه كشمكش ها و ناسازگاري ها هميشه وجود خواهد داشت، بايد به هر صورتي با ناسازگاري ها و كشمكش ها مقابله كند. - شخص سالم بذله‌گويي دارد كه اغلب با آگاهي و خوش خلقي همراه است و از فرصت‌هاي عادي براي شادي و دور بودن از غصه و نگراني استفاده مي‌كند. - آشفتگي و ناراحتي هايش را به نحوي ظاهر مي‌كند كه قابل قبول جامعه‌اي كه در آن زندگي مي كند باشد. - تأثير و آشفتگي خود را مهار مي كند كه باعث ناراحتي اطرافيان نشود و در بدترين شرايط با حقايق روبرو شده و از مبارزه با مشكلات، خصوصاً هنگامي كه از گرفتاري به سوي موفقيت پيش مي‌رود لذت مي‌برد. - با ديگران خوب تماس مي‌گيرد، خود را به ديگران مي فهماند و دوستان مخصوص را انتخاب شده دارد. - خود مختار، متكي به خود و مستقل، آرام و روشن‌بين است. - از موقعيت جديد احساس رضايت و لذت دارد. - بردباري و مهارتي كه فرد براي مسائل بروز مي‌دهد و يا به عبارت ديگر احساس اين كه از عهده وضيفه محوله بر‌مي‌آيد. - مسائل را در مركز قرار مي‌دهد، نه اين كه خود را در مركز قرار دهد يعني كاركردن روي مسئله نه روي خود(حاجي آقا جاني، اسدي نوقابي، 1378: 25). 2-3-5- انجمن ملي بهداشت رواني انجمن ملي بهداشت رواني در آمريكا در ارتباط با اثرات هيجاني و سودمندي ورزش و فعاليتهاي ورزشي بر سلامت رواني و جسماني به موارد ذيل اشاره مي نمايد: معمولاً ورزش با كاهش حالت اضطراب همراه است. ورزش و فعاليتهاي ورزشي، باعث مي شود كه افسردگي به طور مناسبي كاهش يابد. فعاليتهاي طولاني مدت معمولاً با كاهش صفاتي همچون اضطراب و عصبانيت همراه است(سالاری، 1392). اگرچه از تاريخچه بهداشت رواني در ايران اطلاعات كافي در دسترس نيست ولي از مدارك ناكافي بدست آمده و با توجه با اعتقادات مذهبي، سنت و علمي آن زمان در كشورهاي ايران و عربي مي توان قبول كرد كه رفتار يا بيماران رواني به محو مطلوب انجام مي شود و از زمان هاي قديم معلم هايي براي نگهداري بيماران رواني وجود داشته است اكثر تصورها اين است كه علوم پزشكي يونان در نگرش كشورهاي عربي زبان و ايران تأثير گذارده ولي شواهد وجود داشته و از كتابهاي يوناني حتي به صورت ترجمه در اين مدرسه استفاده مي شد. از زمان ساسانيان در جندي شاپور اهواز براي بيماران رواني مكان بخصوصي تركيب يافته و در قرن هشتم چندين بيمارستان در بغداد وجود داشته است كه از پرشكان حاذق در اسلام ابو علي سينا و نيز مانند زكرياي رازي براي بيماران رواني كه آنها را هر مريض هاي دماغي نيز ميگفتند دستورات دارويي تجويز مي كرد ابوعلي سينا براي درمان بيماران رواني عقيده به تلقين داشت و به عقيده اكثر مورخان به پيوند اعصاب را براي اولين بار عرضه كرده است از تأليفات او مي توان به كتاب قانون كه معرفيت جهاني دارد اشاره كرد كه در اين كتاب فصولي براي بيماران رواني وجود دارد كه تا چند قرن در كتب اروپايي چنين چيزي به چشم نمي خورد و همچنين در كتاب (شفا) كه مربوط به فلسفه است دربارة مزاجها آنها را به چهار نوع ملانكولي دموي صفرايي، بلغمي، بودايي، اشاره كرد ابعاد سرشتي در سايت پاتولوژي بيماران داشته است حدود دو دهة قبل براي اولين بار نخستين كتاب بهداشت رواني توسط دكتر سعيد شاملو به رشته تحرير درآمد در اين زمان در ايران تنها عدة محدودي نسبت به اين موضوع بسيار مهم توجه، علاقه و يا اطلاعات دقيق و صحيحي داشته اند و مسئله بهداشت رواني نه تنها مطرح نبود بلكه حتي از سوي مسئولان و متخصصان به درمان بيماران رواني كه به سبب مشكلات فردي و اجتماعي بايد مورد توجه قرار گيرند(ابراهیم پور، 1390). در سال هاي اخير در كشور ايران مانند ساير كشورهاي جهان علاقه مخصوص هم از طرف مقامات دولتي و هم از جانب مردم به امر بهداشت رواني نشان داده است اگر چه هنوز مدت زماني از توجه علاقه نگذشته ولي اثرات آن در بهبود اوضاع بيمارستانها و بكاربردن روش هاي صحيح در پيشگيري مشاهده مي گردد تأثير وقايع مهم زندگي بر سلامي بارها و به دفعات نشان داده شده است(كريم پور، 1389). 2-3-6- تاريخچه بهداشت رواني در ايران نگاهی به تاریخچه بهداشت روان در ایران نشان می‌دهد كه در طی چند دهه گذشته پیشرفت‌های قابل توجهی در زمینه ارائه خدمات بهداشت روان در ایران صورت گرفته است، بالاخص در سال‌ های اخیر، برنامه ادغام بهداشت روان در نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه در ایران به عنوان الگویی برای سایر كشورهای منطقه پذیرفته شده است. به همین دلیل در چهل و چهارمین اجلاس سالانه وزرای بهداشت كشورهای منطقه مدیترانه شرقی در تهران در سال 1380، برنامه‌های بهداشت روان ایران به عنوان یكی از بهترین الگوهای موجود شناخته شد (شاملو، 1381). مورتی (1381) به نقل از خير و شیخ الاسلامی(1381) تاریخچه پیشرفت و گسترش برنامه‌های بهداشت روان در ایران را به 4 دوره زمانی تقسیم نموده‌اند: الف) در دوره اول كه تا سال‌های 1320 ادامه داشت، شرایط بسیار نامناسبی از نظر خدمات بهداشت روان وجود داشت. در این دوره در شهرهای تهران، همدان، شیراز و اصفهان تیمارستان‌هایی با امكانات بسیار محدود و ضعیفی وجود داشتند كه در آن‌ها بیماران با شرایط بسیار رقت باری نگه‌داری می‌شدند. ب) در دوره دوم، كه از اواخر دهه 1320 شروع و تا سال‌های 1350 ادامه داشت. در این دوره، فعالیت‌هائی در زمینه بهداشت روان انجام گرفت. به عنوان مثال، در سال 1336 پخش برنامه‌های روان‌شناسی و بهداشت روانی از رادیو ایران شروع شد و در سال 1338، اداره بهداشت روانی در اداره كل بهداشت وزارت بهداری تأسیس شد (میلانی فر، 1374). هم‌چنین از دهه 1340 فعالیت‌های پژوهشی در زمینه همه‌گیرشناسی اختلالات روانی و برنامه‌ریزی برای ارائه خدمات بهداشت روان در ایران آغاز شد. با تأسیس دانشكده پزشكی در كشور و معرفی روان‌پزشكی به عنوان شاخه‌ای از طب مدرن و ایجاد و گسترش دپارتمان‌ها و بیمارستان‌های روان‌پزشكی، بهبود قابل ملاحظه‌ای در اداره وارائه خدمات در بیمارستان‌های روان‌پزشكی حاصل شد. در اوائل دهه 1340 آموزش دستیاری روان‌پزشكی در بیمارستان روزبه وابسته به دانشگاه تهران شروع شد و بعد از آن، برنامه‌های مشابهی در دانشگاه‌های شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد به مرحله اجراء درآمد. ج) در دوره سوم كه از سال‌های 1350 شروع شد، ‌تلاش‌هایی در جهت ارائه خدمات بهداشت روان جامعه‌نگر آغاز گردید. برنامه‌های این دوره شامل ارائه خدمات جامعه بهداشت روان، ایجاد بیمارستان‌ها و مراكز جدید روان‌پزشكی در استان‌های مختلف و انجام پژوهش‌های همه‌گیرشناسی بود (مورتی، 1381). در سال 1350 اداره بهداشت روان به اداره كل تبدیل شد. ولی بعد از دو سال مجدداً تحت نظارت اداره كل خدمات بهداشتی قرار گرفت. اولین دوره بازآموزی پزشكان عمومی تهران و شهرستان‌ها در سال 1354 به مدت یك ماه در مركز بهداشت روان تهران و مركز روان‌پزشكی رازی به مدت یك ماه انجام گرفت. موفقیت این برنامه باعث شد كه در سال 1355 دو دوره بازاموزی برای پزشكان عمومی، متخصصین رشته‌های مختلف، پرستاران، لیسانسیه‌های مامایی برگزار شود. در همان سال پس از ادغام دو وزارت بهداری و رفاه اجتماعی، بیمارستان‌های روانی و مراكز وابسته، به انجمن توان‌بخشی وابسته به وزارت بهداری و بهزیستی واگذار شد. از همان سال مراكز جامع روان‌پزشكی منطقه‌ای در نقاط مختلف تهران تأسیس شد. د) چهارمین دوره از مهر ماه 1365، ‌زمانی كه برنامه كشوری بهداشت روان تدوین و مورد تأیید دولت قرار گرفت شروع شد. در این سال،‌برنامه كشوری بهداشت روان ایران توسط كمیته‌ای متشكل از كارشناسان و متخصصان بهداشت روان كشور و مشاور وقت بهداشت روان منطقه‌ای سازمان جهانی بهداشت تدوین و در سال 1367 پس از تصویب وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی به مرحله اجرا گذاشته شد. اولین مرحله آزمایشی این طرح در سال 1367 در شهر كرد و شهرضا به اجرا درآمد. هدف این برنامه آزمایشی بررسی اثربخشی ادغام بهداشت روان در نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه بود. نتایج این برنامه آزمایشی اثربخشی این برنامه را نشان داد (شاه‌محمدی، 1372؛ حسن‌زاده، 1371). موفقیت چشم‌گیر طرح آزمایشی منجر به گسترش فعالیت‌ها در این زمینه شد. در سال 1370، این طرح در منطقه هشتگرد نیز به اجراء درآمد، كه نتایج آن اثربخشی و كارآیی ارائه خدمات بهداشت روان به عنوان بخشی از مراقبت‌های بهداشتی اولیه را مورد تأیید قرار داد. 2-3-7- دستاوردها موفقیت طرح‌های آزمایشی موجب توجه بیشتر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی و سیاست‌گزاران كشور به امر بهداشت روان شد. گسترش برنامه‌های بهداشت روان در مناطق روستایی از دستاوردهای این برنامه‌های آزمایشی بود. علاوه بر این، تلاش‌های انجام گرفته نتایج بسیار مهمی در پی داشتند كه مورتی (1381) به شرح زیر به آن‌ها اشاره نموده است: الف) ایجاد واحد بهداشت روان در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی. ب) تشكیل كمیته كشوری سلامت روان. ج) مشاركت دانشگاه‌های علوم پزشكی در برنامه كشوری سلامت روان. د) اعلام بهداشت روان به عنوان نهمین جزء‌مراقبت‌های بهداشتی اولیه. هـ) آماده نمودن متون آموزشی برای بهورزان، پزشكان و ایجاد نظام گزارش دهی و آموزش كلیه پرسنل بهداشتی. و) برگزاری مراسم هفته سلامت روان در پایان مهر ماه هر سال. ز) برگزاری كارگاه‌های آموزشی بازنگری برنامه كشوری سلامت روان. ح) ارزش‌یابی مستقل بین‌المللی از برنامه در سال 1374. ط) برگزاری سمینارها و كنفرانس‌های گوناگون. ی) آموزش همگانی سلامت روان از طریق رسانه‌های گروهی و دیگر نهادها. ك) ایجاد بخش‌های روان‌پزشكی در بیمارستان‌های عمومی. ل) برنامه سلامت روان شهری و مدارس. در نتیجه تلاش‌های مستمر، تا پایان سال 1374، حدود 6 میلیون نفر تحت پوشش قرار گرفتند كه 4 میلیون نفر روستایی بودند. میزان جمعیت تحت پوشش در سال 1376 به 10 میلیون نفر رسید. به گزارش یاسمی و همكاران (1381)، از كل جمعیت كشور، 1/30 درصد (63 در صد از جمعیت روستانشین و 8/10 در صد جمعیت شهرنشین) تحت پوشش طرح ادغام بهداشت روان در مراقبت‌های بهداشتی اولیه قرار دارند. علاوه بر اجرای طرح ادغام سلامت روان در نظام مراقبت‌های اولیه، پیشرفت‌های قابل توجهی نیز در حوزه های دیگر خدمات سلامت روان در ایران انجام گرفته است كه در ذیل به طور خلاصه به آن‌ها اشاره می‌شود. در زمینه پیش‌گیری و درمان اعتیاد، در سال‌های اخیر اقدامات مؤثری انجام گرفته كه مهم‌ترین آن‌ها تلاش در جهت جرم‌زدائی از پدیده اعتیاد، ایجاد مراكز ترك اعتیاد، و تدوین برنامه‌های مختلف سم زدائی و ترك، ایجاد چند كلینیك متادون، و اجرای طرح‌های كاهش آسیب بوده است. اما با توجه به شیوع نسبتاً بالای سوء مصرف مواد و مشكلات مرتبط با آن كه می‌تواند عواقب بسیار زیان‌باری را در پی داشته باشد، از جمله انتقال بیماری‌های خطرناكی مانند HIV/AIDS، بالا رفتن میزان جرم و جنایت، افزایش رفتارهای پرخطر، از هم پاشیدن خانواده‌ها، و آسیب‌های دیگر اجتماعی، لزوم توجه بیشتر به این معضل اجتماعی كاملاً احساس می‌شود. در زمینه بهداشت روان در بلایای طبیعی نیز با توجه به قرار گرفتن ایران در معرض زمین لرزه و سیل، در سال‌های اخیر برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات قابل ملاحظه‌ای انجام گرفته است، به‌عنوان مثال، برنامه ملی مداخلات بهداشت روان در بلایای طبیعی تدوین شده و متون آموزشی نیز تهیه شده است (یاسمی و همكاران، 1382). در زلزله بم، امدادگران مطابق این متون آموزش دیده و در جهت امدادرسانی به زلزله زدگان اعزام می‌شدند. در حال حاضر نیز خدمات بهداشت روان تحت نظارت اداره بهداشت روان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی به مردم بم ارائه می‌شود. در سال‌های اخیر، توجه بیش‌تری به بهداشت روان كودكان و نوجوانان شده است. در این زمینه می‌توان به اجرای برنامه‌های بهداشت روان مدارس اشاره نمود كه از حدود سال 1376 با اجراء یك پیش طرح در دماوند شروع شد. نتایج این پیش طرح نشان داد كه چنین برنامه‌هائی می توانند در ارتقاء بهداشت روان دانش آموزان موثر باشند (پورنقاش تهرانی، 1381). 2-3-8- ضرورت سلامت رواني سلامتي يك امر اساسي و مهم در زندگي انسان است. بر اساس آمارهاي موجود نيمي از مرگ و ميرها در نتيجه رفتارها و روش‌هاي غلط زندگي است. در قرون گذشته انسان‌ها بيش‌تر به خاطر بيماري‌هاي ميكروبي و عدم بهداشت جسماني و يا حوادث طبيعي مي‌مردند ولي امروزه مرگ‌ها اغلب در نتيجه روش‌هاي غلط زندگي است. مثال‌هايي آشنا در اين مورد شامل بيماري سرطان ريه به خاطر استفاده از سيگار، مرگ‌هاي ناشي از استفاده از غذاهاي نامناسب و يا عدم فعاليت هاي جسماني، بيماريهاي ناشي از تماس با مواد سمي و شيميايي، هم چنين آتش‌سوزي، تصادفات رانندگي و ... مي‌باشد(سالاری، 1392). خانواده نقش مهمي در تأمين بهداشت رواني افراد دارد. در ذيل نقش خانواده از سه جنبه بررسي مي‌شود: الف) نقش خانواده در سلامت رواني: پايه‌هاي رشد رواني اجتماعي كودكان، احساس ايمني و ارضاي عاطفي آنان در سال هاي اوليه كودكي پي ريزي مي‌گردد، زيرا تفاهم، سازگاري و محبت موجود در محيط خانواده‌، در تقويت حس اعتماد به نفس و پرورش نيروي سازنده در كودكان و نوجوانان بسيار حائز اهميت است. در يك خانواده عادي، والدين ضمن همبستگي و احترام متقابل نسبت به يكديگر در برخورد با فرزندان، روش هماهنگ و يكسان را در پيش مي‌گيرند و در نتيجه، فرزندان احساس مي‌كنند كه رابطه والدين، صميمي است، زيرا كودك و نوجوان بايد والدين خود را منبع شادي، امنيت عاطفي، ارضاي خاطر جسمي و رواني دانسته و آنان را پناهگاه خويش بدانند (ابراهیم پور، 1390). بي‌توجهي والدين به سالم سازي محيط رواني – اجتماعي و فقدان روابط مناسب در بيشتر موارد، كودكان و نوجوانان را با كمبودهاي عاطفي مواجه مي‌سازد. لذا ريشه رفتارهاي نابهنجار كودكان و نوجوانان، انحرافات و بزهكاري ها را بايد در سنين اوليه كودكي و در ميان خانواده جستجو كرد، به همين دليل براي شناخت علت ناسازگاري هاي كودكان و نوجوانان و پيدايش اختلال هاي رفتاري، بيش از هر چيز آگاهي از وضعيت خانواده آنان ضرورت دارد.به طور كلي اصولي كه بايد پدر و مادر، به عنوان والدين كودك و نوجوان، هميشه در نظر داشته باشند، عبارتند از: هماهنگي در انضباط و تربيت كودكان و نوجوانان، يگانگي در انتظار و توقع از آنان با توجه به تفاوت هاي فردي و محدوديتهاي موجود و جلوگيري از وقوع مسائلي كه موجب ايجاد هيجان ناخوشايند در كودك و نوجوان مي‌گردد (گنجي، 1376). ب) نقش خانواده در پيش‌گيري از پيدايش اختلالات جسمي و رواني در كودكان: توجه والدين، بخصوص مادران به نكات و دستورالعملهاي زير مي‌تواند در حفظ سلامتي آنان و سلامت جسمي و رواني در كودكان آنها كاملاً مؤثر واقع گردد (گنجی، 1376). 1- مراجعه به پزشك به طور منظم، در تمام دوران بارداري و انجام آزمايشهاي پزشكي، كمك بزرگي در پيش‌بيني ضايعات احتمالي مي‌كند. 2- مادران بايد در جلوگيري از بيماري هاي مسري بويژه سرخجه در سه ماهه اوليه دوران بارداري بسيار بكوشند. همچنين ابتلاء والدين به بيماري سيفليس در كودك نارسايي هاي هوش ايجاد مي‌كند. 3- اعتياد والدين به مشروبات الكلي از عوامل موثر در عقب ماندگي ذهني است. بخصوص مادران بايد از استعمال مواد مخدر و دخانيات خودداري كنند. 4- مسمومیت های دوران بارداري و وارد شدن ضربه بر شكم مادر، به خصوص در ماه هاي آخر بارداري موجب عقب ماندگي ذهني مي‌گردد. 5- با توجه به زيان هاي جبران ناپذير اشعه ايكس و راديواكتيو، مادران بايد از انجام آزمايش هاي راديولوژي به ويژه در ماه هاي اوليه بارداري خودداري كنند (مگر در صورت نياز مبرم و تحت نظر پزشك). 6- مادران با رژيم غذايي مناسب و كافي مي‌توانند از ايجاد ناهنجارها جلوگيري كنند، زيرا سوء تغذيه و كمبود ويتامين هاي ضروري ممكن است موجب ايجاد عقب ماندگي ذهني گردد. 7- مادران در تأمين بهداشت جسم و روان بكوشند و حتي الامكان اضطراب و پريشاني به خود راه ندهند، زيرا اضطرابها و هيجانات ناگهاني و مستمر در دوران بارداري، موجب ايجاد تغييرات در غدد داخلي مي‌شود و باعث عقب ماندگي و ركود ذهني در كودك مي‌گردد. 8- پدران نيز مسئووليت ايجاد تسهيلات لازم، به خصوص فراهم كردن آرامش رواني و عاطفي مادر را به عهده دارند. 9- مراجعه به مراكز مشاوره ژنتيكي براي افرادي كه مي‌خواهند ازدواج كنند بويژه در موارد ازدواج خويشاوندي و يا بالا بودن سن مادر و خانواده‌هايي كه داراي يك فرزند عقب مانده يا معلول هستند از ضروريات است(کریم پور، 1389). ج) نقش خانواده در آگاهي دادن به جوانان در زمينه ازدواج: از مهمترين انتخاب‌هاي دوره جواني، انتخاب همسر است، در مكتب اسلام به ازدواج و انتخاب همسر، بسيار اهميت داده شده است. ازدواج و تشكيل خانواده از نظر بهداشت رواني اهميت فراوان دارد. خانواده‌ها بايد به فرزندان خود تفهيم كنند كه ازدواجي موفق و پايدار است كه زن و مرد هر دو موقعيت خود را درك كنند و درصدد تطبيق شرايط خود با نيازهاي خانواده و مخصوصاً كودكان برآيند. يكي از علل عمده اختلالات رواني در كودكان و نوجوانان، گسسته شدن روابط خانوادگي يا اختلافات شديد بين اعضاي خانواده است. شكي نيست كه در ازدواج، سازش دائمي و صبر و گذشت فراوان لازم است (امیریان، 1380). 2-3-9- مشخصه‌هاي سلامت رواني و شخصيت سالم در زندگي و روابط انسان‌ها، معيارهايي وجود دارد كه به سلامت روان كمك مي‌نمايد و در زير به برخي از آنها اشاره مي‌گردد: 1- صداقت در رفتار: افرادي كه بين نيت دروني آنها با رفتار بيروني‌شان هماهنگي بيش‌تري باشد از سلامت رواني بهتري برخوردارند. و در غير اين صورت سلامت رواني به خطر مي‌افتد، مثلاً فردي كه دروغ مي‌گويد بخش زيادي از انرژي رواني او صرف فاش نشدن دروغ خواهد شد(سالاری، 1392). 2- پذيرش ضعف و شكست هاي خود: جهت كمك به سلامت روان لازم است شكست ها را به عدم تلاش نسبت دهيم نه به عدم توانايي(کریم پور، 1389). 3- انعطاف پذيري: زندگي اجتماعي پستي‌ها و بلندي‌ها ، بدي‌ها و خوبي‌ها، خيرها و شرّها، را دارد، لذا لازم است انسان ظرفيت پذيرش تغييرات را داشته باشد، زيرا باعث كمك به بهداشت روان مي‌گردد(سالاری، 1392). 4- توانايي نه گفتن: در مقابل خواسته‌هاي غير منطقي خود و ديگران توانايي «نه گفتن» را داشته باشيم و كارها را براساس رضايت خاطر دروني خود انجام دهيم نه به خاطر رضايت ديگران. 5- داشتن قاطعيت: رفتار قاطعانه را روزانه تمرين كنيم و بدون عصبانيت و پرخاشگري و با استفاده از ارتباط كلامي مناسب از حق خود دفاع نماييم(جعفری، 1389). 6- دوري از فرض‌هاي غلط ذهني: فردي كه با خوش رويي با ديگران رفتار نمي‌كند، اين مسأله باعث مي‌شود كه ديگران نيز همان واكنش را با او داشته باشند، لذا به اين تصور در مي‌آيد كه ديگران از او بدشان مي‌آيند و او را دوست ندارند (اميني،1383). 7- ورزش: ورزش علاوه بر اين كه اميد به زندگي بهتر را بيش‌تر مي‌كند، بلكه زنجيره تفكرات منفي را نيز قطع مي‌كند (اميني، 1383). 8- سازگاري مناسب اجتماعي: فرد سالم، ارتباط گرم و صميمانه‌اي به ديگران دارد، سعي مي‌كند به ديگران احترام گذاشته و به احساسات آنها با صميمت و مهرباني پاسخ دهد (فراهاني و كرمي نوري، 1383). 9- داشتن هدف در زندگي: يك فرد سالم، فلسفة زندگي خود را مي شناسد و زندگي را پوچ و بي‌معني نمي‌داند، براي زندگي خود ارزش قايل بوده و بيهوده زندگي خود را فداي امور بي‌ارزش نمي‌كند (فراهاني و كرمي نوري، 1383). 10- حركت براي پيشرفت: تلاش و كوشش لازم را داشته باشيم اما انتظار كامل بودن در تمام زمينه‌ها را نداشته باشيم، لذا آنچه مهم است تلاش به اندازه توانايي است. 11- خود كارآمدي و خودگرداني: خود كارآمدي، ارزيابي فرد از توانايي خود در انجام يك تكليف است. خود گرداني مستلزم توانايي فرد در تأثير گذاري بر رفتار خود به جاي واكنش مكانيكي در برابر محيط است (كديور، 1382). 12- ابراز احساسات: احساسات مثبت مانند شادي و محبت و احساسات منفي از جمله خشم، نگراني و اضطراب را درون فكني و سركوب نكنيم و بدون رفتار پرخاشگرانه آنها را ابزار كنيم. 13- درك توانايي خود و ديگران: نقاط قوت و ضعف خود را بشناسيم و سعي در شناختن نقاط قوت و ضعف ديگران داشته باشيم. توانايي عفو و گذشت را داشته باشيم و هميشه براي اشتباهات خود را سرزنش نكنيم چون سرزنش باعث كاهش اعتماد به نفس و عزت نفس افراد مي‌شود. 14- احترام به ديگران: به ديگران احترام بگذاريم، چون اين امر باعث مي‌شود كه ديگران نيز به ما احترام بگذارند و امكان انگيزش و تقويت محيطي فراهم گردد. 15- داشتن يك نگرش مثبت: نسبت به دوستان، همسالان و بزرگسالان ديد مثبتي را پيدا كنيم، چون نگرش خوب به بهداشت روان كمك مي‌كند. 16- احساس امنيت و آرامش خاطر: افراد سالم دچار اضطراب و نابساماني دائمي فكري نيستند. آنها دلواپس نيستند و از آينده و اتفاقات هراسي ندارند. آنها با بردباري و احساس امنيت با وقايع روبرو مي‌شوند و براي آنها راه حل منطقي پيدا مي‌كنند (جردن و همکاران، 1999). 17- داشتن اعتماد به نفس و احساس كفايت: اعتماد به نفس ، داشتن نگرش مثبت به تواناييهاي خود مي باشد كه رابطه تنگاتنگي با احساس كفايت دارد. اين كه كسي به خود و تواناييهاي خود اعتماد داشته باشد و بگويد من مي‌توانم اين كار را انجام دهم و مشكلات را از پيش پا بردارم حاكي از داشتن بهداشت رواني است (پورمقدس، 1367). 2-3-10- مفهوم سلامت روان شناختي يا سلامت روان سازمان بهداشت جهاني- سلامت را به صورت بهزيستي کامل فيزيکي - رواني و اجتماعي تعريف مي کند. نه صرف فقدان بيماري و ناراحتي. سلامت در ديدگاهي کلي نگر از جنبه هاي رواني - اجتماعي و فيزيکي مورد توجه قرار مي گيرد. رابطه آن با محيط نيز در نظر قرار مي گيرد. سلامت روان شناختي نيز تعريفي است که دانشمندان روان شناختي و علوم اجتماعي و رفتاري در مورد کارآمدي و عملکرد روان شناختي متناسب انسان ارائه کرده اند. مفهوم سلامت و بيماري رواني در طول زمان تغييرات و دگرگوني هاي زيادي داشته اند. ارسطو در کتاب اخلاق مي گويد: هر انسان به اندازه اي سالم است که توانسته کنشهاي بشري را در خود توسعه دهد. از آنجا که بشر بالاترين عملکرد هوش را دارد پس بهترين زندگي، زندگي خردمندانه است و سلامت رواني يعني نوعي زندگي که استدلال بر آن کاملا حکومت کند. مفهوم طبيعت گرايانه سلامت رواني توسط ارسطو، در قرون وسطي ناديده گرفته شد، از قرن هفتم و شانزدهم سلامت روان شناختي بصورت پرهيزکاري تعريف شد. پس از قرن شانزدهم مجددا سلامت روان شناختي بصورت طبيعت گرايانه تعريف شد. همزمان با رنسانس روانپزشکي در اواخر قرن 19 سلامت روان شناختي نوعا به صورت «فقدان بيماري رواني» تعريف گرديد(ابراهیم پور، 1390). معمولا سلامت روان شناختي را به 3 شکل مي توان تعريف کرد: نخست معناي خودآگاهي که اين تعريف توسط فرويد (1856)، مک دوگال (1871)، جورج بركلي (1685) و بسياري از هستي گرايان و نظريه پردازان نقش مانند لورنتز - پذيرفته شده است. تعريف دوم شامل خود شکوفايي و تحقق خود مي شود، يعني بالفعل ساختن تواناييهاي روان شناختي ذاتي و دروني با استفاده از نوعي دگرگوني رواني ميسر مي شود. يونگ (1875)، آلپورت (1897)، و انسان گراياني مازلو (1908)، اين ديدگاه را پذيرفته اند. سومين تعريف سلامت رواني حدودي است که فرد توانسته با «شبکه روابط اجتماعي پايدار» يکپارچه شود آدلر (1870)، و بسياري از جامعه شناسان اين تعريف را پذيرفته اند(كريم پور، 1389). 2-3-11- مفهوم سلامت روان در نظريه هاي روانکاوي سلامت روان از نظر آلپورت: گوردن آلپورت يكي از نخستين روانشناسايي بود كه توجه خود را به شخصيت سالم معطوف داشت. از نظر وي افراد سالم در سطح معتدل و آگاهي عمل مي كنند، از قيد و بندهاي گذشته آزادند. و نيروهايي كه آنها را هدايت مي كنند، هدفها و انتظارهايي است كه از آينده دارند. آلپورت از افراد برخوردار از سلامت روان به عنوان انسان بالغ ياد مي كند و براي آن هفت ويژگي ذكر مي كند كه عبارتند از: گسترده مفوم خود، ارتباط صميمانه با ديگران ، امنيت عاطفي، ادراك واقع بينانه و مهارت در وظايف، عينيت بخشيدن به خود و وظيفه يگانه ساز زندگي به نظر آلپورت هرچه شخص با فعاليت هاي مردم و انديشه هاي متنوع در ارتباط باشد سلامت رواني بيشتري دارد شخص سالم مي تواند به پدر و مادر فرزندان همسر يا دوستان نزديكش صميميت نشان دهد تصور شخس نسبت به خود و نيز از اهميت زياد برخوردار است. نكتة مهم اينكه خود را با تمام كمبود و نقاط مثبت آن مورد قبول واقع شود و هر چه شخص را واقع بيني به خود بنگرد سلامت رواني او بيشتر است آلپورت خصيصة امنيت عاطفي را با ناكامي خوانده است اشخاص سالم، موانع را تحمل مي كنند تسليم ناكامي نمي شوند بلكه براي هدفها يا هدف هاي ديگري كه جايگزيني هدف هاي پيشين ساخت اند شيوه هاي متفاوتي كه از ناكامي كمتري برخوردار باشند بكار مي گيرند(گنجي، 1376). شخصيت سالم و بالغ شخصيتي است كه بتواند عينيت خود را نشان دهد و خود را بهتر بشنايد انساني كه به مرتبه برتري از بصيرت نفس رسيده باشد صفت منفي خود را به ديگران فرا نمي افكند. آلپورت ضمن تأكيد مراتب كار معتقد است كه حس تعهد اشخاص سالم به اندازه اي نيرومند است كه وقتي سرگرم آثار خود مي شوند مي توانند هر گونه مكانيسم دفاعي با سائق مربوط به من را ناديده انگارد. در اين رابطه جملة زير را از يك پزشك نقل كرده است تنها راه دوام آوردن زندگي دانستن وظيفه اي براي به انجام رساندن است تصور آلپورت از شخصيت سالم جنبة ديگري نيز دارد كه شايد خلاف انتظار به نظر برسد هدف هايي كه شخص سالم آرزو مي كند در نهايت دست يافتني است به نظر آلپروت شخصيت سالم بدون داشتن آرزوها و جهتي به سوي آينده نا ميسر است(سالاری، 1392). - سلامت روان از نظر راجرز: به نظر راجرز اساسي ترين انگيزه، رفتار آدمي است مهمترين مفهوم در نظرية وي خويشتن است كه شامل افكار ، ادراكات و ارشهاي است كه من را تشكيل مي دهد اين خويشتن ادراك شده بر ادراك فرد از جهاتي بر رفتار او تأثير مي گذارد. در نظر راحرز در رابطه با خود پنداره خويش است كه فرد دست به ارزيابي تجربه هاي مي زند و يك فرد سازگار و سالم خود پنداره آرماي دارد. هرچه خويشتن آرماني به خويشتن واقعي نزديكتر باشد فرد راضي تر خواهد بود ولي فاصلة زياد بين اين دو به نارضايتي و نا خوشنودي منجر مي شود. راجر براي روان سالم از خود پنداري مثبت و سالم سخن به ميان مي آورد و خصايص زير را بر مي شمرد: پذيرش احساسات، عزت نفس، ارتباط خوب با ديگران، زندگي كامل در زمان حال، ادامه و يادگيري چگونه آموختن، توانايي تصميم گيري و خلاقيت (شعاري نژاد، 1368: 61). - سلامت روان از نظر مزوم: مزوم نخستين نظريه داني است كه سلامت روان را با خوشبختي برابر مي داند خوشبختي بخش و جدايي ناپذير شخصيت سالم است و نه محصول جنبي و تصادفي و حتي موجب اعتلا به سطوح عالي تر با روري مي شود خوشبختي چنان بخش از زندگاني سالم است كه مي توان آن را گواهي بر ميزان سلامت رواني كه شخص جوان دست يافته است پنداشت. مردم شخصيت انساني را بيشتر محصول فرهنگ مي داند و در نتيجه به اعتقاد وي سلامت روان بيش از آنكه امري فردي باشد مسئله اي اجتماعي است (سالاری، 1392). - سلامت روان از نظر فیشن: ملاك هاي مهم از نظر فيشن عبارت است: شناخت خود و محيط، استقلال فردي، رفتار بهنجار و منطبق با معيارهاي جامعه و پكپارچگي شخصيت. او معتقد است انسان موجودي اجتماعي است كه براي سلامت روان و جسم خويش به همنوع وابستگي كامل دارد(شاملو، 1381). روانشناسان با توجه به نگرشي كه نيت به ماهيت انسان انگيزه هاي او، چگونگي تأثير انگيزه ها، برخورد و رشد شخصيت و عوامل مؤثر در آن دارند تعريف هاي گوناگوني را از انسان سالم ارائه مي دهند. - سلامت روان از نظر فروید: از ديدگاه فرويد شخص سالم دو ويژگي دارد: الف) مي تواند دوست بدارد و دوست داشته شود. ب) مي خواهد و مي توان كار بكند(سالاری، 1392). به عقيده فرويد اكثر مردم به درجات مختلف، روان نژند هستند و سلامت رواني يك آرمان است نه يك هنجار آماري. طبق نظريه فرويد ويژگي هاي خاصي براي سلامت رواني ضرورت دارد. نخستين ويژگي خودآگاهي است. يعني هر آن چه كه ممكن است در ناخودآگاه موجب مشكل شود بايستي خودآگاه شود و خودآگاهي حقيقي ممكن نيست مگر اين كه كنترل غيرواقعي و غيرضروري يا زياد از حد (من برتر) در هم شكسته شود. به نظر فرويد خودآگاهي عنصر اصلي (ولي نه عنصر كافي) سلامت رواني است. فرويد بيگانگي منطقي از علاقمندي ها و اشتياق هاي عمومي را، معيار نهايي سلامت رواني مي داند (پوراسلامی و ايار، 1379). - سلامت روان از نظر يونگ: یونگ به تكامل شخصيت در سراسر زندگي اعتقاد دارد و از انسان سالم به عنوان شخصيت فرديت يافته تعبير مي كند. فردييت يافتگان به مراحل عالي خود شناسي رسيده اند و خويشتن را هم در سطح هوشيار و نا هوشيار مي شناسند و مي پذيرند اشخاص سالم ديگران را پذيرا مي باشند و با بردباري تحمل مي كنند(رستمی، 1390). آلپورت مشخصه هاي فرد سالم را بدين شرح بيان مي كند: گسترش مفهوم خود، ارتباط صميمانه با ديگران و امنيت رواني. كه از توجه به نكات زير حاصل مي شود: شناخت نقاط فوت و ضعف خود، مهار احساسات خويش و هدايت آنها، تحمل ناكامي ها و دلسردي ها، ادراك واقع بينانه از واقعيت ها و پذيرش آنها به گونه اي كه وجود دارند، مسئوليت، بدون داشتن ارزشمند بودن ايثار و تعهد انجام كار و پذيرش كار مهم مهارت هاي كافي براي انجام دادن آن رسيدن به بلوغ و سلامت رواني ميسر نيست و داشتن فلسفه دو وحدت دهنده در زندگي(سالاری، 1392). ويژگي هاي انسان سالم از نظر راجرز: پذيرش احساسات، عزت نفس، ارتباط خوب با ديگران زندگي كامل در زمان حال، ادامه يادگيري، توانايي تصميم گيري خلاقيت(کریم پور، 1389). انسان سالم از نظر ويكتور فرانكل: در انتخاب اعمالشان آزادند ، شخص مسئول هدايت زندگي هستند معلول نيروهاي بيروني خود نيستند و بر زندگيشان تسلط آگاهانه دارند در زندگي همتاي مناسب خود را يافته اند از توجه به خود فراتر رفته اند بر آينده مي نگرند و به هدف ها و خلاقيت اتي توجه مي كنند. در نهايت امروزه شخص برخوردار از سلامت روانشناختي را با مفاهيمي زير بيان مي كنند(شعاري نژاد، 1368: 61). اين نقايص اگر بسيار ضعيف هم باشند از طريق ازمونهاي هوشي معلوم نمي شوند اما خود را در مقياس هدفدار تر عصب – روانشناختي و نيز بي قرار و تكانشوري مداوم كودك نشان مي دهد براي مثال در تحقيق از دانش آموزان پسر مدارس ابتدايي كه نتايج هوشبهر آنها بالاتر متوسط ، اما نتايج درسشان ضعيف بوده از طريق آزمونهاي عصب روان شناختي مشخص گرديد كه كاركرد قشر پيشاني آنها آسيب ديدده است (شعاري نژاد، 1368: 62). بعلاوه آنها تكانشي، واضطرب و معمولاً خرابكار و دچار مشكل بودند كه اين نشانگر عدم كنترل قشر پيش پيشاني برخواسته ها و اميال دستگاه ليمبيك آنهاست اين كودكان به رقم داشتن توان فكري فراوان بيش از سايرين در معرض خطراطي همچون شكست تحصيلي – الكليسم و بزهكاري قرار دارند به اين دليل كه توانايي فكري آنان ناقص است بله به اين خاطر كه كنترل آنها براي روي زندگي هيجاني نشان آسيب ديده است. تاكنون نظريه هاي بسياري كه در آنها سلامت روان مورد توجه قرار گرفته است ارائه گرديده اند با نگاهي گذرا به برخي از معروفترين آنها مي پردازيم (كريم پور، 1389). نظرية موري: به عقيدة موري (1983) فرد سالم از ساختار رواني خودش آگاهي لازم دارد. هم چنين وي در حين اين كه بين نيازهاي مختلفش تعارضي ندارد از انواع نيازها نيز به نحوة مقتضي استفاده مي كنند. در انسان سالم بهنجار بين (من برتر) و (من آرماني) فاصله زيادي وجود ندارد. موري عقيده دارد كه در انسان سالم ابتدا «نهاد» سپس (من برتر) و آن گاه «من» به ترتيب، نقش عمده را در كنترل رفتار ايفا مي كنند و با نظارت خردمندانه (من) و مواظبت (من برتر) تكانه هاي نهاد به صورت قابل قبولي ارضا مي شوند. به عقيدة موري تمام انسانها با شدت و ضعف متفاوت، دچار «عقده» هستند. اما فقط عقده هاي افراطي و شديد، موجب نابهنجاري و بيماري مي شوند. موري معتقد است كه تخيل و خلاقيت مهم ترين ويژگي سلامت رواني هستند(مهترپور، 1389). نظرية آدلر: سلامت روان به عقيده آدلر (1973) يعني داشتن اهداف مشخص در زندگي، داشتن فلسفه اي استوار و مستحكم براي زيستن، داشتن روابط خانوادگي و اجتماعي مطلوب و پايدار، مفيد بودن براي همنوعان، داشتن جرأت، شهامت و قاطعيت عمل كردن براي نيل به اهداف خود، كنترل داشتن بر روي عواطف و احساسات، داشتن هدف نهايي كمال و تحقق نفس، پذيرفتن اشكالات و كوشيدن در حد توان براي حل آنها. (ابراهیم پور، 1390). نظريه فروم: فروم (1968) معتقد است كه انسان داراي سلامت روان كسي است كه عميقاً عشق مي ورزد، آفرينشگر است، قدرت تعقل و خرد را در خويش كاملاً پرورانيده است. خودش و جهان را به شكل عميقي ادراك مي كند، احساس درست پايدار دارد، با جهان در پيوند است و در آن ريشه و اصالت دارد و حاكم بر سرنوشت خويش است. فروم انسان سالم را داراي جهت گيري بارور مي داند، يعني آن نوع جهت گيري كه در آن خود قادر است تمام استعدادهاي بالقوه و قدرتهاي خويش را به كار گيرد(عباسی، 1380). نظريه مزلو: به عقيده مزلو (1968) افراد برخوردار از سلامت روان، نيازهاي سطح پايين را برآورده كرده اند و اختلال روان شناختي ندارند. مي دانند كه هستند؟ چي هستند و به كجا مي روند. ادراك افراد سالم از واقعيت، صحيح است. آنها جهان را به صورت عيني ادراك مي كنند. اين افراد خودانگيخته، سالم و طبيعي هستند، عواطف خود را صادقانه و بدون رنجش ديگران نشان مي دهند. افراد سالم نيز به خلوت و استقلال دارند. كنش آنها متصل است. اين افراد را تجارب عارفانه يا اوج دارند و همين تجارب، موجب اعتلا و احساس قدرت و قاطعيت آنها مي شود(سالاری، 1392). نظريه اسكينر: سلامت رواني و انسان سالم به عقديه اسكينر (1973) معادل با رفتار منطبق با قوانين و ضوابط جامعه است. و چنين انساني وقتي با مشكلي روبرو مي شود از طريق شيوه اصلاح رفتار براي بهبودي و بهنجار كردن رفتار خود و اطرافيانش استفاده مي جويد و اين كار را تا وقتي ادامه مي دهد كه به سطح هنجار مورد پذيرش جامعه برسد. انسان سالم كسي است كه تأييدات اجتماعي بيشتري را به خاطر رفتارهاي متناسبش، از محيط و اطرافيان دريافت كند(جعفری، 1389). نظريه كارل يونگ : به نظر يونگ سلامت روان شناختي و خودشناسي يكسان هستند. تحقق خود با سه معيار مشخص مي شود. نخست بايستي واپس زني تخليه شود. تنش هاي بين كنش ها و نگرش هاي ناخودآگاه و خودآگاه به آرامش مبدل شوند، فرد بتواند از راه معرفت به آرامش و صفاي دروني برسد. دوم فرد بايستي بيان نمادين ناخودآگاه را درك كند. سوم شخص بتواند از طريق ايمان شخصي به نماد يا اسطورة خصوصي خوشناسي نزديك شود. به نظر يونگ خودشناسي و (خودبرون) حالت گريز از بودن و ميل به شدن است. به نظر يونگ بودا و مسيح افرادي هستند كه در نهايت به تفرد رسيده اند. به عقيده يونگ كيمياگري قرون وسطي يعني تلاش براي تبديل عناصر پست به عناصر عالي مانند طلا، تمثيل و تجسمي از تلاش روان انسان براي متحد ساختن عناصر پست و عالي روان خويش. اين فرايند ذاتي رواني است و منظور از آن همانند فرايند تفرد است. فرايند تفرد نوعي تلاش دروني براي خوديت و تحقق خود است. از طريق اين فرايند كليت شخصيت به ثمر مي رسد به عقيده وي روان نژندي نيز از اختلالات تفرد است. لذا كانون توجه در روان درماني او معطوف مسير طبيعي اين فرآيند بوده است (عباسی،1380). نظريه اسلام: اسلام علاوه بر نظريات معنوي و فلسفي و علمي در مورد انسان، الگوهاي عيني شخصيت كامل و سالم را نيز مدنظر قرار مي دهد و در واقع پيامبر خاتم و ائمه معصومين (ع) و فاطمه زهرا (س)، نمونه هاي عالي انسان كامل در اسلام و مذهب تشيع مي باشند، آنها مظهر سلامت رواني و مظهر حيات رواني هستند. آنها خودآگاهانه ترين، پوياترين و متكامل ترين رابطه را با كل هستي دارا هستند و ساير انسانها به ميزان تقرب به ملاكهاي آنها، از سلامت و تكامل رواني برخوردارند (بیان زاده، 1387). به طور خلاصه ويژگي هاي انسان سالم و كامل، از ديدگاه اسلام به شرح زير مي باشد: پيوسته در حال تزكيه و تهذيب نفس باشد (سورة شمس، آية 2)، ارزش هاي انساني را در حد اعلا در خودش بپروراند (سورة بقره، آيه 124) پرهيزكار و با تقوا مي باشد از هر گونه قيد و بند مادي و موانع دنيوي سر راه كمال رسيدن به قرب الهي، آزاد است، هرگونه ناملايمتي را با ذكر خداوند تسلي مي بخشد، صبر، شكيبايي، استقامت و شهامت دارد (سورة بقره – آيه 153)، اعمال و رفتار با نيات او هماهنگ است و نفاق و دورويي در رفتار و گفتار را يكي از مقدم ترين صفات انساني مي داند، شفقت و دلسوزي، مهرباني، تعهد و مسئوليت در مقابل هم نوعان از ويژگي هاي مهم اوست، هم از عقل و هم از عشق، براي رسيدن به كمال، استفاده مي نمايد، خودخواهي، خودپرستي و پيروي از هواي نفس ندارد، خودش را فريب نمي دهد، فريب و وسوسة درون خود را نمي خورد، نسبت به خودش آگاهي و هشياري دارد و كنترل نفس خود را بر عهده دارد، اجتماعي، مسئول و متعهد است، ايثارگر است و حتي در آن چه كه كمال احتياج را به آن دارد، ديگران را بر خودش مقدم مي دارد (سورة حشر – آيه 9)، خودشناسي دارد و خودشناسي او مبناي شناخت خداوند است، رفتار و موضع گيريهاي او، قابل پيش بيني است، چون اعمال و رفتار او بر مبناي اعتقادات او صورت مي گيرد و به همين علت دچار رفتارهاي تكانشي، غيرقابل پيش بيني و خارج از آداب معاشرت و اصول اخلاقي نمي شود، «عشق» از ويژگي هاي مهم اوست و عشق او به جايي مي رسد كه در حضرت حق محو مي شود و به منبع فيض و حقيقت مي پيوندد. هرگاه از مسير حق منحرف شود بلافاصله توبه و بازگشت نموده و به خداوند اتكا مي نمايد، هشيار و خودآگاه مي باشد و به طرف هشياري و خودآگاهي كامل در حركت است، با جهان درون و جهان برون خود، ارتباطي مبتني بر واقعيت و پذيرش دارد، همواره با ياد خدا زندگي مي كند و متكي به خداوند است و در همه حال خدا را ناظر بر اعمال خود مي داند، عدالت جو، عدالت گر و عدالت دوست است، خوش رو، خوش برخورد، منظم و پرتلاش، امانت دار و سخاوت مند و … است. قرآن مجيد در سورة مؤمنون و حضرت علي عليه السلام در نهج البلاغه و شهيد مطهري در كتابهاي «انسان كامل» و «هدف زندگي» ويژگيهاي مؤمنين يا انسانهاي سالم و كامل را به تفصيل بيان فرموده اند كه به منظور جلوگيري از اطاله كلام از ذكر كامل آنها خودداري مي شود و علاقه مندان مي توانند به اين منابع مراجعه فرمايند(بیان زاده، 1387). 2-3-12- افراد سالم از نظر رواني مشكل است كه بگوئيم كه يك شخص از لحاظ رواني تا چه حد سالم و طبيعي است. ميزان آن برحسب تمدن جامعه، ‌زمان، مكان فرهنگ و انتظارات هر جامعه تفاوت دارد. آن چه در زير مي آيد براي پي بردن به سلامت رواني انسان مي تواند راهنماي كوچكي باشد. شخص سالم از زندگي بيشتر راضي است و اظهار خوشي مي كند و كمتر ناراحت و دل گير است. از استقلال فردي خود آگاه است. امكانات، خواستها، اميال و هدفهاي خود را مي داند، كيفيت و واقعيت وجود خويش و محيطش را درك كرده، روش خود را با واقعيت هماهنگ مي كند. مي تواند مناسبات دوستانه و صميمانه با ديگران برقرار سازد كه هم خود از اين دوستي احساس رضايت كند و هم طرف صحبتش از دوستي او برخوردار باشد. در برابر پيشامدها و وقايع معمولي روز احساس رضايت كند و زندگي را زيبا و سالم مي بيند و هر چند كه ممكن است در مقابل مشكلات و وقايع سخت، شخص احساس ناتواني كند. خود و ديگران را دوست دارد و از محبت كردن به آنها لذت مي برد. شخص سالم عهده دار زندگي خويشتن است و انتظار ندارد كه ديگران، زندگي خوب و راحت برايش تأمين كنند. در موارد بخصوص و حاد، حق دارد كه خشمگين و عصباني شود. به ماهيت وجود خود پي مي برد، بد و خوب خويشتن را قبول دارد و از تأثير رفتار خود روي ديگران آگاه است. ديگران را تحقير نمي كند و براي خود مزيّت اضافي قايل نمي شود. آشفتگي و ناراحتي هايش را به نحوي اظهار مي كند كه قابل قبول جامعه اي كه در آن زندگي مي كند باشد. تأثر و آشفتگي خود را مهار مي كند كه باعث ناراحتي اطرافيانش نشود. به امكان انجام يك كار معتقد است، پر توقع نيست و هميشه راهي را انتخاب مي كند كه مي داند در آن راه امكان عملي شدن يك منظور بيش از راههاي ديگر است. شخص سالم حس بذله گويي دارد كه اغلب با آگاهي و خوش خلقي همراه است. از فرصتهاي عادي، براي شادي دوري نمي كند و از غصه و نگراني استفاده نمي كند. آن چه را كه هست قبول مي كند و مي داند كه زندگي مطلوب و دلخواه خيالي بيش نيست و هميشه يك نوع ناتمامي و نقص در همه جا مي توان يافت. هم در ميان جمع احساس خوشي مي كند و هم در تنهايي. قبول دارد كه كشمكش و ناسازگاري هميشه وجود دارد و بايد به هر صورتي با ناسازگاري ها و كشمكش ها مقابله كند. با اين كه بين ديگران است ولي هميشه شخصيت و ماهيت خود را حفظ مي كند(سالاری، 1392). 2-3-13- مفهوم سلامت روان در نظريه هاي شناختي 1- نظريه جورج کلي: جورج کلي ( 1905 ـ 1966 ) يکي از نخستين روان شناسان شخصيت بود که براي فرايندهاي شناختي نقشي محوري در کارکردهاي فرد قائل شد. در حالي که دل مشغولي روانشناسان انسانگرا احساس فرد از خودش و ارزش شخصي اوست. در نظريه کلي که نظريه تعبير شخصي خوانده مي شود، رهيافتي شناختي به پديدار شناسي انسان اتخاذ شده است. اعتراض کلي به روان شناسان شخصيت اين بود که نوعاً فرد بر اساس ابعادي خود ساخته مقوله بندي مي کنند؛ حال آنکه به نظر او هدف بايد کشف آن ابعادي باشد که فرد خود براي تفسير يا تعبير خود و محيط اجتماعيش به کار مي برد. اين ابعاد همان تعبيرهاي شخصي خود فرد است که واحد هاي اساسي تحليل فرد را در نظريه کلي تشکيل مي دهد.به عقيده کلي طبيعت درهم تنييده زندگي پيشرفته و جديد انسان منشاء فشار رواني است. انسانها با همديگر در زندگي جديد روابط اجتماعی پيچيده اي دارندو به همديگر وابستگي دارند . اما گاهي وابستگي متقابل آنها درهم شکسته مي شود. بنظر وي وابستگي اجتناب ناپذير است و پيدايش آن امري منطقي است. وابستگي افراد روان نژند بصورت درست و صحيح نيست يا بيش از حد وابسته مي شوند يا اينکه به نيازهاي ديگران توجهي نمي کنند. اضطراب وقتي ايجاد مي شود که فرد چيزي بر خلاف تجارب قبلي خود ادراک مي کند. بنظر کلي اضطراب محرک با اهميت براي سازماندهي مجدد سازهاي شخصي است. افراد روان نژند تجارب اجتماعي خودشان را به صورت نادرست تفسير مي کنند(ساپینگتون، ترجمه حسين شاهي برواتي، 1384). افراد سالم خواهان ارزيابي سازه هاي مشخصي خود هستند و درستي نوع تعامل خود را با ديگران آزمايش مي کنند. اين افراد پيش بيني هاي نشأت گرفته از سازه هاي خود را آزمايش مي نمايند. دوم اينکه افراد سالم قادر به تغير سازهاي شخصي خود هستند. سومين ويژگي سلامت روان شناختي از ديدگاه کلي، ميل به گسترش وسعت ميدان ديد و حيطه تحت پوشش نظام سازه اي سازمان شخصي است. به عبارت ديگر اين افراد پذيراي امکانات و استعدادهاي رشد فردي هستند. آخرين ويژگي سلامت روان شناختي فرد رشد و توسعه مطلوب گنجينه نقش است. فردي سلامت روان شناختي دارد که بتواند نقشهاي اجتماعي زيادي را ايفا کند و ديدگاه هاي بازيگران رويارويش را نيز درک نمايد. نظريه شخصيت يکي تصويري خوش بينانه و حتي تملق آميز از ماهيت انسان ارايه مي کند. يکي با انسان ها به عنوان موجوداتي، عقلاني رفتار مي کند. ما نه تنها قادر يم سازه هاي خود را که از طريق آنها به جهان مي نگريم شکل دهيم، بلکه قادريم شيوه منحصر به فرد رويکرد خود را به واقعيت فرمول بندي کنيم. به گفته کلي ما رقم زننده سرنوشت خويش هستيم نه قرباني آن. فرويد و کلي در مورد سلامت روان شناختي دو اختلاف دارند. ديدگاه فرويد تاريخ نگراست و به نظر او عواطف ناخود آگاه ورويدادهاي گذشته فرد که در حال حاضر فعال هستند، علت روان نژندي هستند. اما در ديدگاه کلي، گر چه تاريخ نگري وجوددارد، اما چون فرد مي تواند در شيوه تفسير خود از جهان تجديد نظر نمايد پس قرباني بيوگرافي گذشته اش نيست. دوم بنظر فرويد علايم بيمار را فقط روانکاو مي تواند به بهترين شکل تفسير نمايد در حالي که به نظر کلي تفسير مطلوب و نهايي توسط بيمار انجام مي شود نه درمانگر و درمانگر در فرايند درمان فقط يک راهنماي صرف است(ابراهیم پور، 1390). 2- نظريه آلبرت اليس: اليس در پيدايش بيماري عاطفي يا سلامت روان شناختي هر سه عامل « فيزولوژيکي، اجتماعي و روان شناختي» را مورد توجه فرار مي دهد. اليس از لحاظ گرايشهاي انساني تا حدود زيادي با تائو و مازلو شباهت دارد. بنظر وي عدم سلامت رواني انسان از تمايلات ذاتي و نامطلوب هر انساني براي نياز مفرط به برتري از ديگران و همه فن حرف شدن، توسل به عقايد احمقانه و بدبنياد، پرداختن به تفکرات آرزومندانه و توقع خوشرفتاري و خوبي مداوم از ديگران، محکوميت خويشتن و تمايلات عميق به زودرنجي و آشفتگي ناشي مي شود (شعاري نژاد، 1368). بطور خلاصه ويژگي هاي سلامت روان شناختي از ديدگاه اليس عبارتند از: عشق ورزيدن به ديگران و جوياي محبت آنان شدن، اما فرد سالم در جستن محبت ديگران افراط نمي کند. انجام دادن کار به خاطرنفس کار نه به خاطر ديگران نداشتن معيار مطلق براي درست يا غلط و خيرو شر. طبيعي بودن ناکام شدن، و در صورت عدم توانايي مقابله با ناکامي، انسان الم آن را مي پذيرد. نسبت ندادن شکست ها به عوامل بيروني عدم ترس شديد از خطرهاي بالقوه تلاش برکسب استقلال و مسئوليت و عدم روگرداني از کمک هاي ديگران در صورت لزوم انجام وظايف محوله از خصوصيات انسان سالم است. فرد سالم بيش از آنکه به گذشته فکر کند به حال و وضعيت موجود يعني « اينجا و اکنون » توجه دارد. کمک کردن به ديگران نه نگراني در مورد مشکلات ديگران، و در صورت عدم توفيق کمک به ديگران وضعيت آنها و مشکل آنان را مي پذيرد. فرد سالم براي هر مشکل راه حلهايي مختلفي را در نظر مي گيردو سعي دارد که بهترين راه حل در حد توانش انتخاب کند. فرد سالم در نگرش ها و رفتارش « الزام و اجبار » ندارد و مي تواند خودش را از قيد و بند رها نمايد و در جهت سلامت نفس حرکت کند (سالاری، 1392). 2-5- پيشينه تحقيقاتي 2-5-1- پيشينه داخلی: - نتايج تحقيق جدیدی(1389) با عنوان «بررسي رابطه بين سلامت رواني و عملكرد تحصيلي دانشجويان دوره هاي كارداني و كارشناسي واحدهاي دانشگاه آزاد اسلامي منطقه 11 در سال تحصيلي 88-87 » نشان مي دهد كه 59 درصد از آزمودني ها واجد سلامت رواني و 41 درصد از آنان مشكوك به اختلال رواني مي باشند. بين سلامت رواني و عملكرد تحصيلي رابطه معني دار مشاهده نشد. همچنين بين سلامت رواني دانشجويان دختر و پسر تفاوت معني دار مشاهده شد. دانشجويان دختر از سلامت رواني كمتري برخوردار بودند. بين سن و افسردگي رابطه معكوس و معني دار و همچنين بين سلامت رواني دانشجويان سنوات مختلف تفاوت معني دار وجود دارد. به طوري كه ادامه تحصيل به سلامت رواني آنان كمك مي كند. بين بعد خانوار و نمره مقياس نشانه هاي جسماني رابطه معكوس و معني دار، بين سلامت رواني دانشجويان داراي والدين با شغل و سطح تحصيلات متفاوت تفاوت معني دار وجود دارد. - بگيان كوله مرز و همکاران(1391)، پژوهشی با عنوان «مقايسه ي ناگويي خلقي و كنترل عواطف در مادران دانش آموزان با و بدون ناتواني يادگيري» به روش علّي- مقايسه اي از نوع مقطعي- مقايسه اي انجام دادند. ایشان براي جمع آوري داده ها از مقياس هاي ناگويي خلقي و كنترل عواطف استفاده کردند. نتايج تحليل واريانس چند متغيري نشان داد كه بين دو گروه از مادران در ناگويي خلقي و كنترل عواطف تفاوت معناداري وجود دارد. اين نتايج نشان مي دهد كه مادران اين دانش آموزان به دليل انتظار هاي غير واقع بينانه و سرزنش مداوم خود سطوح بالايي از اضطراب و افسردگي را تجربه مي كنند. اين مادران به دليل عدم آگاهي هيجاني و ناتواني در پردازش شناختي احساسات خود، معمولاً قادر به شناسايي، درك و يا توصيف هيجان هاي خويش نيستند و توانايي محدودي در سازگاري با شرايط تنش زا دارند. - مسعودزاده و همكاران (1383) در پژوهشی با عنوان «بررسی وضعیت سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان شهر ساری» نشان دادند كه بر اساس آزمون GHQ 1/39 درصد دانش آموزان بر مبناي آزمون SCL-90-R 8/58 درصد دانش آموزان مشکوک به اختلال روانی هستند. شیوع انواع آسیب های روانی در ابعاد 9 گانه به ترتیب شامل، افکار پارانوئید، حساسیت در روابط متقابل، وسواس و اجبار، پرخاشگری، افسردگی، اضطراب، روان پریشی، شکایات جسمانی و ترس مرضی بود. همچنين تفاوت معني داري را بين سلامت روانی دانش آموزان با جنسيت، احساس نیاز به مشاوره و مقطع تحصیلی در تمامي ابعاد 9 گانه نشان دادند. هيچ گونه تفاوت معني داري بين سلامت روانی و تحصیلات مادر در ابعاد آزمون وجود ندرد. و نيز بين سلامت روانی دانش آموزان با شاخص هاي سن، محل سکونت خانواده، وضعیت مسکن، شغل والدین، درس و معدل سال يا ترم گذشته، تحصيلات پدر، تعداد افراد خانواده حداقل در برخي ابعاد آزمون تفاوت معني داري وجود داشت. - ابراهیم پور(1390) تحقیقی با عنوان بررسی سلامت روانی و عاطفی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان انجام داده است. جامعه آماری تحقیق ایشان شامل تمامی دانش آموزان(1742 نفر) مشمول طرح شاهد در تمامی سطوح تحصیلی در سال تحصیلی 91-1390 در استان هرمزگان بوده است. جهت نمونه گیری از بین افراد جامعه؛ با توجه به جدول مورگان، تعداد 265 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار اندازه گيري در اين پژوهش دو پرسش نامه بهداشت روانی، بهداشت عاطفی و معدل نمرات دانش آموزان بوده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است که در سطح آمار استنباطي از ضريب همبستگي پیرسون و رگرسيون چند گانه استفاده شد. نتایج پس از تجزیه و تجلیل داده ها نشان داد که بین سلامت روانی و عاطفی با پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد همچنین بین ابعاد سلامت روانی و عاطفی رابطه معناداری وجود دارد. ضمن اینکه متغییر سلامت روانی و عاطفی قادر به پیش بینی پیشرفت تحصیلی می باشند. - یوسف زاده و همکاران(1391) در مقاله ای با عنوان «تبیین رابطه سلامت عمومی و مؤلفه های عاطفی موثر بر موفقیت تحصيلي دانشجویان رشته تربیت بدنی» دانشجویان کارشناسی ارشد رشته تربیت بدنی دانشگاه علوم و تحقیقات شهرستان بندرعباس را در سال92-1391 مورد بررسی قرار دادند ایشان به صورت تصادفی ساده تعداد 130 نفر را با توجه به جدول مورگان به عنوان نمونه آماری انتخاب کردند و پرسش نامه های خود را بین آنها توزیع نمودند. نتاتیج با کمک نرم افزار های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتایج حاصله نشان داد که: بین سلامت عمومی و مؤلفه های عاطفی با موفقیت تحصيلي دانشجویان رابطه ای مستقیم و معنی دار وجود داشته و این دو قادر به پیش بینی موفقیت تحصيلي نیز هستند و از این بین سهم سلامت عمومی بیشتر است. همچنین بین مؤلفه های متغیر مستقل و وابسته با موفقیت تحصيلي دانشجویان نیز رابطه ای مستقیم و معنی دار در سطح کمتر از پنج صدم وجود دارد و از بین ابعاد سلامت عمومی، ابعاد اضطراب و کارکرد اجتماعی، توانایی بیشتری در پیش بینی موفقیت تحصیلی را دارا می باشند. و از بین ابعاد عاطفی، خلق افسرده توانایی بیشتری در پیش بینی موفقیت تحصیلی را داراست. - موسوی و همکاران(1378) در پژوهشی با عنوان «شیوع افسردگی در دانش آموزان 15 تا 17 ساله دبیرستان های ناحیه بندرعباس در سال1377»، شیوع افسردگی در دانش آموزان 17- ساله 15 دبیرستان های بندرعباس را 5/44 درصد گزارش كرده اند. - رستمی(1390) پژوهشی با عنوان بررسي مؤلفه هاي شناختي و عاطفي مؤثر بر عملكرد تحصيلي دانش آموزان انجام داد. جامعه آماری این تحقیق را تمامی دانش آموزان مشمول طرح شاهد استان هرمزگان در سال 91-1390(440 نفر) تشکیل می دادند و حجم نمونه مورد پژوهش تعداد 205 نفر بود که به روش تصادفي طبقه‌اي نسبي با توجه به جدول مورگان و كرجسي انتخاب شده بودند. اين بررسي به روش توصيفي از نوع همبستگي صورت گرفته و جهت جمع آوري داده ها از پرسشنامه هاي حل مساله، كنترل عواطف و عملكرد تحصيلي بهره گرفته شده بود و براي تجزیه و تحليل داده ها از روش های آماری میانگین، انحراف استاندارد، همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه، تحلیل واریانس و ضریب تعیین استفاده شده بود و نتایج حاصل نشان داد: عملکرد تحصیلی با مؤلفه شهودی رابطه مثبت و معنادار و با مؤلفه حسی رابطه منفی و معناداری دارد. عملکرد تحصیلی با مؤلفه های خشم، خلق افسرده، اضطراب و عاطفه مثبت رابطه منفی و معناداری دارد. ابعاد شناختی توانایی پیش بینی عملکرد تحصیلی را ندارند. مؤلفه خلق افسرده توانایی بیشتری در پیش بینی عملکرد تحصیلی را دارا است. - نيكو گرفتار (1381) با بررسي آموزش هوش هيجاني، ناگويي خلقي، سلامت عمومي و پيشرفت تحصيلي كه روابـط بين آمـوزش هوش هيجاني، ناگويي خلـقي، سلامت عمومـي و پيشـرفت تحصيلي در دانش آموزان دبيرستاني در اين پژوهش نيمه تجربي بررسي شدند. به منظور ارزشيابي ماهيت تغيير هوش هيجاني بر اساس اکتساب خودآگاهي و تحقق توان بالقوه هوش هيجاني، 40 دانش آموز دختر دبيرستاني به طور مساوي به دو گروه آزمايشي و گواه تقسيم شدند و آزمون هاي اندازه خودسنجي هوش هيجاني، مقياس ناگويي خلقي تورنتو، پرسش نامه سلامت عمومي و فهرست تجديد نظر شده نشانه هاي مرضي را تکميل کردند. گروه آزمايشي در 10 جلسه آموزش هوش هيجاني مبتني بر الگوي نظري سالوي و مه ير، در خـلال 5 هفته شرکت کردند. در پايان آموزش، آزمون هاي پيشين براي دومين بار اجرا شدند. نتايج تحليل واريانس و كوواريانس داده ها نشان دادند که آموزش هوش هيجاني فقط افزايش مهارت هاي اجتماعي (زير مقياس هوش هيجاني) و کاهش دشواري در توصيف احساس ها (زير مقياس ناگويي خلقي) را به دنبال داشت. تفاوت معناداري در پيشرفت تحصيلي و سلامت عمومي گروه هاي آزمايشي و گواه مشاهده نشد(شامرادلو، 1383). - در تحقيقي که آقاي علي اکبر ثمري و خانم فهيمه طهماسبي(1386)؛ با عنوان بررسي رابطه هوش هيجاني و پيشرفت تحصيلي در دانشجويان انجام داده اند به اين نتايج دست يافتند که بين نمره کلي هوش هيجاني و برخي مؤلفه هاي آن با پيشرفت تحصيلي رابطه معناداري در سطح وجود دارد. همچنين بين سن باهوش هيجاني در سطح و با مؤلفه هاي آن در سطح رابطه وجود دارد. در مورد رابطه هوش هيجاني با جنسيت، نتايج پژوهش نشان داد که بين دختران و پسران، در نمره کلي هوش هيجاني تفاوت معناداري وجود ندارد(كريم پور، 1389). - معصومه اسماعيلي با همکاران خويش در پي تأثير آموزش مؤلفه هاي هوش هيجاني بر سلامت روان دست بر تحقيق از بين مراجعان زن و مرد 20-25 ساله به مراکز مشاوره، زدند. يافته ها نشان داد که آموزش مؤلفه هاي هوش هيجاني در افزايش سلامت روان، به طور معناداري موثر بوده و علائم بيماري را در مؤلفه هاي سلامت روان کاهش داده است. نتيجه اينکه آموزش مؤلفه هاي هوش هيجاني سبب ارتقاي سلامت رواني مي شود (ابراهیم پور، 1390). - طی پژوهشی که یعقوبی در سال 1376 بر روی دانشجویان علوم پزشکی 17 تا 25 ساله انجام داد که بیش از 70 درصد دانشجویان مورد مطالعه اظهار داشتند که عامل اصلی انتخاب رشته خودشان بودند و خانواده، دوستان و سایر موارد به ترتیب، 1/7 درصد، 2/3 درصد نقش اصلی را بر عهده داشتند. برحسب میزان علاقه به رشته تحصیلی 1/7 درصد خیلی کم علاقه، 8 درصد کم علاقه، 44 درصد در حد متوسط، 8/2 درصد بسیار علاقه مند و 17 درصد خیلی زیاد علاقه مند بوده اند. در ادامه نتایج نشان داد که تا 50 درصد دانشجویان به ترتیب از علایمی مانند افکار مزاحم، اشکال در تصمیم گیری خستگی زودرس، لذت نبردن از فعالیت های روزمره، عصبی بودن و احساس نگرانی، ترس و وحشت و غمگینی رنج می برند. از نظر سلامت روان بین دانشجویان دختر و پسر، مجرد و متأهل، سال های مختلف، سهمیه های مختلف، علاقه مندی به رشته تحصیلی، ساکنین خوابگاه و سایر دانشجویان که خود یا خانواده شان سابقه بیمار روانی داشتند با دانشجویانی بدون چنین سابقه ای تفاوت معنی داری وجود داشت اما بین قطع تحصیلی، رشته تحصیلی عامل اصلی انتخاب رشته، محل سکونت با سلامت روانی رابطه معنی داری بدست نیامده است. - خیر (1380) در پژوهش خود با عنوان «مقایسه ابعاد سلامت عمومی در بین دانش آموزان مراکز آموزشی تیزهوشان و عادی شیراز» گزارش نمود که دانش آموزان دختر در مقایسه با دانش آموزان پسر دارای اضطراب، افسردگی و نقصان بیشتری در کارکرد اجتماعی هستند. همچنین دانش آموزان دختر از سلامت عمومی کمتری برخوردارند. - مطالعه ای توسط امیریان(1380) با عنوان بررسی وضعیت بهداشت روانی در گروهی از دانش آموزان پیش دانشگاهی شیراز انجام شد. در این پژوهش از پرسش نامه بهداشت روانی 28 سوالی GHQ استفاده گردید. در این تحقیق در بین معدل دانش آموزان پسر و دختر مقطع پیش دانشگاهی تفاوت معنی داری بدست آمد. به طوری که معدل کل پسران کمتر از معدل دختران بود. همچنین تفاوت معنی داری بین چهار جزء بهداشت عمومی با جنسیت دانش آموزان بدست آمد و در همه شاخص ها دختران نمرات بیشتری کسب کرده بودند و از لحاظ بهداشت روانی مشکلات بیشتری داشتند. - طی پژوهش توسط یوسفی(1376) با عنوان بررسی سلامت روانی دانش آموزان و عوامل مرتبط با آن با استفاده از پرسش نامه بهداشت روان در شهر سنندج مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که 2/37 درصد از آزمودنی ها مشکوک به عدم سلامت روانی بودند و همچنین بین جنسیت و سلامت روانی رابطه معناداری بدست آمد و 8/3 درصد از آزمودنی ها درفکر اقدام به خودکشی و 5/15 درصد از آنها آرزوی مردن داشتند. - عباسی و همکاران(1380) پژوهشی با عنوان «بررسی سلامت روانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در سال 78-1377» انجام دادند. نمونه آنها شامل 203 نفر دانشجو (118 پسر و 85 دختر) بود که به وسیله آزمون تشخیص SCL-90-R مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که با توجه به نقطه برش 74 درصد، 3/17 درصد از دانشجویان مشکوک به اختلال روانی بودند. میزان اختلال در هر دو جنس تقریباً مساوی بود. بیشترین شکایات افراد مشکوک به اختلال روانی به ترتیب در مقیاس های افکار پارانوئیدی، حساسیت در روابط متقابل و افسردگی بوده است (رئیسی و جهانبانی، 1382). - پژوهش حسن شاهی(1386) با عنوان بررسی ارتباط راهبردهای مقابله با استرس و سخت رویی بر سلامت روان دانشجویان دانشگاه ارسنجان بر روي 200 آزمودنی (159 دختر و 51 پسر) سال اول و دوم رشته روانشناسی بالینی و عمومی انجام گرديد و دانشجویان پرسش نامه هاي سرسختی، راهبردهای مقابله با استرس و سلامت عمومی 28- GHQ را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که افرادی که دارای سرسختی بالا هستند بیش از افراد دارای سرسختی پایین، از سلامت روان برخوردارند و میزان نشانه های جسمانی، نشانگان اضطراب و اختلال خواب و افسردگی در آنها کمتر از افراد غیر سرسخت بود. - بر اساس نتایج به دست آمده از پژوهش حسيني و همكاران(1383)،5/10 درصد از دانش آموزان، مشکوک به اختلال روانی هستند که شایع ترین آسیب شناسی روانی در ابعاد 9گانه آزمون در جمعیت مورد مطالعه به ترتیب زیر بوده است: افکار پارانوئید، حساسیت در روابط متقابل، پرخاشگری، افسردگی، اضطراب، وسواس اجبار، روان پریشی، شکایات جسمانی و ترس مرضی. همچنین تفاوت معنی داری بین سلامت روانی با متغیرهای جنس، سن و تحصیلات، حداقل در برخی از ابعاد آزمون وجود دارد . - استوار (1380) در پژوهشی اثرات آموزش راهبردهاي شناختي و فراشناختی را بر پیشرفت تحصیلی درس زیست شناسی در بین دانش آموزان دخترسال اول دبیرستان كه در مدارس دولتی منطقه 19 تهران مشغول به تحصیل بودند را مورد بررسی قرار داد که با روش آزمایشی در سه گروه قرار داده شده بودند به نتایج زیر دست یافت: نتايج نشان از تغيير معني دار نمرات پيش آزمون ها و پس آزمون ها در هر سه 9 گروه دارد يعني عملكرد هرسه گروه آزمايشي به واسطه ارائه متغيير مستقل بهبود پيدا كرده است. اما نمرات گروهي كه هم راهبر دهاي شناختي و فراشناختي را آموزش ديده بودند (گروه تركيبي) نسبت به دوگروه ديگر كه تنها يكي از راهبردها را ياد گرفته بودند افزايش بيشتري نشان مي داد. براساس نتايج اين پژوهش مي توان پيشنهاد كرد كه براي اثر بخشي بيشتر آموزش راهبردهاي شناختي و فراشناختي هميشه با هم توأم باشد. - لطف آبادي (1371) معتقد است همبستگي بين رفتارهاي والدين در برخورد با كودك و پيشرفت‌تحصيلي دانش‌آموزان، بسيار قوي و مثبت است و اين بدان معناست كه خانواده‌ها اگر بخواهند فرزندانشان از توانايي يادگيري بيش‌تري برخوردار باشند، بايد شرايط عاطفي ـ رفتاري بهتري را در خانه خود براي كودكان فراهم آورند تا آنان شخصيت رواني سالم‌تري بدست آورند و به اين ترتيب از رشد هوشي و پيشرفت ‌تحصيلي بهتري برخوردار باشند(ایمانی و مهترپور، 1391). - نجاريان و قلی خاني (1371) ضمن بررسي عملكرد تحصيلي دانش‌آموزان مدارس شاهد اهواز به اين نتيجه رسيدند كه معدل تحصيلي دانش‌آموزان شاهد بطور معني‌داري پايين‌تر از دانش‌آموزان غير شاهد مدارس شاهد است. در خلال چند سال گذشته تحقيقات متعددي در ايران و خارج از كشور در اين زمينه انجام گرفته است ولي اكثر تحقيقات خارجي فقدان پدر از نوع مرگ طبيعي بوده و در تحقيقات داخلي مطالعات بيشتر مربوط به فقدان پدر بر سازگاري و انگيزش تحصيلي بوده و يا ارتباط بين فقدان پدر و وضعيت تحصيلي در درس خاصي مورد بررسي قرار گرفته است و آنچه كه بي‌پاسخ مانده تفاوت بين پيشرفت تحصيلي در گروه دانش‌آموزان شاهد و ايثارگر و دانش‌آموزان طرح مدارس شاهد با دانش‌آموزان طرح پراكنده بوده است(رستمی، 1390). - يعقوبخاني غياثوند (1372)، در تحقيق خود در مورد اثر محيط خانواده بر پيشرفت‌تحصيلي كودكان به اين نتيجه رسيد كه گرمي روابط خانواده با پيشرفت‌تحصيلي رابطه مثبت دارد. خانواده‌هاي گرم و تحت كنترل زياد موفقيت‌هاي زيادتري داشتند، اما عامل محبت تأثير بيش‌تري دارد. همچنين والديني كه براي پيشرفت كودك ارزش قائلند و معيارهاي بالايي را براي پيشرفت منظور مي‌كنند داراي فرزنداني هستند با انگيزه‌هاي قوي براي پيشرفت در آينده و اين دسته كودكان براي رسيدن به هدف‌هايشان بيش‌تر تلاش مي‌كنند. - HYPERLINK "http://jpsyedu.ut.ac.ir/?_action=article&au=99619&_au=%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF+%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%84%DB%8C++%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C" غلامعلی لواسانی و همکاران(1386) در پژوهشی رابطه پيش بين هاي سن، جنسيت، رتبه تولد، هوش هيجاني، انگيزه پيشرفت، ويژگي هاي خانواده، مدرسه و فعاليت هاي تحصيلي دانش آموزان با متغير ملاك يا پيشرفت تحصيلي آنها را بررسي کردند. براي اجراي مقياس ها، نمونه اي تصادفي شامل 415 دانش آموز دبيرستاني سال سوم رشته علوم تجربي (261 دختر و 154 پسر) شهر تهران انتخاب شدند. تحليل داده ها مشخص كرد كه از ميان 16 متغيرپيش بين فقط 6 متغير جنسيت، درستي انجام تكليف، تحصيلات مادر، انگيزه پيشرفت، سن دانش آموز و درگيري والديني در امر تحصيل ضرايب معناداري براي پيش بيني پيشرفت تحصيلي دانش آموزان دارند. تحليل هاي رگرسيون براي بررسي اثرات تعديل كنندگي جنسيت و تحصيلات مادر نشان داد كه آن دو به ترتيب تعديل كننده سن و درگيري والديني براي پيشرفت تحصيلي هستند. - پژوهش حدادي كوهسار (1383) كه از نوع همبستگي و پس رويدادي مي باشد، با هدف بررسي مقايسه اي رابطه ي هوش هيجاني با سلامت روان و پيشرفت تحصيلي در دانشجويان شاهد و غيرشاهد دانشگاه تهران اجرا شده و جامعه ي آماري آن شامل كليه ي دانشجويان رشته هاي غير پزشكي مقطع كارشناسي دانشگاه تهران است كه در سال تحصيلي 82-83 مشغول به تحصيل بوده و از بين آنان 300 نفر به روش تصادفي طبقه اي به عنوان نمونه انتخاب شده اند. ابزار جمع آوري اطلاعات پرسش نامه بوده و براي تجزيه و تحليل داده ها از روش هاي آمار توصيفي(ميانگين و انحراف استاندارد) و آمار استنباطي(همبستگي، رگرسيون چندمتغيره و تحليل واريانس دو عاملي) استفاده شده است. بر پايه ي نتايج به دست آمده، بين دانشجويان شاهد و غيرشاهد در ميزان هوش هيجاني تفاوت معناداري مشاهده شد؛ اما در ميزان سلامت روانيِ دو گروه، تفاوت معناداري وجود ندارد. يافته هاي تحقيق حاضر هم چنين حاكي از آن است كه اگرچه بين هوش هيجاني و پيشرفت تحصيلي دانشجويان مورد بررسي همبستگي معناداري مشاهده نشد؛ ولي بين دو متغيرِ سلامت روان و مؤلفه هایش با پيشرفت تحصيلي و هوش هيجاني و سلامت روان دانشجويان همبستگي معناداري مشاهده شده است. - در تحقيقي که ثمري و طهماسبي (1386) با عنوان بررسي رابطه هوش هيجاني و پيشرفت تحصيلي در دانشجويان انجام داده اند به اين نتايج دست يافتند که بين نمره کلي هوش هيجاني و برخي مؤلفه هاي آن با پيشرفت تحصيلي رابطه معناداري وجود دارد. همچنين بين سن باهوش هيجاني و با مؤلفه هاي آن رابطه وجود دارد. در مورد رابطه هوش هيجاني با جنسيت، نتايج پژوهش نشان داد که بين دختران و پسران، در نمره کلي هوش هيجاني تفاوت معناداري وجود ندارد. - یاریاری، مرادی و یحیی زاده (1386) در پژوهشی به نتایج زیر دست یافتند: ارتباط بین مؤلفه های هوش هیجانی و منبع کنترل، بین هوش هیجانی کلی و مؤلفه های آن با سلامت روانشناختی، با استفاده از ماتریس ضریب همبستگی در سطح 01/0>p معنی دار است. یعنی افراد با سطح هوش هیجانی بالا و منبع کنترل درونی از سلامت روانشناختی بهتر بر خوردارند .نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که 9/58 درصد از کل واریانس سلامت روانشناختی توسط هوش هیجانی پیش بینی می شود. همچنین 5/67 درصد از مؤلفه های درون فردی وخلق عمومی هوش هیجانی با منبع کنترل، سلامت روانشناختی را تبین می کند. - نتایج تحقیق گلستان جمهری (1383) نشان مي دهد كه: 1- بین هوش هیجانی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیز هوش ضریب همبستگی برابر با (43/0=R) و بین هوش شناختی با پیشرفت تحصیلی این دانش آموزان ضریب همبستگی (30/0=R )بدست آمد با توجه به ضریب تعیین بدست آمده 43/0 از میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیز هوش راEQ و30/0از این میزان را IQ تعیین می کند.2- بین هوش هیجانی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان عادی ضریب همبستگی برابربا(31/0=r )و بین هوش شناختی وپیشرفت تحصیلی این دانش آموزان ضریب همبستگی (29/0=r )به دست آمد .با توجه به ضریب تعیین های بدست آمده 31/0از میزان پیشرفت تحصیلی این گروه را EQ و 29/0 از این میزان را IQ تعیین می کند(ایمانی و مهترپور، 1391). - فاضلی (1385) در پژوهشی اثرات آموزش راهبردهاي شناختي، فراشناختي و شناختي و فراشناختی با هم را بر يادگيري مباني ICTدر بین دانش آموزان پسردوم راهنمایی كه در مدارس غير انتفاعي منطقه يك تهران مشغول به تحصیل بودند را مورد بررسی قرار دادکه به نتایج زیر دست یافت: 1- آموزش راهبرد هاي شناختي و فراشناختي با هم بر عملكرد دانش آموزان در ياد گيري مباني ICT تأثير مثبت مي گذارد.2- ميزان اثر آموزش راهبردهاي شناختي و فراشناختي تقريباً يكسان، اما بين ميزان اثر آموزش راهبر دهاي شناختي و فراشناختي به طور جداگانه اي و آموزش اين راهبردها به طور مختلط تفاوت معناداري وجود داشت وگروهي كه تحت آموزش راهبردهاي ياد گيري به صورت مختلط قرار گرفته بودند، عملكرد بهتري نسبت به بقيه گروه ها داشتند. - كوردك و فاين (1994) براي بررسي عوامل تعيين كننده سازگاري پژوهشي بر روي نوجوانان انجام دادند. در اين تحقيق از دو نمونه جداگانه استفاده به عمل آمد. در نمونه اول 851 و در نمونه دوم 269 آزمودني مورد مطالعه قرار گرفتند. در نمونه اول ابعاد سازگاري توسط خود گزارش دهي درباره شايستگي رواني ـ اجتماعي و مشكلات خودگرداني و در نمونه دوم، همان ابعاد توسط درجه‌بندي همسالان از توانائي‌هاي آزمودني‌ها تعيين گرديد. در هر دو نمونه، پذيرش توسط خانواده و كنترل مناسب با سازگاري نوجوانان رابطه مثبت معني‌دار داشتند (حقيقي و همکاران، 1381). - تهمتن (1373) نيز در تحقيق خود بيان كرد كه سطوح محبت كم و زياد ارتباط معني‌داري با انگيزه پيشرفت دانش‌آموزان ندارد. به نظر مي‌رسد كه در فرايند ارتباط، ارائه يا عدم ارائه محبت زياد والدين و انگيزه پيشرفت، متغير ديگري نقش ميانجي داشته باشد محبت زياد والديني به كودكان موجب اعمال محدوديت‌هايي براي آزادي عمل كودك در نتيجه وابستگي آن‌ها مي‌گردد، در نتيجه قادر به داشتن رفتار مستقلانه، احساس مسئوليت و كفايت نيستند. محبت والدين نيز با خصوصياتي چون پذيرش، عاطفي بودن، تأئيد، درك و اهميت دادن به فرزند استفاده زياد از توضيح و توصيف، ارائه پاسخ مثبت، استفاده از دليل و برهان در تأديب، استفاده زياد از پاداش و جايزه و استفاده كم از تنبيه شناخته مي‌شود. وي همچنين در تحقيق خود گزارش مي‌دهد كه كنترل در سطح كم و زياد نيز به طور صرف، ارتباط معني‌داري با انگيزه پيشرفت‌تحصيلي ايجاد نمي‌كند. او در تحقيق خود به اين نتيجه رسيد كه محبت با پيشرفت‌تحصيلي رابطه مثبت و كنترل با پيشرفت‌تحصيلي رابطه منفي دارد و قسمتي كه تأثير تعامل محبت و كنترل با پيشرفت‌تحصيلي مورد بررسي قرار مي‌گيرد قسمتي است كه پراكندگي رابطه عوامل با يكديگر همپوشي دارند. - در تحقيقي ديگري نيز كه توسط حقيقي، شكركن و شوشتري (1381) با عنوان بررسي رابطه جو عاطفي خانواده با سازگاري فردي ـ اجتماعي بر روي220 دانش‌آموز دختر انجام گرفت، گزارش شد كه بين هر يك از متغيرهاي مربوط به جو عاطفي خانواده و سازگاري فردي اجتماعي دانش‌آموزان رابط مثبت معني‌دار وجود دارد. - هدف اين پژوهش ایمانی و مهترپور(1391) بررسي وضعيت رواني و عاطفي دانش آموزان دوره متوسطه بود. که جامعه آماری آن شامل تمامي دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان بندرعباس در سال91-1390 بودند (1742 نفر). جهت انتخاب نمونه با توجه به جدول مورگان 317 نفر به صورت تصادفی طبقه ای نسبی انتخاب شده بوداند. ابزار گرد آوری اطلاعات پرسش نامه بود كه جهت تعيين پایایی کلیه ابزارهاي پژوهش از ضریب آلفای کرانباخ استفاده گردید. جهت بررسی سوالات از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه، تحلیل واریانس و ضریب تعیین استفاده گردید. پس از تجزیه و تحلیل داده ها، نتایج نشان داده بود که: بین دو متغیر سلامت روانی و کنترل عواطف با وضعیت تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد، بین ابعاد ناراحتی جسمانی، اضطراب و افسردگی با وضعیت تحصیلی در سطح کمتر از 05/0 رابطه معناداری وجود دارد، وضعیت تحصیلی با ابعاد خشم، خلق افسرده، اضطراب و عاطفه مثبت در سطح کمتر از 05/0 رابطه معناداری دارد. از ابعاد سلامت روانی مؤلفه های اضطراب و کارکرد اجتماعی توانایی بیشتری در پیش بینی وضعیت تحصیلی را دارا می باشند. همچنین از ابعاد کنترل عواطف، مؤلفه خلق افسرده توانایی بیشتری در پیش بینی وضعیت تحصیلی را دارا می باشد. 2-5-2- پيشينه خارجی: - جان و همکاران(1991) بيان كردند كه سلامت روان مي تواند اثر مثبت يا منفي بر عملكرد تحصيلي به همراه داشته باشد. نتايج مطالعات ديست و مك كينزي، نيز بر رابطه منفي سلامت روان و عملكرد تحصيلي تاكيد كرد. - سون و ایلین (1991)، در پژوهشی نظریه های مربوط به استراتژی های (فنون) فراشناختی و آموزشی را به منظور توسعه فرایندهای فراشناختی مورد بررسی قرار می دهند. سپس این استراتژی ها را در یک کلاس سطح 6 در یکی از بخش های ایالت ونکوور در بریتیش کلمبیا (کانادا) که از لحاظ اقتصادی در سطح پائین بود و دارای فرهنگ های گوناگون است به کار گرفته اند، که در آن از 33 دانش آموز خواسته شد که خاطرات خود را یادداشت کنند و از این یادداشت ها به عنوان نمونه برای توسعه فراشناختی آنها استفاده شد. نحوه شروع یادداشت ها اساس پاسخ به شش سؤال تحقیق را تشکیل می داد. نتایج تحقیق به قرار زیر است: 1- کودکان 11 ساله توانایی های فراشناختی گوناگون دارند. 2- اکثر کودکان قادر به پردازش فراشناختی بودند اما به دلایل مختلف قادر به انجام آن به نحو احسن نبودند. کودکانی که حواس شان به آسانی منحرف می شد، غیرفعال بوده و یا دچار خودکم بینی بودند، پذیرفته بودند که برای رسیدن به موفقیت (اهداف شان) کارچندانی از دست شان برنمی آید. 3- نحوه اجرای حل مسئله در گروه های کوچک بهتر شد اما به بهبود آن لزوماً منوط به گروه های کوچک نمی شد.4- کودکانی که علاقه ای به مدرسه نداشتند و قادر به تمرکز بر تکالیف مدرسه نبودند، توانایی پردازش فراشناختی در مسائل تحصیلی را نداشتند. 5- معلمان باید انتظارات مشخصی از دانش آموزان داشته باشند و به آنان مهارت های اجتماعی را آموزش دهند تا آن نوع تبادل اجتماعی که توسعه فراشناختی را تقویت می کند در آنان ایجاد کنند. 6- نظریه های فراشناختی را می توان با روشهای تدریس موجود تلفیق کرد(رستمی، 1390). - نتايج مطالعات مختلف نشان داده است كه از ميان صفات شخصيت، گشودگي(جستجوي احتمالي و ظرفيت مواجه شدن با پديده هاي ناآشنا) و وظيفه شناسي (سازماندهي، پشتكار و انگيزش در رفتار مبتني بر هدف) در روا نشناسي تربيتي از جايگاه ويژه اي برخوردارند. اما صفات شخصيتي روان رنجورخويي، برونگرايي و خوشايندي به اندازه عامل هاي پذيرش و وظيفه شناسي در پژوهش هاي انجام شده بر روي عملكرد تحصيلي مورد توجه قرار نگرفته اند(جان، دانهو و كنتل، 1991). - ونكوسكي(1969)، نقل از ديست(2003)، همچنين از رابطه منفي بين عامل برون گرايي و پيشرفت تحصيلي خبر داد و در تبيين اين يافته خاطر نشان كرد كه برون گرايي فرد را علاقه مند به شركت در فعاليت هاي فوق برنامه مي كند. يافته مطالعه ونكوسكي مبني بر رابطه منفي بين برون گرايي و عملكرد تحصيلي به وسيله ديست تكرار گرديد(ديست، 2003). - چامورو پرموزيك و فرنهام (2000) در بررسي رابطه بين صفات شخصيت و عملكرد تحصيلي در دو نمونه از دانشجويان انگليسي نشان دادند كه نمرات به دست آمده از صفات شخصيتي افراد در طول هفته هاي اول سال تحصيلي با نتايج آزمون نهايي رابطه دارد. بر اين اساس، آنها دريافتند كه عامل هاي شخصيتي 10 تا 17 درصد واريانس عملكرد تحصيلي را تبيين مي كند(هجت و ديگران، 2003). - ماتيوز و دورن در تبيين اثر دوگانه روان رنجورخويي بر پيشرفت تحصيلي بر سوگيري در استفاده از راهبردهاي مقابله اي مبتني بر هيجان و استفاده از راهبردهاي مقابله اي مبتني بر مسئله تأكيد كردند(جان و سريواستاوا، 1999). - مسگراو ماركوارت، براملي و دالي(1997) در مطالعه رابطه بين صفات شخصيت و پيشرفت تحصيلي، روابط مثبت و معناداري بين پيشرفت تحصيلي و عامل هاي گشودگي، وظيفه شناسي و روان رنجورخويي يافتند. - نتايج مطالعه كروتكوو و هانا (2004) از يك طرف بر رابطه منفي و معنادار بين روان رنجورخويي و عملكرد تحصيلي، و از طرف ديگر بر رابطه مثبت بين وظيفه شناسي و گشودگي با عملكرد تحصيلي تاكيد كردند. - موريس (2002) رابطه بين خود كارآمدي و نشانه‌هاي اختلالات عاطفي را در نمونه بزرگي از نوجوانان بهنجار هلند مورد بررسي قرار داد. نتايج نشان داد كه سطح پايين خود كارآمدي با سطح بالاي صفات اضطرابي، روان‌آزردگي، نشانه‌هاي اختلالات اضطرابي و نشانه‌هاي افسردگي همراه بوده است. مارلو و همكاران نشان دادند كه خود كارآمدي با سلامت جسماني و رواني در بيماران مبتلا به روماتيسم و التهاب مفاصل همبسته است. بدين معني كه بيماران با خودكارآمدي پايين در مقايسه با بيماران با خود كارآمدي بالا احساس نقص جسماني بيشتر، خستگي و درد بيشتر، خلق افسرده و مضطرب‌تر از خود بروز مي‌دهند (علي نيا كروثي، 1382). - جنينگنر و ابرو (2004) در پژوهش خود به اين نتيجه رسيدند كه ارزيابي شناختي به صورت معني‌دار با سلامتي و كنار آمدن مرتبط است. آزمودني‌هاي چالشي‌تر و مبارزه‌طلب‌تر هنگام امتحان دادن گرايش به انتظارات خودكارآمدي قوي‌تر و راهبردهاي مقابله‌اي مثبت‌تري از خود نشان مي‌دهند. بطور كلي خود كارآمدي پايين و پشتكار كم، پيش‌بيني موفقيت پايين و احساس شرم بيشتر به غرور را شامل مي‌شود كه نقش مهمي را در تئوري‌هاي انگيزشي ـ شناختي افسردگي بازي مي‌كند. - ديژوزف(2002) در پژوهش خود دريافت كه عملكرد تحصيلي افراد با ميزان تكاليف هيجان‌مدار، رابطه مثبتي دارد. نتايج اين بررسي نشان مي‌دهد كه دانش‌آموزان با عملكرد تحصيلي بالا، از ميزان هوش هيجاني بيشتري برخوردار مي‌باشند. - كرك و گالاگر به نقل از بورلي بيان مي‌دارند بسياري از پژوهش‌ها وجود ارتباط بين شخصيت و افت تحصيلي را به اثبات رسانيده است (پارك بورلي؛ ترجمه فاضل،1381). - بليك و همكاران (2005) دريافتند كه بين تعداد افراد خانواده، ترتيب تولد و پيشرفت تحصيلي فرزندان رابطه منفي معني‌داري وجود دارد. - نتايج پژوهشي در انگلستان در مورد 102 بيمار كه سنشان بين 18ـ15 سال بود نشان داد چگونه اضطرابي كه ناشي از عدم ارضاي روابط عاطفي در سال‌هاي اوليه رشد است، كودك را براي ابراز واكنش‌هاي ضداجتماعي در برابر فشارهاي بعدي آماده مي‌سازد. بيش‌تر اضطراب‌هاي اين كودكان از ناحيه محروميت مادري بوده است. بيش‌تر شواهد حاكي از آن است كه عدم ارضاي كودك از لحاظ مهر و محبت، عوارض شديد رواني و يا دست كم، كژخويي و بي‌عاطفگي كودك را در سال‌هاي بعدي رشد موجب مي گردد (رستمی، 1390). - هترينگتون و پارك معتقدند، در كودكاني كه والدين‌شان از نظر عاطفي نااستوار هستند الگوهاي رفتاري ناسازگارانه يا بزهكارانه را در آن‌ها پرورش مي‌دهند و كودكاني كه در خانواده‌هاي با محبت پرورش يافته‌اند به احتمال زياد، رفتار اخلاقي دارند و براي ديگران ارزش قائلند و نياز به پيشرفت دارند(هترينگتون و پارك؛ ترجمه طهوريان و ديگران، 1373). - آدامز و جونز (1983) به نقل از بالك (1992)، چهار نوع هويت را در نمونه پژوهش خويش يافتند جوانان با «هويت موفق» گزارش كردند كه والدين آن‌ها استقلال را تشويق و كنترل كمي را اعمال مي كرده اند، جوانان «سر درگم» نيز گزارش كردند كه والدين آن‌ها شيوه‌هاي فرزندپروري ناپايداري را اعمال مي‌كرده‌اند، اما والدين مهاركننده، در عين تشويق استقلال و تحسين و تمجيد، ناعادلانه اعمال انضباط مي‌كردند. جوانان با هويت «زودرس» نشان دادند كه والدين‌شان كنترل زيادي بر اعمال آن‌ها مي كردند و استقلال را كم‌تر از والدين جوانان با هويت موفق تشويق مي نمودند. اين يافته‌ها نشان مي‌دهند كه شيوه‌هاي تربيتي والدين با احتمال بسيار زياد، نوع تصميم‌گيري نوجوانان در خلال بحران‌ها و تعهدات‌شكل‌گيري هويت را تحت‌تأثير قرار مي‌دهد(ابراهیم پور، 1390). فهرست منابع منابع فارسی کتاب: آيزنك، مايكل(1375). روان شناسي شادي، مترجم: مهرداد فيروزبخت و خشايار بيگي، تهران: انتشارات بدر. اﺣﻤﺪي، ﺟﻮاد(1380). هیجان، احساس و ارتباط غیر کلامی، ﭼﺎپ اول، ﺗﻬﺮان: ﻧﺸﺮ ﺳﺨﻦ بیابانگر، اسماعیل (1384). روان شناسي نوجوانان و جوانان، چاپ پنجم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي. پارك، بورلي (1381). دانش‌آموزان تيزهوش در مدارس عادي، ترجمه امين الله فاضل، شيراز: نويد شيراز. پور مقدس، علي(1367). روان شناسي سازگاري، مؤسسه انتشاراتي مشعل، اصفهان. جلیلی، اخوت (1362). افسردگی، تهران: انتشارات رشد. حاجي آقا جاني سعيد، اسدي نوقابي احمدعلي (1378). روان پرستاري (بهداشت رواني (1)، تهران، نشر تبليغ بشري، چاپ الغدير. حد‌اد‌ی کوهسار، علی اکبر (1383). بررسی مقایسه‏ای رابطه هوش هیجانی با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی د‌ر د‌انشجویان شاهد‌ و غیرشاهد‌ د‌انشگاه تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد‌، روان‌شناسی بالینی، د‌انشکد‌ه علوم انسانی، د‌انشگاه شاهد. حامدی، رباب (1387). كنترل خشم: علل، پيامدها، راهكارها، تهران: نشر قطره. حسن زاده ،ر.( 1386). انگیزش و هیجان، تهران: انتشارات ارسباران. خدایاری فرد،م و عابدینی، ی(1386). ارزیابی و شناخت – رفتار درمانی نوجوانان، تهران: انتشارات رشد. رابینز، آنتونی و کازیتس، نورمن (1386). مدیریت احساسات، ترجمه ی: مجید پزشکی پور، تهران: نسل نو اندیش، چاپ هفتم. شاملو، سعید (1381). بهداشت روانی، تهران: انتشارات رشد. روزنهان، دیوید.ال؛ سلیگمن، مارتین.ای.پی.(1379). روانشناسی نابهنجاری-آسیب شناسی روانی، جلد دوم، ترجمه یحیی سید محمدی، تهران: نشر ارسباران، چاپ اول. ساپينگتون؛ اندورا(1384). بهداشت رواني، تهران، ترجمه حسين شاهي برواتي، انتشارات روان،‌ چاپ سوم. سادوك، بنيامين جيمز و سادوك، ويرجينيا، آلكوت(1387). خلاصه روانپزشكي علوم رفتاري-روانپزشكي باليني ترجمه فرزين رضاعي، جلد اول، تهران: انتشارات ارجمند. شريفي درآمدي، پرويز و آقايار، سعيد (1386). هوش هيجاني و بهبود رابطه با خود و ديگران، چاپ دوم، اصفهان: سپاهان. صفوي، امان ا... (1376). كليات روش ها و فنون تدريس، تهران: انتشارات معاصر. شعاري نژاد، علي اكبر (1386). روان شناسي رشد، چاپ پنجم، تهران: اطلاعات. قائمی، ع(1380). خانواده ونقش بنیادی آن، تهران: انتشارات سازمان ملی جوانان، چاپ دوم. قاسم زاده، حبیب الله(1378). شناخت و عاطفه: جنبه های بالینی و اجتماعی، تهران: انتشارات فرهنگان. فراهاني محمد نقي و كرمي نوري رضا(1383). روان شناسي سال سوم ادبيات و علوم انساني، شركت چاپ و نشر كتاب هاي درسي ايران، تهران. گنجي، حمزه (1376). بهداشت رواني، تهران: نشر ارسباران. لطف آبادي، حسين(1379). روان شناسي رشد كاربردي نوجواني و جواني، چاپ سوم، تهران: سازمان ملي جوانان. كاپلان، هارولد و سادوك، بنيامين(1994). خلاصه روانپزشكي: علوم رفتاري- روانپزشكي باليني، ترجمه نصرت الله پور افكاري(1379)، تهران: انتشارات شهرآب. كديور، پروين (1382). روان شناسي تربيتي، تهران: انتشارات سمت. كاپلان، هارولد و سادوك، بنيامين (1998). خلاصه روان پزشكي (ترجمه نصرت ا... پور افكاري)، جلد اول، موسسه تحقيقاتي انتشاراتي ذوقي، 1369. گلشن فومني، محمد رسول (1382). جامعه شناسي آموزش و پرورش، نشر شيفته، تهران. گنجي، حمزه(1376). روان شناسي سال سوم ادبيات و علوم انساني، شركت چاپ و نشر كتاب هاي درسي ايران، تهران. گنجی، حمزه (1376). بهداشت روانی، تهران: انتشارات ارسباران . لطف آبادي، حسين(1380). عواطف و هويت نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات نسل سوم. شعاری نژاد، علی اکبر(1368). مبانی روانشناختی تربیت، تهران، موسسه مطالعه فرهنگی وابسته به آموزش عالی، چاپ دوم. مصباح يزدى، محمدتقى(1380). خلاق در قرآن، قم: انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (قدس سره)، تحقيق و نگارش: محمدحسين اسكندرى معيري، محمد طاهر (1370)، مسائل آموزش و پرورش، تهران: انتشارات اميركبير. میر کمالی، سید محمد(1373). روابط انسانی در آموزشگاه، چاپ دوم، تهران: نشر یسطرون. میلانی فر، بهروز (1378). بهداشت روانی، تهران: نشر قومس. ميلر، جي پي (1982). نظريه هاي برنامه ريزي درسي، ترجمه ي محمود مهر محمدي (1379)، تهران: انتشارات سمت. نجفی‌پور، فرشاد(1386). روش های کنترل احساسات، تهران: انتشارات نسل نواندیش. هريس، پل(1380). رشد عواطف در كودكان، مترجم: محمد يميني و محمد داوودي، سبزوار: انتشارات دانشگاه تربيت معلم. مورتي، آر. سرينيواسا (1381). برنامه بهداشت روان در جمهوري اسلامي ايران. (ترجمه داوود شاه محمدي، سيد عباس باقر يزدي و هوشمند لايقي)، فصلنامه انديشه و رفتار، ضميمه شماره 28، ص 24-14. پایان نامه: خير محمد (1380). مقایسه ابعاد سلامت عمومی در بین دانش آموزان مراکز آموزشی تیزهوشان و عادی شیراز، پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه شيراز. استوار، نگار(1380). مقایسه اثربخشي آموزش راهبردهاي شناختي و فراشناختي بر بهبود عملکرد در تکالیف علوم، پایان نامه ارشناسي ارشد، دانشکده روانشناسي و علوم تربیتي، دانشگاه علامه طباطبایی. امیریان، سید جواد(1380). بررسی وضعیت بهداشت روانی در گروهی از دانش آموزان پسر و دختر پیش دانشگاهی شیراز، پایان نامه دکتری دانشگاه علوم پزشکی شیراز . جعفری، محمد(1389). بررسي رابطه بين موفقيت مديران آموزش ديده با جو سازماني و کارآيي آنان در بين مديران مرد مقطع ابتدايي شهرستان قيروکارزين، پايان نامه کارشناسي ارشد، رشته علوم تربيتي(مديريت آموزشي)، دانشگاه آزاد اسلامي واحد مرودشت جعفری، محمد(1389). بررسي رابطه بين موفقيت مديران آموزش ديده با جو سازماني و کارآيي آنان در بين مديران مرد مقطع ابتدايي شهرستان قيروکارزين، پايان نامه کارشناسي ارشد، رشته علوم تربيتي(مديريت آموزشي)، دانشگاه آزاد اسلامي واحد مرودشت. تهمتن، کلثوم(1373). رابطه شیوه های فرزند پروری والدین و انگیزش پیشرفت دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی تربیتی، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه شیراز. شامراد‌ لو، مهران (1383). مقایسه نقش هوش هیجانی و هوش شناختی د‌ر پیش بینی پیشرفت تحصیلی د‌انش آموزان پیش د‌انشگاهی شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد‌ روان‌شناسی تربیتی، د‌انشکد‌ه روان‌شناسی و علوم تربیتی، د‌انشگاه شهید‌ بهشتی تهران. سالاری، حجت الله(1392). بررسی رابطه ساده و چندگانه هوش معنوی و هوش فرهنگی با سلامت روانی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه شهر بندرعباس، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته ‌روان‌شناسی، گرایش تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات بندرعباس. علي نيا كروثي، رستم (1382). بررسي رابطه مفهوم خودكارآمدي و سلامت رواني دانش‌آموزان مقطع دبيرستان پايه سوم شهر بابل، پايان‌نامه كارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبایی. شهبازی، صفدر (1391). بررسی علل اجتماعی افت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان فراهان، پایان نامه رشته کارشناسی امور تربیتی، مجتمع عالی پیامبراعظم(ص)، مرکز تربیت معلم آیت الله طالقانی قم. فاضلی، قربان (1385). مقایسه اثر آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر یادگیری مبانی ICTدر بین دانش آموزان پسر پایه سوم راهنمایی در مدارس غیر انتفاعی منطقه ی یک شهر تهران در سال تحصیلی 86-85، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی. كريم پور، علي(1389). بررسي رابطه هوش هيجاني و بهداشت رواني با كارآيي مديران مدارس ابتدائي آموزش و پرورش شهرستان داراب، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد مرودشت. كشاورز، محمد (1389). بررسی وضعيت جسمانى و روانى دانش آموزان مقطع راهنمایی شهرستان مرودشت، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت. يعقوبخاني غياثوند، مرضیه (1372). راﺑﻄـﻪ ﻣﺤـﻴﻂ ﺧـﺎﻧﻮاده و ﭘﻴﺸـﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ، ﭘﺎﻳﺎن ﻧﺎﻣﻪ ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ارﺷـﺪ، داﻧﺸـﻜﺪه رواﻧﺸﻨﺎﺳـﻲ و ﻋﻠـﻮم ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ داﻧﺸﮕﺎه ﺷﻴﺮاز ميويس هترينگتون وراس دي. پارك(1373). روان شناسي كودك از ديدگاه معاصر، مترجم: جواد طهوريان و ديگران، محل چاپ: مشهد. ناشر: معاونت فرهنگي آستان قدس رضوي، نوبت چاپ: اول. وردی، مینا (1380). رابطۀ کمال گرایی و سرسختی روانشناختی با سلامت روانی و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان دختر مرکز پیش دانشگاهی اهواز، پایان نامۀ کارشناسی ارشد رشته روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، دانشکده علوم تربیتی و روانشناختی. مهترپور، محمد (1389). بررسي رابطه ويژگي هاي شخصيتي مديران و خلاقيت و ثاثير آنها بر پيشرفت شغلي در بين مديران مدارس ابتدايي شهرستان رودان، پايان نامه کارشناسي ارشد، رشته علوم تربيتي(مديريت آموزشي)، دانشگاه آزاد اسلامي واحد مرودشت. مقاله ها آقامحمدرضا، مریم(1387). انواع و علائم اضطراب، نقل از وب سایت تبیان، ابراهیم پور، عبدالکریم (1390). بررسي وضعيت رواني و عاطفي موثر بر عملكرد تحصيلي دانش آموزان طرح شاهد و ایثارگر استان هرمزگان، تحقيق چاپ نشده، پژوهشكده، تعليم و تربيت آموزش و پرورش استان هرمزگان. ابوالقاسمي عباس و همكاران(1378). اضطراب امتحان، علل، سنجش و درمان، پژوهش هاي روانشناختي، دوره پنجم، شماره 3 و 4، صص: 97-82. اسدی دارستانی، اسماعیل(1392). اعتیاد دبه مواد مخدر در ایران. اسماعيل‌زاده آهنداني، بهروز(1387). نقش خانواده در آموزش و پرورش‌. اسماعیلی، محمد علی(1387). افسردگي، نقل از وبلاگ سایکو (مقالات و تازه های روانشناسی) احمدی، مریم(1385). عواطف یعنی چه؟، مقاله ارائه شده در شبکه اینترنتی آفتاب. امینی، زرار محمد(1386). بررسی رابطه باورهای فراشناختی با سلامت روانی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر شهرستان اشنویه، فصلنامۀ نوآوری های آموزشی، شمارۀ 19، سال ششم، صص: 154-141. اميني، شهريار(1383). اصول بهداشت روان، ماهنامه تربيت، معاونت آموزش و پرورش نظري و مهارتي وزارت آموزش و پرورش. ایمانی، اسماعیل(1392). هوش هیجانی و مهارت مقابله با هیجانات، فصلنامه علمی- آموزشی اورمزد، سال سوم، شماره 13، صص: 28-10. ایمانی، جواد و مهتر پور، محمد (1391). بررسي وضعيت رواني و عاطفي دانش آموزان، اولین همایش چالشهای روانشناختی-تربیتی نظامهای آموزشی عصر حاضر، گروه روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه ملایر، اردیبهشت ماه 91. باقری یزدی، س ع؛ بوالهری ج و شاه محمدی، د (1373). بررسی همه گیری شناسی اختلالات روانی در جمعیت روستایی میبد یزد، فصلنامه اندیشه و رفتار، سال اول، شماره يك، صفحات: 42- 32. بگيان كوله مرز، محمد جواد؛ درتاج، فريبرز و محمد اميني، مهدي(1391). مقايسه ي ناگويي خلقي و كنترل عواطف در مادران دانش آموزان با و بدون ناتواني يادگيري، مجله ي ناتواني هاي يادگيري، دوره ي 2، شماره 2، صص: 24-6. بیابان زاده، سید اکبر(1387). بررسی وضعیت سلامت روانی کارکنان یک مجتمع صنعتی. فصلنامه اندیشه و رفتار سال چهارم شماره 4 . پوراسلامي، محمد و ايار، سمير(1379). واژه نامه ارتقاي سلامت، دفتر ارتباطات و آموزش بهداشت معاونت بهداشتي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي. پور نقاش تهرانی، سعید (1381). کار و بهداشت روانی، فصلنامه علمی- پژوهشی اصول بهداشت روانی، سال چهارم، شماره 14-13. ثمري، علي اكبر و طهماسبي، فهيمه(1386). بررسي رابطه هوش هيجاني و پيشرفت تحصيلي در دانشجويان، فصلنامه اصول بهداشت رواني، 9 (35 و 36)، صص: 128-121. جاودان، یوسف(1390). مقاله ای درباره افت تحصیلی دانش آموزان. جدیدی، هوشنگ(1389). بررسي رابطه بين سلامت رواني و عملكرد تحصيلي دانش جويان دوره هاي كارداني و كارشناسي واحدهاي دانشگاه آزاد اسلامي منطقه 11 در سال تحصيلي 88-87، طرح تحقیقاتی مربوط به معاونت پژوهشي دانشگاه آزاد اسلامي واحد سنندج، دانشکده علوم تربيتي و روانشناسي، گروه روانشناسي. حسن شاهی، محمد مهدی(1386). بررسی ارتباط راهبردهای مقابله با استرس و سخت رویی بر سلامت روان و دانشجویان دانشگاه ارسنجان، چکیده مقالات همایش ملی روانشناسی، صص: 16و17. حسيني سید حمزه، خلیلیان علیرضا و واحدی علی (1383). غربالگری آسیب شناسی روانی در دانش آموزان مقطع متوسطه شهر ساری بر اساس آزمون SL-90-R در سال تحصیلی81- 82، مجله علمی- پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی مازندران، سال چهاردهم، شماره 44 ، ص: 67- 60. حقيقي، جمال؛ شكركن، حسين و موسوي شوشتري، مژگان(1381). بررسي رابطه جو عاطفي خانواده با سازگاري دانش‌آموزان دختر پايه سوم مدارس راهنمايي اهواز، مجله علوم تربيتي و روانشناسي، پاييز و زمستان 1381، 9(4-3)، صص: 79-108. خیامی، ناهید(1392). نظريه مكاتب در مورد افسردگي، نقل از وبلاگ روانشناسی بالینی. دادستان پريرخ(1376). سنجش و درمان اضطراب امتحان، مجله روانشناسي، سال اول، شماره 1، صص: 60-31. رئیسی، پوران و جهانبانی، عفت(1382). چگونگی عملکرد مدیریت برنامه بهداشت روان در شبکه های بهداشت و درمان استان خوزستان، فصلنامه اندیشه و رفتار، سال نهم، شماره 2. رحمتی، مجید (1390). شكوفاسازي و بهره گيري از عواطف در جهت خودکارآمدی دانش آموزان معلول، مقاله ارائه شده در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز، رشته روانشناسی. رستمی، وجیه(1390). بررسي مولفه های شناختی و عاطفي موثر بر عملكرد تحصيلي دانش آموزان طرح شاهد و ایثارگر استان هرمزگان، تحقيق چاپ نشده، پژوهشكده، تعليم و تربيت آموزش و پرورش استان هرمزگان. رمضانی، علی محمد(1391). بررسی علل افت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان فسا، جزوه ارائه شده در دانشگاه آزاد اسلامی واحد فسا. زارع شاه آبادی، فاطمه(1389). مدرسه و یاد گیری مهارت های اجتماعی، نقل از شبکه اینترنتی آفتاب. زهراكار، كيانوش(1385). بررسي رابطه ي جنبه هاي مختلف سازگاري و عملكرد دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد اسلامشهر تحقيق چاپ نشده، معاونت پژوهشي دانشگاه آزاد اشسلامي واحد اسلامشهر. زهراكار، كيانوش(1384). بررسي رابطه ابعاد مختلف عملكرد خانواده و عملكرد تحصيلي دانش آموزان دبيرستان استان لرستان، تحقيق چاپ نشده، پژوهشكده، تعليم و تربيت آموزش و پرورش استان لرستان. سلیمی، علی و داوری، محمد (1380). جامعه شناسی كجروی، قم: پژوهشكده حوزه و دانشگاه. شمس اسفند آباد، حسن(1380). بررسی شیوع اختلالات رفتاری در دانش آموزان شهر ابهر، شوراي تحقيقات اداره آموزش و پرورش استان زنجان. شهیدی، ندا؛ اسمعیل زاده، هادی؛ محمّدی میلاسی، رسول و لوکس، کارو (1384). پیاده سازی آزمایشگاهی سیستم کنترل هوشمند مبتنی بر یادگیری عاطفی مغز، نشریه دانشکده فنی، جلد 39، شماره 4، صص: 489-499. صولتي، سيد كمال و نيك فرجام، مسعود (1381). بررسي رابطة سوء مصرف و وابستگي به مواد مخدر با اختلالات رواني اعضاي خانوادة مراجعه كننده به مركز مشاوره كلينيك ويژه به بيمارستان آيت الله كاشاني شهركرد، بانك اطلاعات مقالات پژوهشي بهداشت روان كشور (اعتياد و خانواده)، 11-12 آبان 1381، شهركرد-ايران. عباسی، علی(1380). بررسی سلامت روانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، نشریه طب و تزکیه، شماره 43 . غفارزادگان، داوود (1368). چگونه مي توان به پيشرفت تحصيلي كودكان كمك كرد، نشریه ماهانه پيوند، انتشارات انجمن اولياء و مربيان. شماره 123. -غلامعلی لواسانی، مسعود؛ کیوان زاده، محمد و کیوان زاده، هدیه (1386). رابطه فعالیت تحصیلی، انگیزه پیشرفت، هوش هیجانی و متغیرهای بافتی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، مجله روانشناسی و علوم تربیتی، دوره 37، شماره 1، صص: 123-99. فتحی آشتیانی، علی(1391). ویژگی های رشد عاطفی نوجوان، نقل از پایگاه اطلاع رسانی تبیان زنجان. -قديري، محمدحسين (1384). مديريت خشم، نشريه معرفت، شماره 14، صص: 106-93. -قدیری، محمّد حسین(1380). مدیریت خشم، ماهنامه معرفت، شماره 14، صص: 106-93. کریم پور، علی(1391). پرورش حس عواطف نوجوانان و كنترل و جهت دهي آن، جزوه آموزشی اداره آموزش و پرورش شهرستان داراب. لشكري پور، كبري؛ بخشاني، نور محمد و سليماني، محمدجواد(1385). بررسي ارتباط بين اضطراب امتحان با عملكرد تحصيلي در دانش آموزان مقطع راهنمايي شهر زاهدان در سال 1384، طبيب شرق، سال هشتم، شماره 4، صص: 259-253. محمدی، محسن(1391). خشم ومراحل کنترل خشم، نقل از وبلاگ روانشناسی کودک. مسعودزاده، عباس و همكاران(1383). بررسی وضعیت سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان شهر ساری، مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي مازندران، سال چهاردهم، شماره 45، زمستان 83، ص: 82- 74. منادي، مرتضی (1372). تفسير شکست‌های تحصيلي از ديدگاه جامعه شناسي، فصلنامه تعليم و تربيت، شماره 35-36، ص 53-68. موسوی سید محمد، عدلی مهرداد و نیکویی پویه(1378). شیوع افسردگی در دانش آموزان 15 تا 17ساله دبیرستان های ناحیه بندرعباس در سال1377، مجله پزشکی هرمزگان ، سال سوم، شماره دوم، تابستان78، صفحات: 19-16. نجات، حمید(1378). مفهوم سلامت روان در مکاتب روان شناسی، فصلنامه اصول بهداشت روانی، سال اول، شماره3، صص: 166-160. یاریاری، فریدون؛ مرادی، علی رضا؛ یحیی زاده، سلیمان(1381). رابطه ی هوش هیجانی و منبع کنترل با سلامت روان شناختی در بین دانشجویان دانشگاه مازندران، فصلنامه مطالعات روانشناختی، دوره سوم، شماره یک، صص: 40-21. ياسمي، محمد تقي؛ بوالهري، جعفر؛ شاه محمدي، داوود؛ رزاقي، عمران محمد؛ باقري يزدي، سيد عباس؛ بينا، مهدي؛ لايقي، هوشمند؛ محيط، احمد (1382). بهداشت روان در جمهوري اسلامي ايران، دستاوردها و نيازها (بخش اول)، فصلنامه بهداشت روان، شماره 3. یعقوبی، حمید (1376). بررسی وضعیت سلامت روانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان. مجله دانشکده پزشکی گیلان، سال هفتم شماره 28 و 27 . یوسف زاده، مهدی و همکاران(1391). تبیین رابطه سلامت عمومی و مؤلفه های عاطفی موثر بر موفقیت تحصيلي دانشجویان رشته تربیت بدنی، مقاله ارائه شده در اداره آموزش و پرورش استثنایی استان هرمزگان. یوسفی، محمد حسین(1376). بررسی سلامت روانی دانش آموزان دبیرستانهای شهر سنندج، نشریه دانشگاه علوم پزشکی، سال چهارم شماره 1 . منابع غیر فارسی: Ambady, N., Gray, H. M. (2002). On being sad and mistaken: mood effects on accuracy of thin – slice Judgments, Journal of Personality and Social Psychology, 83(4), 947-961. Armitage, C. J., Conner, M. & Norman, P. (1999). Differential effects of mood on information processing: Evidence from the theories of reasoned action and planned behavior, European Journal of Social Psychology, 29, 419-433. Ashby, F. G., Valentin, V. V., & Turken, V. (2002). The effects of positive affect and arousal on working memory and executive function, neurobiology and computational models, In Moore, S and Oaksford, M. (Eds). Emotional cognition: From brain to behavior (PP: 245-287). Amsterdam: John Benjamins. Bandura,A (1997)."Self-efficacy: toward a unifying theory of behavior change". Psychological Review, (84), 191-215. Baving, L, Perwien, A, R, & Spense, Susan, (2004). Attention Enhancement to No Go Stimuli in Anxious Children, Journal of Neural Transmission, 11, 1, 985-999. Bell- Dalon, D. J, Last, C, G, & Strauss, C, C, (1990). Symptom of Anxiety Disorders in Normal Children, Journal of the American Academy of Child and Adolescents Psychiatry, 29, 8, 759-765. Bemstein, G. A, Borchardt, C, M & Perwien, A. R,(1996). Anxiety Disorders in Children and Adolecentds: A Review of the Past 10 Years, Journal of the American Academy of Child and Adolescents Psychiatry, 35, 19, 1110-1119. Berenbaum, H, (2002). Varieties of joy-related pleasurable activities and feelings, Cognition and Emotion, 16 (4), 473-494. Black, S., Devereux. P. J., & Salvanes, K. G. (2005). The More the Merrier? The Effect of Family Composition on Children’s Education, Quarterly Journal of Economics, 120(2), pp.669-700. Cunighan. E. k. tompson. L. c. (2000). Retention and Social Promotion, Eric Digest. Diener, E, Sandvik, E, & Pavot, W, (1991). Happiness is the frequency, not the intensity of positive versus negative effect, In Struck, F, Argyle, M, & Schwarz, N. (Eds.), (Subjective well-being.) Oxford, Pergamum. DiGiuseppe, B.R.T (2002). Emotional intelligence and success in professional graduate programs in psychology, Paper presented at international society for research on emotion. Cuenca, Spain. Diseth, A. (2003). Personality and approaches to learning as predictors of academic achievement, European Journal of Personality, 17: 143-155. Forgas, J. P. (1998). Feeling and thinking: the role of affect in social cognition, New York: Cambridge University Press. Hojat, M., Gonnella, J. S., Erdmann, J. B., &Vogel, W. H.(2003). Medical students’cognitive appraisalof stressful life events as related to personality,physical well-being, and academic performance: Alongtitudinal study, Personality and Individual Differences, 35, Pp: 219-235. Isen, A. M. (1999). Positive affect, In T. Dalgleish & M. J. Power (Eds.), Handbook of cognition and emotion (PP. 521-539), John Wiely & Sons Ltd. John, O. P., Donahue, E. M., & Kentle, R.L (1991). The big five inventory- vesions 4a and 54, Berkeley, CA: University of California, Berkeley, Institute of Personality and Social Research. John, O. P. & Srivastava, S.(1999). The big five taxonomy: history, measurement, and theoretical perspectives .Pervin, L.A. & John, O. P. (Ed.), Handbook of Personality Theory and Research The Guilford Press; (pp. 102-138). Jordan, R.J. Ashanasy, N. M. Hartel, C.E, J & Hooper, G.S. (1999). Workgroup emotional intelligence: Scale development and relationship to team process effectiveness and goal focus, Manuscript, Submitted for?? Publication. Jennings, K. D. and Abrew, J. A. (2004). Self – efficacy: 18 month-old toddlers of depressed and nondepressed mother, Applied Development psychology. vol 25, p. 133-143. Kardum, I., & Krapic, N.(2001). Personality traits, stressful life events, and coping styles in early adolescence, Personality and Individual Differences; 30, P: 503-515. Kenneth, S. L., Yuen, M. C. L., & Tatia M. C. L. (2003). Could mood state affect risk taking decisions, Journal of Affective Disorders, 75 (1), 11-18. Kindt, M & Van Den Hout, M, (2001). Selective Anent ion and Anxiety: A Perspective on Developmental Issues and Casual Status, Journal of Psychopathological and Behavioral Assessment, 23, 3, 193,202. Korotkove, D., & Hannah, T. E.(2004). The five factor model of personality: strengths and limitations in predicting health status, sick-role and illness behavior, Personality and Individual Differences, 36, P: 187-199. Lodge, J, Tartaro, Jessica, and Appelhan, Brad, (1998). Children Self-Talk Under Condition of Mild Anxiety, Journal of Anxiety Disorders, 12.2.153-176. Martin, B. A. S. (2003). The influence of gender on Mood effects in advertising, Psychology and Marketing, 20 (3), 249-273. Mau,W.C.(1997). Parental influences on the high school students academic achievement: A comparison of Asian immigrants, Asian Americans, and white Americans, Psychology in the schools, 34, Pp: 267-277. Muris, P, De Jong, P & Engelen, S,(2004).Relarionship Between Neuroticism, Attention Control, and Anxiety Disorders Symptoms in Non-Clinical Children, Personality and Individual Differences, 37, 4, 789-797. Musgrave-Marquart, D., Bromley, S. P., & Dalley (1997). M. B. Personality, academic attribution, and substance use as predictors of academic achievement in college students, Journal of Social Behavior and Personality, 12, Pp: 501-511. Olsen, K. Cicchetti, D. (1990). The developmental psychopathology of child maltreatment, Inm, Lewis – s. m. Miller (Eds), Hand book of developmental psychopathology (pp.261-280). New York: plenum. Pochon, J. B., Levy, R., Fossati, P., Lehericy, S., Poline, J. B., Pillon, B., Le Bihan, D. & Dubois, B. (2002). The neural system that bridgeges reward and cognition in humans: An fMRI study, Proceedings of the National Academy of Sciences, 99(8), 5669-5674. Power, M., & Dalgleish, T. (1997). Cognition and Emotion: From Order to Disorder, Hove: Psychology Press. Robert, cifford, adram(1998). Prevalence of psychopathology among children and adolescents, AMJ psychiatry, June, P: 715- 725. Rose, M. (2001). The effects of multimedia-induced affective states on recall and deicision-making by individual investors, International Journal of Accounting Information Systems, 2(1), 22-40. Seligman, M. E. P., & Ciskszentmihalyi, M. (2000). Positive psychology: An introduction, American Psychologist, 55, 5-14. Watson, D, Clark, L. A, & Tellegen, A, (1988). Development and validation of a brief measure of positive and negative affect: The PANAS scales, Journal of Personality and Social Psychology, 54 (6), 1063-1070. Watson, D, & Tellegen, A, (1985). Toward a consensual structure of mood, Psychological Bulletin, 98 (2), 219-235. White and others (1973). Failure to be promoted and self – concept among Elementary school children, E j 075519

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه فایل صدرا دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید