تحقیق نظریه ها و مدل های هوش معنوی (docx) 42 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 42 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
Contents TOC \o "1-3" \h \z \u 2-2- هوش معنوی : PAGEREF _Toc528741585 \h 12-2-1مبانی نظری هوش معنوی PAGEREF _Toc528741586 \h 3نظریه هوش اندرسون PAGEREF _Toc528741587 \h 4نظریه بوم شناختی سی یز: PAGEREF _Toc528741588 \h 4ویژگیهای هوشمعنوی از نظرسانتوس PAGEREF _Toc528741589 \h 10ویژگیهای هوش معنوی از نظر سیسک و تورنس PAGEREF _Toc528741590 \h 11مدل هوشمعنوی از نظر زوهار و مارشال PAGEREF _Toc528741591 \h 12الگوی چهار عاملی هوشمعنوی از دیدگاه دیوید بیکینیگ PAGEREF _Toc528741592 \h 14مقایسه هوش معنوی با هوشهای دیگر PAGEREF _Toc528741593 \h 18ارثی بودن معنویت PAGEREF _Toc528741594 \h 212-4-پیشینه پژوهش PAGEREF _Toc528741595 \h 22پیشینه پژوهش در خارج از کشور PAGEREF _Toc528741596 \h 27منابع PAGEREF _Toc528741597 \h 29
2-2- هوش معنوی :
هوش به عنوان یک توانایی شناختی در اوایل قرن بیستم توسط آلفرد بینه مطرح شد. او همچنین آزمونی را برای اندازهگیری میزان بهره هوشی افراد ابداع کرد. بعدها لوئیس ترمن و دیوید وکسلر آزمونهای جدیدتری را ساختند، اما در دهه اخیر مفهوم هوش به حوزههای دیگری مانند هوش هیجانی، هوش طبیعی و هوش وجودی و هوش معنوی گسترش یافته است. علاوه بر این، دیگر هوش به عنوان یک توانایی کلی محسوب نمیگردد بلکه به عنوان مجموعهای از ظرفیتهای گوناگون در نظر گرفته میشود( رجائی، 1389). راجر والش(1999)، هفت شیوه متداول در مذاهب جهان شرح دادهاند که گشایش قلب و ذهن را تشویق کرده و به مردم کمک میکند تا بعضی از این کیفیتها را پرورش دهند. رشد هوشمعنوی، رشد شخصی را شامل شده و از آن سبقت میگیرد و تا یافتههایی فراتر از توسعه روانشناختی سالم گسترش مییابد. این امر با ترویج صحت و خود آگاهی شروع و با تمرین به دغدغه درباره همه انسانها توسعه مییابد. بعضی از ویژگیهای شخصی معنوی مثل فضایل سنتی صداقت و راستی، فروتنی و خیرخواهی ممکن است با هوش مرتبط باشند. یک دیدگاه یکپارچه در باره هوش معنوی در حیطه هوشچندگانه میگنجد و هوش معنوی در زمینهای از کل زندگی فرد را مینگرد(باقری و همکاران،1391). کینک،(2008) هوش معنوی راچنین تعریف می کند:"مجموعهای از ظرفیتهایی است که در وحدت، یکپارچگی و کاربرد انطباقی جنبههای غیرمادی و مافوق هستی فرد و رسیدن به نتایجی از قبیل اندیشه وجودی عمیق، بهبود معنا، شناخت خویشتن برتر و توسعه سطوح معنوی شرکت دارند"(به نقل از عبدالله زاده و همکاران،1388ص29). به اعتقاد آمرام و درایر (2007) هوش معنوی مجموعه ای از توانایی هاست که افراد برای ارتقای عملکرد روزمره زندگی و بهزیستی خود از آن استفاده می کنند(سوان چین و همکاران، 2011؛ نقل از باعزت و شریف زاده، 1391).
امروزه گفته میشودکه IQ وEQ ، پاسخگوی همه چیز نبوده و واقعا موثر نیستند بلکه انسان به عامل سومی هم نیازمند است که هوش معنوی یا به اختصار SQ نامیده میشود(چرین، 2004). هوش معنوی بیانگر مجموعهای از تواناییها، ظرفیتها و منابع معنوی میباشد که کار بست آنها در زندگی روزانه میتواند موجب افزایش انطباق پذیری فرد شود. در تعریفهای موجود از هوش معنوی، به ویژه بر نقش آن در حل مسائل وجودی و یافتن معنا و هدف در اعمال و رویدادهای زندگی روزمره تأکید شده است )زوهر و مارشال، 2000 ؛ وُلمن2001 ؛ کینگ،2008؛ نقل از زارعی متین،1390).
2-2-1مبانی نظری هوش معنوی
نظریههای هوش چندگانه گاردنر
گاردنر (1993) نظریه چندگانه هوش را به عنوان چالشی مستقیم در برابر آنچه وی دیدگاه کلاسیک هوش مینامند، ایجاد کرد. او تحت تأثیر نقشهای مختلف افراد بزرگسال در فرهنگهای مختلف قرار گرفت. این نقشها بر اساس مهارتها و توا ناییهایی مختلف که برای عمل کردن موفق در این فرهنگها اهمیت زیادی دارد و مشاهداتش او را به این نتیجه رهنمود کرد که تنها یک توانایی زیربنایی به نام عامل q وجود ندارد، بلکه تعدادی هوش وجود دارد که باهم فعالیت میکنند. گاردنر هوش را اینگونه تعریف کرد:"توانایی حل مسائل یا انجام اعمال روزمره که پیامد زندگی در یک مجموعه فرهنگی یا اجتماعی خاص است"(اسمیت و دیگران،2003؛ مترجم ساعتچی،1385؛ نقل از هاشمی، 1389).
نظریه هوش اندرسون
اندرسون اعتقاد داشت که هوش چندگانه گاردنر به خوبی تعریف نشده است. این انواع هوش گاهی به صورت رفتارند و گاهی به صورت فرایند شناختی و گاهی به صورت ساختاری در مغزاند. او در نظریة خود بیان میکند که تفاوتهای فردی در هوش و تغییرات رشد در ظرفیتهای هوشی با ساز و کارهای متفاوتی قابل تبیین است. تفاوت در نتیجه هوش از تفاوت در ساز و کار پردازش پایه ناشی میشود که باعث تفکر و به نوبة خود باعث اکتساب دانش میشود. او میگوید هوش از دو توانایی خاص تشکیل شده است: یکی از آنها توانایی منطقی است و دیگری توانایی بنیادی و فضایی است. بنابراین، اندرسون هوش را اینگونه تعریف کرد:"هوش عبارت است از ساز و کارهای پردازش پایه، همراه با پردازش ویژه که با تفکر منطقی و عملکرد بینایی و فضایی مربوط است"(اسمیت و همکاران،2003؛ ساعتچی، 1385).
نظریه بوم شناختی سی یز:
سییز به جای تأکید به یک هوش کلی، ظرفیت های شناختی چندگانه را پیشنهاد میکند. این ظرفیتهای شناختی یا هوشی، اساس زیستی دارد و برای فرایندهای ذهنی محدویت هایی قایل است. ظهور این ظرفیتها با توجه به چالشها و فرصتهای موجود در محیط یا بافت زندگی فرد انجام میشود. او اعتقاد دارد که اگر بافت یا انگیزهای وجود داشته باشد، اکثر افراد میتوانند کارکرد بالایی داشته باشند. بافت میتواند روانی، اجتماعی و جسمانی باشد. او اعتقاد دارد که "شرایط بومشناسی (اکولوژیکی) موقعیت افراد شامل رشد تاریخی و فردی آنان در موقعیتهای اقتصادی و حرفهای آنان بیش از هوشبهر IQ تعیین کننده است "(اسمیت و همکاران،2003؛ ساعتچی، 1385).
در تعریفهای موجود از هوشمعنوی به ویژه بر نقش آن در حل مسائل وجودی و یافتن معنا و هدف در اعمال و رویدادهای زندگی روزمره تأکید شده است(زوهر و مارشال،2000؛ ولمن،2001؛ نازل،2004؛ کینگ،2008؛ به نقل از سهرابی،1387). هوش معنوی به عنوان یکی از مفاهیم جدید هوش، در بردارنده نوعی سازگاری و رفتار حل مسئله است که بالاترین سطوح رشد را درحیطههای مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی، بین فردی و... شامل میشود و فرد را درجهت هماهنگی با پدیدههای اطراف و دستیابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری مینماید. این هوش به فرد دیدی کلی در مورد زندگی و همه تجارب و رویدادها میدهد و او را قادر میسازد به چهارچوببندی و تفسیر مجدد تجارب خود پرداخته، شناخت و معرفت خویش را عمق بخشد( غباری بناب و همکاران،1387).
بنابر این هوش معنوی سازههای معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب میکند، در حالی که معنویت با تجربه عناصر مقدس، معنا و هوشیاری اوج یافته و تعالی در ارتباط است. هوش معنوی مستلزم تواناییهایی است که چنین موضوعات معنوی برای تطابق و کنش اثر بخش و تولید پیامدهای با ارزش استفاده میکند(ایمونز،1999). همچنین افراد، زمانی هوش معنوی را به کار میبرند که بخواهند از ظرفیتها و منابع معنوی برای تصمیمگیری مهم و اندیشه در موضوعات وجودی با تلاش در جهت حل مسائل روزانه استفاده کنند(ایمونز،2000)."نازل" هوش معنوی را به عنوان توانایی نزدیک شدن به تواناییهای معنوی و منبعی برای شناخت بهتر، کشف معنی و تحلیل وجودی معنویت و رفتارهای عملی تعریف میکند(نازل،2004؛ به نقل از ناصری،1389).
ایمونز (1999و 2000) تعاریف گوناگونی را از هوش مطرح میکند، اما هسته اصلی تمامی این تعاریف را تمرکز بر حل مسأله برای سازگاری و رسیدن به اهداف میداند. هوش معنوی مستلزم تواناییهایی است که از چنین موضوعات معنوی برای تطابق و کنش اثر بخش و تولید محصولات و پیامدهای با ارزش استفاده میکند(ایمونز،1999). مکشری و همکاران (2002) تأکید میکنند که هوش معنوی زیر بنای باورهای فرد است که سبب اثرگذاری بر عملکرد وی میشود، به گونهای که شکل واقعی زندگی را قالب بندی میکند. در واقع، هوش معنوی ظرفیتی برای الهام است و با شهود و نگرش کلنگر به جهان هستی، در جستجوی پاسخی برای پرسشهای بنیادی زندگی و نقد سنتها و آداب و رسوم میباشد. در حقیقت، هوش معنوی مجموعهای از فعالیتها است که علاوه بر لطافت و انعطافپذیری در رفتار، سبب خودآگاهی و بینش عمیق فرد نسبت به زندگی و هدفدار نمودن آن میشود، به گونهای که اهداف، فراتر از دنیای مادی ترسیم میگردد(فرامرز و همکاران،1388). به طور کلی میتوان پیدایش سازه هوش معنوی را به عنوان کاربرد ظرفیتها و منابع معنوی در زمینهها و موقعیتهای عملی در نظر گرفت. افراد زمانی هوش معنوی را به کار میبرند که بخواهند از ظرفیتها و منابع معنوی برای تصمیمگیری مهم و اندیشه در موضوعات وجودی با تلاش در جهت حل مسائل روزانه استفاده کنند(ایمونز،2000 ؛ به نقل از سهرابی،1387). مطالعات جدید عصبشناسان نشان میدهد که برخی کنشهای مغز با تجربههای معنوی همراه است به گونهای که معنویت روی برخی از قسمتهای مغز اثر میگذارد. یکی از قسمتهای مغز، بخش لپهای گیجگاهی است که دقیقاً پشت ناحیه گیجگاهی قرار دارد و عصبشناسان این بخش را «منطقه خدا » مینامند، زیرا با تحریک مصنوعی آن موضوعهای معنوی مانند دیدار با خدا، گفتگوی دینی، از خودگذشتگی، فداکاری، انسان دوستی و مانند اینها پدیدار میشود (چی یو ،2001؛ زوهر و مارشال،2000). بنابراین میتوان معتقد بود که هوش معنوی در انسان وجود دارد(سهرابی و همکاران، 1388).
لذا با استفاده از هوش معنوی میتوان میل و قابلیت فرد را برای رسیدن به مقصود و ارزش رشد داد. هوش معنوی به فرد اجازه میدهد که رویاروی این قابلیتها باشد و برای رسیدن به آن سخت تلاش کند و به دلیل پیوندش با معنای ارزش و پرورش تخیل میتواند به انسان توان تغییر و تحول بدهد. فردی با هوش معنوی بالا دارای انعطاف خودآگاهی ظرفیتی برای روبهرو شدن با دشواریها و سختیها و فراتر از آن رفتن، ظرفیتی برای الهام و شهود، نگرش کلنگر به جهان هستی میباشد(ایمونز،2000؛ نقل از صمدی،1385). دیدگاه یکپارچه درباره هوش معنوی در حیطه هوش چندگانه میگنجد و هوش معنوی را درزمینهای از کل زندگی فرد به حساب میآورد (سهرابی، 1387). از نظر سیسک و تورنس، (2001) هوش معنوی قادر است هشیاری یا احساس پیوند یا یک قدرت برتر یا یک وجود مقدس را تسهیل کند یا افزایش دهد (سیسک و تورنس،2001؛ نقل از سهرابی،1387). نازل هوش معنوی را به عنوان توانایی ایجاد معنا مبتنی بر فهم عمیق سوالات وجودی و نیز آگاهی و توانایی استفاده از سطوح چندگانه در حل مسأله تعریف میکند ( واگان،2002؛ نقل از فرهنگی و همکاران،1388). آمرام، معتقد است که هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن ماموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و معتقد به بهتر شدن دنیاست (آمرام، 2005؛ نقل از غباری بناب و همکاران،1386). همچنین کینگ (2008) معتقد است که هوش معنوی، آگاهی از حقایق، ارزشها، اعتبار و اصول اخلاقی فرد است (کینگ2008؛ به نقل از محمد نژاد و همکاران، 1388).
نوبل و واگان معتقدند که مؤلفههای هشتگانهای که نشان دهنده هوش معنویِ رشد یافته هستند عبارتند از درستی و صراحت، تمامیت، تواضع، مهربانی، سخاوت، تحمل، مقاومت و پایداری و تمایل به برطرفکردن نیازهای دیگران (به نقل از نازل،2004). مک مولن (2003) معتقد است ارزشهایی مانند شجاعت، یکپارچگی، شهود و دلسوزی از مؤلفههای هوش معنوی هستند. در تعریفهای موجود از هوش معنوی به ویژه بر نقش آن در حل مسائل وجودی و یافتن معنا و هدف در اعمال و رویدادهای زندگی روزمره تأکید شده است (زوهر و مارشال،2000؛ ولمن 2001؛ نازل، 2004 و کینگ 2007). علاوه بر این همان طوری که ایمونز (2000) مطرح کرده است مؤلفه دیگر هوش معنوی تقدس بخشیدن به امور روزانه است، یعنی تمام اموری که فرد انجام میدهد. هوش معنوی علاوه بر یک هدف اختصاصی یک هدف کلی و مقدس هم دارد. هنگامی که یک عمل با یک هدف مقدس صورت میپذیرد کیفیت متفاوتی مییابد. چهارمین مؤلفه هوش معنوی به رابطه بین معنویت و حل مسائل و مشکلات یا به عبارت دیگر به رابطه دین و معنویت با مهارتهای حل مسئله اشاره دارد. پنجمین مؤلفه هوش معنوی صفات پرهیزگارانه است. ایمونز (2000) عنوان میکند که رفتارهایی مانند بخشش، شکرگذاری، ایثار، فداکاری و عشق از جمله صفات پرهیزگارانه است که از مؤلفههای هوش معنوی به شمار میروند. ایمونز عقیده دارد که شناسایی این پنج بعُد، اولین گام طراحی ساختار هوش معنوی است (حسینیان و همکاران، 1390).
ویژگیهای هوش معنوی از نظر ایمونز
الف – هوش معنوی نوعی هوشغایی است که مسائل معنایی و ارزشی را به ما نشان داده و مسائل مرتبط با آن را برای ما حل میکند؛ هوشی است که اعمال و رفتار ما را در گسترههای وسیع از نظر بافت معنایی جای میدهد و همچنین معنادار بودن، یک مرحله از زندگیمان را نسبت به مرحله دیگر مورد بررسی قرار میدهد(زوهر و مارشال،2000). ب- هوشمعنوی در قالب ملاکهای زیرقابل مشاهده است:" صداقت، دلسوزی، توجه به تمام سطوح، همدردی متقابل، وجود حسی مبنی بر اینکه نقش مهمی در یک کل وسیعتردارد، بخشش و خیرخواهی معنوی و عملی، درجستجوی سازگاری و هم سطح شدن با طبیعت و کل هستی، راحت بودن در تنهایی بدون داشتن احساس تنهایی. ج - افرادی که هوش معنوی بالایی دارند، ظرفیت تعالی و تمایل بالایی نسبت به هشیاری دارند. آنان این ظرفیت را دارند که بخشی از فعالیتهای روزانه خود را به اعمال روحانی و معنوی اختصاص بدهند و فضایلی مانند بخشش، سپاسگزار ی، فروتنی، دلسوزی و خرد از خود نشان دهند (عبدالله زاده، 1388).همچنین مسائل معنوی ممکن است شامل مواردی از قبیل تفکر در مورد سؤالات وجودی مانند وجود زندگی پس از مرگ، جستجو ی معنا درزندگی، علاقمندی به عبادت و تعمق مؤثر، رشد حس هدفمندی زندگی، رشد رابطه با خود، هماهنگی با قدرت برتر و نقش آن در زندگی خود باشد(نازل،2004 ). از نظر ایمونز (2000) پایههای زیست شناختی هوش معنوی را در سه سطح میتوان بررسی کرد، زیست شناسی تکاملی، ژنتیک رفتاری و سیستم های عصبی(رجایی، 1389).
ویژگیهای هوشمعنوی از نظرسانتوس
سانتوس معتقد است که هوش معنوی درمورد ارتباط با آفریننده جهان است. وی این هوش را توانایی شناخت اصول زندگی(قوانین طبیعی و معنوی ) و بنا نهادن زندگی بر اساس این قوانین تعریف کرده است. وی اصول زیر را برای هوش معنوی عنوان کرده است:
1-شناخت و تصدیق هوش معنوی، یعنی باور داشتن به این مسأله که ما موجوداتی معنوی هستیم و زندگی جسمانی در این جهان موقتی است.
2- باز شناسی و باور به یک موجود معنوی برتر یعنی خداوند.
3- اگر خالقی هست و ما مخلوق هستیم، باید کتاب راهنمایی هم وجود داشته باشد.
4- لزوم شناسایی هدف زندگی و وجود چیزی که انسان را فرا میخواند و پذیرش این نکته که از نظر ژنتیکی بعضی از تواناییها کدگذاری شدهاند.
5-شناختن جایگاه خود در نزد خداوند(شخصیت فرد بازتاب فهم وی از خداوند است ).
6-شناخت اصول زندگی و پذیرش این امر که برای زندگی موفق باید سبک زندگی و تصمیمات خود را مطابق این اصول شکل داد(سانتوس، 2006 ؛ نقل از حمیدی و صداقت، 1391).
ویژگیهای هوش معنوی از نظر سیسک و تورنس
سیسک و تورنس(2001) معتقدند که هوش معنوی قادر است که هشیاری یا احساس پیوند با یک قدرت برتر با یک وجود مقدس را تسهیل یا افزایش دهد. سیسک و تورنس (2001) مؤلفههای هوش معنوی را در شش زمینه مطرح کرده اند:
ظرفیتهای اصلی: علاقمندی به مسائل هستی و عالم وجود در مهارتهایی مانند تمرکز و در خود فرو رفتن، الهام و بصیرت .
ارزشهای اصلی: پیوستگی و وحدت، مهربانی، احساس ثبات و تعادل، مسئولیتپذیری و عبادت.
تجربههای اصلی:آگاهی از تجربههای غائی و معنای آنها ؛ تجربههای اوج، احساس تعالی وحالتهای هوشیاری عمیق.
رفتارهای پرهیزگارانه مهم: حقیقت، عدالت، مهربانی و پرستاری.
سیستم نمادی: شعر، استعاره و داستان.
حالتهای مغزی: از خود بیخود شدن و خلسه.
البته مؤلفههای مطرح شده از سوی سیسک و تورنس تا حد زیادی همان مؤلفههایی است که توسط ایمونز مطرح شده است(ابراهیمی کوه بنانی، 1390).
برخی ویژگیهای احتمالی مورد نیاز برای هوش معنوی و روشهای شدت بخشیدن به آنها را بیان کردهاند، که ویژگیهای احتمالی آنها عبارتند از :
1- به کارگیری دانش درونی 2- ظرفیت تحمل ناملایمات 3- حساس بودن نسبت به اهدافمان در زنـدگــی4- نگرانی نسبت به بیعدالتی و بیانصافی 5- لذت بردن از پرسشهای زندگی 6- ارزش قائل شدن برای عشق، شفقت و نگرانی در باره دیگران 7- جستجو برای درک خود 8- خواستن ایجاد تفاوت 9- به رنجهای انسانی پرداختن. روشهای شدت بخشیدن نیزعبارتند از:1- فراهم کردن زمانی برای بازتاب اندیشه 2- مطالعه زندگی پیشگامان معنوی 3- استفاده از فعالیتهای رو به رشد شخص 4- استفاده از یادگیری مبتنی بر حل مسئله روی مسائل واقعی 5- فراهم کردن زمانی برای بحثهای آزاد 6- استفاده از باورها و در نظر گرفتن فکر و اندیشه 7- اعتماد به صدای درون و فطرت خود(سیسک، 2008؛ نقل از محمدنژاد و همکاران، 1388).
مدل هوشمعنوی از نظر زوهار و مارشال
زوهر و مارشال در کتاب خود « هوش معنوی، سال 2000 میلادی چارچوبی برای تعیین انواع هوش ارائه کردهاندکه مبتنی بر کارکرد سیستمهای عصبی مغز میباشد. آنها کارکرد مغز را از دیدگاه عصبشناسی بررسی کردند و همه انواع هوشهای ممکن را به سه نوع سیستم عصبی اصلی در مغز پیوند دادند. زوهر و مارشال (2003) سه نوع هوش عقلانی، هیجانی و معنوی را شناسایی کردند و عقیده دارند که همه هوشهای دیگر زیر مجموعههای این سه نوع هوش کلی تلقی میشوند. هوش هیجانی به افراد کمک میکند تا عواطف و احساسات خود و دیگران را مدیریت کنند(زارعی و همکاران، 1390). هوش معنوی نیز به عنوان سومین نوع هوش، مبتنی بر تفکر وحدت بخش مغز است. آنها مشخصات افرادی را که دارای هوش معنوی بالایی هستند اینگونه ذکر کردهاند : این افراد انعطافپذیر هستند، درجه بالایی از هوشیاری نسبت به خویشتن دارند، توانایی برای رویارویی با مشکلات و دردها و چیره شدن بر آنها را دارند. همچنین، الهام گرفتن از طریق ارزشها و بصیرتها، اجتناب از بد کردن نسبت به دیگران، تفکر وحدتگرا( پی بردن به روابط میان اشیاء و پدیدههای مختلف). جستجو برای پاسخدادن به سوالهای اساسی، عدم وابستگی به دیگران و مقاومت در برابر شیوهها و سنتهای معمول جامعه از ویژگیهای دیگر آنها هست (رجایی،1389).
زوهر و مارشال (2000) هوشمعنوی را به این صورت تعریف میکنند :« هوشی که از طریق آن مسائل مربوط به معنا و ارزشها را حل میکنیم، هوشی که به ما کمک میکند تا بفهمیم کدام اقدامات یا کدام مسیر معنادارتر از دیگری است »(به نقل از فرهنگی و همکاران، 1388).
زوهر و مارشال هوش معنوی را هوش غایی ما میدانند که به ما توانایی تمیز و انتخاب میدهد و مارا سرشار از شفقت و ادراک میکند و به ما کمک میکند تا محدویتها را ببینیم. زوهر و مارشال (2000) نیز درتأیید وجود هوش معنوی آن را استعدادی ذهنی میدانند که انسان در حل مسائل معنوی و ارزشی خود به کار میگیرد و زندگی و کارهای خود را در حالتی گسترده از وسعت و غنا و معنا قرار میدهد(فرهنگی و همکاران،1388). زوهر و مارشال (2000) همچنین معتقد هستند که تجربههای معنوی، بینش ژرفی پدید میآورد که چشم اندازهایی نو و تازه را برای انسان باز میکند. این بینش و چشماندازهای تازه شخص را قادر میسازد تا از عهده کارها به خوبی برآید و به گونهای خلاق راه حلهایی تازه برای مسائل زندگی خود برگزیند(سهرابی، 1387؛ زارعی و همکاران، 1390).
الگوی چهار عاملی هوشمعنوی از دیدگاه دیوید بیکینیگ
هوش معنوی به عنوان یک مجموعه از ظرفیتهای ذهنی تعریف میشود که در وحدت و یکپارچگی و کاربرد انطباقی جنبههای غیر مادی و مافوق هستی فرد و رسیدن به نتایجی از قبیل اندیشه وجودی عمیق، بهبود معنا، شناخت خویشتن برتر و سلطه بر سطوح معنوی شرکت دارند. برای هوش معنوی چهار عامل اساسی پیشنهاد شده است:
1-تفکر وجودی
2-تولید معنای شخصی
3-آگاهی متعالی
4-توسعه سطوح هوشیاری
اولین مؤلفه هوش معنوی به تفکر انتقادی وجودی اشاره دارد و توانایی اندیشیدن به طور انتقادی به حقیقت وجود هستی، عالم وجود، زمان مرگ و دیگر موضوعات ماورای طبیعی یا وجودی تعریف میشود. بنابراین در یک چشم انداز اساسی، تفکر وجودی به تفکر در مورد موجودیت فرد اشاره دارد. بر اساس اشکال متنوع و پیچیده وجود، میتوان استنباط کرد که تفکر در باره موجودیت فرد، تفکر در باره موضوعاتی از قبیل مرگ و زندگی، واقعیت، هوشیاری، عالم وجود، زمان، حقیقت، عدالت، شر و موضوعاتی از قبیل را شامل میشود. همانطور که قبلاً نشان داده شد این قبیل تفکرات وجودی در تعریف معنویت (مثل کوئینگ و سایرین 2000، زوهر و مارشال،2000) معمول است.
نازل (2004) این ظرفیتها را در تعمق در پرسشها و موضوعات وجودی از دلی مشغولی نهایی «به عنوان مثال، پس از مرگ و بررسی در منشأ و مقصود زندگی» توصیف میکند. این توصیف گاردنر(1993) از هوش معنوی به «هوش پرسشهای بزرگ» تعریف شده است. بعضی از تعریفها هم «تلاش برای فهم پاسخها» (کوئینگ و سایرین،2000) را برای سؤالهای نهایی مطرح میکنند. شیرر،(2006) که هوشهای سه گانه «گاردنر» را ارزیابی کرد یک مقیاس مقدماتی را برای اندازهگیری هوش معنوی توسعه داده است. شیرر(2006) افرادی را که در هوش وجودی نیرومند، معتدل و پائین حساب میشوند، مشخص کرد و از تفاوتهای فرد در تواناییهای وجودی حمایت کرد. خودسنجی در هوش آشکار کرده است که هوشوجودیِ مشاهده شده، پیشبینی معنیداری از هوش کلیِ درک شده است و به دقت بعد از آگاهی از هوش فضایی و منطقی و کلامی استنباط میشود. این به ارتباط بالقوه بین تفکر وجودی و هوش عقلانی اشاره دارد(به نقل از عبدالهزاده و همکاران،1388).
دومین مؤلفه این الگو، تولید معانی شخصی است که به توانایی ساخت مقصود شخصی و هدف موجود در همه تجارب ذهنی و جسمانی، شامل ظرفیت خلق و تسلط یافتن به مقصود زندگی است. تفکر انتقادی از معنی شخصی بارها به عنوان مؤلفه معنویت یاد شده است. بهطور مثال کایسلینگ(2006) و کینگ و سایرین(2001) و نازل(2004) مطرح میکنند که هوش معنوی شامل تفکر در مقصود نمادی رویدادها و حوادث شخصی برای یافتن هدف و معنی در همه تجارب زندگی است. میتوان از آزمونهای معنی «یعنی آنهایی که جنبههای شناختی و عاطفی و رفتاری معنی و همچنین منابع معنی را مورد بررسی قرار میدهند» استنباط کرد که مردم بر حسب توانایی یا ظرفیتشان در بدستآوردن یا خلقکردن معنی و مقصود متفاوتند. ارزیابیهای مختلف از معنی شخصی دریافتهاند که مردم در این مفهوم متفاوتند. ماسکارو و روزن (2005) وقتی این ارزیابیها از جنبههایی از معنی که به تواناییهای ذهنی مربوطند بهرهبرداری کردهاند، تفاوتهای فردی در این توانایی خاص بسیار موجه است(به نقل از امامی و همکاران،1393).
سومین مؤلفه،آگاهی متعالی است که به ظرفیت شناسایی ابعاد برتر خوشتن" مثل یک نفس متعالی و فراشخصی " از دیگران و از جهان مادی (مثل : غیر مادیگرایی، کلنگری ) در مدت بیداری معمولی، حالتی از هوشیاری، به همراه ظرفیت شناخت ارتباط آنها با نفس فرد و با مادیات اشاره دارد. در نگاه اوّل ممکن است خیلیها اختصاص هر ظرفیت ذهنی مورد بحث را که شامل واژه آگاهی است پیش از موقع کنار بگذارند. همچنین آزمون این واژه در گروه بزرگتری لازم است. تعالی به «فراتر رفتن از تجارب معمولی و مادی انسان » یا «وجودی که جدا از دنیای مادی است و در معرض محدویت دنیای مادی قرار نمیگیرد» اشاره دارد. جنبههای متعالی زندگی در تعاریف و نظریههای معنویت معمول هستند. معنویت تلاش شخصی در فهمیدن پاسخهایی برای سؤالهای نهایی در مورد زندگی و در مورد ارتباط با اتصال شخصی با یک قدرت یا نیرو در عالم وجود، که فراسوی یافت کنونی هستی است، به حساب میآید(کوئینگ و سایرین 2000 ؛ نقل ازباقری و همکاران،1388).
آخرین مؤلفه از هوش معنوی توسعه هوشیاری است که به توانایی ورود و خروج از حالتهای بالاتر، معنوی هوشیاری ( مثل هوشیاری خالص، هوشیاری کیهانی، یکپارچگی، وحدت) به صلاح دید خود فرد تعریف میشود. از یک چشم انداز کلیتر، هوشیاری "آگاهی شخصی از بعضی چیزها" یا "حالتی از وجود، آگاهی از پاسخدهی به محیط شخص" است. از یک دیدگاه روانشناسانه هر چند هوشیاری به مراتب پیچیدهتر از این است.« هوشیاری آگاهی از حوادث شناختی و محیطی از قبیل مناظر و صداهای جهان به علاوه خاطرات افکار و احساسات بدنی فرد است ». تارت بین آگاهی و هوشیاری تمایز قائل شد و ادعا کرد که آگاهی به دانش پایهای که تا اندازهای برای درک یا احساس یا شناخت در سادهترین شکل آن اتفاق میافتد، اشاره دارد. هوشیاری به طور کلی به آگاهی در یک راه بسیار پیچیدهتر اشاره دارد. هوشیاری یک آگاهی است که توسط ترکیب ذهن تغییر یافته است. از یک چشمانداز روانشناختی تمایز بین آگاهی متعالی و توسعه سطح هوشیاری به خوبی حمایت شده است. با این حال دو کیفیت احتمالاً به هم وابستهاند، با تجارب سطوح بالایی از هوشیاری به آگاهی متعالی کمک میشود و هم چنین سطح بهنجاری از هوشیاری به " داشتن قوای ذهنی فرد در یک فعالیت و حالت بیداری " توصیف شده است (ویتل و همکاران،2005؛ به نقل از عبدالهزاده و همکاران،1388).
مقایسه هوش معنوی با هوشهای دیگر
زوهر و برمن (2001؛ به نقل از اینما ساهون، 2010) هوش معنوی را با انواع هوشها مقایسه کردهاند. بر خلاف هوش عقلانی که به منطق، درک و تفکر مربوط است و هوش هیجانی که به عادت، درک الگوها و تفکر هیجانی ربط دارد، هوش معنوی خلاق است و می تواند قانون وضع کند یا قانونی را بشکند و قادر به ایجاد تفکر دگرگونکننده است. جاشی بر این باور است که بین هوش هیجانی و هوش معنوی رابطه مستقیمی وجود دارد که افزایش یکی باعث افزایش آن دیگری میشود و برعکس. جینا سفاسین تاکید میکند که در مراحل تطبیق با محیط اطراف، هوش معنوی نقش برتری نسبت به هوش هیجانی دارد. لوین( به نقل از حسینی و همکاران، 2010) استفاده از هوش معنوی را فراتر از حواس پنجگانه انسان میداند و اینکه هوش معنوی ورای منطق و دلیل است که میتواند معنا و ارزش هر کس را تعیین کند(فراهنگ پور و همکاران، 1389).
ویگزورث چهار هوش بدنی، شناختی، هیجانی و معنوی را براساس ترتیب رشد آنها به شکل هرمی مطرح نموده است. الگوی مورد نظر براساس این دیدگاه است که کودکان ابتداء بر بدن خود کنترل پیدا میکنند (هوش بدنی )، سپس مهارتهای زبانی و مفهومی، (هوشبهر) خود را گسترش میدهند. این هوش در فعالیتهای مدرسهای کودک مطرح است. هوش هیجانی برای بسیاری از افراد هنگامی مطرح میگردد که علاقمند به گسترش روابط خود با دیگران باشند. در انتها، هوش معنوی زمانی خودنمایی میکند که فرد به دنبال معنای مسائل میگردد و سؤالاتی مانند «آیا این همه آن چیزی است که وجود دارد» را مطرح مینماید.(به نقل از غباری بناب،1386 ). مک هاوک معتقد است که هوش معنوی نسبت به آموزش غیردینی و دانش واقعبینانه، با شهود، نگرش و خردمندی رابطه نزدیکتری دارد. ماهیت غیراختصاصی و کلنگر آن ادراک فردرا گسترش میدهد و آن را عمق میبخشد. این امر به غنیسازی روابط و بهبود کار روزمره کمک میکند. علاوه بر این، حرکت به سمت خود شکوفایی و رشد معنوی بیشتر به هوش معنوی مربوط میشود تا به نیاز به کنترل خود و پایبند به آیین و رسوم به نظر میرسد افرادی که هوش معنوی یکپارچه دارند، ممکن است سبک زندگی متفاوتی داشته باشند(نازل،2004؛ نقل از غباری بناب،1386).
لیچفیلد شباهتهای هوشهای مختلف (هوش گاردنر) را چنین عنوان میکند: 1-وجود لایههای همپوشی بین همه هوشها 2-تفاوت هر یک از هوشها در افراد مختلف 3-قابلرشد کردن هوشها. لیچفیلد سه تفاوت عمده را میان هوشمعنوی و دیگر هوشها برشمرده است. از نظر وی هوشمعنوی : -بطور انحصاری با دیگران سرو کار دارد، همه سطوح دیگر (هوشهای دیگر) را در بر میگیرد و ارزیابی آن احتمالاً ذهنیتر از سایر هوشهاست. در اینجا دو سؤال مطرح میگردد: اوّل اینکه آیا هوش معنوی معیارهای هشت گانه گاردنر را داردیا خیر؟ دوّم اینکه آیا واقعاً میتوان هوش معنوی را همانند سایر تواناییها مانند هوشفضایی، ریاضیات و یا حرکتی در نظر گرفت و این معیارها را برای هوش معنوی نیز صادق بدانیم. ایمونز (2000) معتقد است که هوش معنوی این معیارها را داراست. او در دفاع از این موضوع بیشتر بر روی تاریخچه تکاملی تأکید میکند، زیرا گاردنر(2000) در رد هوش معنوی بیشتر بر روی این ملاک توجه کرده است. از نظر ایمونز (2000) پایههای زیست شناختی هوش معنوی را از سه سطح میتوان بررسی کرد: زیست شناسی تکاملی ، ژنتیک رفتاری، و سیستمهای عصبی.
تاریخچه تکاملی معنویت، پذیرش و مقبولیت تکاملی دین و معنویت توسط دانشمندان مختلف مانند زیستشناسان، روانشناسان، انسانشناسان و دینشناسان بررسی شده است. گریک پاتریک (1999) معتقد است همین که در طول تاریخ تکامل انسان دین توانسته است ساز و کارها و راهبردهای روان شناسان را به وجود آورد که از طریق انتخاب طبیعی بتوانند بسیاری از مشکلاتی را که اجداد ما با آن روبرو بودهاند حل و فصل کند، نشاندهنده کارکرد تکاملی دین و معنویت است. این ساز و کارها هم در سطح فرهنگی – اجتماعی و هم در سطح فردی وجود داشتهاند. تعدادی از این ساز و کارهای زیستی در طول تاریخ زندگی انسان ظاهر شده است و زیر بنای باورها و رفتارهای دینی بوده است، مانند : دلبستگی، وحدت و پیوستگی، تبادل اجتماعی و نوعدوستی قومی. بنابراین به نظر میرسد که وجود دین و معنویت از نظر تکاملی به حل مسائل و مشکلات و بقاء انسان کمک کرده است(رجایی، 1389).
ارثی بودن معنویت
مطالعاتی در خصوص وراثتی بودن توانائی و ظرفیتهای معنوی انجام گرفته است. برای مثال، هامر (2004)در مطالعاتی بر روی برادران و خواهران همجنس که در آن گزارش از احساس تعالی خویشتن دارند، یک سهم ژنتیکی را مشاهده کرد. البته مسلماً یافتن شواهد مبنی بر ارثی بودن معنویت شاید کار آسانی نباشد. همان طور که ایمونز(2000) اشاره میکند به جای آن میتوان به رابطه بعضی از ویژگیهای شخصیتی که به نظر میرسد اساس وراثتی دارند به معنویت پرداخت، که اساس بیولوژیکی دین و معنویت را بهتر روشن کرد میکند. در فرهنگ اسلامی (شیعه) این مسأله که خانواده رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار از معنویت بالایی برخوردار بودند شاید دلیلی برای ارثی بودن هوش معنوی باشد که روان شناسان بدنبال یافتن آن هستند(رجایی،1389).
2-4-پیشینه پژوهش
پیشینه پژوهش در داخل کشور
_ اصغری و همکاران(1393) طی پژوهشی به رابطه بین خودکارآمدی تحصیلی با بهزیستی روانشناختی، انسجام خانواده و سلامت معنوی در دانشجویان دانشگاه خوارزمی پرداختند. همبستگی پیرسون نشان داد که خودکارآمدی تحصیلی با متغیرهای بهزیستی روانشناختی (r=0/371) ، انسجام خانواده(r=0/351) و سلامتمعنوی(r=0/468) همبستگیمثبت و معناداری دارد(p<0/01) نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که متغیرهای بهزیستی روانشناختی، انسجام خانواده و سلامت معنوی بهطور معنادار قادر به تبیین0/28 از واریانس خود کارآمدی تحصیلی در دانشجویان بود. همچنین نتایج تحلیل مسیر نشان داد که متغیرهای پیش بین به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر متغیر خودکارآمدی تحصیلی تاثیر گذارند.
_ حسین دخت، و همکاران(1392) با هدف تعیین رابطة هوشمعنوی و بهزیستیمعنوی با کیفیت زندگی و رضایت زناشویی در گروهی از زنان و مردان. پژوهشی انجام داد. نتایج این مطالعه نشان میدهد که بین هوش معنوی و بهزیستی معنوی، با کیفیت زندگی و رضایت زناشویی رابطة مثبت و معنادار وجود دارد. بنابراین، میتوان گفت هوش معنوی دربرگیرندة مجموعهای از تواناییها و ظرفیتها میباشد که از منابع معنوی در جهت افزایش بهزیستی و انطباق پذیری فرد استفاده میکند.
_رئیسی و همکاران(1392) طی تحقیقی که در بین دانشجویان علوم پزشکی قم انجام دادند به رابطهمعناداری بین هوشمعنوی با شادکامی و پیشرفتتحصیلی آنان دست یافتند.آنها پی بردند که هوش معنوی بالاتر با شادکامی بیشتر و پیشرفت تحصیلی دانشجویان همراه است.
_ باقری و همکاران(1391) در تحقیقات خود به رابطه معنادار و مثبتی بین هوش معنوی و انگیزه پیشرفت دست یافتند و نیز دریافتند که بین مولفههای هوشمعنوی با انگیزه پیشرفت رابطه معناداری وجود دارد.
- داودی (1391) رابطه گرایشهای مذهبی و هوشمعنوی با انگیزش پیشرفت در دانش آموزان را مورد بررسی قرارداد. نتایج تحقیقات وجود رابطه بین گرایشهای مذهبی و هوش معنوی را نشان داد.همچنین بین انگیزش پیشرفت و هوش معنوی دانشآموزان نیز رابطه معنی داری وجود دارد.
_ خانیکی(1390) در پژوهشی رابطه هوش هیجانی و هوش معنوی با عزت نفس دانش آموزان را گزارش داد که، رابطه معنی داری بین این مولفه ها وجود دارد.
_ مصدق (1390) در تحقیقی با عنوان رابطه هوش معنوی با سلامت روانی مادران دانش آموز کم توان ذهنی آموزش پذیر و عادی به رابطه معنی دار بین این دو متغیر رسیدند و بیان کردند که هوش معنوی می تواندپیش بینی کننده سلامت روانی مادران کم توان ذهنی آموزش پذیر و عادی باشد.
_ محبی نورالدین وند، شهنی ییلاق و پاشا (1390) در پژوهشی با عنوان رابطه بین جو عاطفی اعضای خانواده با سازگاری فردی_ اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستان های پسرانه مسجد سلیمان رابطه معناداری بین متغیرهای نامبرده به دست آوردند و مشخص شد که نقش مجموع متغیرهای عاطفی خانواده از نقش تک تک آن ها در پیش بینی سازگاری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان بیشتر است.
_ ظهوری(1390) پژوهشی تحت عنوان مقایسه هوش معنوی و رضایت از زندگی در دانشآموزان عادی انجام گرفت. در این پژوهش مشخص شد بین هو شمعنوی و رضایت از زندگی رابطه معنا داری وجود دارد.
_چابکی نژاد (1389)، در پژوهشی که بررسی رابطه هوشمعنوی با هوش هیجانی و نگرش مذهبی در دانشجویان ساکن در خوابگاه دانشگاه الزهرا پرداخت، بین هوش معنوی و هوش هیجانی رابطه معناداری را بیان کرد.او همچنین بیان کرد که، هرچه افراد از هوش معنوی بالاتری برخوردار باشند از هوش هیجانی بیشتری برخوردار هستند. همچنین او بیان کرد که، هر چه هوش معنوی بالاتر باشد زندگی مذهبی قویتری خواهد بود.
_ فرامرزی و همکاران (1388) به بررسی رابطه هوش معنوی با هوش هیجانی دانشجویان پرداختند. ونتایجمطالعات نشانمیدهد که هوش معنوی با هوش هیجانی رابطه معنیداری وجود دارد.
-آتش روز و همکاران(1384) در پژوهشی با عنوان پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از طریق میزان دلبستگی آنها با والدین و همسالان به این نتیجه دست یافتند که رابطه معناداری بین این متغیرها وجود دارد. در این پژوهش مشخص گردید که دلبستگی به مادر بیشترین قدرت پیش بینی کنندگی پیشرفت تحصیلی فرزندان است.
_ بحرانی(1384) در پژوهش خود به جستجوی عوامل مرتبط با انگیزشتحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه استان فارس پرداخت. نتایج این مطالعات نشان داد که متغیرهای دورنمای رشته تحصیلی از دید دانشآموزان، جنسیت، پیشرفت تحصیلی و میانگین تحصیلات پدر و مادر از جمله مهمترین عوامل پیشبینیکننده انگیزش تحصیلی دانشآموزان متوسط به حساب میآیند و در مجموع 20 درصد واریانس انگیزش تحصیلی را تبیین کردند.
_کریمی (1382) در تحقیقی رابطه نگرش مذهبی و شیوه فرزند پروری والدین را مورد بررسی قرار داد نتایج بدست آمده نشان داد که بین نگرش مذهبی والدین و دخترانشان رابطه مثبت وجود دارد همچنین بین روشهای تربیتی والدین و نگرش مذهبی آنها نیز رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد اما بین روشهای تربیتی آنها و نگرش مذهبی پسرانشان رابطه معنی دار وجود ندارد.
- دارابی (1380)، طی پژوهشی با عنوان رابطه جو خانواده، پایگاه اجتماعی و مکان کنترل با انگیزش پیشرفت دریافت که بین پسر و دختر در انگیزش پیشرفت تفاوت وجود ندارد و افراد برخوردار از مکان کنترل درونی با مقایسه با افراد برخوردار از کنترل بیرونی از انگیزش پیشرفت بالایی برخوردارند(هاشمی و همکاران،1389).
_محسنی کوچ اصفهانی(1376) در پژوهش خود در رابطه با افت تحصیلی از دانشآموزان خواسته بود که مهمترین عواملی که موجب افت تحصیلی در آنها میشود را نام ببرند. نتایج نشان داد که از نظر دانشآموزان شرکت کننده، خانواده مهمترین عاملی است که در پیشرفت تحصیلی آنها موثر است. به طوری که در حدود 65 درصد از دختران و 70 درصد از پسران، عقب ماندگی تحصیلی خود را ناشی از عوامل مربوط به خانواده خود میدانستند( محبی نورالدین وند و همکاران، 1390).
- خوانساری(1375) طی تحقیقی رابطه جو عاطفی خانواده با انگیزش پیشرفت دانش آموزان دختر سال اول دبیرستان منطقه 3 شهر تهران را مورد بررسی قرار داده و پی برد که متغیرهای جو عاطفی خانواده( دموکراسی، دیکتاتوری و آزادی مطلق) خانواده و همچنین تحصیلات پدر پیش بینی کننده مناسبی برای انگیزش پیشرفت محوب نمی شود اما تحصیلات مادر تاثیر مثبت معناداری برای انگیزش پیشرفت می باشد(هاشمی و همکاران، 1390).
-خیر(1365) در تحقیقی تحت عنوان(رابطه شکست تحصیلی با زمینهها و شرایط خانوادگی) درصدد یافتن برخی از عوامل یا ویژگیهای خانوادگی گروهی از شکست خوردگان تحصیلی بوده است. نشان میدهد که عواملی خانوادگی چون شغل پدر، میزان تحصیلات والدین، عدم حضور یا نبود یکی از والدین در خانه، وضعیت اقتصادی و اندازه خانواده از جمله عواملی هستند که با موفقیت و یا شکست تحصیلی دانشآموزان رابطه دارند.
_ واتر و همکاران(2005)، در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که بر خلاف این اندیشه که نوجوانی یک دوره اختلال و ناآرامی است، اما بیشتر نوجوانان رابطه گرم و صمیمانهای در طول این دوره از زندگی با والدین خود تجربه میکنند و حتی آنها والدین خود را منبع اولیه شناخت و اطلاعات میدانند. این گونه روابط مثبت و سازنده به نوبه خود میتواند بر فرآیندهای تحصیلی دانشآموزان دبیرستانی اثرگذار باشد و انگیزش تحصیلی آنان را بهبود بخشد(کاوسیان و همکاران،1386).
پیشینه پژوهش در خارج از کشور
_مک فارلین (2005؛ به نقل از رضایی و دیگران،1386) در یک پژوهش بین المللی دریافت که جو عاطفی خانوادگی، پایگاه اجتماعی _ اقتصادی، توانایی شناختی مادر، رضایت شغلی و تحصیلات او در دانشگاه و ترجیحهای اولیه برای شکلگیری خانواده با عملکرد مدرسهای فرزندان رابطه دارند و اگر معلمان به نقش والدین در عملکرد مدرسه حساس باشند، میتوانند از آنها برای بهبود عملکرد دانشآموزان استفاده کنند.
_ اریکالین(2002)، طی پژوهشی نشان داد که مشکلات زناشویی با آشفتگی هیجانی و سلامت ضعیف زنان رابطه دارد شدت این اختلال بر عملکرد خانواده تاثیر متفاوتی دارد زیرا گوستافسون وهمکاران(2008) در پژوهش خود نشان دادند که خانوادههای دارای کودکان با رفتارهای شدید، در مقایسه با خانوادههای دارای کودکان با رفتارهای متوسط این اختلال، بد عملکردی بیشتری نشان دادند(مطهری و همکاران، 1392).
_ دورنبوش (2001)، در نتایج پژوهش خود با عنوان تصمیمات والدین برای رشد و پیشرفت بچهها در جامعه نشان داد که همکاری، تشویق و حمایت های والدین در امور تحصیلی فرزندان تاثیر قابل ملاحظهای بر انگیزش تحصیلی و عملکرد تحصیلی فرزندان دارد( کاوسیان و همکاران، 1385).
_ وبستر،استراتون، هربرت و مارتین(1994)، در پژوهشی نشان میدهند برخی از گرایشهای تربیتی و رفتارهای والدین با پیدایش مشکلات متعدد مانند کاهش انگیزه پیشرفت، رفتارهای ناسازگار، احساس ناکارآمدی و حرمت خود پایین در نوجوانان و نیز افت تحصیلی آنان رابطه دارد(نیوشا، خادمی،1391).
_ باهارادین و همکاران(1988)، در پژوهش خود با عنوان ارتباط محیط خوب خانواده بر موفقیت بچهها گزارش میکنند که کودکان مادرانی که محیط خانه را بهتر فراهم و حمایتهای اجتماعی بیشتری از فرزندان خود را میکنند دارای سطوح بالاتری از انگیزه پیشرفت تحصیلی، هوش و عزت نفس هستند.
-سترمن ومیشل(1995)، در پژوهشهای خود نشان دادند که بین سازگاری زناشویی والدین و عملکرد رفتار بچه ها در مدرسه ارتباط وجود دارد(کاشف نیا، 1383)
منابع
25589551543192
منابع داخلی
ابراهیمی کوه بنانی، شهین. (1390). رابطه هوش هیجانی و هوش معنوی با رضایت از زندگی در دانشآموزان تیز هوش دختر دبیرستانی شهر بیرجند. پایاننامه کارشناسی ارشد. رشته روانشناسی و آموزشی کودکان استثنایی. دانشگاه آزاد واحد قانیات.
اژهای، جواد؛ ویسانی، مختار؛ سیادت، سمیه سادات؛ خضری آذر، همین.(1390). انگیزش تحصیلی و اضطراب آمار: بررسی نقش میانجی راهبردهای یادگیری . مجله روانشناسی 58. سال پانزدهم. شماره 2. تابستان 1390.
احتشامزاده، پروین؛ مکوندی، بهنام؛ باقری، اشرف.(1389). رابطه بخشودگی با رضایت زناشویی در جانبازان و همسران آنها. یافتههای نو در روانشناسی
احمدی، خدابخش و همکاران.(1384 ). بررسی عوامل موثر بر سازگاری زوجین و مقایسه دو روش مداخلهای در کاهش ناسازگاری زناشویی. طرح پژوهشی. دانشگاه علوم پزشکی بقیه ا... مرکز تحقیقات علوم رفتاری . ص.27-125.
اسدی بیگی، ز و سپاه منصور، م. (1385). رابطه سبکهای عشق و رضایت زناشویی در زنان خانه دار متاهل 45-30 ساله شهر تهران. چکیده مقالات دومین کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. ص41.
اسپالدینگ. چریل،ال(1383). انگیزش در کلاس. ترجمه محمد رضا نائینیان و اسماعیل بیابانگرد. چاپ چهارم. تهران: انتشارات مدرسه.
اسلاوین.(2006). روانشناسی تربیتی: نظریه و کاربست. ترجمه یحییسیدمحمدی(1385). تهران: دوران.
اسلاوین.(2006). روحی، قنبر؛ حسینی، سید عابدینی.(1386). انگیزه و رابطه آن با برخی از عوامل در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی استان گلستان. دانشکده پرستاری و مامایی. فصلنامه تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر. شماره 9.
اشمالینگ، ک. ب.، فروزتی، ا.ا.، و جیکوبسون، ن. س. (1383). مسایل زناشویی. درک . هاوتون، کرک، سالکووس کیس و کلارک. رفتار درمانی شناختی. ترجمه حبیب الله قاسم زاده. تهران: انتشارات ارجمند.
اصغری، فرهاد؛ سعادت، سجاد؛ عاطفی کرجوندانی،ستاره؛ جانعلی زاده کوکنه، سحر.(1393). رابطه بین خودکارآمدی تحصیلی با بهزیستی روانشناختی، انسجام خانواده و سلامت معنوی در دانشجویان دانشگاه خوارزمی.دانشگاه گیلان.رشت. دانشکده ادبیات و علوم انسانی. مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی. مهر 1393.
افشاری، امیر.(1380). بررسی رابطه پیشرفت تحصیلی با انگیزش پیشرفت و منبع کنترل در دانشآموزان شاهد سال سوم راهنمایی
الماسی، نفیسه؛ خبیری، محمد؛ فراهانی، ابوالفضل؛ حمایت طلب، رسول.(1389). رابطه سبک زندگی و رضایت زناشویی در ورزشکاران و مقایسه آن با افراد عادی. مجله علمی- پژوهشی مدیریت و زندگی . شماره 5 .ص.73-88
امامی، زهرا؛ مولوی، حسین؛ کلانتری، مهرداد.(1393). تحلیل مسیر اثر هوش معنوی و هوش اخلاقی بر خود شکوفایی و رضایت از زندگی در سالمندان شهر اصفهان. دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی. سال پانزدهم. شماره 2. تابستان 1393. پیاپی(56).صص13-4
امانی، رزیتا؛ مجذوبی، محمدرضا.( 1391). رابطه بین تیپهای شخصیتی مایرز – بریگز و رضایتمندی زناشویی. شخصیت و زندگی نوین. دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج.
امیری راد.(1378). مقاله. گروه روانشناسی ارشد مشاوره مدرسه 1392. دانشگاه علامه طباطبایی.
آتش روز ، بهروز؛ پاکدامن، شهلا؛ عسگری، علی.( 1387). پیشبینی پیشرفت تحصیلی بر اساس میزان دلبستگی. خانواده پژوهی. 193-203
بارکر، فیلیپ.(1986). خانواده درمانی پایه. ترجمه حسن دهقانی و زهره دهقانی.(1382). تهران: رشد
بازرگان، عباس؛ سرمد، زهره؛ حجازی، الهه.( 1382). رعایت اصول و شیوه نامه نگارش پژوهش و تدوین نهایی پایان نامه.
باعزت، فرشته؛ شریف زاده.(1391). رابطه هوش معنوی و هوش هیجانی با استرس شغلی کارکنان دانشگاه. فصلنامه مشاوره شغلی و سازمانی. دوره چهارم . شماره 13
باقری، مسعود.(1371). تاثیر انگیزش در پیشرفت تحصیلی. مجله تربیت. دی 1371. شماره 74.ص22 -26
باقری، مسعود؛ نمازیان، مریم؛ امیری، آتنا.(1391). بررسی رابطه بین هوش معنوی با خلاقیت و انگیزه پیشرفت. مقاله. کنفرانس ملی کار آفرینی و مدیریت کسب و کارهای دانش بنیان. دانشگاه شهید باهنر کرمان
باقری ، ناصر.(1379).هنجار یابی مقیاس انگیزش تحصیلی در دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تهران.
بحرانی، محمود.(1384). مطالعه انگیزش تحصیلی دانشآموزان متوسطه استان فارس و عوامل همبسته با آن. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز. دوره بیست و دوم. شماره 4. زمستان 84.
برادشاو.(1372). خانواده: تحلیل سیستمی خانواده. ترجمه مهدی قراچه داغی. تهران: نشر البرز
برنشتاین، ف.اچ.، م.تی. (1382). شناخت و درمان اختلافهای زناشویی (زناشویی درمانی) . ترجمه حمید رضا سهرابی. تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.
بیابانگرد.(1375). فصلنامه علمی پژوهشی روانشناسی مدرسه. تاثیر آموزش مدیریت زمان بر اضطراب امتحان و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشآموزان، دوره 2. بهار1393، ص131 -144
بیابانگرد، اسماعیل.(1378). روشهای پیشگیری از افت تحصیلی.تهران: انجمن اولیا و مربیان.
بیابانگرد، اسماعیل.(1384). فصلنامه تعلیم و تربیت. سال بیست و یکم. شماره 3. پاییز 1384
براهنی، محمد تقی.(1387). انگیزش و هیجان. تهران. انتشارات: چهر. چاپ سوم.
بنیجمالی، ش؛ نفیسی، غ؛ و یزدی، س.م. (1383). ریشهیابی علل از هم پاشیدگی خانوادهها در رابطه با ویژگیهای روانی – اجتماعی دختران و پسران قبل از ازدواج. مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز. دوره3، سال یازدهم، شمارههای 1و 2. ص143
پارسا، محمد.(1389). انگیزش و هیجان. چاپ 14. انتشارات دانشگاه پیام نور.
پوررحیمی، مریم؛ شاکر ، علی.(1391). پیش بینی رضایت زناشویی زوجین بر اساس باورهای غیر منطقی و کمال گرایی و نوع سبک دلبستگی. فصلنامه علمی – پژوهشی تحقیقات روانشناختی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز. سال چهارم. شماره 14. تابستان 1391.
پنتریج، پال آر؛ شانگ، دیل اچ.(1386). انگیزش در تعلیم و تربیت. ترجمه مهرناز شهرآرای. تهران. نشر علم.
تبریزی، مصطفی.)1389). خانواده درمانی و تحلیل رفتار متقابل. ناشر: دانژه
تیرگری، ع.، اصغرنژاد فرید، ع.و بیان زاده، ع.ا.، و عابدین، ع.ر.(1385). مقایسه سطوح هوش هیجانی ورضامندی زناشویی و رابطه ساختاری آنها در زوجین ناسازگار و سازگار شهرستان ساری در سال 1383. چکیده مقالات دومین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. ص101.
ترکان، ه.(1385). بررسی اثر بخشی گروه درمانی به شیوه تحلیل تبدلی بر رضایت زناشویی. فصلنامه خانواده پژوهشی.
ثنایی، باقر.(1375). عوامل موثر در شکست تحصیل دانشآموزان در دورههای تحصیلی مختلف. موسسه تحقیقات تربیتی دانشگاه تربیت معلم. ثنایی، ب. (1379). مقیاسهای سنجش خانواده و ازدواج. تهران: موسسه انتشارات بعثت.
ثنایی، باقر.(1379). عوامل موثر در شکست تحصیلی دانشآموزان در دورههای تحصیلی مختلف. موسسه تحقیقات تربیتی دانشگاه تربیت معلم.
جدیری، جعفر؛ رسول زاده طباطبایی، کاظم.( 1390).بررسی رابطه رضامندی زناشویی( بر اساس معیارهای دینی) با ثبات هیجانی. نشریه روان شناسی و دین. شماره 11
جعفری، علیرضا.(1386). بررسی اثر بخشی آموزش مهارتهای ارتباطی پیش از ازدواج بر افزایش رضایت زناشویی پس از ازدواج. فصلنامه علوم رفتاری
چابکی نژاد، زهرا؛ حسینیان، سیمین؛ شعاع کاظمی، مهرانگیز.(1389). بررسی رابطه هوش معنوی با هوش هیجانی در بین دختران دانشجوی دانشگاه الزهرا(س).
حسیندخت و همکاران.(1392). رابطه هوش معنوی و بهزیستی معنوی با کیفیت زندگی و رضایت زناشویی. روان شناسی و دین. سال ششم. تابستان 1392. شماره2.
حسینیان،سیمین؛قاسم زاده، سوگند؛ نیکنام، ماندانا.(1390). فصلنامه مشاوره شغلی و سازمانی. دوره سوم. شماره 9. 42-60
حمیدی، فریده؛ صداقت، حسین.(1391). بررسی مقایسهای هوش معنوی دانشآموزان دوره متوسطه بر اساس جنسیت و پایه تحصیلی. زن در فرهنگ و هنر. دوره 4. شماره 4. زمستان1391.
حیدری، مجتبی.(1382). بررسی رابطه جهتگیری مذهبی و رضایتمندی از زندگی زناشویی در خانوادههای معلمان مرد شهرستان قم. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم.
خالویی،ی ق. (1381). بررسی رابطه بین هیجان خواهی و میزان رضایت زناشویی خانوادههای شهرستان اراک. پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی. دانشگاه اصفهان: دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی.
خانیکی، هادی ؛ تبریزی، منصوره.(1389). رضایت از زندگی زناشویی در رهگذر نگرش و کنش اخلاقی. فصلنامه علوم اجتماعی. شماره 46. ص 188- 228.
داودی، شفقه.(1391). رابطه گرایشهای مذهبی و هوش معنوی با انگیزش پیشزفت در دانشآموزان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز.
دایریپور، فاطمه.(1391).تحلیل عوامل موثر بر انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان بندر عباس با استفاده از رویکرد چند سطحی
دورن بوش.(1386). فصلنامه علمی پژوهشی روانشناسی دانشگاه تبریز. سال دوم. شماره 8. زمستان 1386
رجایی، علیرضا؛ بیاضه، محمد حسین؛ حبیبی پور، حمید.(1387). بررسی رابطه بین باورهای اساسی دین با بحران هویت و سلامت روان در جوانان. فصلنامه روانشناسان ایرانی.
رجایی، علیرضا.(1389). هوش معنوی: دیدگاهها و چالشها. پژوهش نامه تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد. شماره 22. بهار 1389.
رئیسی، مرضیه؛ احمریطهران، هدی؛ حیدری، سعیده؛ جعفربگلو، عصمت ؛ عابدینی،زهرا . (1392). مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی قم. دانشگاه علوم پزشکی. مرداد1392
رستگارخالد، امیر.(1389). تفاوتهای جنسی در انگیزش و پیشرفت تحصیلی دانشجویان. مطالعات راهبردی زنان. سال سیزدهم. شماره 50.زمستان 1389.
رفیعی، حسن.(1380). راهنمای روابط زناشویی( مردان مریخی و زنان ونوسی). سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
ریو، جان مارشال.(1382). انگیزش و هیجان. ترجمه یحیی سید محمدی. نشر ویرایش.
زارعی متین، حسن؛ خیر اندیش، مهدوی؛ جهانی، حوریه.(1390). شناسایی و بخش مولفههای هوش معنوی در محیط کار؛ مطالعه موردی در بیمارستان لبافی نژاد تهران. پژوهشهای مدیریت عمومی. سال چهارم. شماره 12. تابستان1390.
زهراکار، کیانوش.(1380). ارتباط خویشتن پنداری و انگیزش و تاثیرشان بر موفقیت یا شکست تحصیلی. مجله تربیت. بهمن. ص50 – 53
زهراکار، کیانوش.(1383). بررسی رابطه جنبههای مختلف سازگاری(تندرستی، خانوادگی، اجتماعی، تحصیلی و هیجانی) و عملکرد تحصیلی دانشآموزان دبیرستان استان لرستان. پژوهشکده تعلیم و تربیت استان لرستان.
ساپینگتون.(1382). بهداشتروانی. ترجمه حمیدرضا حسین شاهی برواتی. تهران: انتشارات دوران
ساعتچی، محمود.(1385). روانشناسی کاربردی برای مدیران: در خانه، مدرسه، سازمان و جامعه. موسس نشر ویرایش. ویراست سوم. چاپ هشتم .(بهار).
ساعتچی، محمود.(1385). مشاوره و روان درمانی. نظریهها و راهبردها. موسسه نشر ویرایش. چاپ سوم.(بهار)
ساعتچی، محمود.(1387). دانستنیهای روانشناسی. تهران. نشر علم. چاپ اول. 1387
سلیمانیان، علی اکبر.(1373). بررسی تفکرات غیرمنطقی(بر اساس رویکرد شناختی) بر نارضایتی زناشویی. پایاننامه کارشناسی ارشد مشاوره. دانشگاه تربیت معلم.
سعدآبادی، عشق علی. (1389). رابطه بین هوش معنوی با سلامت روانی نوجوانان. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد واحد رودهن.
سهرابی، ح.م. (1387). مقدمه مترجم. درف. اچ. برنشتاین و م. تی. برنشتاین. شناخت و درمان اختلافهای زناشویی (زناشویی درمانی). تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.
سهرابی، فرامرز؛ ناصری، اسماعیل.(1388). بررسی مفهوم و مولفههای هوش معنوی و ساخت ابزاری برای سنجش آن. مقاله. دوره 3.شماره 4. زمستان 1388.
سید محمدی.(1392). نظریههای شخصیت. نظریه و کاربست. تهران: دوران.
سیف، علی اکبر.(1379).روانشناسی پرورشی.تهران: آگاه.
سیف، علی اکبر.(1387). تعیین اثر بخشی آموزش راهبردهای مدیریت زمان بر سلامت روانی و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشآموزان. روان شناسی مدرسه. شماره 2 . تابستان 1392. ص6 تا 22.
سیفی، سیما.(1388). فرا تحلیل تحقیقات انجام شده در حوزه رضایت زناشویی. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی .
سیف،علی اکبر.(1387). روانشناسی پرورشی نوین. تهران: دوران
سلیمانیان، علیاکبر؛ نوابی نژاد، شکوه؛ فرزاد، ولیاله.(1384). تعیین اثر بخشی مشاوره انگیزشی نظاممند گروهی(SMC) بر کاهش آشفتگی زناشویی. تازهها و پژوهشهای مشاوره. سال چهارم. شماره 16.ص9-24.
ساپینگتون.(1379). بهداشت روانی.ترجمه حسین شاهی براتی، حمیدرضا. تهران.انتشارات روان.
شاهسونی، سودابه.(1381). بررسی رابطه بین انگیزش پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان دختر و پسر متوسطه شهر اصفهان با ویژگیهای اجتماعی و آموزشگاهی آنان. طرح پژوهشی وزارت آموزش و پرورش. سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان.
شهرآرای، مهرناز.(1384). روانشناسی رشد نوجوان. نشر علم.
شهیدی، شهریار؛شیر افکن، سلطانعلی.(1383).رواندرمانی و هیجانیت. تهران: انتشارات رشد.
صافی، احمد.(1374).خانواده متعادل. چاپ 2. تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران.
صالحی، مهدیه؛ لیاقت، ریتا؛ هدیهلو، مریم.(1391).ارتباط راهبرهای انگیزشی و هوش هیجانی در یادگیری درس ریاضی دانشآموزان دیر آموز. فصلنامه علمی- پژوهشی تحقیقات روانشناختی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز. سال پنجم. شماره 17. بهار 392.
صیادپور، ز. (1384). شیوه های دلبستگی و رضایت از ازدواج. مطالعات روان شناختی. دوره 1. شمارههای 2 و 3. ص 141- 159.
ظهوری بدخشان، سکینه.(1390). مقایسه هوش معنوی با رضایت از زندگی در دانشآموزان شاهد و عادی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز
عطاری پور، شهلا .(1385). بررسی رابطه انگیزش و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر و پسر دوره راهنمایی شهر اصفهان با ویژگیهای خانوادگی و شخصیتی آنان. پایاننامه
عبدالهزاده، حسن؛ باقر پور، معصومه؛ بوژ مهرانی، سمانه؛ محدثه.(1388). هوش معنوی(مفاهیم سنجش) و کاربردهای آن. تهران : انتشارات مرکز روان سنجی.
غباری بناب، باقر؛ سلیمی، محمد؛ سلیمانی، لیلا؛ و نوری مقدم، ثنا.(1386). هوش معنوی. فصلنامه علمی-پژوهشی اندیشه نوین دینی. شماره 10. ص125-147.
عطاری، ی. ع؛ افضلی گروه، ص؛ و مهرابی زادههنرمند، م. (1385). مقایسه سازگاری زناشویی معلمان مرد دبستانهای شهر اهواز بر اساس همسانی هیجانخواهی با همسرانشان. مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز. دوره سوم. سال دوازدهم. شماره 1، 27-44.
غباریبناب، و همکاران.(1387). هوش معنوی . فصلنامه اندیشه نوین دینی. سال سوم. شماره 10 . پاییز 1386.
فراهنگ پور، فرناز؛ خدیوی، اسداله؛ ادیب، یوسف.(1389). رابطه هوش معنوی و عزت نفس با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در سال تحصیلی 1389-90. زن و مطالعات خانواده. سال سوم.شماره 9. پاییز 1389. صص 97-119.
فرهنگ،ع؛ فتاحی، م؛ واثق، ب؛ نرگسیان.(1388)، بررسی رابطه بین هوش معنوی و هوش عاطفی و رهبری تحول آفرین. فصلنامه علوم تربیتی. سال چهارم. شماره 15. صفحات 57-31.
قیصری پور. س، رحمانی، م.ع. (1385). بررسی رابطه هوش هیجانی با رضایتمندی زناشویی در زوجین 30 تا 50 ساله شهر تهران. چکیده مقالات دومین کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. ص 184.
قراچهداغی، مهدی.( 1380 ) .عشق هرگز کافی نیست. شیوههای نو برای مشکلات زناشویی و خانوادگی بر اساس شناخت درمانی. تهران. نشر پیکان.
کارشکی،حسین؛ محسنی، نیکچهره.(1391). انگیزش در یادگیری و آموزش(نظریه ها و کاربردها). انتشارات آوای نور. تهران. 1391
کاظمی، پروانه؛ آقا محمدیان شعرباف، حمیدرضا؛ مدرس غروی، مرتضی؛ مهرام، بهروز. (1390). بررسی اثربخشی برنامه ارتقا کیفیت زندگی زوجین بر رضایتمندی زناشویی و سلامت روان. پژوهشهای روانشناسی بالینی و مشاوره. دانشگاه فردوسی مشهد. سال اول. شماره 2.
کاوسیان، جواد؛ فراهانی، محمد تقی؛ کدیور، پروین؛ هومن، عباس؛ شهرآرای، مهرناز؛ و فرزاد، ولی اله.(1384). مطالعه عوامل موثر بر انگیزش تحصیلی دانشآموزان دختر و پسر دبیرستانهای سراسر کشور در سال تحصیلی 1383-84. فصلنامه پژوهشی روانشناسی دانشگاه تبریز. سال دوم شماره 8.زمستان 1386.
کاوسیان، جواد؛ کدیور، پروین؛ فرزاد، ولی ا....(1384). رابطه متغیرهای محیطی، تحصیلی با بهزیستی مدرسه: نقش نیازهای روانشناختی، خود تنظیمی انگیزش و هیجانهای تحصیلی. فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش در سلامت روانشناختی. دوره ششم. شماره 1. بهار 1391.
کاوسیان، جواد؛ کدیور، پروین؛ فرزاد، ولی ا....(1391). رابطه متغیرهای محیطی، تحصیلی با بهزیستی مدرسه: نقش نیازهای روانشناختی، خودتنظیمی انگیزشی و هیجانهای تحصیلی. فصلنامه علمی-پژوهشی در سلامت روانشناختی. دوره ششم. شماره اول. بهار 1391.
کرو، م؛ و ریدلی، ج. (1384). زوج درمانی کاربردی با رویکرد سیستمی- رفتاری. ترجمه اشرف السادات موسوی. تهران: انتشارات مهر کاویان.
کریمی، م(بی تا). بررسی رابطه نگرش نسبت به شیوه فرزندپروری و مکان کنترل با پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان پایه چهارم ابتدایی. مجله علوم تربیتی و روانشناسی. دانشگاه شهید چمران اهواز. دوره سوم. سال نهم. شمارههای اول و دوم.
کوشکی، شیرین؛ هومن، حیدر علی؛ یارمحمدی، پروانه.(1389). رابطه اضطراب امتحان و ویژگیهای شخصیتی با انگیزش پیشرفت در دانشآموزان. فصلنامه علمی_پژوهشی تحقیقات روانشناختی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز. سال دوم. شماره 5. بهار 1389.
ماسن و همکاران.(1380).رشد شخصیت کودک.ترجمه: مهشید یاسایی. چاپ17. تهران: نشر مرکز.
محی الدین بناب، مهدی.(1375). روانشناسی انگیزه و هیجان. تهران: دانا.
محسنی کوچ اصفهانی.(1376). رابطه بین جو عاطفی خانواده با رشد مهارتهای اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر و دختر پایههای چهارم و پنجم ابتدایی شهرستان مسجد سلیمان.
محبینورالدینوند.(1390). رابطه بین جو عاطفی خانواده با رشد مهارتهای اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر و دختر پایههای چهارم و پنجم ابتدایی شهرستان مسجد سلیمان. چکیده. پژوهش در برنامهریزی درسی. سال هشتم. دوره 2. پاییز 1390.
محبی نورالدین وند، محمد حسین ؛ مشتاقی، سعید؛ شهبازی، مسعود.(1390). پژوهشی در برنامهریزی درسی. سال هشتم. دوره دوم. شماره 30. پاییز 1390.
محمد نژاد، حبیب؛ بحیرانی، صدیقه؛ حیدری، فائزه.(1388). مفهوم هوش معنوی مبتنی بر آموزههای اسلام. فصلنامه فرهنگ در دانشگاه اسلامی. سال 113. شماره 2. انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها.
مصدق، ندا؛ غباری بناب، باقر؛ پیرزاده، حجت؛ شفیعی، ناهید.( 1392). فصلنامه کودکان استثنایی. سال سیزدهم. شماره 3.
مصلحی، جواد؛ احمدی، محمدرضا.(1392). نقش زندگی مذهبی در رضامندی زناشویی زوجین. روانشناسی و دین. سال ششم. شماره 2.
مطهری، زهرا سادات؛ احمدی، خدا بخش؛ سلیمانی، علی اکبر؛ بهزاد پور، سمانه.( 1392). اثربخشی روش ذهن آگاهی بر کاهش استرس زناشویی مادران دارای فرزند مبتلا به نقص توجه –بیش فعالی. فصلنامه علمی پژوهشی تحقیقات روانشناختی. سال پنجم. شماره 17. بهار 1392.
معتمدین، مختار.(1383 ) . تاثیر آموزش راهبردهای مقابله با باورهای غیرمنطقی بر اساس(رویکرد شناختی) بر این باورها و رضایت زناشویی زوجهای مراجعه کننده به مرکز کشاوره خانواده بهزیستی اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاور خانواده. دانشگاه شهید بهشتی.
موسوی، ا. (1382). تاثیر تصورات و تعاریف مشابه زوجین در رضایت از زندگی زناشویی از دیدگاه زنان. مطالعات زنان. سال دوم. شماره 4. 6-39.
محمد نژاد، حبیب؛ بحیرانی، صدیقه؛ حیدری،فائزه.(1388). مفهوم هوش معنوی مبتنی بر آموزههای اسلام. فصلنامه فرهنگ در دانشگاه اسلامی. سال سیزدهم. شماره 2. انتشارات نهاد نمایندگی نماینده مقام معظم رهبری در دانشگاهها.
مهدوی، سید محمد صادق؛ نسیمی، مریم.( 1387). بررسی جامعهشناختی رضایت زنان از مناسبات زناشویی. پژوهش نام علوم اجتماعی. سال دوم. شماره3
مهرابی طالقانی، شیما.(1387). بررسی رابطه هوش معنوی و جهت گیری دینی و سخت رویی در دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علوم تحقیقات.
میراحمدی زاده، ع.ر؛ نخعی امرودی، ن؛ طباطبایی، س.ح.ر؛ و شفیعیان ، ر. (1382). رضامندی زناشویی و تعیین عوامل تاثیرگذار بر آن در شیراز. اندیشه و رفتار. سال هشتم، شماره 4. 56-63.
مکفارلین.(2005).رضایی، فاطمه؛ احدی، حسن؛ پاشاشریفی، حسن؛ کریمی، یوسف.(1386). رابطه کیفیت زندگی والدین با عملکرد مدرسهای دانشآموزان مقطع ابتدایی شهر اصفهان. فصلنامه دانش و پژهش در روانشناسی دانشگاه آزاد واحد خوراسگان اصفهان. سال نهم. شماره 33. ص131-148.
میکائیلی، نیلو؛ گنچی، مسعود؛ طالبی جویباری، مسعود.(1391). مقایسه تابآوری، رضایت زناشویی و سلامت روان با کودکان دارای ناتوانایی یادگیری و عادی. مجله ناتواناییهای یادگیری. دوره 2و شماره 1/137-120. پاییز 1391.
نادری، فرح؛ حیدری، علیرضا؛ حسین زاده مالکی، زینب.(1390). رابطه بین دانش و نگرشجنسی، مولفههای عشق و رضایت زناشویی با همسرآزاری در کارکنان متاهل ادارات دولتی شهر اهواز. زن و فرهنگ
ناصری راد، محسن ؛عباسی، محمود؛ عزیزی، فریدون؛ شمسی گوشکی، احسان؛ اکبری لاکه، مریم.(1391). تعریف مفهومی و عملیاتی سازی سلامت معنوی. فصلنامه اخلاق پزشکی. سال ششم. شماره20. تابستان 1391.
نجمه، حمید؛ دهقانی، مصطفی.(1391). بررسی اثر بخشی تحلیل ارتباط محاورهای (TA) مذهب محور بر میزان عشق و علاقه، احترام به همسر و رضایت زناشویی. روانشناسی و دین. سال پنجم. شماره 4 . زمستان 1391 .ص 33-40
نجاریان، ف؛ براتی، م؛ ابراهیمی قوام، ص.(1385). تاثیر مکان کنترل بر خودپنداره دانشجویان دختر. فصلنامه علوم رفتاری. شماره 8.
نجفلویی، ف.(1383). بررسی رابطه بین تمایز یافتگی زوجین با تعارضات زناشویی. چکیده مقالات نخستین کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. ص 238.
نجمی، پروین.(1387). رابطه خودکارآمدی تحصیلی با انگیزش پیشرفت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر دبیرستانی پایه سوم رشتههای ریاضی فیزیک و علوم انسانی. پایاننامه. دانشگاه علامه طباطبایی. دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی.
نظری، علی محمد.(1389). مبانی زوج درمانی و خانواده درمانی. چاپ ششم. نشر علم.
نریمانی، محمد؛ سلیمانی، اسماعیل.(1392). اثربخشی توانبخشی شناختی بر کارکردهای اجرایی( حافظه کاری و توجه) و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دارای اختلال ریاضی. ناتوانیهای یادگیری.
نوابینژاد، شکوه السادات.(1376 ). مشاوره ازدواج و خانواده درمانی. تهران: چاپ چهارم. انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران
نیکوی، م؛ سیف، س. (1384). بررسی رابطه دینداری با رضایتمندی زناشویی. تازهها و پژوهشهای مشاوره. جلد 4، شماره 13، 61-77.
نیوشا، بهشته ؛ خادمی، فاطمه.(1391).ادراک رفتار فرزند پروری، انگیزه پیشرفت و پیشرفت تحصیلی نوجوانان دختر. فصلنامه علمی –پژوهشی تحقیقات روانشناختی. سال چهارم. شماره 16. زمستان 1391.
هالفورد، د.ک. (1384). زوج درمانی کوتاه مدت. ترجمه مصطفی تبریزی. مژده کاردانی و فروغ جعفری. تهران: انتشارات فرا روان.
هاشمی. ویدا.(1389). بررسی رابطه هوش هشت گانه گاردنر با انتخاب رشته تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان. پایان نامه کارشناسی ارشد تربیتی. دانشگاه علامه طباطبایی.
هاشمی، سید احمد؛ همتی، ابوذر.(1390). بررسی عوامل موثر بر انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویاندانشکاه آزاد اسلامی واحدلامرد درسالتحصیلی 1389-90
یارمحمدیان، محمد حسین، مولوی، حسین؛ ایرانپور مبارکه، اختر.(1389). بررسی رابطه بین دوستیهای دو جانبه، پذیرش همسالان، خودپنداره و سازگاری اجتماعی با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر سال سوم راهنمایی شهر اصفهان.
یعقوبی، الف.(1389). بررسی هوش معنوی با میزان شادکامی دانشجویان دانشگاه بوعلی. فصلنامه پژوهشی در نظامهای آموزش . سال چهارم. شماره 9. ص85 – 95..
منابع خارجی
Alstine, G.T.V. (2002). A reviw of research about an essential aspects of emotionally focused couple therapy: attachment theory: Journal of Pastoral Counseling, 37, 101-118.
Animasahum, A. R. (2010). Intelligent quotient, emotional intelligence and spiritual intelligence as correlats of prison adjustment among inmates in Nigeria prisons. J soc sci,22(2): 121-128
Amram, Joesph (yossi) (2005). Intelligence Beyond IQ; the contribution of emotional spiritual intelligences to effective business leadership, Institue of Transpersonal Psychology.
Amram, Y& Dryer,c.(2007). The Development and preliminary Validation of the Integrated Spiritual Intellience Scale(ISIS). Palo Alto, CA: Institute of Transpersonal psychology working paper.Available on http://www.Geocities.com/isisfindings.
Amram Y . The Seven Dimensions of Spiritual Intelligence: An Ecumenical, Grounded Theory. Proceedings of 115th Annual Conference of the American Psychological Association. 2007 Aug. 17-20. San Francisco, USA.
Atkinson, J.w, and Brich, D.c.(1978). An hn troducation to motivation.New York:D. van Nostrand.
Bal,M et al, coping with conflicting demeands: Student assessment in dutch primary school, studies hn educational evaluation,2004, v.28,pp177-188.
Bandura, A.; Baarbaranelli, C.V. & Postorelli, C. (1999), Self- efficacy pathways to childhood depression, Journal of Personality and SocialPsychology, 76: 258-269.
Butler, R (1993).Effects of task-and ego- achievement goals on information seekhng during task engagement.Journalof Personality and Social Psychology,65,18-31.
Cherian, P. (2004). Now it’s SQ. Retrieved from internet: www.life and work meaning and purpose.
Cordova, J.V., Gee, C. B., & Warren, L. Z. (2005). Emotional skillfulness in marriage: intimacy as a mediator of the relationship between emotional skillfulness and marital satisfaction. Journal of Social and Clinical Psychology, 24,2,218-235.
Chen,K,C & Jang,S.J.(2010) Motivation in online leatning Testhing a model of self- determination theory. Journal of computers in Human Behavior, 26, 741-752.
Cokley, K.O.(2000).Examining the Validity of the Academia Motivation Scale BY Comparing Construction to Self-determination Theory, Psychologyical Report, 86,560-564.
Clark,M,H, & Schorth,C.A(2010).Examining relationships between academic motivation among college students.
Crystal, D. (2008). Txtng: The Gr8 Db8. Oxford: Oxford University Press.
Crystal, D. (2008). Txtng: The Gr8 Db8. Oxford: Oxford University Press.
Deci ,E.L. & Ryan, R.M.(1985).The general causality orientations scale: SELF-determination in personality. Journal of Perrsonality and Social Psychology, 19,6, 109-134.
Deci,E.L and Ryan,R.M.(2000). The what and why of goal pursuits: Human needs and the self-determination of behavior. Journal of psychological Inquiry.vol,11.
Demir, A., & Fisiloglu, H. (1999). Loneliness and marital adjustment of Turkish couples. The Journal of Psychology, 133, 2, 230-240.
Dowd, D. A., Means, M.J., Pope, J.F., & Humphries, J.H. (2005). Attributions and marital satisfaction: the mediated effects of self –disclosure, Journal of Family and Consumer Sciences, 97, 1, 22-26.
Dweck, C S. (2000). Selfe-theories: Thrir role in motivation, Personality and Development. Philadelphia: Psychology Press.
Dweck, C.S. & Leggett, E.L.(1988). A social-cognitive approach to motivation and personality. Psychological Reviwe, 95,256-273.
Emmons R.A (1999). The psychology of ultimate concern: Motivation & Spirituality in personality. New York, NYUS: Guiford Press.
Emmons, R. A. (2000). Is spirituality an intelligence? Motivation, cognition, and the psychology of ultimate concern. The International Journal for the Psychology of Religion, 10(1), 3-26.
Epstein and Baucornd , The Role of Cognitions in Material Relationships (1999).
Epstien, N.B., Chen, F., & Beyder-Kamjou, I. (2005). Relationship standards and marital satisfaction in chinese and American couples, Journal of Marital and Family Therapy, 31, 1, 59-74.
Erica Lynn, S.(2002).”Genetic and environmental influences on associations between marital relationships and depression in women. Dissertation abstracts international: section B, The sciences & Engineering, 62,5413.
Emmons R.A(2000). Is spiliuality an Intelligence? Motivation, Cognition,& the Psychologyof ultimate concern. The in ternatonal journal for the psychology of religion,10(1),3-26
Gotfried A, Fleming J, Gottfried A. Continuity of Academic Intrinsic Motivation from Childhood Through Late Adolescene: A Longitudinal Study. Journal of Educational Psychology. 2001; 93(1): 3-13
Greeff, A.P., & Malherbe, H.L.(2001). Intimacy and marital satisfaction in spouses. Journal of Sex & Marital Therapy, 27, 247-257.
Green, N . W. & Noble, D. K.(2010). Fostering Spiritual Intelligence undergratutes Growth hn course about consciousness. Advanced Development Journal, Vol. 12, p: 26- 48.
Ghobari bonab B, Salimi M, Salyani L, Noori moghadam N. Spiritual intelligence.Andishe- e- novin- e- dini.
2007;3(10):125-46-persian
Gustafsson. P. et al(2008). ADHD Symptoms in Primary School Children, Acta Paediatrica, 97(3), 233-238.
Greeff, A.P. (2000). Characteristics of families that function well. Journal of Family Issues, 21, 8, 948-962.
Gardner, IT (2000). A case Aginst spiritual Intelligence, the jounal for the psychology of Religion, Volume 10, issue 1 January 2000,pp.
Gottman, J.M., Notaries, C.I., Gonzo, J., & Marksman, J.M (1994).
Hunler, O. S., & Gencoz, T. (2005). The effect of religiousness on marital satisfaction: testing the mediator role marital problem solving between religiousness and marital satisfaction relationship. Contemporary Family Therapy, 27, 1, 123-136.
Halford D. (2005). Couple therapy. Translated by Mostafa Tabrizi, Mozhdeh Kardani and Forough Jafari. Tehran: Fara ravan publication. 2005.
Halford, W.K. & et al, (2007). Does working at your marriage help? Couple relationship, self-regulation and satisfaction in the first 4 years of marriage. Journal ofFamilyPsychology;v21,p.185-194. http://linkinghub.elsevier.com/retrieve/pii/2007-09250-006
Hamer , D. D. (2004). The God Gene. New York: Anchor Books.
Isler,P(2009). Acritical evaluation of concept construct. Journal of Personality and individual differences.VOL3.PP 11-26.
King, B, B.(2008). The spiritual intelligence project . Trent Auniversity, canda(www.Davidbking).
Litchfield, Bruce, 1999.Spritual intelligence , Illini Christian facuity and staff.www.uiuc-icfc.org
Larson, J.H., & Holman, T.B. (1994). Predictors of marital quality and stability. Family Relations, 43, 228-237.
Marsh. H.W. & Seeshing. Yeung. A. (1997). Causal Effects of Acadimic Self-concept on Academic Achivement. Strural Education Model of Longitudina. Data (University of Western Sydney. Mocarthur) Journal of psy. Vol. 89. No 1041-54.
Meyers, S.A., & Landsberger, S.A. (2002). Direct and indirect pathways between adult attachment style and marital satisfaction. Personal Relationshi, 9, 159-172.
Mookerjee R, Beron K. Gender, religion and happiness. J Socio Econ 2005; 34: 674-85.
Nicholls,J. G (1989). The competitive ethos and democratic eduction. Cambridge, MA: Harvard University Press.
Nosel, D. (2004). Spiritual orientation in relation to spiritual liteligece A new consideration of traditunal chrisitanity and new ago lindividualistic spiriyuality blushed docter disseltatione.
Pintrich, P. R.(2000). Aconceptual framework for assessing motivation and self-regulating learning in colledge students.Educational Psychology Review, 16,385-407.
Pertiwi, e.(2009). Influence of emotional and spiritual intelligence from the national education philosophy towards language skills among secondary school students. European journal of social sciences, volgno. 1,pp:61-71.
Rosen-Grandon, J.R., Myers, J.E., & Hattoe, J.A. (2004) . The relationship between marital characteristics, marital interaction processes and marital satisfaction. Journal of Counseling & Development, 82, 1, 58-68.
Ryan, R.&Deci, E.(2000). Self determination theory and the facilitation of intrinsic motivation,social development, and well-being.
Ryan, A. (2001). The Peer Group as a Context for the Development of Young Adolescent Motivation and Achievement. Child Development, 72(4), 1135-1150.
Robert A.Emmons.(2000).The psychology of ultimate concerns: motivation and spirituality inpersonality, Guiford publica.
Roger Walsh. (1999). Essential spirituality: the 7 central practices to awaken heart & mind. John Wiley & Sons, Inc. USA.
Sodock, B.J., & Sodock, V. A. (2005). Comprehensive textbook of psychiatry. Philadelphia: Lippincott Williams & Wilkins.
Sinha,s.p & Markerjree(1990). Material adjustment personalspace orientation. The journal of psychology.
Smith, M.(2004). Self-direction. The Encyclopedia of Informal Education. Retrieved 2004, from http://www.infed.org/biblio/b-selfdr.htm.
Sohrabi F. Principles of spiritual intelligence. J Ment Health. 2008;1(1).:14-8.Persian.
Samadi P .Spiritually intelligent. New Thoughts on Education. 2005;2(8):144. Persian.
Sohrabi F, Fatali Nejad M R, Eskandari H. Concept of spiritual intelligence components and build an instrument to measure the Allameh Tabatabai University in Tehran between the 1387-1386. [dissertation]. Tehran: Allameh Tabatabai University ; 2006. Persian.
Sisk, D. A., & Torrance, E. P. (2001). Spiritual intelligence: Developing higher consciousness. Buffalo, New York: Creative Education Foundation Press.
Twenge, J.M., Campbell, W.K., & foster, C.A. (2003). Parenthood and marital satisfaction: a meta – analytic review. Journal of Marriage and Family, 65, 3, 574-583
Tannin and Patrik fitz, Explanning Family Interactions (Sage Publication, International Educational and Profetional Publisher, 1990).
Tirri K. Conceptual definition and empirical validation of the spiritual sensitivity scale. Journal of Empirical. Theology. 2006; 19(1): 37-62
Vaughan(1998) spiritual development:outcomes and indicators,retrieved on May 10,2003
Webster, Stratoon, Herbert, Martin.(1994) .Troubled familiar Problem Children. New York: Wiley & Sons, Inc.
Wolman, R. N. (2007). Spiritual quotient questionnaire. Retrieved from internet: www.conscious_pursuits.com.
Zohar, Danah.(2000).”SQ: spiritual Intelligence,the ultimate Inteligence”. (ISBN 07475467762).http://www.csp.org/development/docs/Vaughan-spiritual.
Zohar, D. & Marshall. (2000). SQ: spiritual intelligence, the ultimate intelligence, the ultimate intelligence. London: Bloomsbury.
Zohar, D., & Marshal,I.(2000).SQ:Connecting with our spiritual intelligence.New
York:Bloomsbury.